ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز بکری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَکری، ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز بن محمد بن ایّوب، یکی از بزرگترین
جغرافیدانان و
فضلای اندلسی قرن پنجم میباشد.
خانواده وی در ۴۰۳ با استفاده از سقوط
خلافت مروانیان در قرطبه، در وَلبَه و شَلطیش (واقع در
ساحل جنوبی
شبهجزیره ایبری در
اقیانوس اطلس در غرب لَبلَه)، امیرنشین بسیار کوچکی بنیان نهادند.
پدر او عزالدّوله عبدالعزیز بکری (
متوفی در حدود ۴۵۶)، تنها یا احتمالاً دومین
امیر این امیرنشین، تحت فشارهای
سیاسی معتضد بن عَبّاد (عَبّادیان)، ناگزیر امیرنشین خود را به
پادشاه اشبیلیّه داد و ابوعبید که در این زمان دستکم سی ساله بود، همراه پدرش به قرطبه رفت و از حمایت کم و بیش مؤثر ابوالولید محمد بن جوهر،
حکمران آنجا، برخوردار شد،
اما منبع دیگری
مصرّ است که ابوعبید و پدرش، به اشبیلیه بازگشتهاند.
ابوعبید از شاگردان
ابن حیّانِ مورخ (متوفی ۴۶۸) و عُذریِ جغرافیدان (متوفی ۴۷۸) بود و در اندک مدتی به عنوان
نویسندهای مبرّز شهرت یافت.
او به محافل
درباری ایالات، بویژه دربار بنو صُمارح درالمریه رفت و آمد میکرد و در اواخر
عمر با ابن خاقان آشنا شد.
بکری بیشتر آثار خود را که مبتنی بر یادداشتهای بیشمارش بود، قبل از مداخلههای سیاسی و نظامی مرابطین در
اسپانیا و خلع پی درپی
ملوک طوایف نگاشت.
او مدت زیادی ساکن اشبیلیه بود و هنگامی که ال سید برای جمع آوری
مالیاتِ آلفونسوی ششم به آن
شهر وارد شد، در آنجا حضور داشت.
پس از آنکه
سلطان یوسف بن تاشفین مجدداً قرطبه را
پایتخت اندلس کرد، بکری در آنجا اقامت گزید.
و در
شوّال ۴۸۷ (یا۴۹۶ به گفته صنّبی که لقب «ذوالوزارتین» را به او نسبت میدهد)، به
سالهای پیری، در همانجا درگذشت.
بکری، گر چه ظاهراً هرگز از شبه جزیره ایبری خارج نشده بود، بیشتر عمرش را
وقف جغرافی کرد.
او در عین حال در
کلام و
فقهاللغة و
گیاهشناسی نیز
متخصص و نمونه کامل عیاری از «مُشارِک» (=ذوفنون) بود.
او در
شاعری نیز دست داشت، چنان که برخی از نویسندگان شرح حال او بعضی از
خمریههایش را نقل کردهاند.
او را
کتابدوست نیز
خوانده و گفتهاند که
دستنوشتههای گرانبهای خویش را در پوششی از
پارچه لطیف حفظ میکرده است.
تألیفات جغرافیایی بکری، که شهرتش در
جهان اسلام عمدتاً بر آن است، شامل دو کتاب المسالک و الممالک و معجم ما استعجم است که از نظر حجم و اهمیت برابر نیستند.
مهمترین تألیف بکری مسالک است که بخشی از آن به صورت قطعههایی طولانی موجود است و تنها قسمتی از آن به
چاپ رسیده است.
چنانکه از عنوان آن بر میآید، بکری بر آن بود تا کتابش به رسم معمول، راهنمایی برای
مسافرت زمینی و دریایی باشد، از جمله برآوردی از مسافتهای میان
شهرها و منزلگاهها را به دست داده است.
در مواردی وصف سواحل آنقدر دقیق است که خواننده فکر میکند که
منبع نویسنده متنی از دوره رواج
دریانوردی در غرب
دریای روم (
مدیترانه ) یا دوره قبل از آن بوده است.
توصیف او از شهرها نیز غالباً بسیار دقیق است و مطالبش درباره نامجایهای مغرب و افریقیه و «بلادالسودان»، در کمال، چیزی از وصفهای او کم ندارد.
این کتاب مطالب سیاسی،
تاریخی ، اجتماعی و حتی قومنگاری را نیز در بر میگیرد و به همین دلیل دست کم درباره غربِ دنیای اسلام از ارزش بی حدی برخوردار است.
بخش اعظم جلد مقدماتی این کتاب که در آن به مسائل جغرافیای عمومی و اقوام
مسلمان و غیرمسلمان پرداخته، هنوز به چاپ نرسیده است.
ولی بخشی که بی تردید از همه مهمتر است، بخش افریقایی درباره غرب دنیای اسلام، با نام کتاب المُغرب فی ذکر بلاد افریقیه و المغرب است که از مدتها پیش به صورت متن و
ترجمه فرانسوی (امروزه کهنه و نامعتبر) دوسلان در دسترس بوده است.
پیش از آن، کاترمر در ۱۸۳۱ ترجمه ملخّصی از آن را در
پاریس منتشر کرده بود.
برخی از قسمتهای راجع به اندلس را لوی پرووانسال چاپ کرده است.
در قسمت اول، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیه و المغرب، اطلاعات جالبی درباره راههای
صحرا و ریشههای جنبش موحدین دارد.
از قسمت دوم فقط آن اجزایی موجود است که آلفونسوی دهم (السابیو) از آن استفاده کرده بود.
وصف
ادریسیان و مرابطین هنوز جزو معتبرترین مستندات درباره
خاندان نخست و خاستگاههای
خاندان دوم است.
در نگارش این اثر ابوعبید علاوه بر اطلاعات شفاهی کسانی که از افریقیه یا مغرب آمده بودند، کتابهایی درباره همین مناطق نیز در دست داشته است؛
مدارک بایگانی
اسنادِ قرطبه (مثلاً درباره فرقه مبدع بَرغَواطه)؛ نظامالمرجان احمد بن عمر عذری که در آن به «عجایب» فضای چشمگیری اختصاص داده شده و بکری نیز آن را در تألیف خویش آورده است؛ مجموعالمفترق که چند و چون آن معلوم نیست و بعید نیست که از آثار خود ابوعبید باشد.
ابوعبید در مستندات خود راجع به اسپانیای
مسیحی و بقیه
اروپا از شرح سفر ابراهیم بن یعقوب اسرائیلی، یهودی طرطوشی، به شمال اروپا در قرن چهارم استفاده کرده، ولی این استفاده، بی شک با واسطه عذری بوده است؛ چون قزوینی نیز به همین وسیله غیر مستقیم به او اشاره میکند.
بخشهای موجود مسالک، سزاوار تصحیحی انتقادی و مطالعهای روشمند است.
زبان بکری نیز هنوز بررسی نشده است؛ بکری، به اتفاق مؤلفان
رسالات «حِسْبَه»، مانند ابن عبدون اشبیلی و ابن عبدالرئوف و سَقَطی مالقی و مؤلفان رسالاتی درباره فلاحت، از آن دسته نویسندگان اندلسی است که واژگان آنها بیشترین تعداد
لغات اسپانیایی را دارد.
از لحاظ وضع
اقتصادی غرب در قرن چهارم و پنجم (اطلاعاتی درباره اوزان و مقادیر، هزینه زندگی، مناسبات
بازرگانی و داد و ستد فرآوردهها و کالاهای گرانبها)، کتاب او، حتی به صورت ناقصش، حاوی اطلاعات زیادی است که چون نزهةالمشتاقِ شریف ادریسی، تهیه
نقشهها و انواع تحلیل را درباره جغرافیای تاریخی دنیای اسلام آن قرون ممکن میسازد.
المسالک و الممالک قرنها بر نوشتههای
عرب تأثیرگذار بوده است.
کتاب معجم مااستعجم، صورتی از اسامی مکانهایی اغلب در جزیرةالعرب است که در شعر
جاهلی و متون احادیث ذکر شده و املای آنها محل اختلاف بوده است.
در مقدمه این اثر، پیشگفتاری جالب درباره وضع جغرافیایی جزیرةالعرب در
دوران باستان و اقامتگاههای مهمترین
قبایل آن آمده است.
ووستنفلد دستنوشت این کتاب را به خط مؤلف به چاپ رسانده است.
در زمینه دین، ابن بشکوال، بدون ذکر نام، تألیف کتابی درباره نشانههای رسالت
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم («فی اعلام نبوة نَبینّا») را به او نسبت میدهد.
اشبیلی،
چهار تألیف را در
فقهاللغة به او نسبت میدهد:
۱)
التنبیه علی اوهام ابی علی فی کتاب النوادر که
نقدی است بر ابوعلی قالی.
۲) شرحی بر امالی ابوعلی قالی، با عنوان
سمط اللا´لی فی شرح الامالی .
۳) شرحی با عنوان
صِلَه المفصول ، بر اشعار منقول در الغریب المُصَنَّف نوشته ابوعبید قاسم بن سَلاّم.
۴) شرحی بر کتاب الامثال همین مؤلف، با عنوان
فَصل المَقال فی شرح کتاب الامثال .
سرانجام باید به
المؤتَلَف والمُختَلَف اشاره کرد که هم در زمینه فقهاللغة و هم تاریخ بوده و ظاهراً از بین رفته است.
غافقی و ابن بیطار بارها در آثار داروشناسی خود بکری را نویسندهای معتبر دانستهاند که رسالهای گیاهشناختی با عنوان اعیانالنبات یا کتابالنبات داشته و ظاهراً موجود نیست.
این کتاب از
منابع بلاواسطه ابن عبدون اشبیلی،
محتسب و
عالم طبیعیدان قرن ششم، در تألیف عمدةالطبیب فی شرحالاعشاب بوده است.
این رساله گیاهشناختی که ابن ابیاصیبعه آن را در چند سطر وصف کرده، مانند رساله ابن عبدون، عمدتاً درباره اندلس بوده است.
(۱) ابن عذاری، کتاب البیان المغرب فی اخبار الاندلس والمغرب، ج ۳، چاپ لوی ـ پرووانسال، پاریس ۱۹۳۰.
(۲) محمد بن خیر اشبیلی، فهرسة مارواه عن شیوخه من الدواوین المصنفة فی ضروب العلم و انواع المعارف، چاپ کودرا و ریبرا، ساراگوسا ۱۸۹۴ ـ ۱۸۹۵.
(۳) برای صورت کامل منابع رجوع کنید به داسلام، چاپ دوم، ذیل «ابوعبیدالبکری» (از لوی ـ پرووانسال).
(۴) زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، ذیل «بکری، ابوعبید» (از ورنت).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «عبدالله بن عبدالعزیز بکری»، شماره۱۲۳۱.