بقاره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَقّارَه، چادرنشینانی عربزبان در
سودان، ساکن سرزمینهای میان
دریاچه چاد تا نیل سفید، در فاصله ْ۹ و ْ۱۳ عرض شمالی میباشند.
زندگی آنها از پرورش
گاو تأمین میشود و نامشان نیز از آن (
بَقَر) گرفته شده است.
فصل خشک و بی
آب را در زمینهای رودخانهای جنوبی میگذرانند.
با آغاز فصل بارندگی به سمت شمال و علفزارهای فصلی میروند.
دانههایی را که در این سفر میکارند در بازگشت
درو میکنند.
منشأ
بقاره روشن نیست.
در
نسب شناسیها بیشتر گروه
بندیهای موجود منعکس گردیده و از سلسله نسب آنها شاهدی داده نشده است، اما احتمالاً با
قبیله جُهَینَه که در
قرن هشتم از
مصر به نوبه
هجوم آوردند، پیوند دارند.
ظاهراً گروههای
چادرنشین در حدود قرن یازدهم از
نیل به زمینهای وَدّایی و دریاچه چاد روان شدند.
آمیزش بقّاره با دیگر قبایل
آفریقای شمالی ممکن است سبب رواج روایتِ ریشه هلالیشان در میان برخی از اعضای این قبیله شده باشد.
بقاره پس از راه یافتن به سرزمینهایی در
جنوب که برای پرورش
شتر نامناسب بود، به پرورش گاو روی آوردند.
گروههایی که به سوی
مشرق ، و به جنوب نواحی زراعیِ ودایی و دارفور و کُردُفان (که در دست دودمانهای
مسلمان بود) سرازیر شدند، میان این سلطاننشینها و قبایل
کافری که به سوی جنوب عقب نشسته بودند، حدّ فاصلی
عربی تشکیل دادند.
بقاره خراجگزاران ناآرام این سلطاننشینها بودند که گاهی نیز به سرزمینهای بیرون از قدرت سرورانشان
کوچ میکردند.
یورشهای
بقاره به کافرهای جنوبی برای بردهگیری، و ازدواجهای متقابل میان آنها و بردگان، بر وضع جسمی
بقاره اثر گذاشته است.
در طول قرن دوازدهم ـ سیزدهم
بقاره نیرومند رِزَیقات تحت
حکومت دارفور بودند.
ستیز آنها با زُبیر رحمه منصور،
برده فروش سودانی، به دست یافتن مصر بر دارفور در ۱۲۹۱ انجامید.
بقاره محمداحمد المهدی را یاری دادند تا
فرمانروایی مصر را برانداخت، لیکن با مهدیّون نیز از در ستیز درآمدند.
خلیفه
عبدالله بن محمد که خود
بقاری و از قبیله تعایِشَه بود، از
بقاره به عنوان لشکریان خود استفاده میکرد و یاران عمدهاش را از میان آنها برمیگزید.
در ۱۳۰۵ـ۱۳۰۶، خلیفه
عبدالله بقاره دارفور را مجبور کرد به اُم دُرمان و همسایگی آن کوچ کنند تا هم قوای خود را بر
ضد اولاد اَلبَلَد (در زمان مهدیون در سودان اصطلاحی برای افرادی از تبار برخی قبایلِ شمال نیل) تقویت کند و هم آنها را زیر نظارت بیشتر خود درآورد.
این کوچ و نیز تلفات در
جنگ و بیماریهای واگیر،
بقاره را ضعیف کرد.
به هنگام
غلبه دوباره (مصریها) (۱۳۱۴ـ ۱۳۱۶) بسیاری از
بقاره همچون قبایلی از هم پاشیده سرزمینهای پیشین خود را به دست آوردند.
آنها برای حکومت مشترک (مصر و انگلیس) (۱۳۱۷ ـ ۱۳۷۵/ ۱۸۹۹ ـ ۱۹۵۵) مزاحمت کمی داشتند و این حکومت شاهد سکنای تدریجی
بقاره و سازگاری آنها با
نظام اداری بود.
بقّاره (بگّاره) در مسیر رفت و آمد فصلی خود، به کشت
پنبه و
ذرّت و
ارزن اشتغال دارند.
آنان مسلماناند و در قرن دوازدهم ـ سیزدهم مطیع سلاطین
مسلمان کُردفان و دارفور شدند.
مهمترین
طوایف بقاره عبارتاند از: الحُمر، رِزَیقات، هوزمه، مسّریه، تعایشه و هبانیه.
زبان آنان عربی است که در مجاورت اقوام بومی فولانی
لهجهای خاص یافته است.
طایفه رزیقات در فاصله سالهای ۱۲۸۷ـ۱۲۹۷ در جنوب دارفور امنیت کاروانهای تجاری بازرگانان متنفذ منطقه را به مخاطره میافکندند.
بیشتر طوایف
بقاره در
نهضت مهدوی
سودان فعال بودند؛ و گرچه به آرمانهای
دینی آن نهضت چندان پایبند نبودند، اما بیرون راندن ترکان و رهایی از فشار
اقتصادی ناشی از پرداخت
مالیات به آنان، هدفی مناسب برای پیوستن به آن نهضت بود.
بدین ترتیب، بخشی از ارتش مهدی سودانی را تشکیل دادند.
جانشین
رهبر جنبش مهدیّون،
عبدالله بن محمد التعایشی، از
عشیره تعایشه
بقاره بود.
وی چون به
بقاره اعتماد داشت، آنان را زیر «پرچم سیاه» به صورت نیرویی نظامی سازمان داد،
و آنان مناصب مهم نظامی را تقریباً در انحصار خود گرفتند.
امیران مهمترین شهرهای سودان نیز از
بقاره بودند و
خلیفه امتیازات ویژه مالی برای آنان درنظر گرفته بود.
شاخه تعایشه نیز در امور اداری صاحب جایگاهی خاص شدند که نارضایتی دیگر طوایف را برانگیخت.
رزیقات نیز در جنوب دارفور با تدبیر یونس الدکیم امیرالامرای
بقاری (۱۲۳۲ ـ ۱۳۵۵/ ۱۸۱۶ـ۱۹۳۶) به نهضت پیوستند.
فرمانده الاُبَیض، حاتم وَدموسی (متوفی ۱۳۳۳/ ۱۹۱۴) و امیر توشکی،
حَموده ادریس (متوفی ۱۳۱۴/ ۱۸۹۶) نیز
بقاری بودند.
با اینهمه، اعتماد خلیفه به
بقاره دیری نپایید و وی
سیاست انتقال ایشان از جنوب کردفان و دارفور و اسکان آنان در ام دُرمان را در پیش گرفت.
بقاره که
زندگی در سرزمینهای وسیع پیشین را ترجیح میدادند، همواره در صدد بازگشت به سرزمینهای کناره نیل بودند؛ سرانجام نیز غزالی، بزرگِ تعایشه،
جان خود را بر سر تلاش برای فرار از ام درمان نهاد.
(۱) نعوم شقیر، تاریخ السودان، چاپ محمدابراهیم ابوسلیم، بیروت ۱۹۸۱.
(۲) پیتر ملکم هالت و ام دبلیو دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمدتقی اکبری، مشهد ۱۳۶۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بقاره»، شماره۱۱۷۷.