ازدواج بیوه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم ازدواج زنان
بیوه برای
طهارت و
رشد جامعه ایمانی سفارش شده است.
جلوگیری نکردن از
ازدواج زنان
بیوه، سبب
طهارت و
رشد جامعه ایمانی می گردد.
واذا طـلقتم النساء... فلاتعضلوهن ان ینکحن... ذلکم ازکی لکم و اطهر...(و هنگامی که زنان را
طلاق دادید و عدّه خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش،
ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیدهای
تراضی برقرار گردد. این دستوری است که تنها افرادی از شما، که
ایمان به
خدا و
روز قیامت دارند، از آن، پند میگیرند (و به آن، عمل میکنند). این (دستور)، برای رشد (خانوادههای) شما مؤثرتر، و برای شستن آلودگیها مفیدتر است؛ و خدا میداند و شما نمیدانید.)
خطاب در جمله" فلا تعضلوهن- پس آنان را منع نکنید" به اولیای زنان مطلقه و کسانی است که اگر شرعا
ولایت بر آن زنان ندارند لیکن زنان از ایشان رودربایستی دارند، و نمیتوانند با آنان مخالفت کنند، و مراد از کلمه" ازواجهن" شوهران قبل از طلاق است. پس آیه
دلالت دارد بر اینکه اولیا و بزرگترهای
زن مطلقه، نباید زن نامبرده را اگر خواست با شوهرش
آشتی کند، از آشتی آنها جلوگیری نمایند، پس اگر بعد از تمام شدن عده خود
زن راضی بود که دوباره با همسر قبلی خود
ازدواج کند، اولیا و بزرگان زن نباید غرضهای شخصی یعنی
خشم و لجاجتی که با داماد قبلی دارند در این کار دخالت دهند و چه بسیار میشود که دخالت میدهند.
تعبد در برابر
احکام الهی و از جمله
ازدواج بیوه، در عین
جهل به
حکمت و دلیل آن لازم است.
و اذا طـلقتم النساء... فلاتعضلوهن ان ینکحن... ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله... والله یعلم وانتم لاتعلمون.
حکم خدا در مورد
ازدواج بیوگان، برخاسته از دانش بیکران او می باشد.
و اذا طـلقتم النساء... فلاتعضلوهن... والله یعلم وانتم لاتعلمون.
جلوگیری نکردن از
ازدواج زن بیوه، سفارش خدا به
مؤمنان است.
واذا طـلقتم النساء... فلاتعضلوهن... ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله...
جهت اين كه مؤمنان را ذكر كرده اين است كه آنان هستند كه از اين احكام، بهره مىبرند و براى آن است كه افراد
کافر وقتى
پند مىگيرند كه
خدا را قبول كرده و
اعتراف به او نموده باشند.
۱.
ازدواج مجدد بیوه مطلقه، با شوهر سابق خود، پس از پایان
عده جایز است.
واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فلاتعضلوهن ان ینکحن ازوجهن...
۲.
اجازه ولی، در
ازدواج زنان بیوه شرط نیست.
واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فلاتعضلوهن ان ینکحن ازوجهن...
( احتمال دارد خطاب «لاتعضلوا...» به اولیا باشد و به نظر میرسد
حرمت جلوگیری از
ازدواج بیوه، حاکی از عدم ولایت ولی بر
ازدواج او باشد. نه آنکه ولایت دارد و
حق دخالت ندارد.)
۳.
ازدواج با بیوه، در
زمان عده
حرام است.
... و لاتعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتـب اجله واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه...(و گناهی بر شما نیست که به طور
کنایه، (از زنانی که همسرانشان مردهاند) خواستگاری کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند میدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعی شما به شکل معقول، مخالف نیست؛) ولی پنهانی با آنها قرار
زناشویی نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهای (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولی در هر حال،) اقدام به
ازدواج ننمایید، تا عدّه آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، میداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان،
عجله نمیکند)!)
(از
تحذیر «واعلموا ان الله یعلم» و کلمه «احذروه» استفاده میشود که
نهی «لاتعزموا» علاوه بر
حکم وضعی، بر حرمت هم دلالت دارد)
۴.
ازدواج بیوه، در زمان عده باطل است.
... و لاتعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتـب اجله...
کلمه" عزم" به معنای تصمیم جدی و عقد
قلب است بر اینکه فعلی را انجام دهی، و یا حکمی را تثبیت کنی، بطوری که دیگر در اعمال آن تصمیم و تاثیرش هیچ
سستی و
وهن باقی نماند، مگر آنکه به کلی از آن تصمیم صرف نظر کنی، به این معنا که عاملی باعث شود به کلی تصمیم شما باطل گردد، و اما کلمه" عقده" این کلمه از ماده (ع- ق- د) است که به معنای بستن است، و در این آیه، علقه زناشویی به گرهی تشبیه شده که دو تا
ریسمان را به هم متصل میکند، به طوری که آن دو را یک ریسمان (البته بلندتر) میسازد، گویی
حبالة و ریسمان
نکاح هم دو نفر
انسان را (یعنی زن و شوهر را) به هم متصل میکند.
و در اینکه عقده نکاح را وابسته به عزم کرد که یک امری است قلبی، اشاره است به اینکه سنخ این گره و این دلبستگی با سنخ گرههای مادی تفاوت دارد، این گره امری است قائم به قلب و به نیت و اعتقاد، چون اصل مساله شوهر بودن (از طرف مرد) و همسر بودن (از طرف زن) یک امر اعتباری عقلایی است، که جز در ظرف اعتقاد و ادراک موطنی ندارد، (آنچه ما در خارج مییابیم تنها و تنها شخص فلان آقا و فلان خانم است، و شوهر بودن او و همسر بودن این چیزی نیست که علاوه از خود آنها در خارج وجود داشته باشد)، عینا نظیر ملک و سایر
حقوق اجتماعی و عقلایی، که بیانش در ذیل آیه شریفه: " کان الناس امة واحدة... "
گذشت، پس میتوان گفت در آیه شریفه، هم
استعاره به کار رفته که تصمیم جدی را محکم کردن گره نامیده و هم
کنایه به کار رفته که مساله
ازدواج را نوعی گره خوانده است، و مراد از کتاب مکتوب حکمی است که خدای تعالی رانده، که
زن باید فلان مدت عده نگه دارد، و در مدت عده
ازدواج نکند.
پس معنای آیه این میشود، که مادامی که عده زنان به آخر نرسیده،
عقد ازدواج را جاری نکنید، و این آیه شریفه کشف میکند که گفتاری در آن آیه و در آیه قبل از آن که میفرمود: " لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء... "، تنها راجع به خواستگاری از زنان در عده و عقد بستن آنان است، بنا بر این" لام" در کلمه" النساء" لام عهد است، نه لام جنس و غیره.
ازدواج مناسب پس از پایان
سال و خروج از خانه شوهر، قبل از
تشریع عده وفات و نزول
آیه میراث جایز بود.
والذین یتوفون منکم ویذرون ازوجا... متـعا الی الحول... فان خرجن فلا جناح علیکم فی مافعلن فی انفسهن من معروف...(و کسانی که از شما در آستانه
مرگ قرارمیگیرند و همسرانی از خود بهجا میگذارند، باید برای همسران خود
وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگی) بهرهمند سازند؛ به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به
ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقی در هزینه ندارند؛ ولی) گناهی بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام میدهند. و خداوند، توانا و حکیم است.)
(. مصداق بارز «معروف»،
ازدواج بیوه است و مرحوم
طبرسی ازدواج بیوه را در
تفسیر «لا جناح...» بهترین وجه میداند. در ضمن، آیه مذکور به آیه عده وفات و آیه میراث،
نسخ شده است. )
ازدواج بیوه، پیش از پایان سال، در صورت سکونت در خانه متوفا، قبل از تشریع عده وفات و نزول آیه میراث جایز نبود. والذین یتوفون منکم و یذرون ازوجا... متـعا الی الحول غیر اخراج فان خرجن فلا جناح علیکم فی ما فعلن...
(از قید «متاعا الی الحول غیر اخراج» و شرط «فان خرجن فلاجناح...» استفاده میشود که اگر بیوه در خانه شوهر سابقش بماند قبل از پایان سال،
حق تصمیم گیری درباره
ازدواج خود را ندارد. گفتنی است که این
آیه، با نزول آیه عده وفات برای زن شوهر مرده نسخ شده است. )
جلوگیری وارثان میت، از
ازدواج بیوه شوهر مرده، به مدت یک سال، در صورت سکونت در منزل شوهر (قبل از تشریع عده وفات) جایز بود.
والذین یتوفون منکم و یذرون ازوجا... متـعا الی الحول غیر اخراج فان خرجن فلا جناح علیکم فی ما فعلن...
( از ظاهر
آیه استفاده میشود که زن شوهر مرده تا یک سال نباید از خانه شوهر اخراج شود و حق
ازدواج مجدد ندارد و در صورتی که «ان» به معنای «اذا» و «علیکم» خطاب به اولیا و ورثه میت باشد برداشت میشود که آنان میتوانند پیش از پایان سال و اخراج، از
ازدواج بیوه جلوگیری نمایند. )
اولویت
ازدواج با بیوگان
مسلمان،
مؤمن، مطیع، توبه کار، عابد و روزه دار، نسبت به زنان فاقد این ویژگیها می باشد.
عسی ربه ان طلقکن ان یبدله... ازوجا خیرا منکن مسلمـت مؤمنـت قـنتـت تـئبـت عـبدت سـئحـت ثیبـت و ابکارا.(امید است که اگر او شما را
طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن،
متواضع، توبه کار، عابد، هجرتکننده، زنانی غیرباکره و
باکره!)
ازدواج بیوه شوهر مرده، مشروط به گذشتن
عده وفات، به مدت چهار ماه و ده روز است.
والذین یتوفون منکم ویذرون ازوجا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر وعشرا فاذا بلغن اجلهن فلا جناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف...
یکی از مسائل و مشکلات اساسی زنان
ازدواج بعد از
مرگ شوهر است، از آنجا که
ازدواج فوری
زن با همسر دیگر بعد از مرگ شوهر با
محبت و دوستی و حفظ احترام شوهر سابق و تعیین به خالی بودن
رحم از
نطفه همسر پیشین سازگار نیست و به علاوه موجب جریحه دار ساختن عواطف بستگان متوفی است، آیه فوق
ازدواج مجدد زنان را مشروط به عده نگه داشتن به مدت چهار
ماه و ده
روز ذکر کرده است رعایت حریم زندگانی
زناشویی حتی بعد از مرگ با همسر موضوعی است فطری و لذا همیشه در قبائل مختلف آداب و رسوم گوناگونی برای این منظور بوده است گر چه گاهی در این رسوم آن چنان
افراط میکردند که عملا زنان را در بن بست و
اسارت قرار میدادند و گاهی جنایت آمیزترین کارها را در مورد او مرتکب میشدند به عنوان نمونه: بعضی از قبائل پس از مرگ شوهر زن را
آتش زده و یا بعضی او را با مرد
دفن میکردند، برخی زن را برای همیشه از
ازدواج مجدد محروم ساخته و گوشه نشین میکردند و در پارهای از قبائل زنها موظف بودند مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکین با لباسهای مندرس و کثیف دور از هر گونه
آرایش و زیور و حتی شستشو به سر برده و بدین وضع
شب و روز خود را بگذرانند. آیه فوق بر تمام این
خرافات و جنایات خط بطلان کشیده و به زنان بیوه اجازه میدهد بعد از نگاهداری عده و حفظ حریم
زوجیت گذشته اقدام به
ازدواج کنند.
ازدواج شوهر با بیوه سه طلاقهاش، به شرط
ازدواج دایمی بیوه و
آمیزش با شوهر دیگر :
محلل و طلاق گرفتن از او جایز می شود.
الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن...(طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که
حدود الهی را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که
زن،
فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن
تجاوز کند، ستمگر است.)
فان طـلقها فلاتحل له من بعد حتی تنکح زوجا غیره...(اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود؛ مگر اینکه همسر دیگری انتخاب کند (و با او،
آمیزشجنسی نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهی ندارد که بازگشت کنند؛ (و با همسر اول، دوباره
ازدواج نماید؛) در صورتی که امید داشته باشند که حدود الهی را محترم میشمرند. اینها حدود الهی است که (خدا) آن را برای گروهی که آگاهند، بیان مینماید.)
(مقصود از «فان طلقها...» ، طلاق سوم است.)
جلوگیری از
ازدواج دوباره زنان
بیوه، از سنتهای جاهلی بوده است.
و اذا طـلقتم النساء... فلا تعضلوهن ان ینکحن...
(برداشت یاد شده بر اساس این احتمال است که خطاب «لاتعضلوهن» متوجه شوهرانی باشد که پس از
طلاق همسر خویش به جهت تعصبهای جاهلی مانع ازدواجشان میشدند.)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۰، برگرفته از مقاله «ازدواج بیوه».