اجتهاد و تقلید کودک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اجتهاد و تقلید کودک از مباحث فقهی است که در باب
اجتهاد و
تقلید بحث میشود. اجتهاد بهمعنای بهکار بردن منتهای کوشش و صرف نیرو و توان برای تحصیل
اطمینان به
حکم شرعی، و تقلید بهمعنای پیروی نمودن غیر
اهل خبره از خبرگان است. بیتردید امکان اجتهاد برای
کودک ممکن است، همانطور که برخی از
انبیاء و
ائمه معصومین (علیهمالسلام) در کودکی به مقام
نبوت و
امامت رسیدند، کودکی نمیتواند مانع به اجتهاد رسیدن شود و نمونههای آن در بین علما فراوان حاصل شده است.
نکته مهم این است که آیا کودک میتواند به فتوای خود
عمل کند یا دیگران مجازند به فتوای کودک
عمل کنند. در پاسخ باید گفت که بیتردید فتوای کودک برای خودش
حجیّت دارد. اما اینکه آیا برای دیگران نیز حجیّت دارد یا خیر دو دیدگاه مطرح شده است. برخی
عمل به فتوای کودک را معتبر و برخی معتبر نمیدانند.
در رابطه با تقلید کودک علمای گذشته بیانی نداشتهاند ولی علمای معاصر تقلید کودک را صحیح میدانند.
اجتهاد در لغت از ماده «جُهد» یا «جَهد» به معنی نهایت تلاش و کوشش در انجام کاری است.
و مجتهد اسم فاعل از آن است.
در اصطلاح، فقها و اصولیین با اختلاف در عبارت آن را اینگونه تعریف کردهاند: «اجتهاد عبارت است. از بهکار بردن منتهای کوشش و صرف نیرو و توان برای تحصیل اطمینان به
حکم شرعی است. («استفراغ الوسع لتحصیل الظن
بالحکم الشرعی).
یا تحصیل حجت
شرعی.
برخی دیگر آن را از لحاظ اینکه صفت
مجتهد است تعریف کرده و کلمه ملکه را به آن افزوده و گفتهاند: «اجتهاد ملکهای (ملکه صفت راسخ و پابرجایی است در نفس انسان مانند، ملکه عدالت در مقابل حالت که وصف زودگذر است.) است که به وسیله آن شخص توانایی استخراج
احکام شرعی عملی با استناد به ادلّه تفصیلی آن را پیدا کند».
بر هر یک از تعاریف ایرادهایی وارد شده که بررسی آنها از هدف این تحقیق خارج است. به هر صورت، واژه مجتهد در معنی اصطلاحی آن، وصف کسی است که بتواند
احکام شرعی را از ادلّه آن
استنباط نماید و خود و دیگران به آن
عمل نمایند.
تقلید در لغت از «قلاده» به معنای گردنبند به گردن انداختن است. قلّد السیف، یعنی حمایل شمشیر را بر گردن انداخت و کلمه تقلید از
باب تفعیل، ضد ابتکار است، یعنی کورکورانه از پی کسی رفتن و الگو از
عمل او برداشتن.
اما از نظر اصطلاحی، تقلید در چند معنی بهکار میرود. معنایی که در این گفتار موردنظر میباشد عبارت است از: پیروی نمودن کسی که خود اهل خبره نیست از نظر خبرگان در
فقه. شخص خبره را در این خصوص،
مرجع تقلید و جمع آن را مراجع تقلید مینامند. برخی از فقها و علمای علم
اصول فقه نیز آن را اینگونه تعریف کردهاند: «تقلید عبارت است از
عمل نمودن به قول دیگری بدون اینکه از او دلیل خواسته شود».
توضیح اینکه چون انسانهای عادی نمیتوانند بهطور مستقیم از
کتاب و
سنّت استفاده کنند و توان دستیابی به
احکام شرعی را ندارند و در هر زمان فقط عدهای معدود قدرت استنباط
احکام را بهدست میآورند. بنابراین مردم خواه ناخواه چارهای جز
تبعیت از نظرات و
عمل به گفتار آنها را ندارند. مراجعه مردم عادی به خبرگان مذهب (مجتهدین) برای بدست آوردن
حکم شرعی فقهی و
عمل به آن را تقلید مینامند، به همینجهت است که تقلید در مقابل اجتهاد قرار میگیرد و بین این دو واژه رابطه تنگاتنگ و جدّی دیده میشود.
از آنچه گفته شد، روشن گردید که تقلید مربوط به مسائل فقهی
عملی است و امّا در مسائل مربوط به عقاید و
اصول دین مانند، شناخت
خداوند متعال،
توحید و صفات او، ادلّه نبوت و امامت، و همچنین مسائل بدیهی دین، تقلید راه ندارد و
جایز نیست.
شاید در ابتدا این سؤال به ذهن آید که رسیدن به مرحله اجتهاد و گذراندن مقدمات آن، مانند معرفت و آگاهی به زبان و
ادبیّات عرب و نیز علوم مربوط به حدیث و اصول فقه، بهطور عادی بیش از پانزده سال بهطول میانجامد، حال آیا کودک قبل از
بلوغ میتواند به مرتبه اجتهاد برسد؟
در پاسخ باید گفت که امکان دارد، زیرا بعضی از انبیای بزرگ مانند
حضرت عیسی و
یحیی (علیهماالسّلام) در کودکی به مقام والای
نبوت، دست یافتند. همچنین بعضی از
ائمه بزرگوار شیعه مانند
حضرت جواد الائمه و
امام هادی (علیهماالسّلام) و نیز
امام منتظر صاحب الامر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، در کودکی به
مقام امامت و
وصایت رسیدند. همانگونه که کودکی مانع از رسیدن به مقام نبوت و امامت نیست، نمیتواند برای رسیدن به مرحله اجتهاد مانع باشد، افزون بر این برخی از فقها بزرگ شیعه در کودکی به مرتبه اجتهاد دست یافتند از جمله:
۱.
علامه حلّی.
۲. فرزند ایشان ملقب به
فخرالمحقّقین، متولد قرن ششم هجری. در شرححال این بزرگوار آمده است که در سن ده سالگی به مرتبه اجتهاد رسید.
۳.
فاضل اصفهانی، ایشان قبل از بلوغ به تالیف و تصنیف کتب فقهی پرداخته است.
۴.
سیدصدرالدین موسوی عاملی.
۵.
سیدمحمدعلی فرزند سیدصدرالدین موسوی
عاملی معروف به «آقا مجتهد» نوه دختری مرحوم
آیتالله کاشف الغطاء. وی از نوادر عصر خود به حساب میآید و در سن دوازده سالگی کتابی با نام «البلاغ المبین فی
احکام الصبیان و المجانین» به رشته تحریر درآورده است. هنگامی که
سیدمحمدباقر رشتی از علمای آن زمان کتاب او را دید اجتهاد وی را در همان سنین کودکی تصدیق نمود.
۶.
سیدعبدالکریم غیاثالدین ابن طاووس فرزند
احمد بن طاووس و بسیاری دیگر که نیاز به ذکر نیست.
باید افزود هرچند استعداد و فهم بالا در رسیدن کودک به مقام علمی قابل انکار نیست، ولی تربیت خانوادگی، مجالست و اهتمام اولیای وی نیز از
عوامل تاثیرگذار در این خصوص میباشد. بدینجهت بر
پدر و
مادر و دیگر سرپرستان کودک لازم است در اینباره وظایف خطیر خود را فراموش نکنند. بیگمان جای بسی درنگ است که کودکی با پیگیری والدین در طفولیت به مرتبه اجتهاد که یکی از عالیترین مقامات علمی مذهبی است میرسد و در برابر کودکی که رفتار اعضای خانواده و هجوم تبلغیاتی دشمنان دین که متاسفانه در زمان ما به اوج خود رسیده او را از خدا و دین و معنویت دور میسازد. تفاوت راه از کجا تا به کجا.
بعد از آنکه روشن شد کودک میتواند قبل از بلوغ به مرتبه اجتهاد برسد، بحث در این مساله واقع میشود که آیا فتوای کودک برای خودش و دیگران معتبر است. به این معنی که کودک میتواند بر طبق فتوای خود به
احکام شرعی عمل کند یا دیگران بر اساس فتوای او چنین نمایند؟
بیتردید فتوای کودک برای خودش معتبر است و باید به
احکامی که بر طبق موازین فقهی استنباط نموده
عمل نماید، زیرا برای کسی که به مرتبه اجتهاد رسیده و علم به
احکام پیدا کرده،
تقلید از دیگری، مثل خودش جایز نیست.
اما آیا فتوای کودکی که جامع شرایط افتا غیر از بلوغ است، برای دیگران
حجیّت دارد و میتوانند بدان
عمل نمایند. دو دیدگاه مطرح شده است:
دیدگاه مشهور فقهای امامیه بلوغ را در مفتی شرط میداند، از عبارات برخی استفاده میشود این شرط مورد توافق و تسالم است.
برای اثبات این دیدگاه به ادلّهای استناد شده است مانند:
الف: اصل، به این معنی که
شک در حجیّت فتوای کودک، عدم حجیّت آن را در پی دارد.
ب: روایت غیربالغ مورد قبول نیست، پس فتوای او به طریق اولی قبول نمیشود.
ج: از مذاق
شرع استفاده میشود، غیربالغ شایسته مقام افتا نمیباشد.
د:
کودک مرفوع القلم است، به اینمعنی که کلام و فعل او
حکمی ندارد، با این وصف چگونه تقلید از وی جایز خواهد بود.
هـ: به مقتضای بعضی از روایات عمد و خطای کودک یکسان است،
اطلاق این روایات شامل آرا و نظریات و افعال کودک میباشد و فتوایی که با خطا صادر شده نمیتواند
حجت شرعی قرار گیرد.
به عبارت دیگر،
احکام مترتّب بر افعال و گفتار همراه با قصد بالغین، بر افعال و گفتار همراه با قصد صغیر بار نمیشود و قصد او کالعدم تلقّی میگردد، و آرا و نظریاتی که بدون قصد باشد اثری ندارد.
و: در بعضی از ادلّه، حجیّت فتوا، عنوان مرد آمده است، مثل «اُنْظُروا الی رَجُلٍ مِنْکُم».
نظر نمایید به مردی از خودتان، این جمله دلالت بر عدم حجیّت فتوای کودک دارد، زیرا کودک در مقابل مرد است.
ز: ادلّه حجیّت فتوی،
ایمان و
عدالت را در مفتی شرط میداند
و کودک با این که
تکلیف الزامی بر او نیست، اطمینان پیدا نمیشود که به مقتضای عدالت،
فتوا دهد.
ح: کودک مطلقاً
محجور است و نمیتواند در اموال و نفس خود تصرّف نماید، مگر با
اذن ولیّ شرعی و همچنین در اموال دیگران و این ویژگی با مرجعیت و حجیّت فتوا در تنافی است، زیرا از جمله وظایف مرجع بهمعنی مصطلح آن، حفظ اموال محجورین است.
و پارهای از ادلّه دیگر مثل اینکه گفته شده است: «چون در
قاضی بلوغ شرط
است، در مرجع تقلید نیز شرط میباشد و بعضی در اینباره ادعای
اجماع نمودهاند».
لیکن تمام ادلّه مذکور نقض گردیده و به آنها جواب داده شده است. به عنوان مثال در جواب دلیل اول گفته شده است هیچ منعی وجود ندارد که ادلّه حجیّت فتوا، فتوای کودک را شامل گردد و با وجود دلیل نوبت به اصل نمیرسد.
در جواب از دلیل دوم هم میتوان چنین گفت که شرط بودن بلوغ در
راوی ثابت نیست و بر فرض که چنین باشد این دو را نمیتوان به یکدیگر قیاس نمود، چرا که
قیاس در
فقه شیعه دلیل نمیباشد.
و در جواب دلیل سوّم گفته شده است که این مدّعا صرف استبعاد است و دلیلی بر آن نیست، بلکه دلیل برخلاف آن وجود دارد، زیرا بعضی از
پیامبران و
ائمه (علیهمالسّلام) قبل از بلوغ به مقام نبوت و امامت رسیدهاند.
همچنین در جواب از دلیل چهارم هم مرحوم
آیتالله فاضل لنکرانی فرمودهاند: «مرفوع القلم بودنِ کودک دلیل بر اعتبار بلوغ در مقام افتا نیست، زیرا مقصود از رفع القلم، رفع قلم مؤاخذه و یا اصل تکلیف الزامی است و این ویژگی موجب سلب صلاحیّت کودک برای افتا و
عمل نمودن دیگران به فتوای وی نمیگردد.
از ادلّه دیگر هم جواب داده شده است.
در مقابل دیدگاه اول برخی از
فقها بلوغ را در فتوی دهنده شرط نمیدانند. مرحوم
آیتالله خوئی مینویسد: «هیچ دلیل قابل قبول مبنی بر اینکه مفتی باید بالغ باشد اقامه نشده است.
برخی دیگر از فقهای معاصر نیز این دیدگاه را پذیرفتهاند
و بعضی دیگر وجود این شرط را رعایت
احتیاط دانستهاند.
دلیل این نظریه
اطلاق ادلّه لفظی حجیّت فتوا و
سیره میباشد.
به عبارت دیگر، عناوینی چون عالم، فقیه، اهل ذکر، و غیر از اینها که در ادلّه حجیّت فتوی آمده اختصاص به افراد بالغ ندارد و شامل
کودک ممیّزی که قادر به استنباط
احکام میباشد نیز میگردد، از طرفی برخی از کودکان به خواست خداوند متعال به مقام نبوّت و امامت که بالاتر و عظیمتر از مرتبه اجتهاد و افتا میباشد، دست یافتهاند. بنابراین بعید نیست ادّله حجیّت فتوی شامل کودک باشد، چنانکه برخی از اعلام معاصر به آن تصریح نمودهاند.
به این استدلال ایراد شده که ادلّه حجیّت فتوا مربوط به افراد متعارف (بالغین) است، زیرا کودک ممیّزی که به مرتبه اجتهاد رسیده باشد، در دورانهای گذشته بسیار کمیاب و نادر است و جنبه استثنایی دارد و ادلّه از چنین فردی منصرف است.
از این ادّعا نیز جواب داده شده که کمیاب بودن، موجب انصراف ادلّه از آن نمیشود. افزون بر اینکه دلیل عمده در صحّت تقلید و جواز مراجعه افراد عادی به عالم و تبعیّت از او، فطری و ارتکازی بودن است، و ریشه در نهاد و ذات بشر دارد. سیره عرفی و عقلایی و نیز
متشرّعه که در اینگونه موارد از آن یاد میشود، نیز بههمین امر فطری و ارتکازی برمیگردد و اختصاصی به افراد بالغ ندارد. عقلا
رجوع جاهل به عالم و تبعیّت غیر خُبره از
اهل خُبره را لازم میشمرند هرچند فرد عالم، کودک باشد مثل اینکه کودک ممیّزی طبیب حاذق و متخصص باشد.
لیکن با عنایت به ادّعای تسالم و اجماعی که شده است، اگر این اجماع کامل بوده و کاشف از رای
معصوم (علیهالسّلام) باشد، که ظاهراً چنین است، به
احتیاط واجب باید شرط بلوغ در مفتی رعایت گردد، بر این اساس تقلید از مجتهد غیربالغ جایز نیست.
باید یادآور شد اگر کودک قبل از بلوغ، مراحل رسیدن به مرتبه اجتهاد را پیموده باشد و در زمان بلوغ وی به فتوای او
عمل شود، بیتردید جایز و صحیح است،
و اختلاف نظری که در عنوان قبل ذکر شد، ربطی به این مساله ندارد.
این مساله در بین فقهای گذشته مطرح نشده است، ولی برخی اعلام فقهای معاصر فرمودهاند که تقلید کودک صحیح است
و دلیل این دیدگاه عبارت است از:
اطلاق ادلّه حجیّت فتوای مجتهد برای غیرعالم، این ادلّه غیربالغ را شامل میشود، زیرا هیچکدام از آنها بلوغ را در مفتی معتبر نمیداند، بهعنوان مثال در
قرآن میخوانیم: شایسته نیست
مؤمنان همگی
[
به سوی میدان
جهاد]
کوچ کنند، چرا از هر گروهی طایفهای از آنان کوچ نمیکند
[
و طایفهای بماند
]
تا در
دین [
و معارف
احکام اسلام
]
آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا از مخالفت فرمان پروردگار بترسند. «وَ مَا کَانَ اَلْمُؤمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلََوْ لانَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اذَا رَجَعُوا الَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
» و نیز میفرماید: اگر نمیدانید از اهل اطلاع بپرسید. «فَسْئَلُوا اهْلَ الذِّکْرِ انْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ
» بنابراین که این آیات دلالت بر حجیّت فتوای مجتهد و جواز رجوع غیرعالم به عالم جهت
عمل به فتوای وی را داشته باشد،
شامل کودک ممیّزی که
حکم را میفهمد و قدرت انجام آن بر طبق فتوای مجتهد را دارد، میگردد.
همچنین
روایات مستفیضه بلکه
متواتر دلالت بر جواز تقلید دارد و غیربالغ را شامل میشود، مثلاً در
توقیعی به خط شریف
حضرت صاحب الامر (علیهالسّلام) آمده است: در حوادثی که برای شما پیش میآید به راویان احادیث ما مراجعه کنید (
حکم مسائل فقهی خود را از آنها بگیرید)، زیرا آنها حجت من بر شما میباشند و من حجت خدایم. «وَ امَّا اَلْحَوادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا الی رُوَاةِ حَدیثِنَا فَاِنَّهُمْ حجتی عَلَیکُم وَ انَا حُجَّةُ اللهِ».
اطلاق این روایت و دیگر روایات
کودک ممیّز را شامل میشود، و او یکی از مصادیقی است که به
حکم این روایات باید به روات احادیث ائمه (علیهمالسّلام) (
مجتهد جامع الشرایط) برای گرفتن فتوی و
عمل بر طبق آن مراجعه نماید و در اینباره فرقی بین کودک و بالغ نیست.
از جمله ادلّه جواز تقلید، سیره عقلایی بر رجوع غیر
اهل خبره به خبره میباشد و روشن است که علمای دین در فهم
احکام دین خبره میباشند و چون این سیره از طرف
شارع ردع نشده، میتواند دلیل جواز تقلید قرار گیرد. این سیره در بین
متشرعه و مسلمین در دورانهای گذشته جاری بوده و اختصاصی به افراد
متشرّع از
امامیه نداشته، بلکه بعید نیست ادّعا شود اختصاصی به مسلمین هم ندارد، بلکه در بین همه ملّتها که دارای
احکام دین میباشند جریان داشته است و مردم عوام برای فهم مسائل دینی به علما مراجعه مینمودند. با این توضیح معلوم میشود، این سیره امر تعبّدی
شرعی نیست، بلکه سیرهای است عقلایی بر رجوع جاهل به عالم و غیر خبره به اهل خبره،
اعم از اینکه فرد جاهل بالغ باشد یا غیر بالغ.
انصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۲، ص۳۴۱-۳۵۰، برگرفته از بخش «فصل چهاردهم، گفتار پنجم:اجتهاد، تقلید و نقل روایت توسط کودک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۲/۲۸.