أَهانَن (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَهانَن:
(فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ) أَهانَن: در اصل
«اهاننى» بوده و مصدرش
«اهانة» به معنى «تحقير كردن و خوار شمردن» است.
اصل اين كلمه از ماده
«هون» گرفته شده كه به معنى «آسان شدن و سكون، نرمش،
آرامش و تواضع» است.
به موردی از کاربرد أَهانَن در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ) (و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مىگيرد مأيوس مىشود و مىگويد: «
پروردگارم مرا خوار كرده است!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: يعنى وقتى
خدای تعالی او را مورد آزمايش قرار مىدهد و به اين منظور رزقش را تنگ مىگيرد، مىگويد پروردگار من مرا خوار كرد و به هيچم نگرفت.
از مجموع دو آيه، سه نكته استفاده مىشود:
اول : از تكرار كلمه ابتلاء، هم در نعمت و هم در محروم كردن استفاده مىشود كه هم نعمت دادن
خدا امتحان است و هم نعمت ندادنش، هم چنان كه
آیه زير هم همين معنا را تذكر داده مىفرمايد:
(وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً) ، پس اين آيه
انسان را در طرز تفكرش تخطئه مىكند.
دوم : نعمت دادن خدا را بدان جهت كه نعمت او فضل و
رحمت است
اکرام و احترام خدا نسبت به انسان است، (چون با نعمت
دنیا است كه مىتوان بهترين
آخرت را تحصيل كرد) و معلوم است كه اين نعمت تا زمانى احترام از ناحيه خدا است كه خود انسان آن را وسيله
عذاب دوزخ قرار ندهد.
سوم : اين دو آيه با هم مىفهمانند كه انسان
سعادت در زندگى را عبارت مىداند از تنعم در دنيا و داشتن نعمتهاى فراوان و ملاک داشتن كرامت در درگاه الهى را همين داشتن نعمت فراوان مىداند و بر عكس ملاک نداشتن قدر و منزلت در درگاه خدا را نداشتن پول و ثروت مىپندارد، در حالى كه نه اولى ملاک احترام است و نه دومى ملاک نداشتن حرمت است، بلكه ملاک در داشتن قدر و منزلت نزد خدا تقرب به خداى تعالى از راه
ایمان و
عمل صالح است، حال چه اينكه آدمى دارا باشد و چه فقير، پس داشتن و نداشتن مال هر دو امتحان است، مفسرين در معناى اين دو آيه وجوهى ديگر ذكر كردهاند كه چون فايدهاى نداشت متعرضش نشديم.
(وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ) (بندگان خاصّ خداوند رحمان، كسانى هستند كه آرام و بىتكبّر بر زمين راه مىروند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گويند، به آنها سلام مىگويند و با بزرگوارى مىگذرند)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: در اين آيه دو صفت از صفات ستوده
مؤمنین را ذكر كرده، اول اينكه:
(الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْن) مؤمنين كسانى هستند كه روى زمين با وقار و فروتنى راه مىروند و هون به طورى كه
راغب گفته به معناى
تذلل و
تواضع است بنا بر اين، به نظر مىرسد كه مقصود از راه رفتن در زمين نيز
کنایه از زندگى كردنشان در بين مردم و معاشرتشان با آنان باشد.
پس مؤمنين، هم نسبت به خداى تعالى تواضع و تذلل دارند و هم نسبت به مردم چنينند، چون تواضع آنان مصنوعى نيست، واقعا در اعماق دل، افتادگى و تواضع دارند و چون چنينند ناگزير، نه نسبت به خدا
استکبار مىورزند و نه در زندگى مىخواهند كه بر ديگران
استعلاء كنند و بدون
حق، ديگران را پائينتر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن
عزت موهومى كه در دشمنان خدا مىبينند در برابر آنان
خضوع و اظهار ذلت نمىكنند. پس خضوع و تذللشان در برابر مؤمنين است نه
کفار و دشمنان خدا، البته اين در صورتى است كه به گفته راغب
كلمه هون به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى
رفق و مدارا بدانيم معناى آيه اين مىشود كه: مؤمنين در راه رفتنشان تكبر و تبختر ندارند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئًا) (فرمود: «اين گونه است؛ پروردگارت گفته اين كار بر من آسان است؛ و قبلًا تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى!»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اين آيه پاسخى است از استفهام
زکریا و استفسارى كه به منظور آرامش خاطر كرده بود. ضمير در قال به خداى تعالى بر مىگردد، و كلمه كذلك مقول قول خدا است، و خبرى است براى مبتدايى كه حذف شده، و تقدير آن و هو كذلك است، يعنى واقع مطلب همين است كه گفتيم و در اين بشارت هيچ شكى نيست.
جمله
(قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ) مقول دومى است براى قال اول، و معنايش اين است كه گفت اين چنين پروردگارت، گفت كه اين براى من آسان است ... و به منزله تعليل براى كذلک است كه با آن هر استعجابى را بر طرف مىسازد، و مىرساند كه هيچ مرادى از اراده او تخلف نمىپذيرد، و امر او چنين است كه وقتى اراده چيزى كند بگويد:
بباش، مىباشد. پس خلق كردن فرزندى از پدرى پير و زنى نازا براى او آسان است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَ هُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ) (به ياد آوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مىگرفتيد، و با دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را ساده و كوچک مىپنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: و اينكه فرمود:
(وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ) معنايش اين است كه شما اين رفتار خود را كارى ساده پنداشتيد و حال آنكه نزد خدا كار بس عظيمى است، چون بهتان و افتراء است علاوه بر اين بهتان به
پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، چون شيوع افک درباره آن جناب در ميان مردم باعث مىشود كه آن حضرت در جامعه رسوا گشته و امر دعوت دينىاش تباه شود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
چنانكه در آيه ۶۳
سوره فرقان درباره صفات ويژه بندگان خاص خدا مىخوانيم:
(وَ عِبٰادُ اَلرَّحْمٰنِ اَلَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى اَلْأَرْضِ هَوْناً...) «بندگان خاص خداوند رحمان آنها هستند كه با آرامش و بىتكبر بر
زمین راه مىروند».
در اين آيه «هون» مصدر است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا براى تأكيد است، يعنى آنها آنچنانند كه گويى عين آرامش و نفى تكبرند.
واژه «هيّن» (صفت مشبّهه) به معنى «سبک و آسان و كوچک شمردن» است، چنانكه در آيه ۹
سوره مریم، آنجا كه زكريا در پاسخ سؤالش پيامى از درگاه خداوند دريافت داشته، مىخوانيم كه
«فرمود: مطلب همينگونه است. كه پروردگار تو گفته و اين بر من آسان است»
(قٰالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ)
منظور از اين جمله آن است كه هيچگاه عجيب نيست از پيرمردى همچون
زکریا و همسرى نازا فرزندى متولد شود و براى خداوند توانا اينگونه مسائل آسان است، همچنين در آيه ۱۵
سوره نور آمده است:
(... وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً...) «و گمان مىكرديد كه اين مسأله كوچكى است.»
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَهانَن»، ج۴، ص۶۰۸.