ابن رومی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالحسن علی بن عباس بن جریج بغدادی (
۲۲۱ق _
۲۸۳ق)، مشهور به ابن رومی، از مفاخر شعرای
شیعه و شاعر ویژه
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود. وی را شاعرترین فرد زمان خود و بلیغترین در هجاگویی وصف کردهاند، بهگونهای که هیچکس را
مدح نکرد مگر
هجو او را هم گفت. سرانجام هم جان خود را بر سر آن نهاد.
ابوالحسن علی بن عباس بن جریج (جورجیس/ جورجیوس) بغدادی، مشهور به ابن رومی، جدش از موالی
خاندان عباسی، و خود او را وابسته
عبدالله بن عیسی بن جعفر عباسی بود. گفتهاند که در سال ۲۲۱ق
در محله عقیقیه، در جانب باب ختلیه
بغداد و در خانهای در جوار قصر عیسی بن جعفر زاده شد.
ابن رومی دو نژاد ایرانی و رومی را از ناحیه پدر و مادر نسب میبرد. نیاکانش رومی یا طبق سروده خودش یونانی، و مادرش حسنه بانویی صالح و پرهیزکار از
خراسان و دختر
عبدالله سجزی بود که در کهنسالی درگذشت.
پدرش با برخی دانشمندان و ادیبان از جمله
ابوجعفر محمد بن حبیب بن امیه بغدادی (م
۲۴۵ق) دوستی و آمدوشد داشت، از این رو محمد بن حبیب، علی ابن رومی را به خاطر هوش و زیرکیاش مورد عنایت قرار داده و به
تعلیم و آموزش وی پرداخت.
از آن پس خود ابن رومی به دلیل علاقهای که به کسب علم و دانش داشت، در حلقه
های تدریس که در مساجد تشکیل میشد، شرکت میجست. در مناظره
های علمی و ادبی حضور مییافت و با عالمان و
کاتبان عصر خویش همنشین میگشت.
ابن رومی در این راه تا جایی که برایش میسر بود، به
حفظ قرآن پرداخت. همچنین گزیدههایی از خطبهها و اشعار شاعران را از بَر نمود و به فراگیری ریاضیات و مطالعه
کتاب
های منطق،
فلسفه و
نجوم همت گماشت، بهگونهای که از سرودهها و اشارههایش، توانایی
های وی به این امور هویداست.
شرححال نویسان مهارت
های شعری و اشعار شگفت ابن رومی در معانی نادر و آشناییاش با علوم و فنون را ستوده و او را شاعرترین فرد زمان خود و بلیغترین در هجاگویی وصف کردهاند، بهگونهای که هیچکس را مدح نکرد مگر هجو او را هم گفت. سرانجام هم جان خود را بر سر آن نهاد.
مسعودی مورخ مشهور سده چهارم هم ضمن برشمردن توانایی
های ادبی و شعری او، سرایندگی را کمترین توانایی ابن رومی میشمارد.
بعضی او و
دعبل خزاعی را دو شاعر برتر هجوکننده
اسلام دانستهاند.
او همچنین عالِم به تاریخ و انساب بود و به زبان و
لغت عربی احاطه فراوان داشت.
ابن سینا میگوید که استاد ادبیاتش وی را مکلف کرد تا دیوان ابن رومی را حفظ نماید و ابن سینا آن را به همراه چند
کتاب دیگر در مدت زمان شش روز و نصف از بَر نمود. همچنین او اشعاری از دیوان این شاعر توانمند را که فهم آنها مشکل بوده، گزینش و شرح کرده است.
ابن رومی از مفاخر شعرای شیعه بهشمار آمده و شاعر ویژه امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بوده است.
گرایش شیعی او از قصیدهای که در مدح
امیرمومنان علی (علیهالسّلام) و قصیدهای طولانی که در رثای
یحیی بن عمر علوی که در دوره
متوکل (خلافت
۲۳۲-
۲۴۷ق) و
مستعین (خلافت
۲۴۸-
۲۵۱ق) قیام کرد و در سال
۲۵۰ق کشته شد، سروده است، آشکار است. او در این قصیده،
اهلبیت (علیهمالسّلام) را میستاید و
بنی عباس را بدترین پیشوایان میداند که حقوق خاندان نبوت را تضییع کردهاند.
سید بن طاووس هم وی را از شاعران شیعه میشمارد.
او سراسر عمر خود را در بغداد گذراند و به ندرت که خارج میشد، خیلی زود باز میگشت. وی به خاطر گرایشات مذهبی، با
ابن حاجب دوست بود، ولی با
علی بن جهم (م
۲۴۹ق) که
ناصبی و از دشمنان اهلبیت (علیهمالسّلام) بود، اختلافات شدید مذهبی و شعری داشت.
ابوالحسن ابن رومی خواهر و برادر هم داشته است. برادر بزرگترش
ابوجعفر محمد، ادیب و در خدمت
عبیدالله بن عبدالله بن طاهر بود و پیش از علی درگذشت. وی سه پسر نیز داشته که هر سه در کودکی مردند.
علی ابن رومی دیوان شعر نسبتا بزرگی دارد.
ابن ندیم میگوید که اشعار او ترتیب نداشت تا آنکه
ابوطیب وراق بن عبدوس آنها را جمعآوری، و
صولی آن را براساس حروف الفبا مرتب کرد.
احمد حسن بَسَج که دیوان ابن رومی را تحقیق، و در سه جلد از طریق دارالکتب
بیروت منتشر ساخته، در مقدمه خود بر این
کتاب اطلاعات ارزندهای را با بهرهگیری از اشعار خود شاعر و برخی منابع دیگر به دست داده است که تذکر بخشی از آنها زیبنده و سزاوار است. او میگوید: ابن رومی از کودکی
نبوغ خود را در سرودن شعر و هجوگویی به اثبات رساند. نخستین شعر او هجو پسری به نام جعفر بود. در جوانی بسان شاعران پرآوازه به فروش اشعار خود روی آورد و به رغم دوری جستن از خلفا، سرودههایش را به صاحبمنصبان ارایه میکرد. در حدود
۲۳۷ق که اوان جوانی شاعر است، اشعارش را به
محمد بن عبدالله بن طاهر والی بغداد پیشکش کرد، اما نه تنها با عطایا و جوایز تقدیر نشد، که ابن طاهر به انتقاد از شعرهایش پرداخت و خشم و غضب ابن رومی را فراهم آورد و خیلی گزنده مورد هجو شاعر جوان واقع شد. در سال
۲۴۸ق که ایام خلافت
منتصر (
۲۴۷-۲۴۸ق) بود، به
سامرا مرکز حکومت و خلافت رفت و
احمد بن خصیب وزیر را مدح گفت. پس از آن به بغداد بازگشت و به مدح محمد بن عبدالله بن طاهر و سپس برادرش عبیدالله که والی بغداد بود، پرداخت و بسیار مورد اکرام و احترام عبیدالله قرار گرفت و هدایایی دریافت کرد، به همین خاطر در سال
۲۵۵ق که عبیدالله عزل، و برادرش سلیمان والی شد، ابن رومی به عبیدالله وفادار ماند و پس از بازگشت عبیدالله به قدرت در سال
۲۶۵ق، ابن رومی موقعیت و محبوبیت بسیار بیشتری یافت.
وی به جز اینان در ستایش برخی افراد و خاندانها همچون خاندان
های ایرانی
بنوفیاض و
آل نوبخت بهویژه
ابوسهل اسماعیل بن نوبخت، از بزرگان و رؤسای شیعه و
ابوصقر اسماعیل بن بلبل، رئیس رییس دیوان صنایع شعر سروده است. کسان و گروههایی همانند
آل فرات،
آل وهب، بعضی قضات، شاعران و آوازه خوانان نیز از مدح و هجوهای ابن رومی بی نصیب نماندهاند.
به گفته
ابن عمرانی، او
معتضد عباسی (خلافت
۲۷۹-
۲۸۹ق) را هم مدح نموده است.
علی ابن رومی به دلیل شهرت و ویژگی
های شخصیتیاش، مورد توجه بسیاری از ادیبان و نویسندگان پس از خود قرار گرفته و درباره او
کتابها نوشته شده و یا گزیدههایی از شعرهایش جداگانه گردآوری گردیده است که برخی از آنها آورده میشود:
سعد بن شداد سمعی ناجم (م ۳۱۴ق) ادیب و شاعر از شاگردان او بوده و بیشتر اشعار استاد را روایت کرده است
ابن عمار ثقفی (م
۳۱۴ق) ادیب و مورخ شیعی کوفی معروف به عُزیر (حمار العزیر) که خود ابن رومی دربارهاش شعر سروده،
کتابی در شرححال شاعر نوشته و منتخباتی از اشعارش را گردآورده بود
سعید بن هاشم بن وعله خالدی (م
۳۷۱ق) برخی اشعار او را گزینش کرده بود
و
سهل بن مرزبان (م
۴۲۰ق) هم
کتابی در شرححال ابن رومی نگاشته است.
همانگونه که اشاره شد، وی زبان تند و گزندهای داشت و به گواهی منابع، کمتر کسی از گزند هجویات او در امان ماند و در نهایت بهخاطر همین ویژگی به
قتل رسید. غالب منابع علت مرگ شاعر را چنین میگویند که چون
قاسم بن عبیدالله بن سلیمان، وزیر معتضد عباسی از هجو ابن رومی بیم داشت، دسیسهای چید و خشکنانجه (نوعی حلوای ایرانی) آغشته به سم را به وی خورانیدند. وقتی ابن رومی از مسموم شدن خود آگاه شد، برخاست تا از پیش وزیر برود. قاسم بن عبیدالله گفت: کجا میروی؟ پاسخ داد: به همان جایی که مرا فرستادی. وزیر گفت: سلام مرا به پدرم برسان. ابن رومی هم به طعنه جواب داد: من به
جهنم نمیروم. اینان به اتفاق، وفات او را در سال ۲۸۳ یا
۲۸۴ق ثبت کردهاند،
اما از یک نکته غافل شدهاند که وزارت قاسم بن عبیدالله از سال
۲۸۸ تا
۲۹۱ق بود
یعنی حدود پنج سال پس از مرگ شاعر، و در این زمان پدرش
عبیدالله بن سلیمان بن وهب، وزارت را برعهده داشت و در سال ۲۸۸ق درگذشت و پسرش قاسم جایگزین پدر شد.
بنابراین، قاتل ابن رومی نمیتواند قاسم باشد.
قول درست آن است که
سید مرتضی (م
۴۳۶ق) آورده و به نقل از باقطانی میگوید: عبیدالله بن سلیمان بن وهب در جریان هجوهای ابن رومی قرار گرفت و به او گزارش دادند که این شاعر با پسرش ابوالحسین قاسم، زیاد نشست و برخاست دارد، ازاینرو عبیدالله وزیر به پسرش گفت: میخواهم ابن رومی را ببینم و روزی که شاعر در نزد قاسم بود، پیش آنان رفت و با ابن رومی سخن گفت و از او خواست مقداری از اشعار خود را بخواند و او چنین کرد. وزیر، شاعر را فردی نادان یافت و به پسرش گفت: زبان این شاعر از عقلش درازتر است، چیزهایی میگوید که به عاقبتش نمیاندیشد، او را از خودت دور کن. قاسم بن عبیدالله به پدرش گفت که او در جریان اسرار خاندان آنها هست. اگر چنین کند بیم آن میرود که اسرار وزارتشان را که پنهان داشتهاند، افشا نماید. وزیر با زیرکی و با اشاره به بیتی از ابوحیه نمیری،
هیثم بن ربیع بن زراره (م حدود
۱۸۰ق) به پسر فهماند که منظورش طرد شاعر نبود، بلکه کشتن اوست. قاسم،
ابن فراس را در جریان تصمیمشان قرار داد. عبیدالله هم به ابن فراس فهماند که او را از سر راه بردارد و ابن فراس که بارها از سوی ابن رومی بهطور گزنده هجو و رسوا شده بود و با او به شدت دشمنی داشت، به وزیر اطمینان داد که به تنهایی از کشتن وی برمیآید و با خشکنانجه مسمومش ساخت. باقطانی میافزاید: با اینحال مردم عبیدالله را قاتل میدانستند، نه ابن فراس را.
بنابراین، بخشی از گفته
های منابع پیشین افسانهای بیش نیست. علی ابن رومی پس از مسموم شدن، چند روزی در خانه خود بستری شد و در این مدت طبیب مدام برای مداوای او رفته و با داروهای متعدد به معالجهاش میپرداخت، ولی گویا شاعر از طبیب راضی نبوده و معتقد بود که پزشک در بعضی از درمانها اشتباه کرده است. وی این عقیده را در ابیاتی بیان داشته است.
در هر صورت ابن رومی در بغداد دار فانی را وداع گفت و در مقبره باب البستان دفن شد.
• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۵۲۲-۵۲۵، برگرفته از مقاله «علی ـ ابن رومی».