• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ارتداد بلعم باعورا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«بلعم باعورا» از علمای بنی‌اسرائیل، معاصر حضرت موسی (علیه السلام) بود که در یکی از قریه‌های به لقای شام زندگی می‌کرد.
ارتداد بلعم باعورا در آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره اعراف آمده است.





۱.۱ - تکذیب آیات الهی

بلعم باعورا، بر اثر تکذیب آیات الهی، پس از ایمان به آن‌ها مرتد شد.

• «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او داديم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!».

۱.۱.۱ - تفسیر آیه

به‌طوری‌که از سیاق کلام برمی‌آید، معنای آوردن آیات، تلبس به پاره‌ای از آیات انفسی و کرامات خاصه باطنی است، به آن مقداری که راه معرفت خدا برای انسان روشن گردد، و با داشتن آن آیات و آن کرامات، دیگر درباره حق شک و ریبی برایش باقی نماند.
و معنای (انسلاخ) بیرون شدن و یا کندن هر چیزی است از پوست و جلدش، و این تعبیر کنایه استعاری از این است که آیات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وی آن‌چنان ملازم آیات بود که با پوست بدن او ملازم بود، و به‌خاطر حبث درونی که داشت، از جلد خود بیرون آمد.
و (اتباع) مانند (اتباع) و (تبع) پیروی کردن و بدنبال جای پای کسی رفتن است، و کلمات: (تبع) و (اتبع) و (اتبع) هر سه به یک معنا است. و (غی) و (غوایه) ضلالت را گویند، و گویا بیرون شدن از راه به‌خاطر نتوانستن حفظ مقصد باشد، پس فرق میان (غوایت) و (ضلالت) این است که اولی دلالت بر فراموش کردن مقصد و غرض هم می‌کند، پس کسی که در بین راه درباره مقصد خود متحیر می‌شود، (غوی) است و کسی که با حفظ مقصد از راه منحرف می‌شود (ضال) است، و تعبیر اولی نسبت به خبری که در آیه است مناسب‌تر است، برای اینکه بلعم بعد از انسلاخ از آیات خدا و بعد از اینکه شیطان کنترل او را در دست گرفت راه رشد را گم کرد و متحیر شد، و نتوانست خود را از ورطه هلاکت رهایی دهد، و چه بسا هر دو کلمه یعنی غوایت و ضلالت در یک معنا استعمال شود، و آن خروج از طریق منتهی به مقصد است.
مفسرین در تعیین صاحب این داستان اقوال مختلفی دارند و ان شاء الله همه آنها و یا بعضی از آنها در بحث روایتی آینده نقل می‌شود، و آیه شریفه هم بطوری که ملاحظه می فرمایید اسم او را مبهم گذاشته و تنها به ذکر اجمالی از داستان او اکتفا کرده است، ولیکن در عین حال ظهور در این دارد که این داستان از وقایعی است که واقع شده، نه اینکه صرف مثال بوده باشد.
و معنای آیه چنین است: (و اتل علیهم) بخوان بر ایشان، یعنی بر بنی اسرائیل و یا همه مردم، خبر از امر مهمی را و آن (نبا) داستان مردی است که (الذی آتیناه آیاتنا) ما آیات خود را برایش آوردیم، یعنی در باطنش از علائم و آثار بزرگ الهی پرده برداشتیم، و به همین جهت حقیقت امر برایش روشن شد (فانسلخ منها) پس بعد از ملازمت راه حق آن را ترک گفت. (فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین) شیطان هم دنبالش را گرفت و او نتوانست خود را از هلاکت نجات دهد.

۱.۱.۲ - نکته

گفته شده است که مقصود از «الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها»، بلعم باعورا است.

۱.۲ - دنیاگرایی و هواپرستی

بلعم باعورا، بر اثر دنیاگرایی و هواپرستی مرتد شد.

• «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آيات خود را به او داديم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!».

• «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ و اگر مى‌خواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانش‌ها) بالا مى‌برديم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کرديم) و او به پستى گراييد، و از هواى نفس پيروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‌آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين کار را مى‌کند؛ (گويى چنان تشنه دنياپرستى است که هرگز سيراب نمى‌شود! (اين مثل گروهى است که آيات ما را تکذيب کردند؛ اين داستان‌ها را (براى آنها) بازگو کن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!».

۱.۲.۱ - مراد از آیه

این آیه این موضوع را چنین تکمیل می‌کند که (اگر می‌خواستیم، می‌توانستیم او را در همان مسیر حق به اجبار نگاه داریم و به‌وسیله آن آیات و علوم، مقام والا بدهیم) (و لو شئنا لرفعناه بها).
ولی مسلم است که نگاهداری اجباری افراد در مسیر حق با سنت پروردگار که سنت اختیار و آزادی اراده است، سازگار نیست و نشانه شخصیت و عظمت کسی نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه می‌کند:
ما او را به اختیارش واگذاردیم و او به جای اینکه با استفاده از علوم و دانش خویش هر روز مقام بالاتری را بپیماید (به پستی گرایید و بر اثر پیروی از هوی و هوس مراحل سقوط را طی کرد) (ولکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه).
(اخلد) از ماده (اخلاد) به معنی سکونت دائمی در یک‌جا اختیار کردن است، بنابراین (اخلد الی الارض) یعنی برای همیشه به زمین چسبید که در اینجا کنایه از جهان ماده و زرق و برق و لذات نامشروع زندگی مادی است.
سپس این شخص را تشبیه به سگی می‌کند که همیشه زبان خود را همانند حیوانات تشنه بیرون آورده، می‌گوید: (او همانند سگ است که اگر به او حمله کنی، دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذاری باز چنین است) (فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث).
او بر اثر شدت هواپرستی و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطش نامحدود و پایان‌ناپذیر به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستی می‌رود، نه به خاطر نیاز و احتیاج، بلکه به شکل بیمار گونه‌ای همچون یک سگ هار که بر اثر بیماری هاری حالت عطش کاذب به او دست می‌دهد و در هیچ حال سیراب نمی‌شود این همان حالت دنیاپرستان و هواپرستان دون همت است، که هر قدر بیندوزند باز هم احساس سیری نمی‌کنند.


۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۴۳۴ ۴۳۳.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۴۳۴.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۴.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۶.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۳.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۴.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۵۵۷، برگرفته از مقاله «ارتداد بلعم باعورا».    


رده‌های این صفحه : ارتداد | بنی اسرائیل | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار