• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

‌ابریق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابریق به معنای آبريز، آبدستان، جام شراب بهشتى‌ است.



اين واژه، يك‌بار در قرآن کریم و به شكل جمع، در و در وصف يكى از مجالس شادكامى مقرّبان آمده است: «يَطوفُ عَليهِم وِلدَنٌ مُخلَّدونَ• بِأَكوَابٍ وَ أَباريقَ و كَأسٍ مِن مَعينٍ: نوجوانانى جاودان در شكوه و طراوت پيوسته با قدح‌ها و كوزه‌ها و جام‌هايى از نهرهاى جارى بهشتى (و شراب طهور) گرداگرد آنان مى‌گردند».


ابريق را به شكل‌ها و كاربردهاى گوناگونى شناسانده‌اند كه به نظر مى‌رسد، انواع متفاوتى داشته يا در هر جا به گونه‌اى خاص بوده است.
كسانى، فقط به دسته‌دار بودن،گروهى، به لوله‌دار بودن و برخى، به هر دو اشاره كرده
[۶] دهخدا ج۱، ص۲۴۴،« ابريق».
و آن را ظرفى با دهانه‌اى كشيده و دسته‌اى بلند دانسته‌اند.
اين تفاوت شكل‌ها مى‌تواند اشاره‌اى به گوناگونى كاربرد آن باشد؛ چنان كه براى شست و شو، از آفتابه‌اى دسته‌دار و با لوله، و براى‌ نوشيدن•، از كوزه مانندى دسته‌دار و بى‌لوله استفاده مى ‌شده است.


درباره مبدأ پيدايش اين واژه، دو ديدگاه وجود دارد:
بسيارى از لغت ‌شناسان و مفسّران پيشين و معاصر مسلمان و غير مسلمان، آن را عربى شده واژه فارسى «آبريز» «آبراه» و «آبرى به معناى آب ريختن» دانسته‌اند.
از ادلّه اين گروه، آن است كه اين‌گونه واژه‌ها را فقط در ميان اشعار كسانى مى‌توان يافت كه تحت تأثير تمدّن ايران آن روزگار مى‌زيسته، و باديه‌نشينان ناآشنا با مجالس طرب اشراف، الفتى با آن نداشته‌اند.
[۹] المعجم فى فقه اللغة، ج ۱، ص ۱۱۲،« أباريق».
[۱۰] واژه‌هاى دخيل، ص ۱۰۲،« ابريق».

برخى ديگر از اين گروه، حتّى اصل «برق» را هم برگرفته از واژه فارسى «برّه» مى‌دانند كه به جهت ظرافت و حُسن، به اين نام خوانده شده است؛ بدين‌سان، معناى درخشندگى نيز از «ابريق» برمى‌آيد.
از ديدگاه اين گروه، وجود واژگانى چند از زبان‌هاى گوناگون در قرآن، آسيبى به عربى بودن آن نمى‌رساند؛زيرا اين واژه‌ها هنگام نزول، جزئى از فرهنگ عرب‌زبانان بوده است.
برخى ديگر، گامى فراتر نهاده، بر اين باورند كه در گزينش اين واژه از زبان فارسى، رازى نهفته است؛ به اين معنا كه خداوند، براى ترغيب مؤمنان و نماياندن شادكامى مقرّبان، اين واژه را از زبان فارسى به كار برده؛ زيرا مجالس طرب اشراف ايرانى، برجسته‌ترين خوشى‌هاى دنيايى آن روزگار بوده است؛
[۱۴] المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۳،« أباريق».

امّا برخى، با استدلال به آياتى كه قرآن را كتابى عربى معرّفى كرده، به عربى بودن واژه اعتقاد داشته، آن را از ريشه «برق» و به معناى چيز درخشنده و برّاق مى‌دانند.
به نظر آنان، ابريق را از آن روى بدين نام خوانده‌اند كه رنگش از شدّت روشنى مى‌درخشدچنان كه به شمشير درخشنده و زن نيكو صورت نيز «ابريق» مى‌گويند؛هم‌چنين برخى ازاين گروه، فقط با تكيه بر مباحث زبان‌شناسى و ارائه فرضيّه‌هايى كه به دشوارى قابل اثباتند، اين واژه را عربى‌الاصل و برگرفته از «ريق‌الأباب: ريختن آب» مى‌دانند كه پس از ورود به فارسى و بازگشت دوباره به زبان عربى، شكل «ابريق» به خود گرفته است.
[۲۰] هل فى القرآن اعجمى، ص ۴۰.



ابريق، همراه دو ظرف ديگر بهشتى (كوب و كأس) آمده و برخلاف آن دو كه گروهى آن‌ها را يكى دانسته‌اند، ظرفى‌ مستقل و منبع آب يا شراب• بهشتى است.
[۲۲] كشف الاسرار، ج ۹، ص ۴۴۵.

قرآن، نوشندگان از ابريق را چنين بازشناسانده است: «وَالسبِقونَ السبقونَ• أولئِكَ المُقرَّبونَ: و پيش‌گامان پيش‌گام آن‌هامقرّبانند».كسانى به فيض بهره‌مندى از ابريق دست مى‌يابند كه در سايه پيش‌گامى‌شان به سوى خيرات و نيكى‌ها، به مقام قرب الهى رسيده و در ميان گروه‌هاى سه‌گانه معرّفى شده در اين سوره، (اصحاب يمين، اصحاب شمال، سابقون) در صدر ايستاده‌اند.
بسيارى از مفسّران، ابريق را دربرگيرنده آب• يا شراب بهشتى دانسته‌اند؛
[۲۵] طبری، محمد بن جریر، جامع البيان، ج۲۷،‌ ص۲۲۷.
[۲۶] كشف‌الاسرار، ج۹، ص۴۴۵.

امّا برخى از ايشان، اين شراب را صرفاً با تأويلات عرفانى، به باده‌هاى ارادت، معرفت، محبّت، عشق، ذوق، حكمت و علم و يا شراب احديّت تفسير كرده‌اند.
از ويژگى‌هاى اين باده آن است كه آفات باده‌هاى دنيايى از قبيل سرگيجه و عقل‌ربايى را ندارد:
«لَا يُصَدَّعونَ عَنهَا و لَايُنزِفونَ.»
از ديگر اوصاف اين جام‌ها آن است كه در دست پسران بهشتى قرار دارند؛ پسرانى كه همواره بر گرد مقرّبان در گردشند: «يَطُوفُ عَلَيهِم وِلدنٌ مُخلَّدونَ: بر گردشان پسرانى جاودان «به خدمت‌» مى‌گردند.»
برخى گفته‌اند: هر كدام از پسران به تنهايى جام‌هاى سه‌گانه اكواب، اباريق و كأس را در دست دارد.
به نظر فخر رازى، جام‌ها خود در گردشند و همراهى پسران بهشتى‌باجام‌ها براى اكرام و گرامى داشت بهشتيان است.
و شايد بر دست هر كدام از پسران، يكى از جام‌ها در گردش باشد و جمع آمدن «اباريق» نيز بيان‌گر بسيارىِ شمار آنان است.
[۳۲] المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۳.

از ظاهر آيات بر مى‌آيد كه گردش پسران ابريق به دست، سبب شكوه و شوكت مجلس مقرّبان و زينت بخش بزم آنان است؛ امّا حاصل توجيه‌هاى عرفانى برخى مفسّران آن است كه پسران ابريق به دست، بيش‌تر از مقرّبان از اين گردش شوق‌آميز سود مى‌ جويند.
در باريك انديشى ديگرى، با توجّه به موضوع گردش جام‌ها گفته‌اند: گويا براى گزينش واژه‌هاى اين آيات نيز گرداگرد گيتى گشته و گزيده‌ترين آن ها آورده شده است.
[۳۵] المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۴.



الاتقان فى علوم القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير القرآن الكريم، ابن‌العربى؛ تفسير القرآن الكريم، ملاصدرا؛ التفسير الكبير؛ جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ الدرّالمنثور فى‌ التفسير بالمأثور؛ روح‌المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ القاموس‌المحيط؛ كشف‌الاسرار و عدّةالابرار؛ لسان‌العرب؛ لغت‌نامه دهخدا؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ المعجم فى فقه اللغة و سرّ بلاغته؛ معجم مقاييس‌اللغه؛ المعرّب من الكلام الاعجمى على حروف المعجم؛ مفردات الفاظ القرآن؛ واژه‌هاى دخيل در قرآن مجيد؛ هل فى القرآن اعجمى.


۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۷-۱۸.    
۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۰۲.    
۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۹.    
۴. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۳۶.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۷.    
۶. دهخدا ج۱، ص۲۴۴،« ابريق».
۷. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۳۶.    
۸. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۳۶.    
۹. المعجم فى فقه اللغة، ج ۱، ص ۱۱۲،« أباريق».
۱۰. واژه‌هاى دخيل، ص ۱۰۲،« ابريق».
۱۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج ۱، ص ۲۵۶،« برق».    
۱۲. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغة، ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».    
۱۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۹۵-۳۹۶.    
۱۴. المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۳،« أباريق».
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۴،« برق».    
۱۶. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغة، ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».    
۱۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۷، ص۲۰۳.    
۱۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن ص ۴۴،« برق».    
۱۹. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغة، ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».    
۲۰. هل فى القرآن اعجمى، ص ۴۰.
۲۱. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۳۶.    
۲۲. كشف الاسرار، ج ۹، ص ۴۴۵.
۲۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۰-۱۱.    
۲۴. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۳۹۳.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البيان، ج۲۷،‌ ص۲۲۷.
۲۶. كشف‌الاسرار، ج۹، ص۴۴۵.
۲۷. ابن عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۹۳.    
۲۸. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر ملاصدرا، ج ۷، ص ۳۱.    
۲۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۹.    
۳۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۷.    
۳۱. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۹۳.    
۳۲. المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۳.
۳۳. ابن عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۹۳.    
۳۴. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر ملاصدرا، ج ۷، ص ۳۰.    
۳۵. المعجم فى فقه اللغه، ج ۱، ص ۱۱۴.



دائرة المعارف قرآن کریم، مقاله ابریق.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




جعبه ابزار