استعانت گناهکاران (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
گناهکاران دعوت همه
انبیا و تلاشهاى همه راهنمایان و معلمان بشر را
تکذیب کرده، به
اعمال خلاف و تبهکاریهایشان ادامه میدهند. و دچار شقاوت ابدی و
مجازات میشوند. بر این اساس گنهکاران دوزخى صریحاً
اعتراف مىکنند که از ناحیه خداوند
اتمام حجت شد؛ اما ما به دست خودمان وسایل بدبختیمان را فراهم ساختیم و معترفیم که قوم گمراهى بودیم. شاید با این اعترافات مىخواهند جلب
رحمت پروردگار کنند؛ لذا بلافاصله اضافه مىکنند: پروردگارا! ما را از این
آتش بیرون ببر و به دنیا باز گردان تا
عمل صالح انجام دهیم (ربنا اخرجنا منها).
گناهكاران برای رهايى از جهنم، از
خداوند متعال استعانت میجویند:
• «وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ؛ و آنان که وزنه اعمالشان سبک باشد، کسانى هستند که سرمايه وجود خود را از دست داده، در
جهنم جاودانه خواهند ماند!».
(موازین) جمع (میزان) به معنى وسیله سنجش وزن است؛ و چنانکه قبلاً بهطور مشروح گفتهایم، منظور از میزان سنجش
اعمال یک ترازوى ظاهرى دو کفه و مانند آن که براى سنجش وزن اجسام به کار مىرود نیست؛ بلکه منظور وسیله مناسبى است که ارزش اعمال آدمى را با آن مىسنجند، و به تعبیر دیگر میزان مفهوم وسیعى دارد که همه وسائل سنجش را شامل مىشود، و بهطورىکه از
روایات مختلف برمىآید میزان سنجش اعمال انسانها و حتى خود انسانها در آن روز پیشوایان بزرگ و انسانهاى نمونهاند.
در حدیثى مىخوانیم ان امیرالمؤمنین و الائمه من ذریته هم الموازین: (امیرمؤمنان على (علیهالسلام) و امامان از دودمان او میزانهاى سنجش اعمالاند).
بنابراین انسانها و اعمالشان را با
پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مىکنند و در این مقایسه روشن مىشود که تا چه اندازه با آنها شباهت دارند.
از همین طریق (افراد) و (اعمال) وزین از بىوزن و سنگین از تو خالى و باارزش از بىارزش، و پرمایهها از بىمایه، تشخیص داده مىشوند.
ضمنا سر
ذکر (موازین) به صورت جمع نیز روشن مىگردد؛ چراکه پیشوایان بزرگى که میزان سنجش هستند متعددند.
این احتمال نیز وجود دارد که هر یک از پیامبران و امامان و بندگان خاص خدا به
حکم شرایط زندگیشان، در یک یا چند جهت الگو بودند و هر کدام در جنبهاى بهطور آشکارترى مىدرخشیدند، و به این ترتیب هر یک میزان سنجشى در آن قسمت خواهند بود.
تعبیر به (خسروا انفسهم) (جان و سرمایه وجودشان را
زیان کردند) اشاره لطیفى است به این واقعیت که آنها بزرگترین سرمایه یعنى هستى خویش را در این بازار
تجارت دنیا از دست دادند، بىآنکه در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
کلمه (موازین) جمع میزان و یا جمع مؤزون است، و مؤزون عبارت است از همان اعمالى که آن روز سنجیده مىشود و درباره معناى میزان و سنگینى و سبکى آن در
تفسیر سوره اعراف کلامى گذراندیم.
این دو
آیه خبر مىدهد از میزانى که
عمل بندگان با آن سنجیده مىشود، یا خود بندگان را از جهت عمل وزن مىکند؛ از
آیات دیگرى نیز این معنا که مراد از وزن، حساب اعمال است استفاده مىشود؛ مانند آیه (و نضع الموازین القسط لیوم القیامه ... و کفى بنا حاسبین) و از آن روشنتر آیه (یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره) است، که عمل را ذکر کرده و سنگینى را به آن نسبت داده است.
و کوتاه سخن اینکه منظور از (وزن) سنگینى اعمال است، نه صاحبان اعمال.
آیه مورد بحث اثبات مىکند که براى نیک و بد اعمال وزنى هست؛ لیکن از آیه اولئک الذین کفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامه وزنا استفاده مىشود که اعمال حبطشده برایش وزنى نیست و تنها اعمال کسانى در
قیامت سنجیده مىشود که اعمالشان حبط نشده باشد؛ پس هر عملى که
حبط نشده باشد، چه نیک و چه بد ثقلى و وزنى دارد، و میزانى است که آن وزن را معلوم مىکند. لیکن این آیات در عین اینکه براى عمل نیک و بد ثقلى و وزنى قائل است، در عین حال این سنگینى را سنگینى اضافى مىداند، به این معنا که حسنات را باعث ثقل میزان و سیئات را باعث خفت آن مىداند، نه اینکه هم حسنات داراى سنگینى باشد و هم سیئات، آن وقت این دو سنگین با هم سنجیده شود هر کدام بیشتر شد، بر طبق آن
حکم شود، اگر حسنات سنگینتر بود، به نعیم جنت و اگر سیئات سنگینتر بود، به
دوزخ جزا داده شود، نه؛ از ظاهر آیات استفاده مىشود که میزان اعمال از قبیل ترازو و قپان نیست تا فرض تساوى دو کفه در آن راه داشته باشد؛ بلکه ظاهر آنها این است که عمل نیک باعث ثقل
میزان و عمل بد باعث خفت آن است؛ چنانکه مى فرماید: فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بایاتنا یظلمون و فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم فى جهنم خالدون و فاما من ثقلت موازینه فهو فى عیشه راضیه و اما من خفت موازینه فامه هاویه و ما ادریک ما هیه نار حامیه.
• «
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ؛ شعلههاى سوزان
آتش همچون
شمشیر به صورتهايشان نواخته مىشود؛ و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند».
در
مجمع البیان گفته کلمه (
لفح) و همچنین (نفح) به یک معناست، با این تفاوت که
لفح تأثیر بیشتر و کاریتر دارد، که عبارت است از مسمومیت جلدى که پوست صورت را خراب مىکند، ولى نفح به معناى باد شدیدى است که پوست صورت را اذیت کند و کلمه (کالح) از (کلوح) است که به معناى
جمع شدن و خشکیدن لبها است؛ بهطورىکه دیگر نتواند دندانها را بپوشاند.
و معناى
آیه این است که لهیب و هرم آتش آنچنان به صورتهایشان مىخورد که لبهایشان را مىخشکاند؛ به طورى که دندانهایشان نمایان مىشود، مانند: سر گوسفندى که روى آتش گرفته باشند.
• «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ؛ پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تکرار کرديم، قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب)!».
منظور از این درخواست، بهطورىکه
آیات دیگر بر آن دلالت مىکند، درخواست برگشتن به دنیاست، و این در
حقیقت از قبیل درخواست مسبب، به
زبان درخواست سبب است، و مرادشان این است که به
دنیا برگردند، و
عمل صالح کنند،
توبه هم که الان (در دوزخ) که این درخواست را مىکردند کردهاند، در نتیجه از جمله کسانى خواهند شد که هم
توبه کرده و هم عمل صالح انجام دادهاند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۲، برگرفته از مقاله «استعانت گناهکاران».