اجل انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَجَل، سرآمد زمانی یا تمام مدّت هر پدیده، کار یا موجود میباشد و در
علم کلام، مدّت عمر
انسان و زمان فرا رسیدن
مرگ انسان را نیز اجل میگویند.
اجل درباره انسان بهمعنای مدّت عمر یا زمان پایان عمر آمده است و قرآن کریم از دو نوع اجل برای انسان یاد میکند: یکی با قید «مسمّی» و دیگری بدون هیچ قیدی: «هو الذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا و اجل مسمی عنده...».
براساس ظاهر
آیه، مقصود از هر دو، زمان پایان عمر آدمی است، نه مدّت عمر او.
در
جوامع روایی شیعه، «
اجل مسمی» را به «اجل
حتمی» که غیر قابل تغییر بوده
و در
شب قدر معیّن میشود،
تفسیر و
آیه شریفه «اذاجاء اجلهم فلایستخرون ساعة ولایستقدمون»
را به آن ناظر دانستهاند و نیز «
اجل غیر مسمّی» را به اجل موقوف و مشروط که قابل تغییر است، تفسیر کردهاند.
همچنین از کلمه «یوخرکم الی اجل مسمی» در آیه ۹ و ۱۰
سوره ابراهیم استفاده میشود که در مقابل «اجل مسمی» اجل دیگری نیز هست که قابل تغییر است که از این اجل دوم به «اجل معلق» یاد میشود.
در منابع اسلامی از «اجل مسمّی» با تعابیری چون اجل «
محتوم»،
«قطعی»،
«مقضی»
و «طبیعی»
و از «اجل غیر مسمّی» نیز با واژگانی مانند «معلّق»،
«موقوف»،
«اخترامی»،
و «مشروط»،
یادشده است.
علامه طباطبایی با ضمیمه کردن
آیه «لکلّ اجل کتاب• یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتـب»
به آیات اجل، نتیجه میگیرد که اجل مسمّی و
حتمی همان است که در «
امالکتاب» ثبت شده و به هیچ وجه تغییر نمییابد و اجل غیر مسمّی اجلی است که در «
لوح محو و اثبات» نوشته شده و قابل تغییر است. «امّالکتاب» قابل انطباق بر حوادثی است که با تمام علل و اسباب مؤثّر در آن لحاظ میشوند. بهگونهای که قابل تخلّف نباشند. ولی «لوح محو و اثبات» قابل انطباق بر همان حوادث است. امّا از جهت انتساب به برخی از اسباب و علل، نه تمام آنها. چرا که ممکن است در اثر برخورد با موانعی از تاثیر بازمانند یا بدون برخورد با موانع، این اسباب مؤثّر واقع شوند.
بنابراین، هر انسانی اقتضا دارد بهطور طبیعی مثلاً صد سال عمر کند. این اجلی است که در لوح محو و اثبات ثبت شده. امّا بر اثر اسباب و موانعی ممکن است پیش از انقضای این مدّت، مرگ انسان فرا رسد که این همان اجل اخترامی یا مرگ ناگهانی است و روشناست که آنچه وقوع آن در خارج
حتمی است، همان اجل مسمّی است که ممکن است با عمر طبیعی موافق باشد یا نباشد. بدیهی است درصورت دوم، اجل مسمّی و اجل اخترامی دارای یک مصداق خواهند بود.
برخی از قرآنپژوهان، این دو نوع اجل را از مصادیق
قضا و قدر دانسته و نتیجه گرفتهاند: اجلیکه قابل تغییر است، از مصادیق «
تقدیر» بوده که به آن
اجل معلّق (معلّق بر شرایط) میگویند و اجلی که
حتمی و غیر قابل تغییر است، از مصادیق «
قضا» است که همان مرحله
حتمیّت و غیر قابل برگشت است.
به گزارش
فخر رازی،
مفسّران در تفسیر دو اجل در آیه شریفه «هو الّذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا و اجل مسمّی عنده»
اقوال دیگری را نیز ذکر کردهاند: اجل گذشتگان و اجل افراد باقیمانده
بشر، مرگ انسان و زمان برپایی
قیامت، مدّت زندگی دنیایی و مدّت زندگی برزخی،
خواب و مرگ، مقدار طی شده از عمر آدمی و مقدار باقیمانده از عمر او،
اجل اخترامی که مرگ انسان در اثر حوادث و اسباب خارجی فرا میرسد و اجل طبیعی، (قول منسوب به حکیمان). امّا علامه طباطبایی اقوال پیشین را اقوالی ضعیف برشمرده است.
از آیات و
روایات استفاده میشود که امور ذیل در تقدیم و تاخیر اجل مؤثرند:
«قالت رسلهم افی اللّه شکّ فاطر السّموت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الی اجل مسمّی».
برخی مفسّران از این آیه استفاده کردهاند که نتیجه دنیایی
ایمان به خدا و پیامبران، تاخیر مرگ انسان تا زمان معیّن شده و تخلّفناپذیر (اجل مسمّی) است.
برخی گفتهاند: تاثیر ایمان در افزایش عمر انسان از دو منظر قابل تبیین است. اوّل، منظر الهی: تقدیر الهی چنین است که ایمان را باعث طول عمر آدمی قرار داده است. دوم، منظر طبیعی: ایمان به خداوند و پیامبران و تقید به
حرام و
حلال الهی و دستورهای دینی، سبب افزایش امنیت فردی و اجتماعی و پیشگیری از امراض و بیماریها و در نتیجه افزایش طول عمر آدمی خواهد شد.
این آیه اعراض از دعوت الهی را موجب کاهش عمر و نرسیدن جوامع و امتها به اجل مسمای خود میداند؛ زیرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهی، رفتاری را در پیش میگیرند که زمینه را برای انزال عذابهای الهی فراهم میآورد و بلایای به ظاهر طبیعی چون
توفان و
زمین لرزه و
سیل و
قحطی و مانند آن موجب میشود تا جامعه در وضعیتی قرارگیرد که استقرار و
امنیت و آسایش نداشته باشد و از درون بپاشد و به جای همگرایی و اتفاق و
عدالت، واگرایی و تفرقه و
ظلم جانشین آن شود و مردم به جان هم بیفتند و دولت و نظام سیاسی و اجتماعی از میان برود به گونهای که دیگر جامعهای برقرار نماند.
«قال یقوم انّی لکم نذیر مبین• ان اعبدوا اللّه واتّقوه و اطیعون• یغفرلکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الی اجل مسمّی...».
این آیه تاخیر مرگ تا اجلی معیّن را نتیجه عبادت خدا و تقوا و اطاعت رسول دانسته و این خود دلیل بر این است که انسان دو اجل دارد:
مسمّی و غیر مسمّی که اجل غیر مسمّی قابل تغییراست.
افزون بر موارد پیشگفته در روایات نیز امور دیگری مانند
صدقه،
صله رحم،
روزه ماه شعبان،
زیارت امام حسین (علیهالسّلام)،
تخفیف دین،
شکر فراوان،
قرائت
سوره توحید بعد از هر
نماز و... را عوامل طول عمر و تاخیر اجل، و اموری مانند
قطع رحم،
آلودهدامنی،
عقوق والدین،
ترک زیارت امام حسین (علیهالسّلام)،
دروغگویی،
سوگند دروغ،
بستن راه
مسلمانان،
ادّعای امامت (به ناحق)
و... را عوامل تقدیم اجل و کاهش عمر آدمی نام بردهاند.
همانطور که گفته شد بر اساس نظر گروهی از امامیه انسان دو اجل دارد؛ اجل معلق و اجل مسمی
: ۱ـ اجل معلق (اخترامی ـ موقوف ـ مبهم ـ غیر
حتمی): زمان بندی مشروط و قابل تغییر به واسطه کردار خودمان است؛ مثل چراغی که نفت دارد ولی آن را در معرض طوفان قرار دهیم. ۲ـ اجل مسمی (طبیعی ـ
محتوم): زمان بندی بی چون و چرا و غیر قابل تغییر است که اگر آن اجل فرا رسد، ساعتی پس و پیش نمیشود و اگر همه مراقبتها هم به عمل آید، عمر مانند نفت چراغ تمام میشود. به عبارت دیگر، اجل معلق، عمر و مدت غیر
حتمی و مرگ زودرس است و اجل مسمی، عمر و مدت
حتمی و مرگ طبیعی میباشد.
در مورد انسان، اگر تمام شرائط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او، ایجاب میکند که مدتی طولانی ـ هرچند این مدت بالاخره پایان و حدی دارد ـ عمر کند، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادهای مختلف و یا دستزدن به
خودکشی یا ارتکاب گناهان خیلی زودتر از آن مدت بمیرد؛ مرگ را در صورت اول، اجل
حتمی و در صورت دوم، اجل غیر
حتمی مینامند.
در
تفسیر نور حجةالاسلام قرائتی به نقل از
ابن عباس میخوانیم: «خداوند برای انسان دو اجل قرار داده: یکی از تولد تا مرگ، دیگری از مرگ تا قیامت. انسان با اعمال خود، گاهی از یکی میکاهد و به زمان دیگری، میافزاید، پس پایان اجل هیچ کس قابل تغییر نیست».
در قرآن میخوانیم: «هو الّذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا واجل مسمّی عنده ثمّ انتم تمترون؛
او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل
حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (
مشرکان در
توحید و یگانگی و
قدرت او) تردید میکنید!». جمله «ثمّ قضی اجلا و اجل مسمّی عنده» اشاره به دو اجل است: اجل مقضی (معلّق)؛ اجل مسمّا (
محتوم). برخی وجوه فراوانی برای توجیه دو اجل ذکر کرده و بیترجیح و انتخاب از آنها گذشتند.
دو اجل یاد شده با یکدیگر فرق دارند و شواهد درونی و قرائن بیرونی بر تفاوت میان آن دو دلالت دارند.
در این قسمت، به اختلافاتی که میان اجل مسمی و اجل معلق است اشاره میکنیم: ۱ـ «اجل مسمی»، مرگ طبیعی ولی «اجل معلق»، مرگ زودرس است. ۲ـ «اجل
حتمی»، در صورتی است که ما به مجموع علل تامه بنگریم و اجل غیرحتمی در صورتی است که تنها مقتضیات را در نظر بگیریم. ۳ـ «اجل مسمی»، قابل تغییر نیست ولی اجل معلق، قابل تقدیم و تاخیر است. ۴ـ «اجل مسمی»، همان اجل
محتومی است که در «
ام الکتاب» ثبت شده، و «اجل غیر مسمی» آن اجلی است که در «
لوح محو و اثبات» نوشته شده است. ۵ـ هر دو اجل از ناحیه خدا تعیین میشود ولی «اجل مسمی» به طور مطلق و بدون قید و شرط و «اجل معلق» به عنوان مشروط و معلق.
لفظ هر دو اجل نکره است و هرگاه دو نکره که لفظاً مشترکاند، کنار هم آیند، هر یک بر معنایی دلالت میکند؛ برخلاف معرفهها که عین هم میشوند؛ مانند آیه «فانّ مع العسر یسرا انّ مع العسر یسرا»،
بر پایه
رحمت و
عنایت الهی هر جا حادثه یا مشکلی پیش آید، دو برابر آن آسانی پدید میآید تا آن مشکل را حل کند، چنانکه در حدیث نبوی آمده است: «لو کان العسر فی جحر لدخل علیه الیسر؛ حتّی یخرجه»؛ وقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لن یغلب عسر یسرین فانّ مع العسر یسرا وانّ مع العسر یسرا»؛ اگر دشواری خود را در سوراخی فرو ببرد، دو برابر آن آسانی فرا میرسد تا آن را از سوراخ بیرون بکشد؛ یعنی همیشه یُسر خدا بیشتر از عسر اوست، بدین جهت در آیه کلمه «عسر» با «الف و لام» و کلمه «یسر» بدون آن تکرار شده است، تا دلالت کند که عسر دومی همان عسر اولی است؛ ولی یسر دوم غیر از اوّلی است.
تعبیر «عِندَه» تنها برای اجل دوم آمده است. برخی مفسران پنداشتهاند که مراد از اجل در «ثمّ قضی اَجَلا» اجل دنیایی است که انسان با فرارسیدن زمان آن میمیرد: «کلّ نفس ذائقة الموت»
ولی اجل در «واجل مسمّی عنده» مربوط به بعث (
قیامت) است، چون انسان مدت معینی در
برزخ میماند تا قیامت فرا برسد: «قل انّ الاوّلین والاءخرین لمجموعون الی میقت یوم معلوم»
و پایان مدت برزخ همان اجل مسمّاست
؛ لیکن این سخن تام نیست و شاهدی ندارد، بلکه بر پایه روایاتی که ذیل اینگونه آیات نقل شدند، انسان در همین دنیا دو اجل دارد: اجل مقضی (معلق) و اجل مسمّا (
محتوم).
اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه مرگ است، از این جهت تقدیم و تاخیر و محو و اثبات میپذیرد؛ اما اجل
محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاینرو تغییرناپذیر است؛ البته در خارج فقط
اجل محتوم است و هیچ انسانی با اجل معلق از بین نمیرود؛ حتی آنگاه که اجل معلّق، مطابق اجل
محتوم نیست، آنچه رخ میدهد، همان اجل مسمّا و
محتوم است.
بر این اساس، اجل معلّق به معنای مرگ زودرس که در محاورات عمومی به کار میرود وجود ندارد و تعبیر مرگ زودرس و دیررس به لحاظ مشاهده مقتضیها و وجود بعضی شرایط و رفع برخی موانع است؛ نه وجود همه شرایط و رفع همه موانع که در این صورت، همان اجل
محتوم و مقدّر الهی است و تقدیم و تاخیری ندارد: «فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون».
اجل معلّق با کم و بسیار شدن شرایط و زمینهها و مقتضیات همواره جابهجا میشود و تقدیم و تاخیر میپذیرد، تا با اجل مسمّا هماهنگ و منجّز شود؛ آنگاه مسمّا و معین است.
اجل مسمّا را هیچ کس تغییر نمیدهد؛ نه خدا و نه جز او: دیگران دگرگون نمیکنند، چون نمیتوانند: «فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون»
و خدا نیز تغییر نمیدهد، زیرا آن را برابر با نظام احسن قرار داده است و کلمات و خلقت احسن او تبدیلپذیر نیستند: «لاتبدیل لکلمت الله»
؛ «لاتبدیل لخلق الله»
ازاینرو فرمود: «ولن یؤخر الله نفسا اذا جاء اجلها».
بهترین شاهد که عمر کوتاه هم از مصادیق اجل مسمّاست، آیه «وما یعمّر من معمّر ولاینقص من عمره الاّفی کتب انّ ذلک علی الله یسیر»
است، چون در این آیه عمر کوتاه را نیز ثبت در کتاب الهی دانسته است که مقصود همان امّالکتاب است و امّالکتاب جایگاه اجل مسمّاست. به گفته
حکیم سبزواری هر که بر اساس محاسبات دقیق ریاضی حرکت کند، مرگ زودرس و دیررس و مرگ بهنگام و نابهنگام نخواهد داشت:
موتاً طبیعیاً غدا اخترامی •••••• قیس الی کلیة النظام
ما لیس موزوناً لبعض من نغم •••••• ففی نظام الکل کل منتظم
اجل معلّق، مثل کفر و ایمانِ معلّق، عدل و فسقِ معلّق، علم و جهلِ معلّق و غنا و فقرِ معلّق کاملاً در معرض تغییر و تبدّل است، چون مربوط به نشئه طبیعت و مادی (
دنیا) است و در عالم طبیعت که نظام حرکت و آزمون و اختبار است، هیچ چیز بر کسی مقدّر ازلی نیست که تغییرپذیر نباشد، چنانکه راه هیچ کسی هم یکطرفه نیست. انسان در دنیا همواره راهش، راه نصاب (منظور از راه نصاب، راه نجات از
جهنم و فراهم کردن نصاب لازم
انسانیت و رسیدن به حد حیوانِ ناطقِ حامد است.
امّا رسیدن به اوج
ولایت و قله کمال به دلیل فراهم نبودن مقدمات آن، مقدور همگان نیست) دوطرفه است: «وهدینه النّجدین»
راه عالم شدن و جاهل ماندن، مؤمن بودن و کفر ورزیدن، عادل شدن و فاسق بودن، عمر طولانی یا کم داشتن و... برای همگان باز و دوسویه است، چنانکه دریافت
فیض الهی برای همه مستعدان یکسان است: «سواء للسّائلین»
(مراد از «سؤال»، سؤال استعداد و حال و مقال و فعل است نه سؤال لفظی)، یعنی درهای نعمتهای گسترده جهان، برای همه طالبان مستعد یکسان گشودهاند، بنابراین اگر در روایات هست که صدقه، صله رحم، سبک کردن دَین، زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام)، مواظبت بر
بهداشت و... سبب طولانی شدن عمر میشوند و عدم آنها عمر را کوتاه میکنند،
به اجل معلّق اشاره دارند که همگانی و تغییرپذیرند.
در مقابل اجل معلّق،
اجل مسمّا و
محتوم قرار دارد که عند الله است: (واجل مسمّی عنده) و این اجل به قرینه آیه «ما عندکم ینفد وما عند الله باق»
تغییرناپذیر است. کلمه (عِندَه) به معنای معلوم نزد خدا نیست، زیرا اجل غیرحتمی هم معلوم نزد اوست.
مضمون این دو
آیه کنار هم
قیاس شکل اول را میسازند: اجل مسمّا عند الله است (
صغرا)؛ و هر آنچه عند الله است، باقی است (
کبرا)، پس اجل مسمّا پایدار و تغییرناپذیر است (نتیجه)، بنابراین اجل مسمّا در آیه مورد بحث بر همان اجلی تطبیق میشود که در آیه «اذا جاء اجلهم فلا یستأخرون ساعة ولایستقدمون»
آمده است. اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه
مرگ است، از این جهت تقدیم و تاخیر و محو و اثبات میپذیرد؛ اما اجل
محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاینرو تغییرناپذیر است.
اجل معلق، به خاطر فقدان شرائط حیات، تغذیه، هجوم غصهها و حوادث نفسانی دردآور و اسباب خارجی مانند غرقشدن و آتشسوزی و غیره حاصل میشود. همچنین در روایات، اعمالی چون صله رحم، صدقه،
زکات و
دعا سبب طول عمر بیان شده و کارهائی چون قطع رحم و ظلم، سبب کوتاه شدن عمر دانسته شده است.
گفتنی است که تغییرناپذیری اجل مسمّا (قضا و قدر
محتوم) مانع تلاش، دعا، صدقه و... نمیشود، چون خود اینها جزو
قضا و قدر الهیاند؛ یعنی خدا چنین مقدّر فرمود که اگر انسان به مواعظ انبیا و اولیای الهی گوش فرا دهد و دعا، صله رحم، تصدق و بهداشت را رعایت کند، عمرش دراز، وگرنه کوتاه میشود، همانگونه که عزت بخشیدن و خوارساختن منتسب به خداست: «وتعزّ من تشاء وتذلّ من تشاء»
ولی راهش اینگونه است که چنانچه انسان برای دفاع از
سرزمین خود بجنگد، عزیز وگرنه ذلیل میگردد. خدا عزت کسی را میخواهد که از راه صحیح و در جای خودش
جنگ یا صلح کند و ذلت کسی را میخواهد که در زمان مناسب نجنگد یا
صلح نکند.
از آن جایی که در بینش و نگرش قرآنی، اجل به دست خداوند است و خداوند، به عنوان منشا اجلها معرفی شده و اوست که اجل و مدت زمان مرگ و هستی انسانها و هر موجود دیگری را معین و مشخص میکند
و نیز
سوره ابراهیم آیه ۱۰
و
سوره اسراء آیه ۹۹
بنابراین میتوان گفت که تغییر اجلها نیز به دست اوست (
سوره رعد آیات ۳۸ و ۳۹) و خداوند است که میتواند اجلها را تغییر دهد و اجلی را محو و اجلی دیگر را ثبت کند. براین اساس اگر برای کسی عمر طولانی یا کوتاهی نوشته شده باشد، خداوند میتواند همان اجل مکتوب و مسما را تغییر دهد، زیرا امالکتاب در اختیار و بخشی از فرمان اوست که میتواند تغییر داده و محو و اثبات نماید.
در دعای ماثوری که در
مفاتیح الجنان از
امام سجاد (علیهالسّلام) برای روز سه شنبه نقل شده، آمده است: «اللهم اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و اجعل الموت راحه لی من کل شر؛ خداوندا زندگیام را برای انجام کارهای خیر بیافزا و مرگم را آسایش و راحتی از هر شر و بدی قرار ده». به این معنا که آدمی اگر زندگی طولانی میخواهد، برای انجام کارهای خیر باشد و مرگش برای این باشد که از شر و بدی رهایی یابد. البته این
حدیث همانند دیگر احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کتب
اهل سنت نیز آمده است که بیانگر این معناست که این مطلب را
شیعه و
سنی به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و یگانه الهی سرچشمه گرفته است.
خداوند به صراحت میفرماید که بسیاری از سختیها و مشکلات زندگی به سبب ترک
ذکر الله است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛ و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت.»
امام صادق (علیهالسّلام) درباره تاثیر گناهان و بیتقوایی در مرگهای زودرس میفرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر؛ به خدا پناه میبرم از گناهانی که نابودی را شتاب میدهند و مرگها را نزدیک میسازند و خانهها را ویران میکنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرمانی
پدر و
مادر و ترک
احسان و نیکی است». آن حضرت هم چنین در اینباره میفرماید: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار؛ تعداد کسانی که به واسطه گناهان خود میمیرند از کسانی که به واسطه به سرآمدن عمر (اجل
حتمی) میمیرند بیشتر است، و تعداد کسانی که به سبب احسان و نیکوکاری زندگی درازمی کنند، افزونتر است».
نظام احسن الهی، نظامی ساده و پیچیده است، به گونهای که همه چیز آن به هم پیوستهاند. این گونه است که حتی حرکت برگ درختی در درون چاهی تاریک میتواند تاثیرات شگرفی بر هستی بهجا گذارد. اگر بخواهیم این معنا را تبیین کنیم مثالی میزنیم. چوبی چندمتری با قطری کم در درون دیواره سدی بتونی و استوار تصور کنید که به هر علت عمدی و یا سهوی در آن جا مانده است. این چوب در یک فرآیندی میپوسد و اجازه میدهد تا آب در درون دیواره بتونی نفوذ کند و در بلندمدت آب راهی به پشت سد باز کند و درنهایت با خوردگی دیواره بر قطر سوراخ و شکاف بیفزاید و موجبات فرار آب را فراهم آورده یا درنهایت سد را از هم بپاشاند.
به نظر میرسد که این فروپاشی سد، امری طبیعی و مرگ عادی بوده است، ولی هنگامی که مهندس سازه به سد مینگرد و آن را تحلیل میکند، به مرگ زود هنگام سد اشاره میکند و آن را امری طبیعی در عین حال غیرطبیعی برمیشمارد؛ زیرا این سد درصورتی که آن چوب چند متری نبود، عمری به مراتب بیشتر از این داشت، ولی این چوب موجب شد تا عمر سد بسیار کوتاهتر از آن گردد که در محاسبات طبیعی به دست آمده بود.
از نظر
اسلام، نقش و کارکرد گناهان در زندگی بشر نیز این گونه است. به این معنا که اگر گناه خاصی چون قطع رحم نبود، شخص میبایست هفتاد تا هشتاد سال عمر میکرد، ولی به سبب گناه قطع رحم، شخص در مدت زمانی عمر خویش، چوب فاسدکننده عمر گذاشته که در یک فرآیند، زمان عمر وی را کاهش داده است.
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در
دعای کمیل میفرماید: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء، اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که پرده عصمتم را میدرد؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من کیفر عذاب نازل میکند؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که در نعمتت را به روی من میبندد؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که مانع قبولی دعاهایم میشود؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من
بلا میفرستد». امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در این فرازها به خوبی آشکار میکند که چگونه گناهان که امری به نظر بیرون از دایره تکوین است در امور تکوینی و جهان خارج، تاثیر میگذارد و معادلات و محاسبات را دگرگون میکند.
در آیات و روایات بسیار دیگری نیز این معنا تبیین و تشریح شده است که چگونه پرداخت زکات و در پیش گرفتن تقوای الهی از سوی جامعهای، میتواند موجب افزایش
رزق و روزی شود و یا درهای آسمان را به روی بندگان بگشاید، چنان که ترک تقوا و ارتکاب گناه از سوی عدهای از مردم، موجب میشود تا آنان گرفتار بلاهای به ظاهر طبیعی چون سیل و زلزله شوند.
از این رو در علت وقوع امور طبیعی چون زلزله و سیل و توفان، تنها نمیبایست به علل طبیعی آن توجه داشت، بلکه به رفتارهای آدمی نیز توجه کرد که موجب میشود زمین بر خود بلرزد و خشم خویش را به شکل زمین لرزهای یا توفانی آشکار کند. در حقیقت فسادی که در آب و هوا و دریا و خشکی پدید میآید، یکی از عوامل بسیار مؤثر و مهم آن دستاوردهای زشت و پلید بشری است، «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس».
به هر حال در تفکر اسلامی و روایات معتبر و آیات وحیانی، اثبات شده است که جهان تکوین چنان به هم پیوسته است که رفتارهای آدمی میتواند در جهان خارج و
طبیعت تاثیر شگرفی به جا گذارد بطوری که زمین لرزهها و توفانها از جمله کوچکترین آثار آن باشد.
این که گناهان و یا رفتار آدمی در جهان تکوین اثر میگذارد از آن روست که
نظام هستی بر اساس اسباب و علل آفریده شده است و هر کاری در جهان در امر دیگر جهان تاثیر میگذارد، چنان که افزایش مصرف سوختهای فسیلی از سوی انسان موجب افزایش گازهای گلخانهای و آسیب دیدن لایه ازون در جو و افزایش گرما و مرگ و میر گیاهان و جانوران بسیاری میشود.
امام صادق (علیهالسّلام) درباره نظام سبب و مسببی
جهان آفرینش میفرماید: «
ابی الله ان یجری الامور الا باسباب، فجعل لکل شیء سببا؛
خداوند ابا و پرهیز دارد از جریان امور، مگر از طریق اسباب آنها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است»
باشد با پرهیز از گناهان و ترک آن و هم چنین پیروی از آموزههای قرآنی و اسلامی، در مسیری گام برداریم که نعمتهای الهی به سوی ما سرازیر شده و بلایای به ظاهر طبیعی و عادی از سر ما دور گردد و جامعه و کشور اسلامی از
برکات الهی بهرهمند شود.
پژوهشگاه فرهنگ ومعارف اسلامی، دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله «اجل»، تاریخ بازیابی ۹۸/۵/۹. پژوهشگاه فرهنگ ومعارف اسلامی، دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله « گفتاری پیرامون اجل حتمی و اجل معلق- گناهان مرگ آفرین»، تاریخ بازیابی ۹۸/۵/۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اجل»، تاریخ بازیابی ۹۶/۴/۱۷. شبکه تخصصی قرآن تبیان، برگرفته از کتاب تسنیم، آیتالله جوادی آملی، عبدالله، تاریخ بازیابی ۹۶/۴/۱۷.