بلای فرعونیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از نافرمانی
فرعونیان از
حضرت موسی (علیهالسّلام) خداوند آنها را به
بلا و گرفتاری مبتلا کرد.
پس از ماجرای پیروزی
موسی (علیهالسّلام) بر ساحران، گروههای بسیاری از
بنی اسرائیل و... به موسی (علیهالسّلام)
ایمان آوردند. موسی (علیهالسّلام) طرفداران بسیاری پیدا کرد
و از آن پس بین بنی اسرائیل (پیروان موسی)
و قبطیان (
فرعونیان) همواره درگیری
و کشمکش بود، فرعونیان همواره به
ظلم و آزار بنی اسرائیل میپرداختند،
و موسی (علیهالسّلام) همواره پیروان خود را به
صبر و مقاومت دعوت میکرد،
و امدادهای غیبی الهی را به یاد آنها میآورد،
و به آنها مژده میداد که بزودی وارث
زمین میشوند
و دشمنان دستخوش بلاهای گوناگون
و سخت خواهند گردید. (مضمون آیات، ۱۲۷ تا ۱۲۹
سوره اعراف)
بلاهای گوناگونی که پیاپی (در فاصله سال به سال، یا ماه به ماه) بر فرعونیان وارد شد عبارت از بلاهای نهگانه زیر بود:
۱.
عصای موسی۲.
ید بیضاء۳.
قحطی و خشکسالی۴. کمبود میوهها ۵.
طوفان۶.
ملخ۷. آفتهای گیاهی (مانند کنه، شپش
و مورچههای ریز) ۸. افزایش قورباغه ۹. خون شدن
آب رود نیل، یا ابتلای عموم مردم به خون دماغ. (این معجزات نه گانه، در آیات ۱۰۶
و ۱۰۷
و ۱۳۰
و ۱۳۳ سوره اعراف ذکر شده است.)
ولی فرعون
و طرفداران مغرور
و خیره سر او، با اینکه براثر این بلاها، تلفات
و خسارات زیاد دیدن، درعین حال
عبرت نگرفتند
و به
لجاجت و عناد خود افزودند،
و آن نشانهها را
سحر خواندند
و با صراحت به موسی (علیهالسّلام) گفتند: «هر زمان نشانه (
و معجزه)ای برای ما بیاوری، که سحرمان کنی، ما به تو ایمان نمیآوریم.»
در اینجا به عنوان نمونه نظر شما را به گوشهای از یکی از بلاهای نه گانه جلب میکنیم:
فرعونیان دیدند آب رود نیل به
خون مبدل شد که نه برای
آشامیدن قابل استفاده بود
و نه برای
کشاورزی. این آب به طور معجزه آسایی فقط برای فرعونیان چنین بود، ولی برای موسی
و پیروانش آب سالم
و گوارا بود.
روزی یکی از قبطیان از شدت
تشنگی نزد یکی از سبطیها (پیروان موسی) آمد
و گفت: «من از دوستان
و خویشان توام، امروز از روی نیاز به تو روآوردهام، موسی (علیهالسّلام) جادویی کرده
و آب نیل را به خون تبدیل نموده است، ولی آن آب برای سبطیها صاف
و گوارا است. من یار دیرین تو هستم، این کاسه را بگیرد
و پر از آب کن
و به من بده بلکه به طفیل تو، آب صاف بیاشامم
و از خطر تشنگی نجات یابم.»
سبطی جواب مثبت به او داد. کاسه را گرفت
و از آب رود نیل پر کرد
و نیمی از آب آن را خود نوشید،
و نیم دیگر را به قبطی داد
و گفت: «این آب صاف است، آن را بیاشام.» ولی همان لحظه، آب آن کاسه به خون مبدل شد،
قبطی خشمگین شد. ساعتی بعد که خشمش فرو نشست، به
سبطی گفت: «چاره چیست؟ چگونه از این بدبختی نجات یابم؟»
سبطی گفت: «از پیروی
فرعون خارج شو،
و در صف پیروان موسی درآی.»
قبطی گفت: «من لیاقت آن را ندارم، تو برایم
دعا کن تا به این توفیق دست یابم.»
سبطی برای او بسیار دعا کرد، سرانجام دعایش مستجاب شد،
و قبطی به موسی (علیهالسّلام)
ایمان آورد، آنگاه آب برای او صاف
و گوارا گردید، از آن آب آشامید
و گفت: «چون من شربتی از عطایای خداوند خریدار انسانها نوشیدم، دیگر تا
قیامت،
تشنه نخواهد شد! چشمه معنویت از طرف خدای چشمه آفرین در درونم جوشید، در این صورت آب مادی نزدم خوار گشت.
شـربـتی خـوردم ز اللهاشـتری تـا بـه
محشر تـشنگی نـاید مرا
آنکه جوی
و چشمهها را آب داد چـشمهای انـدر درون من گشاد
ایـن جـگر کـه بود گرم
و آبخور گشت پیش همت او آب، خوار
هربار که
بلا میآمد، فرعونیان دست به دامن موسی (علیهالسّلام) میشدند، تا از
خدا بخواهد بلا برطرف گردد
و قول میدادند که در صورت رفع بلا، ایمان بیاورند، چندین بار براثر دعای موسی (علیهالسّلام)، بلا برطرف شد، ولی آنها پیمان شکنی کردند
و به
کفر خود ادامه دادند، سرانجام بلای عمومی
غرق شدن فرعونیان در
دریا و نجات بنی اسرائیل پیش آمد. (مضمون آیه ۱۳۴ تا ۱۳۶ سوره اعراف.)
موسی (علیهالسّلام)
و پیروانش از
ظلم فرعونیان به ستوه آمده بودند،
و همچنان در فشار
و سختی به سر میبردند، سرانجام موسی (علیهالسّلام) تصمیم گرفت که با پیروانش، به سوی
فلسطین (
بیت المقدس)
هجرت نماید.
خداوند به موسی (علیهالسّلام) وحی کرد: «پیروان خود را شبانه از
مصر خارج کن». موسی (علیهالسّلام)
و پیروانش، شبانه از مصر به سوی فلسطین حرکت کردند، در مسیر راه به
دریای سرخ رسیدند،
و از آنجا نتوانستند عبور کنند،
سپاه تا دندان مسلح
و بی کران فرعون همچنان به پیش میآمد، شیون
و غوغای بنی اسرائیل به
آسمان رفت
و نزدیک بود از شدت
ترس، جانشان از کالبدشان پرواز کند.
در آن میان «
یوشع بن نون» (وصی موسی) فریاد زد: «ای موسی! تدبیرت چه شد؟ مگر
طوفان حوادث را نمینگری، اینک پیش روی ما
دریا و پشت سرمان سپاه دشمن است،
و چاره
و راه فراری از
مرگ نداریم.
شب تاریک
و بیم موج
و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها در این
بحران شدید، خداوند با لطف خاص خود به موسی (علیهالسّلام) وحی کرد: «عصای خود را به دریا بزن» («فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر...»)
و نیز فرمود:
«فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا
و لا تخشی؛ برای بنی اسرائیل راهی
خشک در دریا بگشا که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید
و نه از غرق شدن در دریا»
.
موسی (علیهالسّلام) به فرمان خدا عصای خود را به دریا زد. آب دریا شکافته شد
و زمین درون دریا آشکار گشت،
موسی و بنی اسرائیل از همان راه حرکت نموده
و از طرف دیگر به سلامت خارج شدند.
فرعون
و سپاهیانش فرارسیدند
و از همان راهی که در میان دریا پیدا شده بود، بنی اسرائیل را تعقیب کردند،
غرور آنچنان بر فرعون چیره بود که به سپاه خود رو کرد
و گفت: «تماشا کنید چگونه به فرمان من دریا شکافته شد
و راه داد تا بردگان فراری خود (بنی اسرائیل) را تعقیب کنم.». وقتی که تا آخرین نفر از لشگر فرعون وارد راه باز شده دریا شدند، ناگهان به فرمان خدا آبها از هرسو به هم پیوستند
و همه فرعونیان را به کام
مرگ فرو بردند.
. در همان لحظه طوفانی که فرعون خود را در خطر شدید مرگ میدید، غرورهایش فرو ریخت
و درک کرد که همه عمرش پوچ بوده
و اشتباه کرده است، با چشمی گریان به خدای
جهان متوجه شد
و گفت:
«آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوا اسرائیل
و انا من المسلمین؛ ایمان آوردم که هیچ معبودی جز معبودی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند وجود ندارد،
و من از تسلیم شدگان هستم.»
.
ولی دیگر وقت
و فرصت گذشته بود،
و لحظهای برای
توبه نمانده بود، امواج سهمگین دریا، فرعون را غرق کرد
و سپس
کالبد بی جان او را به بیرون دریا پرتاب نمود، تا مایه
عبرت برای آیندگان گردد. (مضمون آیه ۹۰ تا ۹۲ سوره یونس)
روایت شده، هنگامی که فرعون در لحظه مرگ گفت: «به خدای موسی ایمان آوردم.»
جبرئیل مشتی
خاک بر
دهان او زد
و گفت:
«ای خاک بر دهانت! تا در ناز
و نعمت بودی، دم از خدایی زدی
و مکرر با موسی مخالفت کردی
و پیمان شکنی نمودی
و به بنی اسرائیل
ستم کردی
و آنها را
رنج دادی، اینک که در بن بست قرار گرفتهای، همان دروغهای قبل را تکرار میکنی؟! »
از آن سوی دریا، بنی اسرائیل همراه موسی (علیهالسّلام)
و هارون (علیهالسّلام) به حرکت خود به سوی بیت المقدس ادامه دادند
و برای همیشه از دست فرعون
و فرعونیان نجات یافتند
و فصل جدیدی در زندگی آنها پدیدار شد.
با واژگونی رژیم طاغوتی فرعون، گرفتاریهای داخلی سنگینی برای موسی (علیهالسّلام) پدیدار شد، از جمله اینکه: بنی اسرائیل که تازه از دریا به ساحل رسیده بودند
و به سوی فلسطین حرکت میکردند، در مسیر راه، قومی را دیدند که با
خضوع خاصی اطراف بتهای خود را گرفته
و آنها را میپرستند.
افراد
جاهل و بی خرد از بنی اسرائیل، تحت تاثیر آن منظره
بت پرستی قرار گرفته
و به موسی گفتند: «برای ما نیز معبودی قرار بده، همانگونه که آنها (بت پرستان) معبودانی دارند.» (موسی (علیهالسّلام) که چهل سال فرعونیان را به سوی
توحید دعوت کرده
و از بت پرستی
و شخص پرستی برحذر داشته بود، اکنون در برابر
جاهلانی قرار گرفته بود که تقاضای بت پرستی میکردند، براستی این پیشنهاد احمقانه چقدر دل موسی (علیهالسّلام) را آزرد
و اعصابش را خرد کرد.)
موسی به
سرزنش آنها پرداخت
و فرمود:
«شما جمعیتی
نادان هستید ـ این بت پرستان را بنگرید، سرانجام کارشان هلاکت است،
و آنچه انجام میدهند، باطل
و بیهوده میباشد ـ آیا جز
خدای یکتا معبودی برای شما بطلبم، خدایی که شما را از مردم عصرتان برتری داد
و از
ظلم و ستم فرعون
و فرعونیان رهایی بخشید. اینک مراقب گفتار
و کردارتان باشید که در آزمایشی بزرگ قرار گرفتهاید. (مضمون آیات ۱۳۸ تا ۱۴۱ سوره اعراف.)
روزی یکی از
یهودیان از روی شماتت به یکی از
مسلمانان گفت: «شما هنوز پیامبرتان را به
خاک نسپرده بودید بین خود اختلاف نمودید.»
حضرت علی (علیهالسّلام) به او فرمود:
«ما درباره دستورهای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختلاف نمودهایم، نه درباره اصل نبوتش (تا چه رسد به یکتایی خدا)، ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود، به پیامبرتان پیشنهاد بت پرستی کردید
و پیامبرتان موسی (علیهالسّلام)، شما را
سرزنش کرد
و فرمود: «شما قومی
جاهل و نادان هستید.»
اتحاد فرعونیان (قرآن)؛
اجل فرعونیان (قرآن)؛
برزخ فرعونیان (قرآن)
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «بلای فرعونیان»، تاریخ بازبینی۹۴/۱۱/۲۳.