انواع افتراء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افتراء یکی از
رذائل اخلاقی هست که در
قرآن کریم و
روایات اهل بیت مورد توبیخ قرار گرفته هست و در
قرآن انواع افتراء مورد بحث قرار گرفته هست؛ که در ذیل
به بعضی از آنها پرداخته میشود.
مشرکان افزون بر افترای
به خداوند، گاهی از روی
جهالت،
به ملائکه نیز
افترا زده و آنان را موجوداتی
مؤنث معرفی میکردند: «اِنَّ الَّذینَ لا یؤمِنونَ بِالأخِرَةِ لَیسَمّونَ المَلـئِکةَ تَسمِیةَ الاُنثی وما لَهُم
بِهِ مِن عِلم».
و گاهی آنان را
دختران خدا میشمردند: «فاستَفتِهِم اَلِرَبِّک البَناتُ ولَهُمُ البَنون».
یهود نیز
به برخی از
فرشتگان الهی افترا میزدند؛ آنان
جبرئیل را
متهم میکردند که دستورات سخت و دشواری را از جانب خود بر مردم فرود میآورد
، ازاینرو او را
دشمن خود میشمردند.
خداوند ضمن
ردّ این نسبت ناروا آنان را
به شدت
مذمت کرد: «مَن کانَ عَدُوًّا لِجِبریلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلبِک بِاِذنِ اللّه ... مَن کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ ومَلـئِکتِهِ و رُسُلِهِ و جِبریلَ و میکـئِلَ فَاِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلکـفِرین».
تولد
عیسی بدون داشتن
پدر موجب گشت
بنیاسرائیل مادرش
مریم را
به عمل ناشایست
متهم کنند، ازاینرو وقتی مریم با
فرزند خویش
بهنزد آنان بازگشت او را مذمت کرده،
به وی گفتند: چگونه چنین عملی از تو سر زد، در حالی که پدر تو آدم بدی نبود و مادرت نیز آلودگی نداشت: «فَاَتَت
بِهِ قَومَها تَحمِلُهُ قالوا یـمَریمُ لَقَد جِئتِ شیــًا فَریـّا یـاُختَ هـرونَ ما کانَ اَبوک امرَأ سَوء و ما کانَت اُمُّک بَغیـّا».
مریم برای
تبرئه خود از این
اتهام به فرزند خردسالش اشاره کرده و
به آنان فهماند که با وی سخن بگویند.
همچنین
قرآن در
آیه ۱۵۶
سوره نساءبه این اتهام اشاره کرده و آن را
بهتانی عظیم دانسته است: «وبِکفرِهِم وقَولِهِم عَلی مَریمَ
بُهتـنـًا عَظیما».
طبق نقل برخی، بنیاسرائیل افزون بر اینکه مریم را
به عمل منافی با
عفت متهم میکردند
به عیسی(علیه السلام)نیز
افترا زده و آن حضرت را
بدکار و فرزند بدکاره خطاب میکردند.
پیروان
انبیای الهی نیز همانند
پیامبران پیوسته در معرض نسبتهای ناروای
دشمنان بودند؛
مشرکان گاه
به آنان نسبت
رذالت،
ظاهر بینی، و
دروغگویی میدادند.
«و ما نَرک اتَّبَعَک اِلاَّ الَّذینَ هُم اَراذِلُنا بادِی الرَّأی وما نَری لَکم عَلَینا مِن فَضل بَل نَظُنُّکم کـذِبین».
و زمانی آنان را از اشرار میشمردند: «و قالوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کنّا نَعُدُّهُم مِنَ الاَشرار».
گاهی پیروان
پیامبر اسلام را نیز
به حسادت داشتن نسبت
به خود
متهم میکردند.
یا
به صدقهدهندگان نسبت
ریا یا
بخل میدادند.
یا میگفتند:
دین مسلمانان آنان را فریفته است: «اِذ یقولُ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ غَرَّ هـؤُلاءِ دینُهُم»
عقب افتادن یکی از
همسران پیامبر از
لشکر اسلام و پیوستن او
به همراه یکی از مردان
مسلمان به قافله مسلمانان باعث گردید گروهی از
مسلمانان وی را
بهکار ناشایست
متهم کنند که
خداوند طی آیاتی آن دسته از مسلمانان را که مرتکب چنین اتهامی شدند
به شدت مذمت کرد: «اِنَّ الَّذینَ جاءو بِالاِفک عُصبَةٌ مِنکم لا تَحسَبوهُ شَرًّا لَکم بَل هُوَ خَیرٌ لَکم لِکلِّ امرِی مِنهُم مَا اکتَسَبَ مِنَ الاِثمِ والَّذی تَوَلّی کبرَهُ مِنهُم لَهُ عَذابٌ عَظیم ...»
بیشتر
مفسران شأن نزول آیات فوق را
عایشه دانستهاند که مورد
اتهام گروهی از
منافقان به سرکردگی
عبداللّه بن ابی سلول قرار گرفت.
ولی برخی
تفاسیر مصداق آیات مذکور را
ماریه قبطیه میدانند که از جانب عایشه مورد
افترا قرار گرفت.
قرآن کریم در آیاتی از افترای
زوجین نسبت
به یکدیگر سخن
به میان آورده است.
در
آیه ۱۲
سوره ممتحنهیکی از شرایط
بیعت زنان با
پیامبر اسلام را عدم افترای آنان
به شوهرانشان ذکر میکند: «یـاَیهَا النَّبی اِذا جاءَک المُؤمِنـتُ یبایعنَک عَلی اَن ... ولا یأتینَ بِبُهتـن یفتَرینَهُ بَینَ اَیدیهِنَّ واَرجُلِهِنَّ».
مراد از افترا در این آیه نسبت دادن فرزندان دیگران
به شوهر است
؛چنانکه در
جاهلیت برخی
زنان فرزندان
نامشروع را
به شوهران خویش نسبت میدادند.
از دیگر سنتهای غلط جاهلی این بود که برخی از مردان هنگام
ازدواج مجدد، همسران سابق خود را
به عمل ناشایست
زنا متهم میکردند تا
مهر آنان را تصاحب کنند.
قرآن این عمل را
گناهی آشکار دانست و مردان را از آن
نهی کرد: «و اِن اَرَدتُمُ استِبدَالَ زَوج مَکانَ زَوج وءَاتَیتُم اِحدهُنَّ قِنطارًا فَلا تَأخُذوا مِنهُ شیــًا اَتَأخُذونَهُ
بُهتـنـًا واِثمـًا مُبینا».
قرآن در
آیات ۹-۶
سوره نوراز متهم کردن زوجه
به زنا از سوی شوهرانی که
به جز خود شاهدی بر صدق ادعایشان ندارند یاد کرده و برای چنین اتهامی
احکام و دستورات ویژهای
تشریع کرده است.
از جمله مرد باید ۴ مرتبه
به نام خدا شهادت دهد که در این ادعا راست میگوید: «والَّذینَ یرمونَ اَزوجَهُم ولَم یکن لَهُم شُهَداءُ اِلاّ اَنفُسُهُم فَشَهـدَةُ اَحَدِهِم اَربَعُ شَهـدت بِاللّهِ اِنَّهُ لَمِنَ الصّـدِقین»؛
و در مرتبه پنجم بگوید:
لعنت خدا بر او باد اگر
دروغ بگوید: «والخـمِسَةُ اَنَّ لَعنَتَ اللّهِ عَلَیهِ اِن کانَ مِنَ الکـذِبین».
و
زن اگر این
اتهام را نپذیرفت میتواند برای رفع آن ۴ بار با نام
خدا شهادت دهد که مرد دروغ میگوید: «ویدرَؤُا عَنهَا العَذابَ اَن تَشهَدَ اَربَعَ شَهـدت بِاللّهِ اِنَّهُ لَمِنَ الکـذِبین»؛
و در مرتبه پنجم بگوید که
غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در این نسبت راست بگوید: « والخـمِسَةَ اَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَیها اِن کانَ مِنَ الصّـدِقین».
و «
واجب است که
شهادت و
لعن بهصورت مذکور باشد، پس اگر مرد یا زن بگوید: «احلف» یا «اقسم» یا «شهدت» یا «انا شاهد» یا لفظ جلاله را
به لفظ دیگری مانند رحمن و خالق بشر و مانند اینها تغییر دهند، یا مرد بگوید: «انی صادق» یا «لصادق» یا «من الصادقین» و لام را ذکر نکند، یا زن بگوید: «انه لکاذب» یا «کاذب» یا «من الکاذبین»
واقع نمیشود. و همچنین است اگر مرد «
لعنت» را
به «
غضب» و زن «غضب» را
به «لعنت» تبدیل نمایند.»
لعان فقط نزد
حاکم شرع واقع میشود و
احوط (وجوبی) آن است که حتی نزد کسی که از طرف حاکم برای این منظور
منصوب هم شده، واقع نشود.
و «واجب است که لعان نمودن هرکدام از این دو، بعدازاین باشد که حاکم شرع آن را بر او
القاء نماید، پس اگر قبل از آنکه حاکم امر کند، مبادرت
به آن نماید واقع نمیشود.»
همچنین «واجب است که
صیغه به عربی صحیح - در صورت قدرت بر آن - باشد وگرنه هر مقداری که از آن میسور است میآورد و در صورت
تعذّر آن،
به غیرعربی میآورد.»
و «واجب است که هر دو در وقت
تلفظ به الفاظ پنجگانه خود
ایستاده باشند. و آیا معتبر است که در تلفظ هر یک از ایشان، هر دو با هم ایستاده باشند، یا ایستادن هر یک در وقت تلفظ
به آنچه که اختصاص
به او دارد، کفایت میکند؟ احوط (وجوبی) آنها اولی است بلکه خالی از
قوت نیست.»
در پی اجرای این دستورات بر هر یک از زن و مرد احکامی مترتب خواهد شد.
امام خمینی در
تحریرالوسیله احکام
مترتب بر
لعان را چنین بیان میکند: اگر لعان
جامع شرایط از آن دو واقع شد، بر آن چهار
حکم مترتب میشود: اول:
انفساخ عقد ازدواج و جدایی بین آنها. دوم:
حرمت ابدی؛ پس این زن بر این مرد ابداً حلال نمیشود ولو اینکه با عقد جدید باشد. و این دو حکم در
مطلق لعان ثابت میباشند؛ چه برای
قذف به زنا باشد یا برای
نفی ولد. سوم:
سقوط حدّ قذف از
شوهر به سبب لعانش و سقوط حدّ زنا از
زوجه به سبب لعانش؛ پس اگر او را قذف نماید سپس لعان کند و زن از لعان
نکول کند، مرد از حدّ قذف خلاصی پیدا میکند و زن،
حدّ زن زانیه را میخورد؛ چون که لعان مرد
به منزله
بیّنه است در اثبات زنا. چهارم:
انتفای فرزند از
مرد؛ نه از زن، درصورتیکه برای
نفی او با هم لعان نمایند،
به این معنی که اگر شوهر او را نفی کند و زن ادعا کند که فرزند او است، پس با هم لعان نمایند، بین مرد و این فرزند و همچنین بین این فرزند و هرکسی که از ناحیه پدری
به او
انتساب دارد، مانند جد و جده و برادر و خواهر پدری و همچنین عموها و عمهها توارثی نمیباشد،
به خلاف مادر و کسانی که
بهوسیله مادر انتساب
به آن فرزند دارند، حتی برادرهای پدر و مادری در حکم برادرهای مادری میباشند.
هیچکس
حق ندارد
زنان عفیف را
به عمل ناشایست متهم کند و کسی که چنین اتهامی نسبت
به آنان روا دارد باید ۴
شاهد برای اثبات ادعای خود اقامه کند.
در غیر این صورت
کیفر افترا زنندگان ۸۰ تازیانه است، افزون بر اینکه آنان
فاسق شده و شهادتشان نیز پذیرفته نخواهد شد، جز آنکه از عمل خود
توبه کنند: «والَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً ولا تَقبَلوا لَهُم شَهـدَةً اَبَدًا واُولـئِک هُمُ الفـسِقون اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک واَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم».
همچنین
قرآن در
آیه ۲۳ همین
سوره افرادی را که
زنان پاکدامن و بیخبر از هرگونه آلودگی را
به عمل منافی با
عفت متهم کنند، مورد
لعن قرار داده و
به آنان وعده
عذاب عظیم اخروی داده است: «اِنَّ الَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ الغـفِلـتِ المُؤمِنـتِ لُعِنوا فِی الدُّنیا والأخِرَةِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم».
قرآن کریم افترا زدن
به مؤمنان بی
گناه را عملی
قبیح و گناهی آشکار دانسته است:«والَّذینَ یؤذونَ المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبوا فَقَدِ احتَمَلوا
بُهتـنـًا واِثمـًا مُبینـا».
از لحن
آیه استفاده میشود که گروهی در
مدینه برای افراد با
ایمان شایعه پراکنی کرده و نسبتهای ناروا
به آنان میدادند.
همچنین
قرآن افترا زدن
به بی
گناهان ـ چه
مسلمان و چه
کافر ـ را عملی ناپسند و گناهی آشکار شمرده است: «و مَن یکسِب خَطِیـَةً اَو اِثمـًا ثُمَّ یرمِ
بِهِ بَرِیــًا فَقَدِ احتَمَلَ
بُهتـنـًا واِثمـًا مُبینـا».
در
شأن نزول آیه آمده است که مسلمانی مرتکب
سرقت شد و
مال مسروق ه را در خانه فردی
یهودی به امانت گذاشت. پس از کشف ماجرا افراد قبیله آن
مسلمان برای نجات وی، یهودی را
به سرقت متهم کردند که
آیه فوق
نازل شد و این امر را
بهتان و
گناه شمرد.
در
روایات نیز
افترا به بیگناهان از زشتترین اعمال دانسته شده است.
در روایتی
امام صادق(علیه السلام)
جرم افترا
به بیگناه را سنگینتر از کوههای عظیم دانسته است.
در روایتی دیگر
پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: هرکس
به مرد یا زن
مؤمنی بهتان زند
خداوند او را بر تلّی از آتش وارد کند تا از عهده
اتهام خود برآید.
•
دانشنامه موضوعی قرآن •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی