• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

افزون خواهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



افزون خواهی برای خودستایی و برتربینی بر یکدیگر را تکاثر گویند.



تکاثر از ریشه «ک ث ر» به معنای هماوردی و تفاخر در بسیاریِ مال و قوم
[۱] لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۷.
[۲] عمدة الحفاظ، ج ۳، ص ۳۷۷.
[۳] نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۳۰، «کثر».
، مناقب خود را برشمردن
[۴] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱.
، افزون بینی
[۵] اساس البلاغه، ص ۵۳۶.
و زیاده طلبی
[۷] التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۸، «کثر».
آمده است.


این واژه دو بار در قرآن به کار رفته است:نخست در آیه ۲۰ حدید که ۵ صفت برای دنیا و در ضمن آن ها تکاثر اهل دنیا برشمرده شده است:«اِعلَموا اَنَّمَا الحَیوةُ الدُّنیا لَعِبٌ ولَهوٌ و زینَةٌ و تَفاخُرٌ بَینَکُم و تَکاثُرٌ فِی الاَمولِ والاَولد» و بار دوم در آیه اول که مردم را به سبب تکاثر ورزیدن و هماوردی در جمع مال• و فرزندان و... و غفلت از سعادت واقعی توبیخ کرده، پیامدهای ناگوار این شیوه رفتاری را برمی شمرد:«اَلهکُمُ التَّکاثُر... لَتَرَوُنَّ الجَحیم» ، افزون بر این، آیات دیگری مانند ۲ همزه :«اَلَّذی جَمَعَ مالاً و عَدَّدَه» و ۶ مدثّر :«ولا تَمنُن تَستَکثِر» و ۱۵ همان سوره :«ثُمَّ یَطمَعُ اَن اَزید» بدون تصریح به واژه تکاثر آن را نکوهش کرده است. آیه ۳۴ توبه نیز صریحاً تکاثر و ثروت اندوزی و گنجینه سازی اموال را تحریم کرده، به مسلمانان دستور می دهد که اموال خویش را در راه خدا و بهره گیری بندگان خدا به کار اندازند و از اندوختن و ذخیره و خارج ساختن آن ها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند وگرنه باید منتظر عذاب دردناکی باشند.
[۱۷] برای آگاهی بیشتر از جنبه های فقهی آن نک:المبسوط، ج ۳۰، ص ۲۶۸.



این صفت از رذایل اخلاقی خطرناک است، چنان که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مسلمانان فرمودند:من از فقر بر شما نمی ترسم؛ ولی از تکاثر و افزون طلبی بر شما هراس دارم.
[۱۸] صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۱۷.
[۱۹] الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۸۲.
[۲۰] کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۲۰.



صیغه تفاعل در «تکاثر» برای مبالغه در فعل است و طرفین در آن لحاظ شده است، به گونه ای که متکاثر بسان کسی است که با فزون طلبی درصدد چیرگی بر شخصی برآید
[۲۲] فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۸۸.
، همان گونه که در آیه ۳۴ کهف آمده است
[۲۴] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.
:«اَنا اَکثَرُ مِنکَ مالاً واَعَزُّ نَفَرا»؛ ولی به اعتقاد برخی این واژه بعداً بر به دست آوردن چیز زیاد بدون آنکه در آن غلبه بر کسی لحاظ شده باشد نیز اطلاق شده است، بنابراین تکاثر به معنای فزونخواهی و افزایش جویی است، بی آنکه در آن رقابت و مغالبه شرط باشد.
[۲۶] احسن الحدیث، ج ۱۲، ص ۳۳۸.
برخی نیز احتمال داده اند باب تفاعل در اینجا به معنای تکلف و خود را به زحمت انداختن و حرص برای زیاد کردن مال است.
[۲۷] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.



مفسران در تفسیر تکاثر اقوال فراوانی بیان کرده اند که با وجود اختلاف آن ها از جهت الفاظ بیشتر به سه قول باز می گردند:
۱. حرص بر مال و طلب زیاد کردن آن
[۲۸] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
[۲۹] تحفة الاحوذی، ج ۷ ص ۵ - ۶.
[۳۰] المستطرف، ج ۱، ص ۱۲۴.
و سرگرمی به زندگی و تجارت .
[۳۱] زاد المسیر، ج ۸، ص ۳۰۱.
برخی روایات
[۳۳] مسند احمد، ج ۴، ص ۲۴.
[۳۴] سنن الترمذی، ج ۴، ص ۴.
[۳۵] جامع البیان، ج ۳۰، ص ۳۶۲ - ۳۶۳.
از جمله روایتی از رسول خدا که تکاثر را به گردآوری مال از طریق نامشروع و خودداری از ادای حق آن و ذخیره کردن آن تفسیر کرده است ، این معنا را تأیید می کند.
۲. مسابقه و رقابت در زیادی
[۴۰] روح المعانی، ج ۳۰، ص ۴۰۱.
[۴۱] عون المعبود، ج ۷، ص ۱۳۹.
مال، فرزند و عزت
[۴۳] مفردات، ص ۷۰۳، «کثر».
[۴۵] زاد المسیر، ج ۸، ص ۳۰۱.
و هر چیزی که فراوان داشتن آن مطلوب است و تلاش هر یک در تحصیل زیادی برای چیره شدن بر دیگری
[۴۷] راهنما، ج ۲۰، ص ۷۰۳.
و مباهات به آن؛ یعنی هر یک زیاد داشتن را به رخ دیگری بکشد
[۴۸] روح المعانی، ج ۳۰، ص ۴۰۱.
و درصدد غلبه بر دیگری برآید، چنان که اهل جاهلیت با فراوانی مال، اثاث، مهمان داری ، کمک به رنج دیدگان و اطعام گرسنگان، آن گونه که اشعار و خطبه هایشان گواهی می دهد، درپی غلبه بر یکدیگر برمی آمدند.
۳. فخرفروشی بر یکدیگر به بسیاری مال، فرزند، نفرات ، مناقب
[۵۲] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱.
و هرچه انسان را از خدا باز دارد و همت او را صرف گردآوری اش کند.
[۵۳] تفسیر بقاعی، ج ۸، ص ۵۱۶.
جمعی از مفسران تکاثر را به این معنا دانسته اند
[۵۵] مجمع البیان، ج ۱۰، ص .
[۵۶] تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۸۴۷.
و برخی روایات نیز آن را تأیید می کند.
[۵۷] شرح نهج البلاغه، عبده، ص ۴۸۸.



درباره فرق بین تفاخر و تکاثر آرای گوناگونی بیان شده است؛ فخر رازی تکاثر را مرادف تفاخر دانسته است.
[۵۸] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.
برخی دیگر تفاخر را در حسب و نسب و تکاثر را در مال و نفرات دانسته اند.
[۵۹] روح المعانی، ج ۲۷، ص ۲۸۳.
بعضی هم تفاخر را از کسی که مال و فرزند دارد بر آن که مال و فرزند ندارد صحیح می دانند؛ ولی تکاثر را الزاماً برای دو نفری صحیح می دانند که هر دو دارای مال و فرزند باشند.
[۶۱] تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۵.
صدرالمتألهین فرق آن دو را در منشأ دانسته، منشأ تفاخر را قوه غضبیه و خوی درندگی و منشأ تکاثر را قوه شهویه و خوی حیوانی بیان کرده است.
[۶۲] تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۷.

اطلاق تکاثر بر تفاخر از آن جهت است که تکاثر سبب تفاخر است و تفاخر، مسبب آن
[۶۳] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۲.
[۶۴] فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۸۸.
و همین رابطه سببی و مسببی بیشتر مفسران را واداشته است تکاثر را به تفاخر تفسیر کنند، به هر روی، تکاثر هر کوششی برای به دست آوردن موجبات افتخار و برتری بر دیگران از جهت مال و مقام را در بر می گیرد.
[۶۵] تفسیر نوین، ص ۳۱۳- ۳۱۶.

البته تلاش برای کسب و کار بدون هدف افزون طلبی و تکاثر و به قصد اطاعت و بندگی خدا، اداره زندگی خود و خانواده ، صله رحم و کمک به برادران دینی از برترین عبادات است.
[۶۶] تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۵.
[۶۷] احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۰.
[۶۸] کشاف القناع، ج ۶، ص ۲۷۱.



از آیات قرآن بر می آید که نادانی انسان به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد و نیز جهل او به آغاز پیدایش و سرانجام خود و آسیب پذیری هایش از عوامل اصلی این صفت رذیله است.


برای تکاثر پیامدهای زیانباری از قبیل غفلت از آخرت
[۷۱] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۳۲.
و یاد خدا
[۷۲] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
، هلاکت، بدبختی، قساوت قلب ، کوردلی، نابودی عقل، قلب، دین، فطرت و عواطف انسانی
[۷۳] الحیاة، ج ۳، ص ۳۲۶ - ۳۲۸.
[۷۴] الحیاة، ج ۴، ص ۴۰.
، بازماندن از واجبات، مستحبات، اطاعت خدا، تفکر و تدبر
[۷۵] التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
، فضایل اخلاقی نظیر تواضع و دلسوزی و محبت ، رشد رذایل اخلاقی، تجمل گرایی ، دوری از مردم به ویژه فقرا و مساکین، نیز دوری از عدالت و قسط ، اسارت در بند حرص و طمع ، از بین بردن روح همکاری و تعاون و مسئولیت اجتماعی بیان شده است.
[۷۶] الحیاة، ج ۳، ص ۳۲۶ - ۳۲۸.
[۷۷] الحیاة، ج ۴، ص ۴۰.



در روایات، تکاثر از سپاهیان جهل
[۷۸] الکافی، ج ۱، ص ۲۲.
و شعبه ای از طمع شمرده شده است.
[۷۹] الکافی، ج ۲، ص ۳۹۴.
امام علی (علیه السلام) آن را بازی و سرگرمی و بازدارنده انسان از یاد خدا و جایگزین کننده دنیا و سرگرمی های آن با آخرت و نعمت های ابدی آن وصف کرده است.
[۸۰] الکافی، ج ۲، ص ۳۹۴.
دنیاطلبی از راه مشروع با انگیزه تکاثر و تفاخر و ریا نیز سبب غضب الهی در قیامت
[۸۱] احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۶۷.
[۸۲] کشاف القناع، ج ۱، ص ۶۱۵.
و جای گرفتن در آتش
[۸۴] تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۵.
و مسافرت برای افزون طلبی و تکاثر، گام برداشتن در راه شیطان
[۸۵] کنزالعمال، ج ۴، ص ۱۲.
[۸۶] المصنف، ج ۵، ص ۲۷۲.
[۸۷] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.
شمرده شده است.


(۱) احیاء علوم الدین، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.)، بیروت، دار المعرفه.
(۲) اساس البلاغه، الزمخشری (م ۵۳۸ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۲ ق.
(۳) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴) تحفة الاحوذی، المبارک فوری (م.۱۳۵۳ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ ق.
(۵) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
(۶) تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، به کوشش بکایی، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۶۶ ق.
(۷) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.
(۸) تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م. ۸۶۴ ق.)، جلال الدین السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، النور، ۱۴۱۶ ق.
(۹) تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۳ ش.
(۱۰) تفسیر روح البیان، بروسوی (م. ۱۱۳۷ ق.)، بیروت، دارالفکر.
(۱۱) تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۱۲) تفسیر القرآن، السمعانی (م. ۴۸۹ ق.)، به کوشش غنیم بن عباس و یاسر بن ابراهیم، ریاض، دارالوطن، ۱۴۱۸ ق.
(۱۳) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۱۴) تفسیر القرآن الکریم، محی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دار الاندلس.
(۱۵) تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م. ۱۰۵۰ ق.)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
(۱۶) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۱۷) التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق.
(۱۸) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۱۹) تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۸ ش.
(۲۰) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۲۱) جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق.
(۲۲) الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۲۳) الحیاة، محمدرضا، محمد و علی حکیمی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.
(۲۴) الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
(۲۵) روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
(۲۶) زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق.
(۲۷) سنن الترمذی، الترمذی (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ ق.
(۲۸) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق.
(۲۹) شرح نهج البلاغه، محمد عبده، دمشق، سفارت جمهوری اسلامی.
(۳۰) صحیح ابن حبان، علی بن بلبان الفارسی (م. ۷۳۹ ق.)، به کوشش شعیب الارنؤوط، الرسالة، ۱۴۱۴ ق.
(۳۱) عمدة الحفاظ، احمد سمین حلبی (م. ۷۵۶ ق.)، به کوشش محمد باسل، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۳۲) عون المعبود، العظیم آبادی (م. ۱۳۲۹ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۳۳) فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفة؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۳۴) کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.
(۳۵) کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.
(۳۶) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
(۳۷) المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۳۸) مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.
(۳۹) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۴۰) المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر.
(۴۱) مستدرک الوسائل، النوری (م. ۱۳۲۰ ق.)، بیروت، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.
(۴۲) المستطرف، محمد الابشیهی (م. ۸۵۰ ق.)، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۳ ق.
(۴۳) مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار صادر.
(۴۴) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
(۴۵) المعجم الوسیط، ابراهیم انیس و دیگران، به کوشش مجمع اللغة العربیة، دارالدعوه.
(۴۶) مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۴۷) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۴۸) نثر طوبی، الشعرانی (م. ۱۳۹۳ ق.)، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۹۸ ق.
(۴۹) نظم الدرر، البقاعی (م. ۸۸۵ ق.)، به کوشش غالب المهدی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.


۱. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۷.
۲. عمدة الحفاظ، ج ۳، ص ۳۷۷.
۳. نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۳۰، «کثر».
۴. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱.
۵. اساس البلاغه، ص ۵۳۶.
۶. المعجم الوسیط، ج ۲، ص ۷۷۷.    
۷. التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۸، «کثر».
۸. حدید/ سوره۵۷، آیه ۲۰.    
۹. تکاثر تکاثر/ سوره۱۰۲، آیه۱.    
۱۰. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.    
۱۱. تکاثر/ سوره۱۰۲، آیه ۱-۶.    
۱۲. همزه/ سوره۱۰۴، ایه۲.    
۱۳. مدثر/ سوره۷۴، آیه۶.    
۱۴. مدثر/ سوره۷۴، آیه۱۵.    
۱۵. توبه/ سوره۹، آیه۳۴.    
۱۶. نمونه، ج ۷، ص ۳۹۳.    
۱۷. برای آگاهی بیشتر از جنبه های فقهی آن نک:المبسوط، ج ۳۰، ص ۲۶۸.
۱۸. صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۱۷.
۱۹. الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۸۲.
۲۰. کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۲۰.
۲۱. التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص ۵۱۹.    
۲۲. فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۸۸.
۲۳. کهف/ سوره۱۸، آیه۳۴.    
۲۴. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.
۲۵. التحریر والتنویر، ج ۲۷، ص ۴۰۳.    
۲۶. احسن الحدیث، ج ۱۲، ص ۳۳۸.
۲۷. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.
۲۸. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
۲۹. تحفة الاحوذی، ج ۷ ص ۵ - ۶.
۳۰. المستطرف، ج ۱، ص ۱۲۴.
۳۱. زاد المسیر، ج ۸، ص ۳۰۱.
۳۲. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۱۶۸.    
۳۳. مسند احمد، ج ۴، ص ۲۴.
۳۴. سنن الترمذی، ج ۴، ص ۴.
۳۵. جامع البیان، ج ۳۰، ص ۳۶۲ - ۳۶۳.
۳۶. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۱۶۹.    
۳۷. الصافی، ج ۵، ص ۳۶۸.    
۳۸. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۱۴۵.    
۳۹. الصافی، ج ۵، ص ۳۶۸     .
۴۰. روح المعانی، ج ۳۰، ص ۴۰۱.
۴۱. عون المعبود، ج ۷، ص ۱۳۹.
۴۲. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۱.    
۴۳. مفردات، ص ۷۰۳، «کثر».
۴۴. التبیان، ج ۱۰، ص ۴۰۲.    
۴۵. زاد المسیر، ج ۸، ص ۳۰۱.
۴۶. التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص ۵۱۹.    
۴۷. راهنما، ج ۲۰، ص ۷۰۳.
۴۸. روح المعانی، ج ۳۰، ص ۴۰۱.
۴۹. التبیان، ج ۱۰، ص ۴۰۲.    
۵۰. مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۱.    
۵۱. المنیر، ج ۳۰، ص ۳۸۴.    
۵۲. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱.
۵۳. تفسیر بقاعی، ج ۸، ص ۵۱۶.
۵۴. التبیان، ج ۱۰، ص ۴۰۲.    
۵۵. مجمع البیان، ج ۱۰، ص .
۵۶. تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۸۴۷.
۵۷. شرح نهج البلاغه، عبده، ص ۴۸۸.
۵۸. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۵.
۵۹. روح المعانی، ج ۲۷، ص ۲۸۳.
۶۰. روح البیان، ج ۹، ص ۳۷۰.    
۶۱. تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۵.
۶۲. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۷.
۶۳. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۲.
۶۴. فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۸۸.
۶۵. تفسیر نوین، ص ۳۱۳- ۳۱۶.
۶۶. تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۵.
۶۷. احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۰.
۶۸. کشاف القناع، ج ۶، ص ۲۷۱.
۶۹. نمونه، ج ۲۷، ص ۲۸۱.    
۷۰. تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۸۲.    
۷۱. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۳۲.
۷۲. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
۷۳. الحیاة، ج ۳، ص ۳۲۶ - ۳۲۸.
۷۴. الحیاة، ج ۴، ص ۴۰.
۷۵. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۷۷.
۷۶. الحیاة، ج ۳، ص ۳۲۶ - ۳۲۸.
۷۷. الحیاة، ج ۴، ص ۴۰.
۷۸. الکافی، ج ۱، ص ۲۲.
۷۹. الکافی، ج ۲، ص ۳۹۴.
۸۰. الکافی، ج ۲، ص ۳۹۴.
۸۱. احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۶۷.
۸۲. کشاف القناع، ج ۱، ص ۶۱۵.
۸۳. مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۳۲.    
۸۴. تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۷۵.
۸۵. کنزالعمال، ج ۴، ص ۱۲.
۸۶. المصنف، ج ۵، ص ۲۷۲.
۸۷. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تکاثر.    




جعبه ابزار