ارشاد جاهل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارشاد
به معنای هدایت و رهنمون کردن
به سوی حق و درستی است و
جاهل به کسی گویند که خالی از
علم است. ارشاد
جاهل هم
به معنای راهنمایی
جاهل به سوی علم و
حقیقت است. در این نوشتار سیره و روش
قرآن و
امامان معصوم (علیهمالسلام) درباره ارشاد
جاهل و شیوههای ارشاد
جاهل و ویژگیهای ارشادکننده را بررسی خواهیم کرد.
ارشاد از ماده رشد گرفته شده است که در
لغت به معنای هدایت و
به حق و درستی رهنمون کردن است
و در مقابل آن کلمه غیّ قرار دارد که
به معنای هدایت
به بیراهه میباشد.
جاهل نیز از ماده
جهل به معنای کسی است که خالی از علم است.
البته باید دانست که
جهل خود بر دو قسم است
جهل بسیط و
جهل مرکب؛
جهل بسیط آن است که
انسان چیزی را نمیداند ولی خودش هم میداند که نمیداند؛ ولی
جهل مرکّب آن است که انسان نمیداند ولی نمیداند که نمیداند و
به اصطلاح
جهل در
جهل است و آگاهیبخشی
به چنین افرادی از گروه نخست
به مراتب دشوارتر است.
در اصطلاح قرآنی و روایی نیز
جهل در نقطه مقابل
عقل قرار دارد، نه علم. از اینرو
جاهل به کسی گفته میشود که قدرت فهم مطالب و تجزیه و تحلیل آن را ندارد، اگرچه عالم باشد،
به این معنا که دایره اطلاعاتش گسترده است و ذهنش شبیه انباری از اطلاعات و اصطلاحات است، اما توانایی تجزیه و تحلیل این اطلاعات را در جای مناسب ندارد.
بنابراین ارشاد
جاهل به معنای راهنمایی شخصی است که راه را از بیراهه باز نمیشناسد.
اهل کتاب بودن و سری در نوشتهها داشتن، همچنانکه مزیّت و ارزش است، محاسبه در پیدارد و از تکلیف بازخواست میشود. دانایان دین و آشنایان
به حقایق و عالمان
به کتاب، در برابر
خالق و
خلق،
رسالت دارند. این میثاقی است که
خداوند در وهله نخست از پیامبرش گرفته
و در مرحله بعد از تمامی عالمان و آگاهان
به حقایق امور.
البته غالب انسانها وقتی نام مسئولیّت بر سر کاری میآید از آن فراری میشوند، برای همین خداوند گروهی را از میان خود مردم موظف میداند که سفر کنند
به سوی دیگر عالمان و از آنها نادانستهها را یاد گرفته و
به خاندان و اقوام خویش بیاموزند. در قرآن آمده است: «شایسته نیست
مؤمنان همگی (
به سوی میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و
به هنگام بازگشت
به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند!؛
»
در این آیه نکاتی نهفته که لازم است تامّل و توجه بیشتری در مورد آنها صورت گیرد:
ا) هجرت برای یادگیری علوم و مسائلی که انسان برای رشد و تعالیش بدان نیازمند است، در ردیف
هجرت برای
جهاد در راه خدا قرار گرفته است، یعنی جهاد با
جهل همانند جهاد با دشمن، بر تمامی
مسلمانان واجب است.
ب) مقصود از تفقه در دین یادگیری احکام عملی و
علم فقه تنها نیست، بلکه
فقه و
فقاهت به معنی
فهم است که از روی دقّت و تامّل صورت بگیرد و چون در رابطه با امور دینی ذکر شود، شامل یادگیری حقایق و معارف دینی از اصول و فروع اسلامی میشود.
ج) کسانی که برای یادگیری علوم دینی گمارده میشوند، از طبقه و نژاد خاصی نیستند، بلکه همه از درون جامعه اسلامی برخاستهاند.
د) گروهی که کسب
دانش نمودند، در جایی نمیمانند تا مردم نزد آنان آیند، بلکه خود
به میان مردم میروند و هشدارشان میدهند
و این همان وظیفه عالمان برای ارشاد
جاهلان میباشد.
در بیشتر کتابهایی که
به جمعآوری احادیثی در رابطه با
اخلاق و اعتقادات پرداخته شده، فصلی
به فضیلت کسب دانش و جایگاه والای دانشمندان اختصاص یافته است.
اما در همان کتابها
به این نکته نیز اشاره شده است که در صورتی عالمی مورد ستایش واقع میشود که دیگران را از علمش بهرهمند سازد.
در روایتی
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: خداوند از
جاهلان برای طلب دانش پیمان نگرفت تا اینکه نخست از دانشمندان جهت بیان دانش برای
جاهلان پیمان گرفت، چرا که علم پیش از
جهل آفریده شده است.
در بسیاری از روایات نیز مشاهده میشود که برای هر چیزی زکاتی در نظر گرفته شده که پرداخت آن واجب است و
زکات علم، انتشار دادن آن است
و آیا نشر علم، چیزی جز آگاهیبخشی
به افراد ناآگاه است؟ و چه زیبا هدیّهای است ارشاد و هدایت
جاهل و آگاه نمودن او که هیچ هدیّهای
به پای آن نرسد.
خداوند
به حضرت موسی (علیهالسّلام) فرمود: چیزهای خوب را یادبگیر و
به کسانی هم که نمیدانند یاد بده! پس
بهدرستی که من مزار معلّمان و راهنمایان خیر و خوبی و کسانی که آن را فرا میگیرند را، پُر از نور میکنم تا در آنجا از چیزی وحشت و هراس نداشته باشند.
برای آگاهی دادن
به مخاطبی که نمیداند در مسیر غلط گام برمیدارد میتوان از
آیات و
روایات و با مراجعه
به سخنان بزرگان راهها و شیوههای مختلفی را ارائه نمود که در ذیل
به برخی از این روشها اشاره میشود.
تاثیر عمیق دعوت عملی از اینجا سرچشمه میگیرد که هرگاه شنونده بداند، گوینده از دل سخن میگوید و
به گفته خویش صددرصد ایمان دارد، گوش جان خود را
به روی سخنانش میگشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل مینشیند و در جان اثر میگذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده
به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند.
ابنابییعفور گوید:
امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمود: مردم را
به غیر از زبانتان (با عملتان) دعوت
به (راه راست) کنید، تا سعی و کوشش و درستی و خویشتنداری را از شما مشاهده کنند.
سادهترین روش در ارشاد
جاهل، گوشزد کردن آنچه که او نمیداند با بیانی ساده و بیپیرایه است. در ارشاد هدف این است که شخص شنونده متوجه اشتباه و خطای خویش گردد. اگر شخص ارشادکننده طوری صحبت کند که اصلا او متوجه گفتههایش نشود، نتیجه این میشود که این همه تلاش برای ارشاد، تلاش برای هیچ بوده است.
امام حسن و
امام حسین (علیهالسّلام) در ایام کودکی بر پیرمردی گذشتند که مشغول وضو گرفتن بود، ولی وضو را درست انجام نمیداد. آن دو بزرگوار (علیهالسّلام) (برای اینکه آن پیرمرد را آگاه نمایند)
به آن پیرمرد گفتند: ما دو نفر وضو میگیریم و شما قضاوت کنید که کدامیک از ما بهتر وضو میگیرد. وقتی وضو گرفتند
به وی گفتند: وضوی کدامیک از ما نیکوتر بود؟ گفت: شما هر دو خوب وضو گرفتید، ولی این پیرمرد نادان وضویش صحیح نبود. اکنون وضو گرفتن را از شما آموختم.
عربزبانها ضربالمثلی دارند که میگوید:
بهکنایه سخن گفتن رساتر از تصریح است.
در برخی موارد، در مسیر اشتباه گام برداشتن نه
بهخاطر ندانستن است، بلکه بخاطر غفلت و فراموشی است. در چنین مواردی یادآوری آنچه که فراموش شده، بهترین شیوه برای هدایت و ارشاد است.
خداوند متعال
به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین میفرماید: و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود میبخشد.
روشهای دیگری نیز میتوان
به این موارد افزود که با تفاوت شرایط زمان و مکان کاربرد بهتری دارند، اما برشمردن همه آنها از حوصله این مقاله خارج است.
آراستگی
به اخلاق انسانی و زدودن خویهای زشت، وظیفه همگان است. اما چنانکه بیان شد، کسی که دیگران را
به نیکیها، خوشخلقیها، راستیها و دوری از کژیها و ناراستیها فرامیخواند، بدین سبب که تا خود
به این امور باور نداشته باشد توصیههایش در دیگران چندان اثری نخواهد داشت، باید سرلوحه دیگران در این مسیر باشد.
از سوی دیگر مهمترین عامل جذب و تاثیرگذاری اخلاق است. اخلاق نیک آدمی زمینه گرایش مردم را فراهم میآورد، چنانکه اخلاق زشت، موجب نفرت و فرار مردم از او میگردد. پس
به عنوان زیربنای شخصیّت ارشادکننده، اخلاق نخستین ضرورت است.
از جمله خصوصیّات اخلاقی و دیگر مسائلی که اطلاع از آنها برای شخص راهنما ضروری است میتوان
به این موارد اشاره داشت.
نخستین خصلتی که باید در وجود شخص ارشادکننده نهادینه شود، حس انساندوستی و شور و سوز اصلاح و هدایت نوع انسان است. وجود این حس در
فطرت آدمی است که وقتی میبیند تشنهکامان حقیقت از بیراهه میروند، او را وامیدارد تا
به هدایت و ارشاد آنها بپردازد. نمونه آشکار این حرکت وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. خداوند خطاب
به رسول گرامیش میفرماید: «گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها
ایمان نمیآورند!؛
»
عشق
به هدایت انسانها در وجود نازنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنان موج میزد که نمیتوانست
جهالت و نادانی برخی را ببیند و از کنارشان عبور کند.
ترس، زبونی و سستی در اظهار حق، از گناهان بزرگی است که شاید جبرانناپذیر باشد. اگر انسان با آزادگی و شجاعت کامل مراقب خود نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی کند که در ذهنش رسوخ کرده و یا محیط خاصی را پدید آورده است. اگر چنین فضایی برای ارشادکننده پیش آید، باید با استمداد از نیروی لایزال الهی، بر تخیّلات خویش غلبه نماید و جوّ کاذب را بشکند و
به روش
پیامبران بنگرد که چگونه اندیشههای نو و صددرصد متضاد با تفکّر محیط را عرضه میکردند و از هیچ چیز نمیهراسیدند.
درجه ایمان و باور مردم متفاوت است و بسیاری از مسائل برایشان حل شده نیست، بلکه میآیند و سوال میکنند و در هر مسئله مسلّمی ممکن است شک کنند و با تردید بپرسند. در اینگونه موارد است که شخص عالم و فرهیخته باید با بردباری و مدارا پاسخ گوید و بکوشد که با توضیح و بیانات گوناگون،
موضوع را برای مردم روشن کند. از هیچ نوع سوال و مطلبی نرنجد، قیافه درهم نکشد، پرسنده را رد و طرد نکند و از
تکفیر و تفسیق بپرهیزد.
آیات ابتدای
سوره عبس یادآور همین نکته میباشد.
آنجا که نیاز
به بیان است تا
جاهلی آگاه شود، تا رهروی در چاه نیفتد، تا مرده دلی
به حیات قلبی رسد، تا سرگردانی
به چشمه یقین دست یابد، در اینگونه موارد، دم فرو بستن و کتمان علم و بیان نکردن حق، خیانت است.
امام جواد (علیهالسّلام) فرموده است: اگر عالمان، سرگردانی را ببینند و راهنماییاش نکنند، یا مردهای را ببینند و او را زنده نکنند و
نصیحت و خیرخواهی را کتمان کنند، اینان خائناند.
کسی که در مسند ارشاد قرار دارد، باید توجه داشته باشد که با چه کسی گفتگو میکند. فهم هر فرد بسته
به سنّ، جنسیّت و میزان علم و فهم، متفاوت خواهد بود.
روش ارشاد نوجوان و جوان با شیوه ارشاد افراد میانسال و کهنسال بسیار متفاوت است. گاهی فردی هنگام آموزش دیگران مطالبی را در حدّ آگاهی خود بیان میکند و از اصطلاحات و عبارات علمی بهره میگیرد، در صورتی که بسیاری از آن اصطلاحات برای اکثر افراد قابل پذیرش و فهم نیست. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این روش را شیوه پیامبران در ارشاد دیگران معرّفی مینمایند: ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم در خور عقلشان سخن بگوئیم.
برای دستیابی
به نتیجه مطلوب، باید مطالب را در حدّ فهم افراد ساده و روشن بیان نمود.
مکانهای مذهبی همچون مساجد و زیارتگاهها، بهترین و مناسبترین مکانها برای آموزش مسائل دینی است، البته باید دانست که آموزش این مسائل منحصر
به چنین مکانهایی نیست، بلکه مراکز آموزشی چون مدارس، دانشگاهها و... نیز زمینه مناسبی برای سخن گفتن در اینباره را دارند.
زمان نیز
بهمانند مکان دارای اهمیّت بسزایی در پذیرش راهنماییهای دیگران است. پند و اندرز دیگران هنگام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بیحوصلگی و هیجان نه تنها مفید نیست، بلکه تاثیرات منفی نیز دربردارد. ایام
ماه رمضان،
ماه محرّم، مجالس عزا و مراسم شادی و سرور برای
اهلبیت (علیهالسّلام) و اوقاتی که مخاطب دوست دارد با کسی درد و دل کند، از بهترین مواقع راهنمایی دیگران است.
امام حسین (علیهالسّلام) از
ایام حجّ بهترین بهرهبرداری را برای رساندن پیام انقلاب خود و بیداری مسلمانان از خواب غفلت، نمود.
فقهای معاصر درباره ارشاد
جاهل، مباحث مختلفی را ارائه کردهاند که
به برخی از آنها اشاره میشود:
بحث اول در اینست که ارشاد
جاهل یک
قاعده فقهی است یا یک
مسأله فقهی. برخی از این جهت که حکم صریح درباره ارشاد
جاهل داریم، آن را یک مسأله فقهی میدانند
ولی برخی دیگر آن را یک قاعده عام فقهی قلمداد کردهاند.
ارشاد
جاهل گاهی در
احکام است و گاهی در
موضوعات. بنابراین مقام اول، ارشاد
جاهل نسبت
به احکام کلیه الهیه است؛ بدون آنکه بین
حکم واقعی یا
ظاهری تفاوتی باشد.
به عنوان مثال کسی
شبهه حکمیّه در أعراض و نفوس دارد و نسبت
به حکم ظاهری که جعل
احتیاط توسط
شارع است،
جهل دارد. مقام دوم ارشاد
جاهل در
موضوعات خارجی است.
حکم و
کبری را میداند اما
موضوع و
صغری را نمیداند. مثلاً میداند که نماز را باید
به سمت
قبله بخواند ولی در هنگام خواندن
نماز،
به سمت قبله نماز نمی خواند چرا که
جاهل به موضوع است و فکر می کند جهتی که ایستاده قبله است.
در ارشاد
جاهل نسبت
به احکام کلیه، سه قول اصلی و اساسی وجود دارد:
قول اول،
وجوب بدون
قید و
شرط ارشاد
جاهل است. البته
شرایط عامه تکلیف باید باشد.
قوم دوم عدم وجوب بدون قید است. و طبق این قول نسبت
به ارشاد
جاهل هیچ وظیفهای وجود ندارد. البته مواردی وجود دارد که ارشاد
جاهل از باب مقدمه امر
به معروف یا نهی یا منع از منکر لازم است اما
به عنوان خود ارشاد
جاهل واجب نیست. اگر منکری انجام می شود و اگر
به فاعل آن گفته شود انجام نده، دست بر نمیدارد ولی اگر
به او گفته شود که این فعل تو
حرام است، ترک میکند. از باب مقدمه منع از منکر واجب است اما
به عنوان یک وظیفه مستقلّ الهی، ارشاد
جاهل واجب نیست.
قول سوم، تفصیل بین موارد مختلف است که اگر قید باشد واجب و اگر نباشد واجب نیست که با توجه
به کلمات فحص شده، شش تفصیل،
به دست آمده است.
آیت الله مکارم شیرازی، ارشاد
جاهل را ذیل
امر به معروف و نهی از منکر بحث کرده است.
به این معنا که در مرتکب
گناه بین
جاهل قاصر و
جاهل مقصر تفاوت قائل شده و گفتهاند: اگر
جاهل قاصر باشد نهی از منکر لازم نیست چون او کار خلافی را انجام نمیدهد هر چند در واقع آن عمل حرام باشد ولی از آنجا که قاصر است کار حرام و منکری را انجام نمیدهد در نتیجه نهی از منکر لازم نیست. ولی اگر مقصر باشد او چون
به دنبال فراگیری مسأله نرفته و کوتاهی کرده است در این صورت نهی از منکر لازم می باشد زیرا فعلی که او مرتکب می شود منکر محسوب می شود.
در واقع ایشان تکلیف اولیه درباره
جاهل قاصر را ارشاد
جاهل و سپس در صورت اصرار بر گناه، نهی از منکر میدانند، اما تکلیف اولیه درباره
جاهل مقصر را نهی از منکر عنوان کردهاند.
در باب «ارشاد
جاهل»، مباحث مفصل دیگری از سوی فقهای معاصر در
مدرسه فقاهت مطرح شده است؛ برای تفصیل بحثها
به ابن صفحه رجوع کنید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ارشاد جاهل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۰۲.