بَحْر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَحْر (به فتح باء و سکون حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای دریا و آب وسیع است.
گاهی به نهرها هم، بحر میگوید و نیز شهرها و دهات را بحار مینامد.
مشتقات
بَحْر که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
الْبَحْرَ (به فتح باء و سکون حاء) به معنای دریا؛
بَحیرَةٍ (به فتح باء) شتری است که گوش آن را وسیعا میشکافتند؛
الْبَحْرَیْنِ (به فتح باء و سکون حاء) به معنای دو دریا است.
بَحْر به معنای دریا و آب وسیع است.
در
قاموس گوید:
«الْبَحْرُ: الْمَاءُ الْکَثِیرُ.» راغب گوید: آن در اصل هر محل وسیعی است که شامل آب زیاد باشد، و به اعتبار سعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است
مثلا به اسب تندرو به اعتبار سعه سیرش گویند: فرس بحر، نقل است که
حضرت رسول (صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم) به اسبی سوار شد و فرمود
«وَجَدْتُهُ بَحْراً» و به آن که معلوماتش وسیع است بحر و متبحر گویند. به شتری که گوش آن را میشکافتند به جهت سعهی شكاف بحيرة میگفتند.
زمخشری در
فائق نقل کرده:
سعد بن عباده درباره
عبداللّه بن ابی به حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت:
«... جَاءَ اللَّهُ بِالْحَقِّ وَ لَقَدِ اصْطَلَحَ اَهْلُ الْبَحْرَةِ عَلَی اَنْ یُعَصِّبِوُهُ بِالْعِصَابَةِ» یعنی
خدا حقّ را آورد در حالیکه اهل
مدینه توافق کرده بودند عمامهی (تاج) حکومت را به سر او ببندند.» در این سخن مراد از بحر، مدینه است.
در
نهایه به جای بحر، بُحَیْرَة آمده است.
نیز در نهایه گوید: عرب شهرها و دهات را بحار گویند.
به مواردی از
بَحْر که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرَ) «
بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم.»
(ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ) (خداوند هيچگونه «
بحیره» و «
سائبه» و «
وصیله» و «
حام» قرار نداده است.)
مراد از بحیرة شتری است که گوش آن را وسیعا میشکافتند. در
مجمع البیان از زجّاج نقل شده: چون ناقهای پنج بار میزایید و بچّهی پنجمی نر میبود، گوش آن ناقه را میشکافتند دیگر به آن سوار نمیشدند و ذبح نمیکردند و در چراگاه و آبشخور مزاحم آن نمیشدند و اگر درماندهای آن را میدید سوار نمیشد.
سائبه شتری است که نذر میکردند در صورت آمدن مسافر و شفای مریض آن را به سر خود رها کنند. در
تفسیر این دو کلمه، اقوال دیگری نیز هست.
(ظَهَرَ الْفَسادُ فی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ) (
فساد، در صحرا و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است.)
ظاهر آیه، چنانکه در
تبیان و
المیزان گفته، میرساند که مراد از برّ مطلق خشکی و از بحر دریا است و ظهور فساد در آن دو عبارت است از ناامنیها، قحطیها، طوفانها، زلزلهها، سیلها و
قتل و غارتها و امثال اینها، اعمّ از طبیعی و غیر طبیعی. و از مسلّمیّات قرآن است که همه اینها مربوط به اعمال آدمی است.
لذا فرموده:
(بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النَّاسِ) ولی بسیاری از
مفسّران بحر را در آیهی فوق به معنی شهر یا آبادیهای کنار دریا گرفتهاند. گویند: مراد از برّ صحرا و مسکن قبائل و از بحر شهرها یا آبادیهایی است که در کنار دریا واقعاند.
به نظر میآید: چون تصوّر ظهور فساد در دریا برایشان مشکل بوده بحر را به معنای شهر گرفتهاند. ولی تصوّر فساد در دریا آسان است مخصوصا در این زمان. گر چه میشود بحر را به معنی شهر گرفت ولی از ظهور آیه نمیتوان صرف نظر نمود.
(مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغیانِ) «خدا دو دریا را فرستاد مخلوط کرد که پیوسته به هم میپیوندند میانشان حایلی است که به هم تجاوز نمیکنند.»
مرج
فعل،
فاعل آن خدا است و بحرین
مفعول آن است. (
مرج به معنی ارسال و تخلیط هر دو آمده است
)
دو دریا کداماند؟ تجاوز نمیکنند یعنی چه؟
برزخ چیست؟
نظیر این آیه، آیه ۶۱ سوره
نمل است.
(وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً) «میان دو دریا مانعی قرار داد.»
ناگفته نماند: بسیاری از دریاها در محل مخصوصی به هم میپیوندند مثل بحر احمر و اقیانوس هند که در
باب المندب به هم متصل میشوند و مانند اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه که به وسیله تنگهی
جبل الطارق به هم میپیوندند و همچون دریای سرخ و خلیج عقبه، و نیز رنگ آب دریاها مختلف است بعضی لاجوردی، بعضی مایل به سبزی، بعضی سرخ، بعضی سیاه و بعضی زرد، این اختلاف به جهت املاح و مواد شیمیایی است که در آب دریا محلول است.
مثلا ملاحظه میشود رنگ یک دریا مایل به سبزی و رنگ دیگری سیاه و در محلّ التقاء هر چند طوفانها و امواج آنها را به هم میزند باز میبینیم رنگ مخصوص هر دو باقی است و از بین نمیرود و این در اثر موادّ شیمیایی مخصوص است که به یکدیگر تجاوز نمیکنند و یکی به آن دیگری مبدّل نمیشود مثل نفت و آب، که مخلوط نمیشوند.
بنابراین میشود گفت: مراد از دو دریا در
آیات فوق مثلا اقیانوس هند و بحر احمر است و مراد از برزخ، اختلاف مواد و املاح این دو دریا است که در نتیجه، به یکدیگر تجاوز نمیکنند و اثر هم دیگر را از بین نمیبرند. ولی اصل مطلب در آیه بعدی خواهد آمد.
طنطاوی و
مراغی در تفسیر خود راجع به آیه ۱۹ سوره
رحمن، محلّ التقاء رود نیل و مدیترانه را مثل زده و گویند: نه آب تلخ و شور دریا آب شیرین را شور میکند و نه بالعکس.
ناگفته نماند در دو آيه فوق، شورى و شيرينى دو دريا مطرح نيست و فقط وجود حايل و عدم تجاوز در ميان است و آيهى اوّلى در بيان مطلب روشنتر از دوّمى است.
(وَ هُوَ الَّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ اُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً) (او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرارداد؛ اين گوارا و شيرين، و آن شور و تلخ؛ و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند گويى هر يک به ديگرى مىگويد: دور باش و نزديک نيا!)
در این آیه، رودخانهی بزرگ به جهت وسعت و کثرت آبش بحر شمرده شده چون در روی زمین دریایی نیست که آبش عذب و فرات (شیرین و گوارا) باشد و همه شور و تلخاند در مجمع ذیل آیه ۹۶
مائده فرموده: عرب نهر را بحر مینامند.
آنجا که دو دریا به هم میپیوندد مراد از برزخ و مانع نفوذ ناپذیر چیست؟
در المیزان ذیل آیه ۱۹ سوره رحمن فرموده: بهترین چیزی که در این باره گفته شده آن است که مراد از
(بَحْرَیْنِ) در آیه جنس دریای شور است که تقریبا سه ربع کره زمین را گرفته و مطلق دریای شیرین که در مخازن زمین ذخیره شده که چشمهها از آن شکافته و نهرها از آن جاری میشود و در دریای شور میریزد. این دو پیوسته به هم مخلوط میشوند ولی حایلی که خود مخازن و مجاری زمین باشد میان آن دو هست که نمیگذارد دریای شور به دریای شیرین تجاوز کند و آن را شور گرداند و زندگی از بین برود. و مانع از آن است که آب شیرین به آب شور ریخته و آن را شیرین گرداند و اثرش را از بین ببرد.
نگارنده گوید: این سخن که مراد از برزخ تکّههای زمین است به نظر قانع کننده میآید.
(وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْاَعْلامِ) «برای خداست آنها که جاریاند و در دریا به وجود آمدهاند که مانند مرزها هستند»
جوار جمع جاریه است یعنی جاری شوندهها،
منشات از نشاء است یعنی به وجود آمدهها و پیدا شدهها، اعلام جمع علم است و آن چنانکه راغب در
مفردات گوید علامت شیئی است مثل علامت راه و علامت لشگر و کوه را از آن علم گویند که نشانهی وجود خودش است.
در
اقرب الموارد آمده: علم، شکاف لب بالا، یا شکاف یک طرف آن، مرز میان زمینها، نشانه راه و کوه طویل و گویند شامل هر کوه است.
پس اعلام به معنی مرزها و نشانههاست.
مفسّران گویند: مراد از این آیه کشتیها است که در دریاها روان هستند. منشات را مرتفعات و اعلام را کوهها معنی کرده و گفتهاند: یعنی برای خدا است کشتیهایی که مانند کوهها، در دریا حرکت میکنند. این معنی بسیار سخیف و نابه جا و خروج از مدلول لفظ است، زیرا
(الْمُنْشَآتُ فی الْبَحْرِ) صریح است که این حرکت کنندهها در دریا به وجود آمدهاند، چطور میتوان نشا را ارتفاع معنی کرد؟! آیا معنی آیهی
(اَنْشَاَ لَکُمُ السَّمْعَ) (و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و
عقل آفريد؛ امّا كمتر شكر او را بجا مىآوريد.)
آن است که: برای شما گوش بلند کرد یا برای شما گوش به وجود آورد؟! وانگهی اعلام را چطور به معنی کوهها میتوان گرفت حال آن که کشتیهای آن روز جز کشتیهای بادی و ناچیز نبودند وانگهی کوه معنای اصلی اعلام نیست بلکه معنای کنایهای آن است و معنای اصلی آن نشانه است و مرزها را از آن اعلام گویند که نشانهی انفصال زمینهایند.
پس مراد از آیه شریفه چیست؟ مراد از آن بیشکّ، رودهایی است که در وسط دریاها و اقیانوسها روانند و این رودهای عظیم از خود دریاها به وجود میآیند و در آنها حرکت میکنند و مانند مرزها، روشن و محسوساند و معنی آیه این است: برای اوست رودهایی که در دریا پدید گشته و مانند مرزها در آن روانند، و این از حقایق عجیب
قرآن مجید است، این مطلب از تراوش افکار نگارنده است و تا به حال در جایی ندیدهام.
مخفی نماند رودهای عظیمی در سطح دریاها روانند و جریان آنها آبهای گرم استوا را به طرف قطبین و آبهای سرد قطبی را به طرف استوا حرکت میدهد علت تولید این رودهای دریایی اختلاف درجهی حرارت مناطق استوا و قطبین میباشد و عامل مهمّی که در حرکت آبها تاثیر دارد وزش بادها است مخصوصا بادهای منظّم آلیزه است که در جریانهای دریایی دخالت دارند. چون رنگ و غلظت و املاح و حرارت رودهای دریایی با آب اقیانوسها تفاوت دارد حرکت آنها در اقیانوس کاملا آشکار است.
مهمترين رودهاى گرم كه در اقيانوس جارى است يكى گلف- استريم است كه از خليج مكزيک واقع در غرب
اقیانوس اطلس و جنوب كشورهاى متحده امريكا شروع و از جنوب به طرف شمال شرقى جريان مييابد سپس به سواحل غربى اروپا میرسد و از كنار جزائر انگلستان و كشور
نروژ میگذرد پهناى آن در حدود ۱۴۵ كيلو متر و گودى آن در بعضى نقاط بيش از ۸۰۰ متر میباشد. در هر دقيقه دو بليون تن آب در امتداد ساحل فلوريدا میخزد.
از مهمترين جريانهاى آب سرد، جريان آب سرد گروئنلند است كه از كنار شبه جزيره لابرادر گذشته به سواحل شرقى امريكا میرود، به كتاب «
دریا دیار عجایب، فصل رودهاى عظيم دريا، و ساير كتابهاى جغرافيا» رجوع شود.
به موجب حساب دانشمندان آبهاى اقيانوس منجمد شمالى مثل يک استخر شنا، در هر ۱۶۵ سال یک مرتبه عوض میشود. در اقيانوسهاى ديگر نيز وضع همين است.
(وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فی الْبَحْرِ کَالْاَعْلامِ • اِنْ یَشَاْ یُسْکِنِ الرّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلی ظَهْرِهِ اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ • اَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا) «از جمله آیههای وی جاریشوندههاست که مانند مرزها به دریا روانند اگر خواهد باد را آرام کند بر پشت دریا بیحرکت مانند، در آنها بر هر بردبار و شکور آیاتی است از
قدرت خدا، یا آنها را به سبب اعمال مردم حبس و متوقّف کند.»
این سه آیه نیز درباره رودهای دریایی است. جملهی:
(اِنْ یَشَاْ یُسْکِنِ الرّیحَ فَیَظْلَلْنَ...) قابل دقّت است، زیرا عامل مهم جریان آنها چنانکه گفته شد بادهای منظّم آلیزه و کنترآلیزه (مخالف آلیزه) است که به طور مداوم از قطبین به استوا و بالعکس میوزند و اگر این بادها نباشند جریانهای دریایی متوقّف میگردند. راجع به علت جريانهاى دريایى به كتاب دريا ديار عجایب ص ۴۵- ۵۳ رجوع شود.
(اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ) آری بردباری و تامّل لازم است تا به این حقایق پی برده شود و پس از پی بردن شکرگزاری لازم است و بدون تامّل و سپاسگزاری، اینها به صورت نشانههای قدرت خدایی تجلّی نخواهند کرد.
(اَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا) این کلمه از «
وبق» به معنی
حبس است. در قاموس گوید:
«اوبقهای حبسه» در سوره
کهف آمده:
(وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً) «میان آنها محبسی قرار دادیم.»
پس معنای آیه این میشود: «یا آنها را به سبب اعمال مردم حبس و متوقّف کند.»، و این عبارت اخرای
(فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ) میباشد.
و خلاصه آن که خدا، جاری شوندهها را یک دفعه به خواست خود متوقّف میکند زیرا آنها در اختیار خدایند و یک دفعه برای اعمال ناشایست مردم. تا از منافع آنها بیبهره شوند.
مفسّرین آیات فوق را درباره کشتیها معنی کرده و گفتهاند: مراد کشتیهاست که مانند کوهاند و اگر باد نیاید از حرکت میمانند و
(یُوبِقْهُنَّ) را به معنی هلاکت و غرق شدن کشتیها گرفتهاند، ولی حق همان است که گفتیم. در ردّ قول مفسّران و این که کلمات آیهها مخالف فرموده آنها است سخن را به درازا نمیکشانیم.
آقاى
صدر بلاغی میگويد: يكى از محققين مینويسد: چندى پيش هيئت علمى «سرجون امرى» به اتّفاق هيئت اكتشافى دانشگاه مصر ...دريافت كه آبهاى خليج عقبه از جهت خواصّ و تركيب طبيعى و شيميایى از بقيّه آبهاى بحر احمر تفاوت دارد ... و به وسيله دستگاه سنجش اعماق كشف كرد كه در محلّ التقاء دو دريا سدّ و حاجزى در زير دريا وجود دارد كه ارتفاع آن از هزار متر میگذرد و مرتفعترين قسمت آن در حدود سيصد متر با سطح دريا فاصله دارد. همچنين كشتى «باحث» در اولين سياحت خود در اقيانوس هند و بحر احمر از وجود اين حاجز اطلاع يافت و آزمايشهاى علمى آن هيئت كه در آن كشتى بودند ثابت كرد كه آبهاى
اقیانوس هند از جهت خواص طبيعى و شيميایى با آبهاى بحر احمر متفاوت است. علم «اقيانوگرافى» اين اختلاف را مربوط به همان حاجزى میداند كه در نقطه التقاء آن دو دريا وجود دارد.
آنگاه آقاى بلاغى اين كشف را از
معجزات قرآن مجيد شمرده و آيهى ۱۹ سوره رحمن را با آن تفسير میكنند. ولى مشكل است بگویيم كه: اختلاف خواصّ شيميایى دو دريا در اثر وجود اين ديوار و حايل سنگى است مثلا اگر در وسط ظرفى حايلى قرار بدهيم و يک طرف آن را با آب شور و طرف ديگرش را با آب شيرين پر كنيم به طوری كه سطح آب بالاتر از حايل باشد و دو آب در بالا به هم متصل شوند در اين صورت به تدريج هم ديگر را از اثر میاندازند مخصوصا كه ظرف را حركت بدهيم، على هذا دو دريا كه به وسيله امواج، آبشان رویهم میريزد چطور ممكن است حايل پایينى سبب اختلاف خواصّ باشد، اگر گويند: امواج دريا هر چند بزرگ هم باشند در سطح آباند و در عمق بيست مترى از امواج خبرى نيست.
گویيم: در اين صورت لااقل در سطح آب اثر يكديگر را از بين میبرند و محلّى به جملهى
(لا يَبْغِيانِ) نمیماند، پس ناچار بايد گفت كه اختلاف و عدم تجاوز آبها، در اثر اختلاف املاح معدنى و موادّ شيميایى است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بحر»، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۶.