آخرالزمان در دین یهود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آخرالزمان اصطلاحی است که در
دین اسلام و دیگر
ادیان الهی و برخی
مکاتب بشری به کار رفته است. در یک تعریف ساده «آخرالزمان»، به معنی پایان دوران جهان و پیوستن آن به
قیامت است. در بین قوم
یهود از سدههای ۳ و ۲ قبل از میلاد مسیح، مفهوم آخرالزمان مورد توجه قرار گرفته است.
تصور «
آخرالزمان»، به معنی پایان دوران جهان و پیوستن آن به
قیامت کبری، در بین
قوم یهود از سدههای ۳ و ۲ قبل از میلاد مسیح پیدا شده است. پیش از این زمان
بنیاسرائیل که خود را قوم برگزیده خداوند میدانستند، در انتظار دورانی بودند که در آن وعده الهی تحقق یابد، و
خداوند قوم برگزیده خود را در «
سرزمین موعود» مستقر، و دشمنان آن را نابود کند، و
عدل و احسان خود را بر سراسر جهان بگستراند.
در دورههای بعد از حکومت
داوود و
سلیمان، که این قوم از لحاظ اجتماعی دچار پریشانی و تفرقه و از لحاظ دینی و اخلاقی گرفتار فساد و انحطاط شده و گرایش به
شرک و الحاد در میان آنان شدت گرفته بود، غایت این آرزو و انتظار بازگشت قدرت و وحدت و خلوص دوران گذشته بود و انتظارِ زمانی میرفت که خداوند بار دیگر پیشوایی همچون
موسی و
یوشع و داوود و سلیمان در میان ایشان ظاهر سازد تا بدکاران و مفسدان را
کیفر دهد و قوم را از تیرهبختی و خواری «نجات» بخشد.
عاموس نبی (سده ۸ قبل از میلاد مسیح) که سخنانش بیشتر
انذار و
تحذیر است، از رسیدن این زمان سخن گفته و از آن به نام «روز خداوند» (یوم یهوه) یاد کرده است، ولی این روز، روز انتقام الهی است و روزی است که خداوند بنیاسرائیل را به جرم تبهکاریها و گناهانی که مرتکب شدهاند کیفر خواهد داد: «وای بر شما که مشتاق روز خداوند هستید.
روز خداوند برای شما چه خواهد بود؟ تاریکی، و نه روشنایی؛ ظلمت غلیظی که در آن هیچ درخشندگی نباشد
ولی سخنان
عاموس همگی تهدید و انذار نیست، بلکه برای بنیاسرائیل، بعد از آنکه کیفر گناهان و بدعهدیهای خود را دیدند، روز
سعادت و خیر نیز پیشبینی میکند: «لیکن خداوند میگوید که خاندان
یعقوب را بالکل هلاک نخواهم ساخت. در آن روز خیمه داوود را که افتاده است، برپا خواهم نمود، و بار دیگر از زمینی که به ایشان دادهام کنده نخواهند شد.
در
کتاب هوشع، معاصر
عاموس، و بعضی دیگر از کتابهای
عهد عتیق که کلاً به دوران قبل از اسارت (۵۹۷ قبل از میلاد مسیح) تعلق دارند (چون
میکاه،
ناحوم،
ارمیا و بخشهایی از
اشعیا) نیز اینگونه انذارات و وعیدها دیده میشود. در بخشهایی از کتاب اشعیا که انتساب آنها به اشعیاء
نبی (سده هشتم قبل از میلاد مسیح) کمتر مورد تردید است، هنگامیکه «روز خداوند» فرارسد همه عاصیان و گنهکاران ــ از یهود و غیریهود ــ نابود خواهند شد.
ولی در عین حال، گروهی که
مؤمن و درستکارند (و اشعیا آنان را «بقیه اسرائیل» و «بقیه یعقوب» و «بقیه قوم خداوند» میخواند)، سرانجام مشمول رأفت و عنایت الهی خواهند شد و به سوی خدای خویش باز خواهد گشت
پادشاهی از نسل
یسّی (پدر داوود) که «روح خداوند بر او قرار گرفته» و حکیم و خداترس است، ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و خیر و برکت پرخواهد ساخت چنانکه «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید
کوران بینا، کران شنوا، و گنگان گویا و لنگان خرامان خواهند شد.
در کتاب هوشع و میکاه، که هر دو از معاصران اشعیاء بودند نیز از فرارسیدن این روز و صلح و سعادت بیپایانی که پس از آن خواهد بود، سخن رفته است
و از آمدن پادشاهی عادل که «طلوعهای او از قدیم و ایام ازل» بوده، خبر داده شده است
یک قرن بعد، در اواخر سده ۷ قبل از میلاد مسیح صفنیا و ارمیا و ناحوم از رسیدن «روز خداوند» و نزول آتش
غضب الهی بر جهانِ سرشار از
گناه و
ظلم و فساد خبر میدهند و صفنیا و ارمیا «روز بزرگ خداوند» را بسیار نزدیک میبینند. در کتابهای این انبیا نیز گروهی که از گناه و عصیان بر کنار بودهاند، فرقه ناجیه به شمار آمدهاند و ارمیا، چون اشعیا و میکاه، از ظهور پاشاهی از نسل داوود که عدل الهی را در جهان جاری خواهد کرد، خبر میدهد.
در این کتابها که به دوران پیش از اسارت تعلق دارند «روز خداوند» پایان جهان نیست و سخنی از
رستاخیز آخرالزمانی و پاداش و کیفر اخروی به میان نمیآید. قهر و غضب الهی و «روز خداوند» در همین جهان است و عاصیان بنیاسرائیل و دشمنان آن قوم را در برمیگیرد و پادشاهی که ظهور خواهد کرد، عدل و اراده خداوند را از لحاظ مصالح قوم یهود برپا خواهد ساخت و عهدی را که در
طور سینا بسته شده بود، دوباره تجدید خواهد کرد.
نبوکد نصر، پادشاه
بابل (۶۰۵ ـ۵۶۲ قبل از میلاد مسیح) چند بار بر
اورشلیم حملهور شد و شهر را غارت و معبد را که از زمان سلیمان مرکز حیات دینی و اجتماعی بنیاسرائیل بود، ویران کرد و اکثریت آن قوم را
اسیر کرده به بابل برد. این دوران تا ۵۳۹ قبل از میلاد مسیح که
کورش هخامنشی بابل را
فتح کرد ادامه داشت. در این سال کورش بنیاسرائیل را به اورشلیم بازگرداند و فرمان داد تا خرابیهای شهر را مرمت و معبد را تجدید بنا کنند. در دوران هخامنشیان و تحت حمایت آنان، اورشلیم دوباره آباد گشت و در زمان نحمیا (سده ۵ قبل از میلاد مسیح) به دور شهر حصاری محکم کشیده شد.
در کتابهای این دوره، چون کتاب
حزقیال نبی و بخشهایی از کتاب
اشعیا که به «اشعیاءِ دوم
و «اشعیاءِ سوم»
معروف است، کتاب
زکریا ، حزقیال،
دانیال و چند کتاب دیگر، مصیبتها و بلاهایی که از بابلیان بر قوم بنیاسرائیل رسید و خواری و ذلتی که در دوران اسارت تحمل کردند، همگی کیفر الهی و پاداش گناهان آنان به شمار آمده و آنچه غایت آرزو و انتظار آنان است بازگشت به اورشلیم، تجدید بنای معبد، ظهور فرمانروایی از نسل داوود و تحقق وعده خداوند در سرزمین موعود است با «قلبی نو و روحی نو، پاک شده از گناه»
از پیشگوییهای حزقیال حمله « جوج» (
یأجوج) از سرزمین
مأجوج است بر بنیاسرائیل، پس از استقرار ایشان در اورشلیم، که خداوند وی و سپاهیانش را نابود خواهد کرد و از آن پس هیچ قدرت دیگری هرگز بر این قوم غالب نخواهد شد.
در دورانی که زروبابل از جانب کورش مأمور بازگرداندن قوم یهود به اورشلیم و تعمیر شهر شده بود، زکریا او را همان فرمانروای موعود از نسل داوود میدانست،
و اشعیاء دوم کورش را «
مسیح» یا فرمانروایی میشمرد که از جانب خدا تعیین شده است تا قوم را از اسارت نجات دهد و مقدمات حکومت الهی را فراهم سازد.
در کتاب ملاکی که ظاهراً در سده ۵ قبل از میلاد مسیح نوشته شده، موضوع «آخرالزمان» به معنای فرجامشناسی آن شکل روشنتری به خود گرفته است. پیش از اینکه «روز عظیم و مهیب خداوند» فرارسد،
ایلیا (
الیاس)
نبی، که به آسمان صعود کرده و در آنجا زنده است، ظهور خواهد کرد، خداوند در معبد خود فرود خواهد آمد، داوری بزرگ برپا خواهد شد و همه کافران و گنهکاران به پاداش اعمال خود خواهند رسید.
در کتاب زکریای دوم، که ۶ باب آخر کتاب زکریاست، از آمدن منجی موعود یا پادشاه عادلی که سوار بر درازگوشی، پیروزمندانه، به اورشلیم وارد خواهد شد و سلطنت او از دریا تا دریا و تا اقصای زمین خواهد بود مژده داده شده است
و هنگامیکه «روز خداوند» بیاید تغییرات بزرگ کیهانی روی خواهد داد: خورشید و ستارگان تاریک خواهند شد، شب روشن خواهد گشت، «آبهای زنده اورشلیم جاری خواهد شد، که نصف آنها به سوی دریای شرقی و نصف دیگر آنها به سوی دریای غربی خواهد رفت... و یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود.
در کتاب اشعیاء دوم، «روز خداوند» هنگامی است که سیر تاریخ جهان به نقطه غایت و کمال خود میرسد و «خلقی جدید» آغاز میشود که همگانی است و خاص بنیاسرائیل نیست.
حرکت و جریان تاریخ طبق طرحی پیش میرود که خداوند از آغاز آفرینش آن را معین و مقرر کرده و تا پایان زمان سیر و حرکت آن ادامه دارد.
کسی که به اتمام این طرح و رساندن آن به نقطه پایان مأمور است «عبد یهوه» نام دارد، و اوست که باید با تحمل رنجها و بلاهای مداوم و گوناگون گناهان بنیآدم را بر جان خود بخرد و عالم هستی را از ظلم و گناه و فساد پاک سازد و دوران جدید را آغاز کند.
در کتاب اشعیاء سوم از داوری نهایی خداوند و آتش خاموشی ناپذیری که همه گناهکاران را فرو خواهد سوخت و از خلق آسمانهای جدید و زمین جدید
و از شکوه و جلال اورشلیم جدید و سُرور و شادی همه مردم جهان در آنجا، سخن رفته است.
در بخش میانی کتاب اشعیا
که به «مکاشفات اشعیا» معروف است
و به دورههای متأخر (سده ۳ یا ۲ قبل از میلاد مسیح) تعلق دارد، از انهدام جهان در آخرالزمان،
رستخیز مردگان و پاداش اعمال خبر داده شده است.
در میان کتابهای رسمی عهد عتیق، موضوعات مربوط به احوال آخرالزمان و ظهور منجی و رستاخیز مردگان و کیفر اعمال، از همهجا صریحتر و روشنتر در کتاب دانیال
نبی آمده است. این کتاب در دوران سلطنت آنتیوخوس اپیفانس، فرمانروای
سوریه و
فلسطین (۱۷۵ـ۱۶۴ قبل از میلاد مسیح) و در هنگامیکه جامعه
یهود از درون در معرض تأثیرات افکار بیگانه (یونانی و ایرانی) قرار گرفته و از بیرون گرفتار آزار و شکنجه عمال دولتی شده بود، نوشته شده و شامل پیشگوییهایی است درباره آینده جهان، ظهور پادشاهی «همچون فرزند انسان» که «با ابرهای آسمان» میآید، و آغاز سلطنتی جاویدان و بیزوال که حکومت «مقدسان حضرت اعلی» و تحقق ملکوت الهی بر روی زمین است.
در این زمان مردگان از
خاک برمیخیزند و براساس کتابی که همه نامها در آن ثبت است نیکوکاران و گناهکاران از هم جدا میشوند، و هر گروه به پاداش و کیفر شایسته خود میرسند.
چنانکه ملاحظه شد، افکار و تصورات مربوط به این موضوع در کتابهای عهد عتیق به تدریج رشد و بسط یافته و «روز یهوه»، که در اصل روز انتقام خداوند از گنهکاران و پیمانشکنان و کافران، و هنگام استقرار حکومت یهوه بر قوم «برگزیده» خود در همین جهان بوده است، در دورههای بعد از زمان اسارت (دوران پراکندگی) معنایی وسیعتر به خود گرفته و به یک تحول بزرگ «آخرالزمانی» به معنای فرجامشناسیِ آن، مبدل شده است. پاداش و کیفر، دیگر خاص زندگان و «بقیه» قوم نیست، بلکه عام و کلی است و همه مردگان از آغاز تاریخ دوباره زنده میشوند و به داوری نهایی و به
سعادت یا شقاوت ابدی میرسند و کسی که طلیعهدار این تحول بزرگ است، دیگر پادشاهی که بر بنیاسرائیل حکومت کند نیست، بلکه کسی است که دروازههای ملکوت الهی و عالم باقی را ــ که جز این عالم است ــ میگشاید.
در کتابهای
بینالعهدین: در فاصله میان آخرین بخش کتاب
عهد عتیق و ترتیب و تدوین اناجیل و رسالت عهد جدید، شماری کتب در میان یهودیان تصنیف شد که اصطلاحاً آنها را «نوشتههای بینالعهدین» مینامند. بعضی از این کتب جنبه تاریخی و داستانی دارد، برخی دیگر اندرز و سخنان حکمتآمیزی است که به انبیا و بزرگان زمانهای گذشته نسبت داده شده است و بعضی از آنها «مکاشفات» و پیشگوییهایی است درباره جهان و سرانجام آن.
این کتابها در شمار اسفار و صحف رسمی عهد عتیق قرار ندارد، و کلیسای
پروتستان نیز آنها را به رسمیت نمیشناسند، ولی کلیسای
کاتولیک و کلیسای
ارتودوکس شرقی چند کتاب از این گروه را که در ترجمه قدیم یونانی عهد عتیق، معروف به ترجمه «هفتادی» و ترجمه
لاتین آن آمده است، به رسمیت پذیرفته و در کتاب مقدس گنجانیدهاند. علل رد یا قبول کتابها از طرف یهودیان و مسیحیان هرچه باشد، شک نیست که چگونگی عقاید و جهانبینی یهودیان در این دوره و در یکی دو قرن بعد از انهدام معبد دوم (۷۰م) به روشنی تمام منعکس است. موضوع «آخرالزمان» و آثار و علائم آن در این نوشتهها در حقیقت بسط و ادامه همان اشاراتی است که در بخشهای آخر عهد عتیق دیده میشود، با تفصیل و تنوع بیشتر.
از علائم آمدن «روز یهوه»، گذشته از تغییرات عظیم کیهانی، چون تاریک شدن خورشید و ماه، افتادن ستارگان از آسمان، حدوث طوفانها و زلزلههای دهشتناک، بروز قحط و
طاعون، درگرفتن جنگهای سخت با نیروهای
ظلم و شر و فساد است. مهمترین این وقایع هجوم سپاه یأجوج و مأجوج و فتنه مسیحای دروغین (
دجّال) است که مظاهر قدرتهای شیطاناند. سرانجام قدرت و مشیت الهی بر قوای اهریمنی غالب میشود و عالمی نو که عدل و رحمت الهی بر آن حاکم است، آغاز میگردد.
در اغلب نوشتههای بینالعهدین مهمترین علامت پایان زمان، ظهور «منجی» است. که از او به نامهایی چون «مسیحا»، «برگزیده»، «پرهیزگار»، «پسر انسان»، «
پسر خدا»، و «انسان» یاد شده است. وی وجودی است ازلی، که پیش از خلق جهان، موعد ظهور او و آنچه باید بکند، معلوم و مقرر بوده
و اکنون واسطه آن تحول بزرگ و تبدیل عالم شر و گناه و مرگ به عالم خیر و
سعادت و سُرور ابدی، هم اوست، ولی دوران حکومت او با آغاز رستاخیز و داوری بزرگ پایان میپذیرد و از آن پس حکومت جاوید و بیزوال و بیمنازع
خداوند شروع میشود.
این طرح کلی در همه نوشتههای بینالعهدین یکسان نیست و عمومیت ندارد. در بعضی از این آثار نیروهای شیطانی بر «منجی» خروج میکنند و به دست او نابود میشوند و داوری بزرگ را او انجام میدهد و اوست که بر جهان پاکشده از گناه و مرگ حکومت ابدی خواهد داشت. در برخی دیگر از این نوشتهها پیش از «منجی» یکی از انبیای گذشته (
موسی ،
ارمیا و یا الیاس) ظهور میکند و راه را برای آمدن او هموار میسازد.
در مکاشفات عزرا
«منجی» که پادشاهی از نسل داوود است، ۴۰۰ سال حکومت خواهد کرد و همه عوامل ظلم و تباهی را برخواهد انداخت، و سرانجام در پایان دوران این جهان وی و همه خلایق خواهند مرد و پس از ۷ روز باز در روز داوری بزرگ و آغاز جهان آتی همه دوباره زنده خواهند شد.
در «مکاشفات» به طور کلی
زمان و
جهان هستی به ۲ بخش تقسیم میشود: این جهان و زمان جاری که پر از شر و فساد و ظلم و گناه است و شیطان و عوامل او در آن پیوسته در کار و فعالیتند؛ و جهان و زمانی آتی که سراسر
نور و سرور است و جاویدان و ابدی است و عدل و رحمت الهی بر آن حکومت دارد. در بعضی از این نوشتهها جهان آتی ادامه همین جهان است و
تاریخ آن در طول همین تاریخ و زمان متعارف ماست و به اصطلاح کاملاً تاریخی است، ولی در بعضی دیگر جهان آینده در عالمی دیگر و زمانی دیگر و در آن سوی تاریخ و زمان متعارف و به اصطلاح فراتاریخی است.
بسیاری از محققان معاصر معتقدند که وجه اول، که در کتب عهد عتیق پیش از دوران اسارت نیز دیده میشود، در میان قوم یهود و درنتیجه احوال و شرایط تاریخی خاص آن قوم پدید آمده است، و وجه دوم به اقتضای همان شرایط و برحسب نیازهای روحی برخاسته از آن، از فرجامشناسی ثنوی ایرانی تأثیر پذیرفته و با آن درآمیخته است.
از خصوصیات «مکاشفات» تقسیم طول تاریخ جهان به دورههای معین، و پیشبینی آخرالزمان یا عصر مسیحاست. در کتاب
یوبیل که به «مکاشفات موسی» نیز معروف است، تاریخ جهان از آغاز آفرینش تا پایان آن به دورههای ۵۰ ساله و در
مکاشفات عزرا معروف به عزرای چهارم
و زندگینامه
آدم و
حوا (۲۴) به ۱۲ دوره ۴۰۰ ساله تقسیم میشود
و در مکاشفات خنوخ (معروف به خنوخ دوم) تاریخ عالم ۰۰۰، ۶ سال است، زیرا خداوند عالم را در ۶ روز خلق کرد، و چون هر روزِ خداوند ۰۰۰، ۱ سال است
پس عمر جهان هم ۰۰۰، ۶ سال خواهد بود و چون خداوند روز هفتم را «استراحت» کرد، پس قبل از آنکه عمر جهان به پایان رسد و خلق جدید و جهان باقی آغاز شود، یک دوران هزارساله صلح و داد و آرامش، که عصر حکومت مسیح در آن است طی خواهد گشت و داوری بزرگ و رستاخیز در پایان آن واقع خواهد شد.
در طومارهای
بحر میت که به یکی از فرقههای یهودی این دوران، شاید «اسنی» یا فرقهای نزدیک بدان، تعلق داشته و اخیراً در ناحیه «خربه کُمران» فلسطین، در سواحل شمال غربی بحر میت، از زیر خاک بیرون آمده است، «روز داوری» و «روز خداوند» بسیار نزدیک تصور میشود، و «جامعه» هر لحظه باید منتظر فرارسیدن آن باشد. این گروه که ظاهراً به سبب غلبه بیگانگان بر اورشلیم در اواخر سده ۲ قبل از میلاد مسیح و افتادن
معبد در دست عوامل دولت
روم، از شهر بیرون شده و طبق گفته
اشعیاءِ نبی «راه خدا را در بیابان بگشایید» به صورت گروهی و با قواعد و ضوابط دشوار زهدآمیز زندگی میکردند، خود را همان «قوم برگزیده» و «بقیه اسرائیل» میدانستند و طبعاً همه اقوام دیگر، حتی یهودیانی را که از آنها جدا بودند، دشمنان خدا و «فرزندان ظلمت» میشمردند.
یکی از این طومارها که «جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت» نام دارد، شرح جنگ بزرگی است که در آخرالزمان میان نیروهای خیر و شر درمیگیرد و سرانجام پس از ۴۰ سال «فرزندان نور» به یاری خداوند و فرشتگان بر «فرزندان ظلمت» و نیروهای شیطانی که سپاه یأجوج و مأجوج نیز در شمار آنهاست، غالب میشوند. در طومار دیگری (سرود شکرگزاری) به آفتها و بلاهایی که از هجوم نیروهای شیطانی پیش از مغلوب شدن بر جهان وارد میشود (همچون روان شدن رود عظیمی از آتش که همه چیز را میسوزاند و کوهها و صخرهها را ذوب میکند) و نیز به داوری بزرگ و پاک شدن جهان از گناه و فساد و مرگ و نو شدن هستی (خلق جدید) اشاره شده است.
در نوشتههای این فرقه نیز چنانکه در
کتاب زکریا دیده میشود از ۲ مسیحا سخن میرود: «مسیحای اسرائیل» که رهبر سیاسی و نظامی است و «شمشیرش بر همه اقوام داوری خواهد کرد» و «مسیحای هارونی»، از نسل هارون، که مقام دینی و روحانی دارد و کاهن بزرگ است و در آخرالزمان آداب و اعمال دینی را اجرا میکند. علاوه بر این دو، یک «
نبی» نیز در این زمان ظاهر میشود که شاید کسی باشد که چون الیاس در نوشتههای عهد عتیق و بینالعهدین، راه را برای آمدن مسیح هموار میکند. چنین به نظر میرسد که این فرقه در حدود ۷۰م مورد هجوم سپاه روم قرار گرفته و به کلی مضمحل شده است، لیکن تأثیرات برخی از آراء خاص آنها در دورههای بعد هم در
مسیحیت و هم در
دین یهود آشکار است.
در
تلمود: موضوع آخرالزمان و علائم آن در تلمود ادامه و بسط همان مطالبی است که در ادبیات بینالعهدین دیده میشود. به طور کلی در نوشتههای این دوره (از سال ۷۰ م تا سده ۶ م) مدت عمر جهان را از
آغاز آفرینش ۰۰۰، ۶ و گاهی ۰۰۰، ۷ سال دانستهاند، و دورانی که زمان دنیا را از زمان عالم آخرت جدا میکند «ایام مسیحا» ست، و مدت آن گاهی ۴۰ سال، گاهی ۷۰ سال، گاهی ۳۶۵ (به تعداد روزهای سال)، گاهی ۴۰۰ و گاهی ۱۰۰۰ سال حساب میشود. در این دوران است که آشفتگیهای بزرگ در اوضاع طبیعی، حوادث خونبار و فتنههای صعب، ظهور جانوران دهشتناک، و جنگهای سخت با یأجوج و مأجوج و سایر قدرتهای شیطانی روی خواهد داد و سرانجام خداوند جهان را از این بلاها پاک و هستی را نو خواهد کرد.
شرایط دشواری که بعد از تخریب معبد به دست عمال دولت روم در سال ۷۰م بر قوم یهود تحمیل شده بود و پریشانیها و آوارگیها و تیرهروزیهای روزافزون آنان و یأس و حرمانی که از شکستها و سرکوبشدنهای پیدرپی در دل و جانشان جای گرفته بود، اینگونه تصورات و آرزوها را در میان آنان تشدید و تقویت میکرد و کسانی بودند که با یقین تمام وقوع این تحول بزرگ را بسیار نزدیک میدیدند و با بیصبری حتی روز و ساعت آن را پیشبینی و تعیین میکردند. ولی هنگامیکه پیشبینیها یکی پس از دیگری بینتیجه ماند و از شدت آزارها و شکنجهها چیزی کاسته نشد، ربانیان و علمای یهود هرگونه پیشبینی را در این باب مذموم و ناصواب دانستند و گفتند که زمان بازگشت حکومت «داوودی» و زوال حکومتهای ظلم و جور از
اسرار الهی است و هیچکس بر آن آگاهی ندارد.
یکی از نکاتی که در نوشتههای تلمودی تازگی دارد و ظاهراً برخاسته از وقایع سیاسی و تاریخی این دوران است، انتظار ظهور ۲ مسیحا در آخرالزمان است. یکی «مسیحا بن یوسف» از نسل
یوسف پیامبر که در
جنگ با یأجوج و مأجوج کشته میشود و دیگری «مسیحا بن داوود»، از نسل داوود که کار را به پایان میرساند و داوری بزرگ را آغاز میکند. برخی از محققان معاصر معتقدند که «مسیحا بن یوسف» در حقیقت تصویری است از «
بارکوکبا»، رهبر شورشیان یهودی، که از ۱۳۲ـ ۱۳۵م با حکومت روم به نبرد برخاست. «بارکوکبا» در این پیکار کشته شد. ظاهراً در میان یهودیان کسانی بودند که جنگ با رومیان را جنگ آخرالزمانی با نیروهای شیطانی تصور میکردند و شهادت «بارکوکبا» را مقدمه ظهور مسیحا در پایان جهان میدانستند.
(۱) جودائیکا، ذیل Eschatology.
(۲) کتاب مقدس (عهد عتیق).
(۳) هیستینگز، ذیل Eschatology؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آخرالزمان»، ج۱، ص۱۰۲.