بقاع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِقاع، (جمعِ بَقعَه)،
جلگهای باریک و طویل میان جبل
لبنان و
جبل الشرقی ، با
ارتفاع متوسط هزار
متر میباشد.
در
روزگار باستان این
جلگه را کویله سیریا (=سوریه مجوّف) میخواندهاند، این تعبیر بعدها رواج بیشتری یافت.
این جلگه که در اصل
گودالی زمینساختی بوده و از لایههای رسوبی انباشته شده، دنباله
شکاف (=غور) زمینساختی
اردن در طول محور
شمال به
جنوب است و یکی از مشخصات بنیادی ساختار خاور نزدیک به شمار میآید.
بخشی از
آبهای این جلگه به دو
رودخانه لیتانی و نهرالعاصی، که از دو سوی ارتفاعات
بعلبک سرچشمه میگیرند میریزد.
نهرالعاصی از ارتفاعات صعبالعبور جنوب، و لیتانی از درهها و آبکندهای منتهی به
فلات بازالتیِ حِمص سرازیر میشوند و از این سرزمین میگذرند.
آب و هوای قارّهای، این جلگه را به صورت دشتی نیمهبایر درآورده است، ولی در گوشه و کنار آن واحهها و آبگیرهایی میتوان یافت که از دیرباز
باتلاق و
مرداب بوده است و همین امر سخن
قلقشندی را که از وجود دریاچهای به نام دریاچه بقاع در روزگار خود نام برده موجّه میسازد.
شبکههای زهکشی و آبیاری که از عصر تَنکِز، نایبالحکومة
سوریه در آغاز
عهد ممالیک باقی مانده و هنوز هم مشهور است، در عمران و توسعه این سرزمین مؤثر بوده است.
اما
جمعیت این جلگه هنوز هم اندک است.
و محصول عمده آن کماکان
حبوبات است که بنابر نظام مالکیتجمعی یا بزرگمالکی
کشت میشود.
بیشتر ساکنان آن
مسلمان، و در شمال عمدتاً
شیعه، هستند و بیشتر در دهکدههای بزرگ کوهپایههای این سرزمین، که غارهای موجود در آن از قدیم عزلت گزینان را جلب میکرده است، زندگی میکنند.
علاوه بر اماکن متعددی که به واسطه بقایای ابنیه تاریخی و غارهای
حجاری شدهشان مشهورند، از میان محلات و نواحی بازمانده در این
دره مرتفع، که در ایام باستان مسکن اقوام اسکان یافته بوده و به سبب داشتن راه بازرگانی پر رفت و آمد از زمان فتوحات دوره اسلامی از ثروتمندترین نواحی
ایالت دمشق بوده است، میتوان از عین الجَرّ اقامتگاه
امویان ، روستای دورافتاده کَرَک
نوح ، که روزگاری پایتخت ممالیک بوده، و بالاخره دهکدههای کوچک و مرفهی نظیر زَحلَه نام برد.
بعلبک همواره مهمترین مرکز این سرزمین بوده است، گرچه این
قلعه نظامی که دیر زمانی تمامی این
کشور را تحت
سلطه و اقتدار خود داشت، در عهد ممالیک اهمیّت خود را به نحو قابل ملاحظهای از دست داد و اداره حومه آن، که به دو ناحیه تقسیم میشد، به
فرماندار یا
والی مستقلی واگذار شد.
از آن پس، در جنب «نیابت» بعلبک، دو «
ولایت » بقاعالبعلبکی و بقاعالعزیزی نیز پدید آمد.
به نظر مورخان
مسلمان ، نام بقاعالعزیزی از نام العزیز، پسر صلاحالدّین ایوبی، گرفته شده و به گفته برخی از محققان امروزی با نام خدای باستانی این
سرزمین ،
آزیزوس ، نسبتی دارد.
بقایای آیینهای باستانی مردم این سرزمین را احیاناً می توان در نامهای رایج و متعدد نقاط مختلف این سرزمین از جمله آثار و بناهای بر جای مانده مشاهده کرد؛ این نامها پیش از همه،
داستان نوح و طوفان نوح یا شخصیت
الیاس نبی را تداعی میکنند که مردم را از
پرستش بَعَل
نهی میکرده است.
سرزمین بقاع با
طول حدود ۶۰۰، ۱ و
عرض ۱۰ـ۱۶ کیلومتر، با جهت جنوب غربی ـ شمال شرقی در مشرق لبنان و جنوب غربی
سوریه قرار دارد،
نخستینبار در هزاره دوم ق م،
قوم یطوریون که در شمال شرقی
دریای جلیل (دریاچه طبریه) زندگی میکردند، به اطراف دمشق و درّه بقاع رفتند و پس از
تصرف بعلبک، در آنجا دولتی تأسیس کردند.
نبطیان نیز در دوره گسترش فرمانروایی خود، دمشق و دشت بقاع را در تصرف داشتند و یکی از شاهان آنها به نام حارث سوم (۶۲ـ۸۶ق م) به دمشق دست یافت.
در جنگهای
ساسانیان با تَدمُریان در زمان شاپور اول گروه بزرگی از
یهود در صفوف
دشمنان زَبّاء (ملکه تدمر) بودند که تحت تأثیرآرای
فلاسفه و علمایی که در تدمر و بقاع میزیستند، قرار داشتند.
در ۱۳، خالد بن ولید با حمله به ارکه، حُوّارین و نواحی دیگر (واقع در دره بقاع) به آن مناطق حمله کرد
به نوشته
یعقوبی ،
ابوعبیدة بن جراح در ۱۴
خالد بن ولید را با سپاهی به
بعلبک و بقاع فرستاد و خالد آن نواحی را فتح کرد در ۶۶، (در دوره
حکومت عبدالملک بن مروان ) بادیهنشینان عرب به
حمص و بعلبک و بقاع
حمله کردند.
در
قرن سوم، ابن خرداذبه
وقتی از حوزه دمشق و اقالیم آن سخن میگوید، از بقاع نام میبرد در آن زمان، به نوشته قدامة بن جعفر،
جاده حمص ـ دمشق، از بقاع عبور میکرده؛ اما به گفته یعقوبی
راه برید، از جوسیه به بقاع و سپس به بعلبک میرسیده است ابن فقیه
نیز به نقل از مدائنی، بقاع را از نواحی دمشق شمرده است مقدسی در ۳۷۵ مینویسد بعلبک مرکز بقاع و آبادیهایش کامِد، عَرجَموش و زَبَدانی است.
در ۵۷۲/۱۱۷۶،
صلیبیان به بقاع تاختند و آنجا را
غارت کردند شمسالدین محمد بن عبدالملک بن مقدم، فرمانروای بعلبک، با شنیدن این
خبر در نیزارهای بقاع
کمین کرد و بر آنان حمله برد، عدهای را کشت و دویست نفر را اسیر کرد و به نزد صلاح الدین ایوبی فرستاد.
در حمله
مغول ، کنت ژولیان، امیر صیدا و شقیف اَرنون، فرصت را مغتنم شمرد و به دره ثروتمند بقاع حمله کرد.
در ۷۱۲، هنگام عبورِ ناصر سوم، سلطان
مصر ، از کرک به قصد فتح دمشق، دشمن وی اَفرَم از مقابل وی گریخت و به بقاعالعزیز (قسمت جنوبی بقاع) پناه برد، و ناصر بدون هیچگونه مانعی دمشق را گرفت.
در ۱۰۱۷ امیر فخرالدین دوم، امیر لبنان که دست نشانده
عثمانیان بود،
طرابلس و بعلبک و بقاع را به تصرف درآورد و در ۱۲۳۶ بشیر شهاب ثانی، امیر لبنان، بقاع را ضمیمه
خاک لبنان کرد.
(۱) علی بن ابی بکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ سوردل ـ تومین، ص ۹ـ۱۰؛
(۲) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳؛
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،
بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۴) ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۵) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون المسّمی کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر،
بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۶) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۷) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع،
بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) فیلیپ خوری حتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۹) استیون رانسیمان، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، تهران ۱۳۵۱ـ ۱۳۵۸ ش.
(۱۰) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام،
بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
(۱۱) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۱۲) عبدالله بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ
مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۳) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلاّ،
بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۱۴) محمد بن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۱۵) احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی،
بیروت (بی تا).
(۱۶) احمد بن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بقاع»، شماره۱۱۷۸.