أَکمام (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَکمَام: (ثَمَراتٍ مِّنْ اَکْمَامِها) «اَکمَام» جمع
«کمّ» (بر وزن
جنّ) به غلافی میگویند که میوه را میپوشاند؛ و
«کُم» (بر وزن قم) به معنای آستین است که دست را میپوشاند؛ و
«کُمَّه» (بر وزن قبّه) به معنای شب کلاهی است که سر را میپوشاند.
(إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَ لَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِيدٍ) (
علم به
قیامت و لحظه وقوع آن تنها به
خدا باز مىگردد؛ هيچ ميوهاى از غلاف خود خارج نمىشود، و هيچ مادهاى باردار نمىگردد و وضع حمل نمىكند مگر به علم او؛ و آن روز كه آنها را ندا مىدهد كجايند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟! مىگويند: « (پروردگارا! ما اعلام داشتيم كه هيچ گواهى بر گفته خود نداريم.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه أكمام جمع كم است كه به معناى غلاف و پوسته روى ميوه است، و معناى جمله اين است كه: هيچ ميوهاى از ظرف و غلافش بيرون نمىآيد و هيچ مادهاى حامله نمىشود و وضع حمل نمىكند، مگر با
علم خدا، يعنى خداى تعالى به تمام جزئيات احوال هر چيزى دانا است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(فِيهَا فَاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ) (كه در آن ميوهها و نخلهاى پرشكوفه است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه اكمام جمع كم -به ضمه كاف و كسره آن و تشديد ميم- است كه منظور از آن غلاف خرما است، كه آن را طلع نيز مىگويند، و اما آستين پيراهن و هر جامه ديگر كه آن را نيز كم مىگويند تنها به ضمه كاف و تشديد ميم تلفظ مىشود، -و به كسره كاف به اين معنا نمىآيد- اينطور گفتهاند
.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَکمام»، ص۶۲.