• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب سبت در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: اصحاب سبت.

این واژه به‌صورت صریح تنها یک بار در آیه ۴۷ نساء به‌کار رفته است؛ ولی در آیات ۶۵‌-۶۶ بقره؛ ۱۵۴ نساء مائده ۱۶۳ اعراف و ۱۲۴ نحل داستان این قوم و سرانجام آنان بیان گردیده است.



واژه «سَبْت» که در زبان عبری «شبات» خوانده می‌شود به معنای استراحت کردن، پایان کار، مرگ و یکی از روزهای هفته، می‌آید.
[۷] لسان‌العرب، ج‌۶‌، ص‌۱۴۱.
[۹] اساس البلاغه، ص‌۲۰۰، «سبت».



وجه نامگذاری این روز به «سبت» در نزد یهود، پایان یافتن خلقت آسمانها و زمین و موجودات دیگر در آن زمان یا تعطیلی کار در آن روز و استراحت یهود و پرداختن به عبادت خداوند است.
[۱۰] کتاب مقدس، پیدایش ۲:۲‌۴.
[۱۱] التحقیق، ج‌۵، ص‌۱۶، «سبت».



«اصحاب سبت» از قوم‌ بنی‌اسرائیل بودند: «لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنی اِسرءیلَ...» و در شهری ساحلی به‌نام «اَیله»
[۱۴] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
[۱۵] تفسیر سمرقندی، ج‌۱، ص‌۱۲۶.
[۱۶] کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۲۲۳.
میان «مصر» و «مدین» یا «مدین» یا «طبریه» یا «مقنا» (که بین «مدین» و «عینونا» قرار داشته) زندگی می‌کرده‌اند.
[۱۹] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
این قوم در عصر پیامبری حضرت داود (علیه‌السلام) بوده
[۲۰] تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۱۰۹.
و شمار آنان را ۷۰۰۰۰ یا ۱۲۰۰۰ نفر گفته‌اند.
[۲۱] مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
[۲۲] کشف الاسرار، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
گروهی از مورخان و مفسران نیز آن‌ها را بخشی از قوم ثمود پنداشته‌اند که بر اثر همجواری با بنی‌اسرائیل به دیانت یهود گرویده‌اند.


خداوند یهود را به امساک < (خودداری از کار) و تعظیم روز [[جمعه]] فرمان داد؛ اما آنان در این فرمان الهی اختلاف کرده، با این باور که روز شنبه به سبب پایان یافتن آفرینش آسمانها و زمین در آن روز بزرگ‌ترین روزهاست،
[۲۵] کتاب مقدس، تثنیه۵:۱۲۱۶.
[۲۶] کتاب مقدس، خروج۳۱:۱۲‌۱۸.
از پذیرفتن روزی جز شنبه سرباز زده، فرمان خداوند را نادیده گرفتند، از این‌رو خداوند نیز کار را بر آن‌ها سخت گرفت و کار کردن در آن روز از جمله صید ماهی که با توجه به ساحلی بودن محل سکونتشان از کارهای رایج و مهم آن قوم بود، بر آن‌ها حرام گشت:
[۲۷] تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۱۰۹.
[۲۸] المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۰.
«اِنَّما جُعِلَ السَّبتُ عَلَی الَّذینَ اختَلَفوا فیهِ...» یهودیان تا مدتی بر این فرمان پایبند بوده، در روزهای شنبه با تعطیل کردن کار به عبادت و استراحت می‌پرداختند؛ ولی ماهیان چون روزهای شنبه خود را در امان می‌دیدند به‌صورت انبوه در کناره‌های دریا و روی آب نمایان می‌شدند، به‌گونه‌ای که سطح آب دیده نمی‌شد: «... ‌تَأتیهِم حیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعًا‌...» ولی در روزهای دیگر به زیر آب رفته و جز شمار اندکی بر روی آب نمی‌آمدند: «... ‌و یَومَ لایَسبِتونَ لاتَأتیهِم‌...» آنان مدتی این وضع را تحمل‌کرده، مانند گذشتگان و پدرانشان از صید ماهی در روز شنبه پرهیز می‌کردند؛ ولی پس از آن نتوانستند بر تمایلات نفسانی خود چیره شوند و چون از یک سو نمی‌خواستند از فرمان الهی سرپیچی کرده، گرفتار کیفر شوند و از سوی دیگر حاضر نبودند از خیل ماهیان روز شنبه بی بهره باشند به حیله‌ای دست زدند که ظاهر آن فرمانبری و باطنش نافرمانی بود. آنان در کنار دریا حوضچه‌هایی حفر کرده و از طرف دریا جویهایی را به این حوضچه‌ها کشیدند. روز شنبه هنگامی که آب دریا بالا می‌آمد به وسیله این جویها ماهیان زیادی به سوی حوضچه‌ها هدایت می‌شدند و هنگامی که آب دریا پایین می‌آمد در آن حوضچه‌ها گرفتار می‌شدند و در روز یک شنبه آن‌ها را صید می‌کردند.
[۳۳] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
[۳۴] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۹۴.
برخی نیز گفته‌اند: آنها در شب شنبه تورهای ماهیگیری را می‌گستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادی در تورها جمع می‌شد روز یک شنبه تورها را جمع‌آوری می‌کردند و از این راه اموال فراوانی به‌دست می‌آوردند.
[۳۸] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
در آغاز، این کار با ترس و پنهانی صورت می‌گرفت؛ ولی به تدریج در میان آنان گسترش یافت و صورتی آشکار به خود گرفت؛ اما در برابر این گروه که با حیله به صید ماهی می‌پرداختند دو گروه دیگر وجود داشتند: گروهی که نه به صید ماهی می‌پرداختند و نه صیادان را از این کار نهی می‌کردند و موعظه آن‌ها را بی‌فایده دانسته، می‌گفتند: آنان را به حال خود واگذارید تا نابود، یا به عذاب الهی گرفتار شوند:«... لِمَ تَعِظونَ قَومًا اَللّهُ مُهلِکُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابًا شَدیدًا...» گروه دیگر کسانی بودند که به فرمانهای پیامبرشان پایبند بوده و به امید این‌که گناهکاران به سخنانشان گوش فرا داده از این عمل دست بکشند به هدایت گمراهان پرداخته و آنان را از این کار باز می‌داشتند. این گروه که به گفته برخی حدود۱۰۰۰۰ نفر بودند هنگامی که دیدند سخنانشان در گناهکاران اثری ندارد از آنان جدا شدند.
[۴۱] تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۱۲۱.
[۴۳] روض‌الجنان، ج‌۱، ص‌۳۲۳.



به تصریح قرآن، گروهی که در برابر این منکر ساکت نشده و نهی از منکر نمودند، نجات یافته، گرفتار عذاب نشدند: «... اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ...» اما درباره گروه دوم که نهی از منکر را ترک کردند برخی از مفسران گفته‌اند که آن‌ها نیز نجات یافتند، زیرا آیه «... ‌و‌اَخَذنَا الَّذینَ ظَلَموا بِعَذاب بَیس بِما‌کانوا یَفسُقون» آنان را دربرنمی‌گیرد، چون آن‌ها می‌دانستند سخنانشان در گناهکاران اثری ندارد.
[۴۶] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۸.
برخی دیگر می‌گویند: آنان دچار عذاب شده، به‌صورت مورچه مسخ شدند
[۵۰] سعدالسعود، ص‌۲۲۰.
[۵۱] کنزالدقائق، ج‌۵، ص‌۲۲۳.
و آیه «... ‌و‌اَخَذنَا الَّذینَ ظَلَموا بِعَذاب بَیس...» شامل آن‌ها نیز می‌شود، زیرا خداوند فقط نهی کنندگان از منکر را از نجات‌یافتگان خوانده است: «فَلَمّا نَسوا ما‌ذُکِّروا بِهِ اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ‌...». گروهی از مفسران نیز درباره آنان سکوت کرده، سرانجام آنان را نامعلوم دانسته‌اند.
[۵۴] تفسیر بغوی، ج‌۲، ص‌۱۷۵.
[۵۵] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.



امّا گروهی که ماهی صید می‌کردند به‌صورت میمون مسخ شدند: «فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهوا عَنهُ قُلنا لَهُم کونوا قِرَدَةً خسِین» آیه۶۵ بقره نیز تجاوزکاری اصحاب سبت و مسخ شدن آنان به میمون را گزارش می‌کند: «و‌لَقَد عَلِمتُمُ الَّذینَ اعتَدَوا مِنکُم فِی السَّبتِ فَقُلنا لَهُم کونوا قِرَدَةً خسِین» و طبق برخی روایات و گفته مفسران و مورخان بعد از سه
[۵۹] روض‌الجنان، ج۱، ص‌۳۲۴.
[۶۰] تفسیر‌صدرالمتألهین ج‌۳، ص‌۴۶۸.
یا ۷
[۶۱] البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۸.
[۶۲] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
روز باد و باران شدیدی همه آنان را به درون دریا ریخت و هیچ فردی از آنان بر روی خشکی نماند؛
[۶۳] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۶۴.
همچنین بنابر نظر بیش‌تر مفسران از آیه «لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنی اِسرءیلَ عَلی لِسانِ داوودَ و عیسَی ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا و کانوا یَعتَدون» برمی‌آید که قومی که بر اثر نافرمانی از دستور خدا مورد لعن حضرت داود قرار گرفتند همان اهل «اَیله» بودند و به سبب بی‌اعتنایی به حرمت صید ماهی در روز شنبه حضرت داود آنان را نفرین کرد و گفت: «خدایا آن‌ها را لباس لعنت و عذاب بپوشان» و خداوند آن‌ها را به‌صورت میمون مسخ کرد.
[۶۵] مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۵۷.

از دیگر آیاتی که مفسران آن را درباره گناه اصحاب سبت دانسته‌اند آیه «قُل هَل اُنَبِّئُکُم بِشَرّ مِن ذلِکَ مَثوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَعَنَهُ اللّهُ و غَضِبَ عَلَیهِ و جَعَلَ مِنهُمُ القِرَدَةَ و الخَنازیرَ و عَبَدَ الطّغوتَ اُولئِکَ شَرٌّ مَکانًا و اَضَلُّ عَن سَواءِ السَّبیل» است که ضمیر «مِنهُم» در آن به اصحاب سبت باز می‌گردد. بر اثر گناهی که مرتکب شده بودند خداوند جوانان آن‌ها را به میمون و پیرانشان را به خوک مسخ کرد.
[۶۸] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۳.

برخی دیگر نیز گفته‌اند: کسانی‌که به میمون مسخ شدند اصحاب سبت و کسانی که به خوک مسخ شدند کافرانی بودند که پس از معجزه حضرت عیسی (علیه‌السلام) و نزول مائده آسمانی همچنان بر کفر خود اصرار ورزیدند.
[۷۰] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۳.
[۷۱] کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۶۵.
شایان ذکر است که «قرده» در قرآن فقط در سه آیه پیشگفته آمده و همه موارد مربوط به داستان اصحاب سبت است.


مفسران درباره کیفیت مسخ اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنان در ذیل یکی از آیاتی که درباره اصحاب سبت آمده تصریح دارند که مسخ آن‌ها جسمانی بوده
[۷۲] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۳، ص‌۴۷۲.
[۷۳] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
و آنان به‌صورت میمون و خوک درآمدند، به‌گونه‌ای که مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده کردند.
[۷۴] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
[۷۵] سعد السعود، ص‌۲۱۹.
حتی برخی از مفسران گفته‌اند: مردان آن‌ها به‌صورت میمونهای نرینه و زنانشان به میمونهای مادینه مسخ شدند. صدرالمتألهین نیز با بیان استدلالی، بر این باور است که مسخ این قوم می‌تواند جسمانی باشد و دلیلی بر استحاله آن نیست.
[۷۷] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۳، ص‌۴۷۲.
در برابر قول اول، گروهی با استناد به این‌که مسخ جسمانی مستلزم بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه است گفته‌اند: مسخ نمی‌تواند جسمانی باشد، بلکه قلوبشان مسخ شد.
[۷۸] البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۷.
[۷۹] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۷۲.
علامه طباطبایی ضمن پذیرش استحاله بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه، مسخ را از مصادیق آن ندانسته و قول اول را‌می‌پذیرد.


بیان داستان اصحاب سبت درسی برای همگان است، گرچه تنها پرهیزکاران از این درس بهره می‌برند: «... ‌ فَجَعَلنها نَکلاً لِما بَینَ یَدَیها و ما خَلفَها و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین».

۸.۱ - مراد از ذکر این داستان

مفسران گفته‌اند: این آیه خطاب به یهودیان زمان رسول‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و مراد از ذکر این داستان می‌تواند دو چیز باشد:
۱. ‌اظهار معجزه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، زیرا آن حضرت به رغم نخواندن کتاب و نوشته‌ای، از داستانهای گذشتگان خبر داد.
[۸۲] التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۰.

۲. اندرز و هشداری است به یهودیان زمانِ حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که ممکن است شما هم بر اثر تمرد از فرمانهای خدا گرفتار چنین عذابی شوید. برخی نیز آن را برای اندرز و پند اقوام دیگر دانسته‌اند.
[۸۳] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۶۵.


۸.۲ - منظور از متقین در آیه

گروهی از مفسران نیز منظور از متقین در آیه «... ‌و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین» را امت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دانسته‌اند؛
[۸۶] البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۹.
همچنین از آیه «و لَقَد عَلِمتُمُ الَّذینَ اعتَدَوا...» بر‌می‌آید که داستان این قوم در کتب مقدس پیشین نیز بیان شده است، زیرا مخاطب «عَلِمتُم» یهودیان هستند. در آیه «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها اَو نَلعَنَهُم کَما لَعَنّا اَصحبَ السَّبتِ...» نیز اهل‌ کتاب را از دچار شدن به عذاب اصحاب سبت برحذر داشته و آن‌ها را نیز به این‌گونه عذابها تهدید می‌کند. از این آیه نیز چنین برمی‌آید که اهل کتاب نیز از گناه و عذاب این قوم آگاهی داشته‌اند که خداوند به آن‌ها یادآوری می‌کند.
درس دیگرِ این داستان اهمیت «نهی از منکر» و سکوت نکردن در برابر پلیدیهاست، زیرا کسانی که در برابر گناه صیادان سکوت نکردند از عذاب نجات یافتند: «... ‌اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ...» و نیز برخی مفسران از این داستان استفاده کرده‌اند که امید نداشتن به تأثیر نهی از منکر مجوّز ترک این واجب‌ نمی‌شود،
[۹۱] جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۱۲۴‌-۱۲۵.
زیرا نهی کنندگان از منکر، در پاسخ کسانی که این عمل را بی‌فایده می‌دانستند و می‌گفتند:«... ‌لِمَ‌تَعِظونَ قَومًا اَللّهُ مُهلِکُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابًا شَدیدًا‌...» گفتند: نهی از منکر ما برای این است که در برابر خدا عذری داشته باشیم یا این‌که شاید هم نهی ما اثر‌ کرده، آنها از این عمل دست بکشند:
[۹۴] تفسیرقرطبی، ج‌۷، ص‌۱۹۵.
[۹۵] جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۱۲۴-۱۳۱.
«... ‌قالوا مَعذِرَةً اِلی رَبِّکُم و لَعَلَّهُم یَتَّقون»


اساس البلاغه؛ انوارالتنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ بحرالعلوم، سمرقندی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نور الثقلین؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روح‌الجنان؛ سعد السعود للنفوس؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ کتاب مقدس (عهدین)؛ کشف الاسرار و عدة‌الابرار؛ الکشاف؛ لسان‌العرب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. نساء /سوره۴، آیه۴۷.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۶۵‌-۶۶.    
۳. نساء /سوره۴، آیه۱۵۴.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۴.    
۷. لسان‌العرب، ج‌۶‌، ص‌۱۴۱.
۸. الصحاح، ج‌۱، ص‌۲۵۰.    
۹. اساس البلاغه، ص‌۲۰۰، «سبت».
۱۰. کتاب مقدس، پیدایش ۲:۲‌۴.
۱۱. التحقیق، ج‌۵، ص‌۱۶، «سبت».
۱۲. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۹۰.    
۱۳. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۱۴. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۱۵. تفسیر سمرقندی، ج‌۱، ص‌۱۲۶.
۱۶. کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۲۲۳.
۱۷. بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۶۰.    
۱۸. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۰۲.    
۱۹. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۲۰. تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۱۰۹.
۲۱. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۲۲. کشف الاسرار، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
۲۳. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۰۲.    
۲۴. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۸۷‌.    
۲۵. کتاب مقدس، تثنیه۵:۱۲۱۶.
۲۶. کتاب مقدس، خروج۳۱:۱۲‌۱۸.
۲۷. تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۱۰۹.
۲۸. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۰.
۲۹. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۱۰.    
۳۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۴.    
۳۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۳۳. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۳۴. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۹۴.
۳۵. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۸۶‌.    
۳۶. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۰۹.    
۳۷. نمونه، ج‌۶‌، ص‌۴۲۳.    
۳۸. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۳۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۴.    
۴۰. بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۵۶.    
۴۱. تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۱۲۱.
۴۲. فی ظلال‌القرآن، ج‌۳، ص‌۱۳۸۵.    
۴۳. روض‌الجنان، ج‌۱، ص‌۳۲۳.
۴۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۴۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۴۶. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۸.
۴۷. الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۵۸۸‌.    
۴۸. الکشاف، ج‌۲، ص‌۱۷۱.    
۴۹. بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۵۴.    
۵۰. سعدالسعود، ص‌۲۲۰.
۵۱. کنزالدقائق، ج‌۵، ص‌۲۲۳.
۵۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۵۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۵۴. تفسیر بغوی، ج‌۲، ص‌۱۷۵.
۵۵. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۶.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۶۵.    
۵۸. التبیان، ج۱، ص‌۲۹۰.    
۵۹. روض‌الجنان، ج۱، ص‌۳۲۴.
۶۰. تفسیر‌صدرالمتألهین ج‌۳، ص‌۴۶۸.
۶۱. البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۸.
۶۲. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
۶۳. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۶۴.
۶۴. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۶۵. مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۵۷.
۶۶. المیزان، ج‌۶، ص‌۸۲‌.    
۶۷. مائده/سوره۵، آیه۶۰.    
۶۸. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۳.
۶۹. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۰۹.    
۷۰. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۳.
۷۱. کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۶۵.
۷۲. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۳، ص‌۴۷۲.
۷۳. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
۷۴. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۵۹.
۷۵. سعد السعود، ص‌۲۱۹.
۷۶. الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۵۸۸.    
۷۷. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۳، ص‌۴۷۲.
۷۸. البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۷.
۷۹. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۷۲.
۸۰. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۰۶.    
۸۱. بقره/سوره۲، آیه۶۶.    
۸۲. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۰.
۸۳. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۶۵.
۸۴. بقره/سوره۲، آیه۶۶.    
۸۵. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۱۱۱.    
۸۶. البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۹۹.
۸۷. الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۸۵.    
۸۸. بقره/سوره۲، آیه۶۵.    
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۹۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۹۱. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۱۲۴‌-۱۲۵.
۹۲. التبیان، ج‌۵، ص‌۱۳.    
۹۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۴.    
۹۴. تفسیرقرطبی، ج‌۷، ص‌۱۹۵.
۹۵. جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۱۲۴-۱۳۱.
۹۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۴.    

دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله اصحاب سبت در قرآن.    




جعبه ابزار