• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

گویشهای خراسانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استانهای سه‌ ‌گانه خراسان وسیع‌ترین ناحیه‌ای از کشور ایران است که در آن به زبان فارسی تکلم می‌شود. گویشهای فارسی رایج در این ناحیه ارتباط تنگاتنگی با فارسی دری دارد و در این مقاله همگی آن‌ها گویشهای خراسانی نام‌گذاری شده‌اند.

فهرست مندرجات

۱ - تقسیم ایوانوف از گویشهای خراسانی
۲ - تقسیم کلباسی از گویشهای خراسانی
۳ - قدیم‌ترین اقوام فارسی‌زبان این ناحیه‌
۴ - تعدد گویشهای خراسان رضوی
۵ - تعدد گویشهای خراسانی
۶ - شباهتها و تفاوتهای نظام آوایی
       ۶.۱ - همخوانها
       ۶.۲ - دستگاه همخوانی
              ۶.۲.۱ - همخوان همزه
              ۶.۲.۲ - واجهمزه
       ۶.۳ - ساختار هجایی
       ۶.۴ - واکه‌ها
       ۶.۵ - واکه‌های مرکب (نیم واکه‌ها)
       ۶.۶ - ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی
       ۶.۷ - مهم‌ترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی
              ۶.۷.۱ - ابدال
       ۶.۸ - ویژگی آوایی فارسی دری و فارسی میانه
              ۶.۸.۱ - حذف
              ۶.۸.۲ - همگونی و ناهمگونی
              ۶.۸.۳ - قلب یا جابه‌جایی
              ۶.۸.۴ - درج
       ۶.۹ - ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام واکه‌ای گویشهای خراسانی
              ۶.۹.۱ - ویژگیهای آوایی مشترک و کهن
              ۶.۹.۲ - تبدیل واکه پسین و نیم‌افراشته o
              ۶.۹.۳ - تخفیف واکه پیشین و نیم‌افراشته e
              ۶.۹.۴ - تخفیف واکه پسین و افراشته u
              ۶.۹.۵ - فرایند اشباع
              ۶.۹.۶ - تبدیل واکه پیشین و نیم‌افراشته e
              ۶.۹.۷ - تبدیل واکه پسین و افتاده
              ۶.۹.۸ - پیشین شدن واکه پسین a و تبدیل آن به a
              ۶.۹.۹ - تبدیل واکه پسین و افراشته u
              ۶.۹.۱۰ - ابدالهای واکه‌ای ترکیبی
              ۶.۹.۱۱ - هماهنگی واکه‌ای
۷ - شباهتها و تفاوتهای نظام صرفی
       ۷.۱ - اسم
       ۷.۲ - جمع مفرد
              ۷.۲.۱ - پسوند جمع در گویش بیرجندی
              ۷.۲.۲ - پسوند جمع در گویش فردوس
              ۷.۲.۳ - علامت نکره
              ۷.۲.۴ - نشانه مفعول
       ۷.۳ - صفت
       ۷.۴ - قید
              ۷.۴.۱ - قید زمان
              ۷.۴.۲ - واژه‌ها و ترکیبهای قید زمان
       ۷.۵ - حروف اضافه
              ۷.۵.۱ - تکواژگونه‌ها
       ۷.۶ - ضمایر
              ۷.۶.۱ - ضمایر متصل مفعولی و ملکی
              ۷.۶.۲ - ضمیر «خود»
              ۷.۶.۳ - ضمایر اشاره دور و نزدیک
       ۷.۷ - فعل
              ۷.۷.۱ - اقسام فعل از نظر ساختمان در گویشهای خراسانی
              ۷.۷.۲ - افعال مرکب
              ۷.۷.۳ - تنوع افعال پیشوندی
              ۷.۷.۴ - تعدد تکواژگونگی پیشوندهای فعلی
              ۷.۷.۵ - اقسام فعل از نظر زمان در گویشهای خراسانی
              ۷.۷.۶ - ساخت فعل زمان گذشته
              ۷.۷.۷ - شناسه‌های شخص و شمار افعال در زمان گذشته
              ۷.۷.۸ - دگرگونیهای آوایی در ساخت زمانهای مختلف فعل
              ۷.۷.۹ - ساخت فعل زمان آینده
              ۷.۷.۱۰ - منفی کردن فعل
       ۷.۸ - اشتقاق در گویشهای خراسانی
              ۷.۸.۱ - پیشوند کر
       ۷.۹ - واژگان در گویشهای خراسانی
       ۷.۱۰ - واژه‌های مختص گویشهای خراسانی
۸ - فهرست منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


ایوانوف
[۱] ایوانوف، ص۱۴۵.
گویشهای خراسانی را به سه گروه اصلی تقسیم کرده است: گروه شمالی که در جوین سبزوار و نیشابور به آن تکلم می‌شود؛ گروه مرکزی که در ترشیز و گناباد رایجاست؛ و گروه جنوبی که گویشوران آن در قائن، تون و بیرجند سکونت دارند. به‌نظر او اختلاف میان این سه گروه بسیار اندک است و نمی‌توان آن‌ها را گویشهای مجزایی به حساب آورد؛ به‌علاوه، این گروهها واژه‌های بسیاری را از یکدیگر وام گرفته‌اند. او
[۲] ایوانوف، ص۱۴۵.
این همانندی در خور توجه را به گویش شمال‌شرقی فارسی دری نسبت می‌دهد که از قرون چهارم و پنجم به بعد زبان ادبی فارسی را شکل داده و گویشهای خراسانی کنونی از آن مشتق شده است
[۳] حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۱.
[۴] لازارد، ص۱۲۹.
.


اما کلباسی،
[۵] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۵.
برخلاف ایوانوف ، گویشهای منطقه خراسان را ذیل زبانهای ایرانی نو جنوب‌غربی قرار داده و گونه‌های زبانی چون سبزواری، نیشابوری، کاخکی، قائنی و بیرجندی را در زمره گویشهای منطقه خراسان آورده، ضمن آن‌که مشهدی را لهجه‌ای از زبان فارسی معیار دانسته است.


براساس نظر ایوانوف
[۶] ایوانوف، ص۱۴۶.
، ساکنان روستاهای دامنه شمالی محدوده جغتای ، در ناحیه جوین، قدیم‌ترین اقوام فارسی‌زبان این ناحیه‌اند که از نواحی قدیمی قومس، ابیورد ، سرخس و بخشی از سرجام به آن‌جا نقل‌مکان کرده‌اند. علاوه بر این در نواحی سبزوار و نیشابور ، فارسی‌زبانها فقط اقلیتی کوچک را شکل می‌دهند. ایوانوف
[۷] ایوانوف، ص۱۴۷.
معتقد است که در نواحی بجستان ، بشرویه، ارشک (روستایی در جنوب بشرویه)، کاخک (بخشی در شهرستان گناباد)، و خواف، جام و تایباد جمعیت فارسی‌زبانان بسیار اندک است. او نواحی گناباد، نیم‌بلوک قائن، تون و بیرجند را از نواحی بسیار قدیم خراسان دانسته است که بیش‌تر با هرات در ارتباط بوده‌اند. به نظر وی در طول مرزهای افغانستان و همچنین در نواحی مرزی سیستان و کرمان زبان دهقانان از زبان خراسانی فاصله می‌گیرد و بیش‌تر به زبان باستانی سیستان ( سکایی ) نزدیک می‌شود، مانند زبان رایجدر نهبندان .
توصیفی که ایوانوف از توزیع جمعیت فارسی زبان خراسان ارائه داده، به حدود یک قرن پیش بازمی‌گردد و با توزیع کنونی آن تفاوتهای بسیاری دارد. امروزه این جمعیت بیش‌تر در نواحی مرکزی و جنوبی خراسان سکونت دارند.
[۸] فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۱، ص۳۶.



در قسمتهای شمالی خراسان تعدد قومی ـ زبانی بیش‌تر شده و شمار جمعیت کرد و ترک‌زبان بر شمار فارسی‌زبانان غلبه یافته است. گویشوران این گویشهای مختلف، در سطح استانهای خراسان شمالی ، رضوی و جنوبی پراکنده‌اند، اگرچه به‌سبب وسعت جغرافیایی و جمعیتی استان خراسان رضوی ، تعدد گویشهای خراسانی در این استان بیش از استانهای دیگر است.


گویشهایی چون قوچانی، سبزواری، نیشابوری، اسفراینی، تربتی ( تربت حیدریه و تربت جام )، گویش خواف و گناباد در خراسان رضوی؛ گویش بیرجندی، قائنی و گویش فردوس در خراسان جنوبی؛ و اسفراینی، بجنوردی، جاجرمی و سنخواستی در خراسان شمالی، نمونه‌هایی از تعدد گویشهای خراسانی محسوب می‌شوند. در ادامه مقاله به وجوه اشتراک و اختلاف گویشهای خراسانی به‌طور کلی پرداخته می‌شود.




۶.۱ - همخوانها

نظام همخوانی اغلب گویشهای خراسانی همانند نظام همخوانی زبان فارسی معیار است، با این تفاوت که در گویشهای خراسانی واجz/ ژ موجود نیست و به جای آن «ج» به‌کار می‌رود.
[۹] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
[۱۰] تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
[۱۱] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۳۹، ۱۳۸۸ش.
[۱۲] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ج۱، ص۱۳، ۱۳۶۹ش.
[۱۳] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۵.
[۱۴] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
در برخی از گویشهای خراسانی در تعداد محدودی از واژه‌ها آوای z وجود دارد، اما ارزش واجی ندارد و آن را می‌توان واجگونه‌ای از واج «ج» به شمار آورد.
[۱۵] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴، ۱۳۶۸ش.
شایان ذکر است که در فارسی دری آغازین نیز «ژ» واجگونه‌ای از واج «ج» بوده که بعدها تحت تأثیر زبانهایی چون پارتی و سغدی به‌تدریج واجی مستقل شده است.
[۱۶] حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.


۶.۲ - دستگاه همخوانی

دستگاه همخوانی اغلب گویشهای خراسانی ۲۲ همخوان دارد، اما در برخی از موارد اختلافهای جزئی دیده می‌شود. برای مثال در گویش نیشابوری واج «غ» (y) مستقل از واج «ق» (q) است. این واجدر واژه‌ای نظیر چُغُند (فک) دیده می‌شود.
[۱۷] محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۷۰.
در دستگاه همخوانی فارسی دری قرون اولیه اسلامی واجغ به صورت مستقل وجود داشته است. در متون قرون چهارم و پنجم ــکه اساسآ در خراسان و ماوراء النهر نوشته شده‌اندــ غ در وسط کلمه بعد از واکه (مانند ارغوان) و گاهی در اول آن نیز می‌آمده است.
[۱۸] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۲۷، ۱۳۵۷ش.
[۱۹] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۷، ۱۳۵۷ش.
[۲۰] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
بنابراین وجود این واجدر گویش نیشابوری ممکن است گواه این باشد که برخی از ویژگیهای فارسی دری آغازین هنوز هم در برخی از گویشهای خراسانی باقی‌مانده است. یکی دیگر از این ویژگیهای همخوانی کهن در گویش تربتی (تربت حیدریه) و نیشابوری مشاهده می‌شود، چنان‌که در این گویشها آوای سایشی و پشت‌دندانی ضعیف «ذ» (وجود دارد که در فارسی دری قرون نخستین هجری واجگونه‌ای از واج «د» (d) بوده و فقط بعد از واکه حادث می‌شده است. برای مثال واژه «این‌قدر» در گویش تربت‌حیدریه به صورت (اِقَذَر) eqaar؛ ترکیب «به او» به صورت (بذو) bu تلفظ می‌شود.
[۲۱] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
[۲۲] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۴.
[۲۳] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۰.
[۲۴] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۹.
واژه «چه‌قدر» نیز در گویش نیشابوری به صورت ciqar (چیقذر) تلفظ می‌شود.
[۲۵] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
در برخی از متون کهن این آوا با حرف «ذ» کتابت شده و آن را ذال معجمه نامیده‌اند.
[۲۶] پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۲، ۱۳۷۳ش.
در خور ذکر است که آوای با آوای  «ذ» عربی تفاوت دارد. عربی آوای سایشی میان دندانی قوی است.
[۲۷] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
رخداد واجگونه از واجd در مقدمه شاهنامه ابومنصوری بسیار دیده می‌شود.
[۲۸] مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۰.
[۲۹] مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
[۳۰] مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
رخداد این همخوان پس از یک واکه ظاهرآ تا سده هفتم رایجبوده و پس از آن به d «د» بدل شده است.
[۳۱] محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۹.


۶.۲.۱ - همخوان همزه

همخوان «همزه» () در برخی از گویشهای خراسانی (نظیر گویش قائنی) وجود ندارد مگر در کلمات عربی که وارد این گویش شده‌اند و همیشه در وسط کلمه بعد از واکه قرار می‌گیرد، واژه (قلعه) qa¦la¦ نمونه‌ای از آن است
[۳۲] زمردیان، ۱۳۴۶ش، ص۷۷.


۶.۲.۲ - واجهمزه

نبودن واجهمزه در برخی از گویشهای خراسانی گواهی بر قدمت این گویشهاست زیرا در نظام همخوانی فارسی دری نخستین نیز (که همان نظام همخوانی ایرانی میانه غربی بوده)، واجهمزه وجود نداشته است. این واجبعدها تحت تأثیر زبان عربی به گونه‌هایی از فارسی دری راه یافته است.
[۳۳] حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.
[۳۴] محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۸.


۶.۳ - ساختار هجایی

ساختار هجایی اغلب گویشهای خراسانی همانند ساختار هجایی زبان فارسی معیار است، اما در برخی از این گویشها مانند سبزواری و نیشابوری، خوشه همخوانی آغازین وجود دارد.
[۳۵] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۶.
[۳۶] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، ۱۳۸۳ش.
[۳۷] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
واژه‌های prenna (روز سوم)، gleura (نوعی جمع کردن اشیا)، grÏft (گرفت) نمونه‌هایی از خوشه آغازین در گویش نیشابوری، و واژه‌های plexmu (فلاخن) و dlengovu (آویزان) نمونه‌هایی از گویش سبزواری است.
[۳۸] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
[۳۹] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۱.
[۴۰] ۲۷۳، حسن محتشم، ج۱، ص۱۶، فرهنگنامه بومی سبزوار.
این مشخصه نیز بازمانده ویژگیهای زبان فارسی میانه در فارسی دری نخستین است. از سوی دیگر در تعداد محدودی از گویشهای خراسانی واجXw «خو» فارسی میانه ــکه در تلفظ فارسی دری قرون اولیه اسلامی نیز وجود داشته ــ همچنان باقی‌مانده است. برای مثال در گویش مردم دشت بیاض، از توابع قائن، و نیز در گویش نیشابوری کلمه خواهر به صورت xwar تلفظ می‌شود.
[۴۱] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۱ و پانویس ۲، ۱۳۸۸ش.
[۴۲] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.


۶.۴ - واکه‌ها

تعدد گویشهای خراسانی بیش از هر چیز حاصل دگرگونیهایی است که به دلایل مختلف بر دستگاه واکه‌ای گویش فارسی دری نخستین اعمال شده است. تأثیر واکه‌ها و نمود آن‌ها در تنوع گویشهای خراسانی به چند شکل متمایز است: تغییر نوع واکه‌ها از گویشی به گویشی دیگر؛ افزایش و کاهش کمیت آوایی واکه‌ها؛ جابه‌جایی واکه‌ها در واژه‌ها؛ کاستن یا افزودن واکه یا واکه‌های درون واژه‌ها.
[۴۳] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۱.
در تمام گویشهای خراسانی علاوه بر شش واکه‌ای که در دستگاه واکه‌ای زبان فارسی معیار وجود دارد، واکه‌های دیگری نیز هست که تعداد و نوع آن‌ها از گویشی به گویش دیگر تغییر می‌کند. در بسیاری از گویشهای خراسانی واکه‌های کشیده‌ای وجود دارد که می‌توان آن‌ها را بقایای دستگاه واکه‌ای زبان فارسی دری نخستین دانست. در نظام واکه‌ای فارسی دری هر هشت واکه زبان فارسی میانه (a, a¦, i,¦â , u, u¦, e¦, o¦) حفظ شده بود. واکه‌های e¦ و o¦ را در متون کهن به ترتیب «یای مجهول» و «واو مجهول» نامیده‌اند. تفاوت واکه‌های کوتاه و بلند در فارسی دری، همچون فارسی میانه، در کمیت بوده است؛.
[۴۴] «ای» کوتاه و «او» کوتاه بوده‌اند و مانند فتحه، کسره و ضمه در فارسی امروز تلفظ نمی‌شده‌اند، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
[۴۵] حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۲.
سه واکه کشیده a¦، ¦â و u¦ بعدها درنتیجه تحول به aª، i و u
[۴۶] حمیدرضا خزاعی.
بدل شده است و این تحول به دلایل مختلف بعد از قرن نهم صورت گرفته‌است. دو مصوت e¦و o¦ نیز بعدها به i یا ey و u یا owبدل شده است.
[۴۷] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
اغلب گویشهای خراسانی برخی واکه‌های نظام هشت واکه‌ای فارسی دری را حفظ کرده و برخی دیگر را از دست داده‌اند یا تحت تأثیر دیگر زبانهای رایج منطقه (مانند کردی، ترکی) واکه‌های دیگری را کسب کرده‌اند. در اکثر گویشهای خراسانی (نظیر قائنی، بیرجندی، قوچانی، خوافی، تربت حیدریه، تربت جام) علاوه بر شش واکه اصلی زبان فارسی معیار، دو واکه o¦ و e¦ یا دست‌کم یکی از آن دو وجود دارد.
[۴۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴ـ۱۷، ۱۳۶۸ش.
[۴۹] محمدتقی راشد محصل، گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰.
[۵۰] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
[۵۱] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۹۷.
[۵۲] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۲۶.
[۵۳] تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
[۵۴] ۷۸۸، ایران کلباسی، ج۱، ص۶۸۹، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
[۵۵] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.
[۵۶] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۵۷] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
یکی دیگر از واکه‌های رایج در بسیاری از گویشهای خراسانی واکه نیم‌باز و پیشین À است که در نظام واکه‌ای گویشهایی مانند قائنی، خواف و تربت‌جام وجود دارد.
[۵۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۵، ۱۳۶۸ش.
[۵۹] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۹۷.
[۶۰] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
در گویش قائن جفت کشیده واج¦À به عنوان واجی مستقل در نظام واکه‌ای این گویش نقش تمایزدهنده دارد. برای مثال واکه ¦À واژه p¦Àlu (پلو: پهلو) را در تقابل با واژه pÀlu (پلو: پلها)؛ قرار می‌دهد.
[۶۱] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴ـ۱۷، ۱۳۶۸ش.

دستگاه واکه‌ای برخی از گویشهای خراسانی به دلیل مجاورت و تعامل بسیار با زبانها و دیگر گویشهای منطقه تغییرات آشکاری کرده است. برای نمونه در گویش فارسی قوچانی نُه واکه بسیط a, aª, e, e¦, o, u, i, Ï, Îوجود دارد. به نظر می‌رسد که دو واکه پیشین، گرد و بسته Ï (برای مثال در واژه mÏn به‌معنای «میان») و نیم‌بسته Î (در واژه rÎz به معنای «روز») تحت‌تأثیر زبان کردی و ترکی وارد فارسی قوچانی شده باشد.
[۶۲] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.


۶.۵ - واکه‌های مرکب (نیم واکه‌ها)

در اغلب گویشهای خراسانی واکه‌های مرکّب ey و ow وجود دارد. واژه‌های es§tow (اشتو: شتاب) در گویش تربت‌حیدریه، aftow (آفتو: آفتاب) در گویش بیرجند ، mowra (مَورَه: مُهره) در گویش اسفراینی، low (لو: لب) در گویش قوچانی، و keyg (کَیگ: کک) در گویش خواف و tow (تو: تاب) در گویش سبزواری مثالهایی از این واکه‌های مرکّب هستند. البته علاوه بر این واکه‌های مرکّب، واکه‌های مرکّب دیگری نیز در برخی از گویشهای خراسانی رایجاست، مثلا awدر گویش سبزواری، فردوس، قائن و تربت‌جام (sawzسوز: سبز، kawk کوک: کبک) و w (g w: گو: گاو) در گویش تربت‌جام و ayدر گویش قائنی و اسفراینی (xoday خودی: با)
[۶۳] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۵۱.
[۶۴] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۰.
[۶۵] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۷.
[۶۶] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۶۷] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۵۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۶۸] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۶، ۱۳۷۳ش.
[۶۹] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۶۲، ۱۳۷۳ش.
[۷۰] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۱.
[۷۱] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
شفائی، ص۶۶؛.
[۷۲] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۱۱، ۱۳۸۳ش.
[۷۳] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
[۷۴] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۷۵] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.


۶.۶ - ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی

مشخصه‌های آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی به دو دسته تقسیم می‌شود: ۱) مشخصه‌های آوایی بازمانده از گونه گفتاری زبان فارسی دری نخستین که در گویشهای خراسانی به همان شکل اولیه باقی مانده، اما در زبان فارسی معیار تحولاتی پذیرفته است. ۲) مشخصه‌های آوایی که با مشخصه‌های آوایی فارسی دری نخستین و نیز زبان فارسی معیار تفاوت دارد و گاه در برخی از گویشهای ایرانی دیگر دیده می‌شود.

۶.۷ - مهم‌ترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی

مهم‌ترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی عبارت‌اند از: ابدال ، حذف، همگونی و ناهمگونی، قلب و درجکه در خلال بیان این فرایندها به دسته‌بندی دوگانه مذکور نیز پرداخته می‌شود.

۶.۷.۱ - ابدال

فرایند ابدال یک آوا به آوای دیگر گاه براثر همگونی و گاه براثر ناهمگونی یک مشخصه یا مشخصه‌هایی از یک آوا با آواهای مجاورش صورت می‌گیرد.
[۷۶] علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۶۰.
این فرایند در اغلب گویشهای خراسانی رایجاست. ابدال همخوان «ر» به «ل» در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده می‌شود. برای مثال واژه‌های دیوار و برگ در گویش قائنی، بیرجندی و گویش فردوس «دیوال» و «بلگ»،
[۷۷] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۷، ۱۳۶۸ش.
[۷۸] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۹۶، ۱۳۷۳ش.
[۷۹] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
[۸۰] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۶.
در گویشهای تربت‌حیدریه، سبزواری، و تربت جام به شکل «دیفال» و «بلک»
[۸۱] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۲۷، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۸۲] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۷۲.
[۸۳] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۷، ۱۳۸۳ش.
[۸۴] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
و در گویشهای اسفراینی و خواف به صورت « دیفال » و «بلگ» تلفظ می‌شود.
[۸۵] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۱۸.
[۸۶] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۵.
[۸۷] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۳.
به نظر می‌رسد که میل به واکرفتگی همخوانها در میان دو واکه یا در پایان واژه در گویشهای شمال خراسان در مقایسه با گویشهای جنوب خراسان، بسیار بیش‌تر است، تبدیل «و» به «ف» در واژه دیفال و تبدیل «گ» به «ک» در واژه بلک بیانگر چنین تمایلی است. فرایند ابدال «ر» به «ل» منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی نیز دیده می‌شود.
[۸۸] علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی، ج۱، ص۱۰۶.
درخور ذکر است که در منابع زبان پهلوی ساسانی بسیاری از کلماتی که دارای یکی از این دو همخوان هستند با همخوان دیگر نیز آوانویسی شده‌اند؛ برای مثال واژه برگ در پهلوی با دو صورت آوانویسی warg و walgآمده است
[۸۹] مکنزی، ذیل "walg"
.

۶.۸ - ویژگی آوایی فارسی دری و فارسی میانه

بنابراین وجود این ویژگی آوایی در اغلب گویشهای خراسان نشان‌دهنده ویژگیهای کهن فارسی دری نخستین است که آن نیز به نوبه خود برگرفته از ویژگیهای زبان فارسی میانه بوده است. آثار باقی‌مانده از نخستین ترجمه‌هایی که از قرآن کریم از قرون چهارم و پنجم به زبان فارسی برجای مانده و منعکس‌کننده گونه‌های گفتاری زبان فارسی دری نخستین پیش از شکل‌گیری زبان ادبی است، نشان می‌دهد که این ویژگی آوایی در دوره رشد و تکوین زبان فارسی دری نیز ثبت شده است.
[۹۰] پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۱۰۵ـ۱۲۴، ۱۳۵۲ش.
مثلا در ترجمه تفسیر طبری ،
[۹۱] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۵۳.
[۹۲] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۵، ص۱۲۸۶.
واژه برگ به صورت بلگ، در همین اثر
[۹۳] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۹۲.
[۹۴] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۱۹۶.
[۹۵] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۲، ص۵۰۲.
و قرآن قدس واژه سوراخ به صورت سولاخ و واژه دیوار در قرآن قدس به صورت دیوال نوشته شده است. واژه سوراخ در قرآن قدس هم به‌شکل سوراخ و هم به شکل سولاخ آمده است. علاوه بر این در متن قرآن قدس شاهدی نیز وجود دارد که عکس این فرایند (یعنی تبدیل «ل» به «ر») را نشان می‌دهد: در ترجمه آیه ۳۲ سوره مائده واژه گراغ به‌جای کلاغ آمده است.
در نخستین متون منثور و منظوم به زبان فارسی نیز چنین شواهدی یافت می‌شود، برای مثال واژه دیوار در متن تاریخ سیستان
[۱۰۲] تاریخ سیستان، ج۱، ص۳۸۴.
به صورت دیوال آمده است. علاوه بر این، در کتاب علی ‌نامه ، منظومه‌ای کهن احتمالا از قرن پنجم، واژه برگ به صورت بلک و واژه دلیر به صورت دلیل نوشته شده است.
[۱۰۳] ربیع، علی‌نامه (منظومه‌ای کهن)، ج۱، ص۲۶۳.
[۱۰۴] مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۹.

یکی دیگر از ویژگیهای آوایی کهن گویشهای خراسانی بر جای مانده از زبان فارسی دری نخستین، این است که در مواردی که در فارسی معیار همخوانهای لبی و لب و دندانی غیرخیشومی «و»، «ب» و «ف» در پایان هجا یا در محیط بین دو واکه دیده می‌شود، به جای این همخوانها واجغلت w وجود دارد، برای مثال واژه‌های ga¦v (گاو) و a¦b (آب) در گویشهای قوچانی، اسفراینی، نیشابوری، سبزواری، گویش تربت‌حیدریه، خواف، قائن، بیرجند، تایباد و کاشمر به صورت gow و ow تلفظ می‌شود.
[۱۰۵] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
[۱۰۶] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۴.
[۱۰۷] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۴.
[۱۰۸] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۸.
[۱۰۹] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۴۴، ۱۳۸۳ش.
[۱۱۰] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ ۱۸۳.
[۱۱۱] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۳۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۱۱۲] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۰۶، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۱۱۳] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۷۲، ۱۳۷۳ش.
[۱۱۴] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۴۰۴، ۱۳۷۳ش.
[۱۱۵] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۸، ۱۳۶۸ش.
این ویژگی آوایی نیز همانند ویژگی پیشین قدمتی بسیار دارد. مثالهای زیر نمونه‌هایی از این ویژگی آوایی در متن قرآن قدس است: «شتاو: شتاب»،
[۱۱۶] قرآن قدس.
[۱۱۷] قرآن قدس.
«بشکاود: بشکافد»،
[۱۱۸] قرآن قدس.
«اوشانم: افشانم»،
[۱۱۹] قرآن قدس.
«دویر: دبیر»،
[۱۲۰] قرآن قدس.
«آو: آب»،
[۱۲۱] قرآن قدس.
«توه: تباه»،
[۱۲۲] قرآن قدس.
و «شو: شب».
[۱۲۳] قرآن قدس.
[۱۲۴] قرآن قدس.
این ویژگی در دیگر ترجمه‌های کهن قرآن
[۱۲۵] تفسیری بر عشری از قرآن مجید.
نیز وجود دارد. اگرچه به دلیل ویژگیهای خط عربی تفاوت واجw و v (هر دو با املای و) در این نمونه‌ها قابل تشخیصنیست، همین نمونه‌های گویشی در زمان حال دلیلی است بر وجود واجغلت w در همه این مثالها.
تبدیل واج «س» به «ش» در برخی از گویشهای خراسانی به ویژه گویشهای جنوبی خراسان دیده می‌شود، برای مثال واژه سخت در گویش بیرجندی، گنابادی و اسفراین به صورت‌شَخ
[۱۲۶] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۴، ۱۳۷۷ش.
[۱۲۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۰۹.
[۱۲۸] امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۰۸.
و در گویش قائنی به صورت «شِخ» تلفظ می‌گردد.
[۱۲۹] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۲۵، ۱۳۸۵ش.
نمونه‌هایی‌از این ویژگی در متن قرآن قدس: واژه‌های دست،
[۱۳۰] قرآن قدس.
پوشس،
[۱۳۱] قرآن قدس.
فِریسته
[۱۳۲] قرآن قدس.
و کاسکی
[۱۳۳] قرآن قدس.
به جای واژه‌های دشت، پوشش، فرشته و کاشکی. در این گویشها تبدیل واج «ف» به «خ» نیز اتفاق می‌افتد، برای مثال واژه سفال در گویش بیرجندی و قائنی به صورت «سِخال» و «شخال» تلفظ می‌شود. این واژه در متن قرآن قدس به همین شکل گویشی (سخال) آمده است.
[۱۳۴] قرآن قدس.

یکی دیگر از ویژگیهای آوایی گویشهای جنوب خراسان تبدیل واجh (ه، ح) به واجx (خ) در برخی از واژه‌هاست برای مثال واژه «پابرهنه) در گویش فردوس، قائن، بیرجند و تربت‌حیدریه به صورتهای paraxne , parÀxnÀ تلفظ می‌شود.
[۱۳۵] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۱.
[۱۳۶] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۵، ۱۳۶۸ش.
[۱۳۷] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۵، ۱۳۷۷ش.
در گویشهای قائنی، بیرجندی و تایبادی واژه حواس به صورتهای xavas و xÀva¦s (خواس) و واژه هسته به صورت xast (خسته) تلفظ می‌شود.
[۱۳۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
[۱۳۹] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۵، ۱۳۷۷ش.
[۱۴۰] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۷۶.
[۱۴۱] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۸۱.
در گویش تایباد واژه برهنه به صورت berexnaدرآمده است.
[۱۴۲] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۷.
در متن قرآن قدس واژه پرهیزکار به صورت پرخیزگار
[۱۴۳] قرآن قدس.
یا واژه هزینه به صورت خزین
[۱۴۴] قرآن قدس.
و واژه هسته به شکل خسته آمده است.
[۱۴۵] قرآن قدس.


۶.۸.۱ - حذف

حذف همخوانهای t، d یا n در پایان برخی از واژه‌ها در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده می‌شود. حذف همخوان t از پایان واژه mast و حذف همخوان d از پایان واژه bud و تلفظ به صورتهای mas و bu در گویشهای اسفراینی، نیشابوری، سبزواری، کلیدری، کاخکی، قائنی، بیرجندی و تربت حیدریه
[۱۴۶] ذیل همین گویشها، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
[۱۴۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
و حذف آوای n در پایان بسیاری از کلمات در گویشهای نیشابوری، کاشمری، خواف، قائنی، بیرجندی، رومی، کاخکی و تایباد برای مثال تلفظ واژه زن به صورت za (زَ) و تلفظ واژه نان به صورت nu (نو) نمونه‌هایی از فرایند حذف است.
[۱۴۸] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲.
[۱۴۹] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۳، ۱۳۸۳ش.
واژه‌هایی که همخوان پایانی آن‌ها حذف شده است، اگر با پسوندی دیگر نظیر پسوند جمع ترکیب شوند، همخوان حذف شده آشکار می‌گردد. برای مثال جمع واژه nu¦ (نو) nuna¦ (نونا) است.
[۱۵۰] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، ۱۳۸۳ش.

حذف واجb (ب) در پایان واژه نیز در برخی از گویشهای خراسانی دیده می‌شود. برای مثال واژه چوب در گویشهای بیرجندی
[۱۵۱] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۸، ۱۳۷۷ش.
و قائنی،
[۱۵۲] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۸۰، ۱۳۸۵ش.
c§u (چو) و در گویشهای تربت‌حیدریه، اسفراینی و قوچانی c§ow (چو) تلفظ می‌شود.
[۱۵۳] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۹۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۱۵۴] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۰.
[۱۵۵] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.

همخوان چاکنایی «ه» (h) در بسیاری از گویشهای خراسانی در جایگاه پایانی و گاه میانی واژه حذف می‌گردد. برای مثال در گویشهای اسفراینی، سبزواری، قوچانی و گویش فردوس واژه پادشاه به صورت (پادشا) pa¦des§a¦ و واژه قهر به صورت قار (qa¦r) تلفظ می‌شود.
[۱۵۶] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ۱۳۸۳ش.
[۱۵۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
[۱۵۸] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
[۱۵۹] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۷.
در گویشهای جنوب خراسان، نظیر قائنی و بیرجندی، تمایل به حذف همخوان پایانی بسیار بیش‌تر از گویشهای شمالی‌تر خراسان است. این دسته از فرایندهای حذف منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در برخی از گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی کرمانشاهی نیز رخ می‌دهد.
[۱۶۰] ذیل «پادشا» و «قر»، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.


۶.۸.۲ - همگونی و ناهمگونی

در بسیاری از گویشهای خراسانی همخوان انسدادی «ق» به همخوان سایشی «خ» مبدل می‌شود. برای مثال در گویش اسفراینی، سبزواری، بیرجندی، قائنی، تربت‌حیدریه و کاشمری واژه وقت براثر فرایند ناهمگون شدن واجانسدادی «ق» با واجانسدادی «ت» و تبدیل آن به واجسایشی «خ» به‌صورت vax (t) (وخ/ وخت) و واژه سقف براثر فرایند همگون شدن واجانسدادی «ق» با سایشی «ف» و تبدیل آن به سایشی «خ» به‌صورت sax (f) (سخ/ سخف) تلفظ می‌شود رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص۸۹؛
[۱۶۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶.
[۱۶۲] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۰، ۱۳۸۳ش.
[۱۶۳] ۱۹۰، رضا زمردیان، ج۱، ص۱۱۶، واژه‌نامه گویش قاین، ۱۳۸۵ش.
همو، ۱۳۶۸ش، ص۳۴؛.
[۱۶۴] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۴۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۱۶۵] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۸، ۱۳۷۷ش.
[۱۶۶] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۳۲.
در بسیاری از گویشهای خراسان عکس این فرایند نیز دیده می‌شود؛ یعنی همخوان سایشی «خ» به همخوان انسدادی «ق» تبدیل می‌گردد. برای مثال در گویش اسفراینی واژه استخوان به صورت osteqa¦n (استقان؛،
[۱۶۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۰۲.
در گویش نیشابوری به صورت a¦stoqo،
[۱۶۸] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
در گویش تربت‌حیدریه astequ،
[۱۶۹] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
در گویش قائن estÀqu،
[۱۷۰] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۲۶، ۱۳۸۵ش.
در گویش سبزواری estuqu
[۱۷۱] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۰۹، ۱۳۸۳ش.
و در گویش تایباد به صورت estequn تلفظ می‌گردد.
[۱۷۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۸.


۶.۸.۳ - قلب یا جابه‌جایی

در این فرایند دو همخوان در ترکیب براثر همنشینی جای خود را باهم عوض می‌کنند.
[۱۷۳] علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۶.
گاه فرایند قلب به تنهایی و گاه همراه با فرایند ابدال یا حذف صورت می‌گیرد. برای مثال واژه فتیله در گویش اسفراینی و تایبادی به شکل pelita،
[۱۷۴] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۳۳.
[۱۷۵] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۹.
در گویش سبزواری و تربت‌حیدریه به صورت plita،
[۱۷۶] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۹، ۱۳۸۳ش.
[۱۷۷] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۶۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
در گویش قائنی به صورت pÀlitÀ،
[۱۷۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۹، ۱۳۶۸ش.
در گویش بیرجندی به شکل falitta،
[۱۷۹] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۸، ۱۳۷۷ش.
در قوچانی به صورت pelta،
[۱۸۰] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
و در نیشابوری به صورت pilta آمده است.
[۱۸۱] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.

در گویش اسفراین واژه استخر براثر فرایند قلب به صورت (استرخ) estarx تلفظ می‌شود.
[۱۸۲] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۳.
در گویش قائن و سبزوار علاوه بر فرایند قلب، فرایند ابدال نیز رخ داده و این واژه به صورت (استلخ) estalx درآمده است.
[۱۸۳] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
[۱۸۴] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ۱۳۸۳ش.
در گویشهای نیشابور، بیرجند و تربت‌حیدریه فرایند حذف در نهایت این واژه را به صورت‌تلخ (talx) درآورده است.
[۱۸۵] محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۵.
[۱۸۶] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۷۷ش.
[۱۸۷] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۳، مشهد ۱۳۷۴ش.


۶.۸.۴ - درج

در بسیاری از گویشهای خراسانی در واژه‌های مختوم به دو همخوان، یک واکه در میان این دو همخوان درجمی‌گردد. برای مثال در گویش سبزواری واژه عصر به صورت aser و واژه گرم به صورت garomتلفظ می‌شود (شفائی، ص۶۸)؛ در فارسی قوچانی یا کاخکی گناباد واژه صبر به صورت saber و واژه تخم به صورت toxom ادا می‌شود،
[۱۸۸] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶ـ۸۷.
[۱۸۹] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۰.
در گویش تربت‌حیدریه واژه ترش به صورت torus§ و واژه حکم به صورت hokom تلفظ می‌شود.
[۱۹۰] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۱۹۱] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۸۰، مشهد ۱۳۷۴ش.


۶.۹ - ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام واکه‌ای گویشهای خراسانی

نظام واکه‌ای گویشهای خراسانی در مقایسه با زبان فارسی معیار، هنوز بسیاری از ویژگیهای آوایی گویش فارسی دری نخستین و به تبع آن زبان فارسی میانه را حفظ کرده است. برخی فرایندهای آوایی در نظام واکه‌ای این گویشها از وجوه افتراق آن‌ها با گویش فارسی معیار محسوب می‌شود. در بیش‌تر گویشهای خراسانی در هجای پایانی واژه‌هایی که در فارسی معیار مختوم به واکه e هستند، واکه a قرار دارد، برای مثال واژه خانه (xa¦ne) در اغلب گویشهای خراسانی نظیر سبزواری، قوچانی، اسفراینی، گویشهای تربت‌حیدریه، خواف به صورت خَنه (xana) تلفظ می‌شود (شفائی، ص۶۷؛.
[۱۹۲] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۹.
[۱۹۳] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۵.
[۱۹۴] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
[۱۹۵] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲.

واکه پایانی a در گویشهای خراسانی بازمانده پسوند -ag در فارسی میانه است (رجوع کنید به مکنزی، ذیل "xa¦nag") که در فارسی معیار به e تبدیل شده، اما در گویشهای خراسانی و برخی از گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی کرمانشاهی
[۱۹۶] ذیل مشتقات واژه خانه، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
باقی مانده و همخوان g پایانی آن حذف شده است.

۶.۹.۱ - ویژگیهای آوایی مشترک و کهن

یکی از ویژگیهای آوایی مشترک و کهن در گویشهای خراسانی باقی ماندن واکه آغازین e در آغاز واژه‌هایی است که در فارسی معیار با واج «ش» (s§) و «س» (s) آغاز می‌شوند. واژه‌هایی مانند اشتو (es§taw)، اشکم (es§kam)، استره (estarÀ)، اسپید (espid) در گویشهای تایباد، قائن ، فردوس، تربت حیدریه، بیرجند، سبزواری و گنابادی شواهدی دالّ بر این ویژگی‌اند.
[۱۹۷] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۹.
[۱۹۸] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۰، ۱۳۸۸ش.
[۱۹۹] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
[۲۰۰] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۲۰۱] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۵ـ ۶۶، ۱۳۷۳ش.
[۲۰۲] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۰۹، ۱۳۸۳ش.
[۲۰۳] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۵۸.
[۲۰۴] امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۶.
این ویژگی آوایی مشترک در میان گویشهای خراسانی بازمانده از فارسی دری قرون نخستین هجری است. در آن زمان در آغاز واژه‌هایی که در فارسی میانه با خوشه همخوانی آغاز می‌شدند یک واکه درج می‌شده است.
[۲۰۵] علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۵۷ش.
[۲۰۶] قرآن قدس، ج۱، مقدمه رواقی، ص۴۷.
علاوه بر این ویژگیهای تاریخی، در میان گویشهای خراسانی تنوع ابدالهای واکه‌ای نیز بسیار زیاد است. این ابدالها گاه حاصل فرایند تخفیف
[۲۰۷] حمیدرضا خزاعی.
و گاه حاصل پیشین شدن یک واکه پسین و گاه براثر فرایندهایی معکوس این دو فرایند یا ترکیبی از این دو رخ می‌دهد.

۶.۹.۲ - تبدیل واکه پسین و نیم‌افراشته o

تبدیل واکه پسین و افراشته u به مصوت پسین و نیم‌افراشته o گونه‌ای از فرایند تخفیف است که در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده می‌شود. برای نمونه در گویشهای تربت‌جام، اسفراینی، قوچانی و تربت‌حیدریه واژه‌های سوخت و فروخت به صورت سخت (soxt) و فُرُخْت (foroxt) تلفظ می‌شود.
[۲۰۸] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۲۰۹] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
[۲۱۰] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۲۱۱] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۴۴، مشهد ۱۳۷۴ش.


۶.۹.۳ - تخفیف واکه پیشین و نیم‌افراشته e

فرایند تخفیف واکه پیشین و افراشته i به واکه پیشین و نیم‌افراشته e نیز در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده می‌شود، برای مثال تلفظ واژه سیر در گویشهای سبزواری، تربت‌حیدریه، قائن، بیرجند و تایباد به صورت ser.
[۲۱۲] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۲۰.
[۲۱۳] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۲۱۴] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۶۵، ۱۳۶۸ش.
[۲۱۵] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۴۰۲، ۱۳۷۷ش.
[۲۱۶] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۶۸.


۶.۹.۴ - تخفیف واکه پسین و افراشته u

نوع دیگری از فرایند تخفیف، تخفیف واکه پسین و افراشته u به واکه پسین و افتاده a¦ است. این نوع تخفیف نسبت به انواع دیگر کمتر دیده می‌شود. تلفظ واژه گوشه در گویش خواف به صورت ga¦s§a (گاشَه) و تلفظ واژه روده و روزه در گویش سبزواری به صورت ra¦da و ra¦za، نمونه‌هایی از این فرایند است.
[۲۱۷] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
[۲۱۸] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۳.
علاوه بر این تبدیل واکه نیم‌افراشته o به واکه افتاده a¦ نیز در این گویشها، رواجدارد. برای مثال واژه‌های خود و نخود در گویش سبزواری به صورت xa¦d (خاد) و noxa¦d (نُخاد) تلفظ می‌شود.
[۲۱۹] ۲۳۱، ۴۹۵، ج۱، ص۱۴، حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار.


۶.۹.۵ - فرایند اشباع

برخی دیگر از ابدالهای واکه‌ای رایج در گویشهای خراسانی حاصل فرایند اشباع است. این فرایند عکس فرایند تخفیف است و در آن واکه‌های افتاده‌تر به واکه‌های افراشته‌تر تبدیل می‌شوند. تبدیل واکه نیم‌افراشته و پسین o به واکه افراشته و پسین uحاصل فرایند اشباع است که در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده می‌شود. تلفظ واژه ناخُن به صورت ناخون (na¦xun) در گویش خواف و اسفراینی
[۲۲۰] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۳.
[۲۲۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۹.
و تلفظ واژه آجر به صورت آجور (a¦jur) در گویش سبزواری
[۲۲۲] محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۳۵.
و تلفظ واژه‌های مشت و مژه در گویش تربت‌حیدریه به صورت موشت (mus§t) و موجه (muja؛
[۲۲۳] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲۷، مشهد ۱۳۷۴ش.
نمونه‌های آشکاری از این نوع فرایند اشباع محسوب می‌شود.

۶.۹.۶ - تبدیل واکه پیشین و نیم‌افراشته e

نوع دیگری از فرایند اشباع واکه‌ای در گویشهای خراسانی تبدیل واکه پیشین و نیم‌افراشته e به واکه پیشین و افراشته iاست. برای مثال تلفظ واژه مس (mes) در گویش اسفراینی و تربت‌حیدریه به صورت mis
[۲۲۴] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۸.
[۲۲۵] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲۸، مشهد ۱۳۷۴ش.
و تلفظ واژه گرفت در گویش تایباد به صورت grift
[۲۲۶] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۳۲.
و تلفظ واژه gel به صورت gilدر گویش اسفراینی.
[۲۲۷] افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی، ج۷، ص۴۳ و پانویس.
این نوع ابدال در گویشهای خراسانی قدمتی بسیار دارد و در برخی از متون فارسی قرون نخستین هجری که در حوزه خراسان تألیف شده‌اند شواهدی از رواج این فرایند وجود دارد.
[۲۲۸] ربیع، علی‌نامه (منظومه‌ای کهن)، ج۱، ص۲۳۷.
[۲۲۹] مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۹.


۶.۹.۷ - تبدیل واکه پسین و افتاده

نوع دیگری از فرایند اشباع تبدیل واکه پسین و افتاده a¦ به واکه پسین و افراشته u است. تلفظ واژه‌های خام، جام در گویش قوچانی و سبزواری به صورت خوم (xum)، جوم (jum؛ رجوع کنید به ذوقدارمقدم، ص۸۴؛ شفائی، ص۶۷)، تلفظ واژه‌های سلامتی و شانه در گویش قائنی به صورت سلومتی (sÀlumÀti)، و شونه (s§unÀ)،
[۲۳۰] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۲۵ـ۲۷، ۱۳۶۸ش.
تلفظ واژه‌های استخوان و ستاندن در گویش تایباد به صورت استقون (estequn) و اِستوندن (estundan)
[۲۳۱] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۷ـ ۲۲۸.
نمونه‌هایی از این ابدال است.

۶.۹.۸ - پیشین شدن واکه پسین a و تبدیل آن به a

در گویشهای خراسانی علاوه بر ابدالهای واکه‌ای ــ که حاصل فرایندهای تخفیف و اشباع است ــ ابدالهای دیگری نیز رواج دارد که حاصل فرایند پسین یا پیشین شدگی واکه‌هاست. چنان‌که پیشین شدن واکه پسین a و تبدیل آن به a در اکثر گویشهای خراسانی رواج دارد. مثلا تلفظ واژه دانه در اغلب گویشهای خراسانی به صورت دنه (dana) است.
[۲۳۲] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۴.
[۲۳۳] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۹.


۶.۹.۹ - تبدیل واکه پسین و افراشته u

تبدیل واکه پسین و افراشته u به واکه پیشین و افراشته i در گویشهای قوچانی، سبزواری و اسفراینی نوع دیگری از ابدال به شمار می‌رود. برای مثال واژه‌های کوچه، و باروت در سبزواری به صورت کیچه (kic§a)، و باریت (ba¦rit)
[۲۳۴] محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳.
[۲۳۵] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳.
و واژه‌های کدو و صابون در گویش اسفراینی به صورت کدی (kadi) و صابین (sa¦bin) تلفظ می‌شوند.
[۲۳۶] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۴.


۶.۹.۱۰ - ابدالهای واکه‌ای ترکیبی

در برخی دیگر از گویشهای خراسانی ابدالهای واکه‌ای حاصل فرایندهای ترکیبی هستند، فرایندهایی که درنتیجه پیشین شدن واکه‌های پسین و به‌طور هم‌زمان تغییر در میزان افراشتگی یا افتادگی آن‌ها رخ می‌دهد. تبدیل واکه پسین و نیم‌افراشته o به واکه پیشین و نیم‌افتاده À در گویش خواف، که در تلفظ واژه‌های خروس و شتر به صورت خِروس (xÀrus) و شِتر (s§Àtor) دیده می‌شود. در گویشهای اسفراینی و تربت‌حیدریه تبدیل واکه پسین و نیم‌افراشته o به واکه پیشین و افراشته iنوع دیگری از این ابدالهای ترکیبی است. برای مثال در گویش اسفراینی واژه‌های نازک و سبک به صورت نازیک (nazik) و سبیک (sabik) در گویش تربت‌حیدریه واژه ناخن به صورت (ناخی) naxiتلفظ می‌شود.
[۲۳۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۵.
[۲۳۸] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳۴، مشهد ۱۳۷۴ش.


۶.۹.۱۱ - هماهنگی واکه‌ای

فرایند هماهنگی واکه‌ای نیز در این گویشها همانند بسیاری از زبانها و گویشهای ایرانی دیگر عمومیت دارد. در این فرایند یک واکه تحت تأثیر واکه دیگری که در هجای مجاور قرار دارد پاره‌ای از مختصات آوایی خود را از دست می‌دهد و به جای آن یا مختصات واکه مجاور را به خود می‌گیرد یا مختصاتی نزدیک به آنچه در هجای مجاور وجود دارد، به دست می‌آورد.
[۲۳۹] علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶.
رایج‌ترین نوع همگونی واکه‌ای در میان گویشهای خراسانی همگونی واکه پیشوندهای فعلی با واکه ریشه‌ای است که به آن می‌پیوندد. حاصل این فرایند تعدد تکواژگونگی برای این پیشوند است. در بیش‌تر گویشهای خراسانی نظیر کلیدری، قائنی، بیرجندی، تربت‌حیدریه، سبزواری، نیشابوری، اسفراینی، تربت جام، خواف، قوچانی، کاشمری، فردوس و تایبادی تکواژ گونه‌های me، mo، mi برای پیشوند فعلی «می» و تکواژگونه‌های be، bo، bi برای پیشوند فعلی «ب» در بافتهای مختلف تجلی می‌یابند.
[۲۴۰] «سبزواری»، «کلیدری»، ذیل «تربت‌حیدریه»، «نیشابوری»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
[۲۴۱] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، ۱۳۶۸ش.
[۲۴۲] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۵۲ـ۵۳.
[۲۴۳] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۵۷ـ۶۲.
[۲۴۴] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۲۴۵] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
[۲۴۶] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۳۸، ۱۳۷۷ش.
[۲۴۷] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.
[۲۴۸] اعظم استاجی، هماهنگی واکه‌ای در گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳ـ۳۹، ۱۳۸۵ش.
[۲۴۹] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۰.
[۲۵۰] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲.
[۲۵۱] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۶.
[۲۵۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۵۷.
[۲۵۳] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۲۰.
اگر واکه ریشه‌ای که این پیشوندها به آن می‌پیوندد پیشین باشد، تکواژگونه‌های be و meو اگر پسین باشد تکواژگونه‌های bo و mo تجلی می‌یابند. اگر تکواژ ریشه با واکه شروع شده باشد به واسطه واجمیانجی «ی» (y) تکواژگونه‌های biو mi ظاهر می‌شوند. برای نمونه در گویش قوچانی هماهنگی واکه‌ای در واژه‌های morom (مُرُم: می‌روم)، merim (مریم: می‌رویم)، borom (بُرُم: بروم)، berim (بریم: برویم) مشاهده می‌شود. البته در برخی از گویشهای خراسانی موارد استثنایی نیز وجود دارد. برای مثال در گویش قائنی‌افعالی نظیر me suz om (سوختن)، va me duz om (دوختن)، me junom (دزدیدن) و me su y om (نشستن) از این قواعد پیروی نمی‌کنند.
[۲۵۴] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۷، ۱۳۶۸ش.
[۲۵۵] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۰.
در برخی از گویشهای خراسانی هماهنگی واکه‌ای بیشتری صورت می‌گیرد و در موقعیتهای دیگری غیر از موقعیتهای مذکور نیز اتفاق می‌افتد. برای مثال در گویش سبزواری و کلیدری میان واکه حرف اضافه da (دَ: در) و واکه اسم پس از آن هماهنگی واکه‌ای اتفاق می‌افتاد؛ مانند di min (دی مین: در میانِ)؛ do qottis (دُقوتیس: در قوطی)؛ de exer (دِاِخِر: در آخر)؛ du s§u (دوشو: در زیر)؛ و de zer (دِ زِر: در زیرِ) که تعدد تکواژگونگی را برای این حرف اضافه در گویش سبزواری نشان می‌دهد. در گویش کلیدری نیز این تکواژگونه‌ها موجودند. در گویش سبزواری همین تعدد تکواژگونگی و هماهنگی واکه‌ای برای حرف اضافه «به» نیز رخ می‌دهد.
[۲۵۶] اعظم استاجی، هماهنگی واکه‌ای در گویش سبزواری، ج۱، ص۳۷ـ۳۸، ۱۳۸۵ش.
[۲۵۷] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.





۷.۱ - اسم

در همه گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار، اسامی دارای دو شکل مفرد و جمع‌اند و نشانه جمع اسامی در بسیاری از این گویشها همانند گونه گفتاری زبان فارسی معیار است. در بیش‌تر این گویشها نشانه جمع در اسامی مختوم به همخوان، تکواژ -a¦ است مانند keta¦ba¦ که جمع واژه کتاب است و در اسامی مختوم به واکه تکواژ-ha¦ یا تکواژگونه -ya¦ به کار می‌رود، برای مثال قالیا (qa¦liya¦) جمع قالی
[۲۵۸] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۵.
[۲۵۹] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۷.
[۲۶۰] شفائی، ص۷۰.
[۲۶۱] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۷.
[۲۶۲] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
[۲۶۳] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
[۲۶۴] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
[۲۶۵] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
[۲۶۶] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
در برخی گویشهای خراسانی تکواژگونه‌های متفاوتی برای جمع بستن وجود دارد. برای مثال در گویش قائنی با دو تکواژگونه -uو -awاسامی را جمع می‌بندند. شرایط آوایی اتصال هریک از این تکواژگونه‌ها به پایه اسمی، به بافت آوایی بستگی دارد
[۲۶۷] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۳، ۱۳۶۸ش.
[۲۶۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، ۱۳۶۸ش.
:

۷.۲ - جمع مفرد

seraw (سراها) sera¦ (سرا) xunaw (خانه‌ها) xunÀ (خانه) gaw (گاوها) gow (گاو) keduyu (کدوها) kedu (کدو)

۷.۲.۱ - پسوند جمع در گویش بیرجندی

در گویش بیرجندی علاوه بر پسوند جمع -ha¦ که گاه به صورت -a¦ نیز دیده می‌شود، برای مثال جمع واژه xa¦la (خاله) می‌شود xala¦ (خالا)، تکواژگونه‌های -o¦ (n) یا -o¦ (y) نیز به عنوان پسوند جمع به‌کار می‌روند مانند واژه‌های ba¦do¦ (بادو) و pa¦yo¦ (پایو) که جمع اسامی ba¦d و pa¦ هستند.
[۲۶۹] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۸۲، ۱۳۷۷ش.
[۲۷۰] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۸۶، ۱۳۷۷ش.


۷.۲.۲ - پسوند جمع در گویش فردوس

در گویش فردوس نیز نشانه جمع پسوند -o است. جمع واژه‌های «در» و «ما» در این گویش درُ (daro) و مایو (ma¦yo) است.
[۲۷۱] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۶.
در گویش تایباد علاوه بر تکواژ جمع -ha¦، تکواژگونه -ka¦ نیز برای جمع بستن اسامی به‌کار می‌رود. برای مثال جمع واژه لب، لبکا (lebka¦) است.
[۲۷۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۳۰۸.
[۲۷۳] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۵.
این تکواژگونه جمع در گویش تربت‌حیدریه نیز دیده می‌شود.
[۲۷۴] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۱.
[۲۷۵] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۴.
[۲۷۶] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۷.
در اکثر گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار نشان ویژه‌ای برای معرفگی اسم وجود ندارد، اما در برخی از گویشها چنین پسوندی وجود دارد. مثلا در گویش نیشابوری برای معرفگی از پسوندهای -aka یا -ga (sar-ba¦z-ga و mard-aka) استفاده می‌شود.
[۲۷۷] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۷.
[۲۷۸] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۵.
[۲۷۹] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۷.


۷.۲.۳ - علامت نکره

علامت نکره در همه گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار کاربرد واژه «یک» (پیش از اسم) و پسوند «ـ ی» (پس از اسم) است. با این تفاوت که در اکثر گویشهای خراسانی تلفظ واژه «یک» به صورت یگ (yag) و تلفظ پسوند «ی» در بسیاری از گویشها نظیر بیرجندی، سبزواری، تربت‌حیدریه و قوچانی به صورت -e است. برای مثال یگ مردِ (yag mard-e) در این گویشها معادل یک مردی است.
[۲۸۰] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۱۷۷.
[۲۸۱] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
[۲۸۲] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
[۲۸۳] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۱۴.
[۲۸۴] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
[۲۸۵] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.


۷.۲.۴ - نشانه مفعول

نشانه مفعول صریح در بسیاری از گویشهای خراسانی، تکواژهای -e و -r (e) است مانند keta¦be biya¦r (کتابِ بیار) و kuza re (کوزه رِ: کوزه را)، در گویش تربت‌حیدریه و kila-r (کیله ـر: کوزه را) در گویش سبزواری
[۲۸۶] شفائی، ص۷۰.
[۲۸۷] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
[۲۸۸] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
[۲۸۹] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
[۲۹۰] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۷۸۸.
[۲۹۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۱.


۷.۳ - صفت

ساختار صفت و موصوف و صفت تفضیلی (برتر) در گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار است. در بسیاری از گویشهای خراسانی نظیر قوچانی، اسفراینی، تربت‌حیدریه، قائنی و بیرجندی کاربرد صفت عالی (برترین) بسیار نادر است و به جای آن از ترکیب «از همه + صفت + تر» استفاده می‌شود.
[۲۹۲] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۲۹۳] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۶.
[۲۹۴] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۵.
[۲۹۵] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۴، ۱۳۶۸ش.
[۲۹۶] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۷۷ش.


۷.۴ - قید

قیدها در گویشهای خراسانی همانندی بسیاری با زبان فارسی معیار دارند و تفاوت آن‌ها با یکدیگر بیش‌تر آوایی و تلفظی است، برای مثال قید زمان دیشب در گویش سبزواری و اسفراینی به صورت dis§na، در قائنی dus§nÀ در بیرجندی dus§inaو در گویشهای قوچانی و تایباد به صورت dis§ow تلفظ می‌شود.
[۲۹۷] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۸۴.
[۲۹۸] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۴.
[۲۹۹] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۵، ۱۳۶۸ش.
[۳۰۰] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۱۷، ۱۳۷۷ش.
[۳۰۱] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۳۰۲] فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۳.


۷.۴.۱ - قید زمان

گاه این تفاوتهای آوایی بسیار زیاد شده و تشخیصمعنای واژه از روی صورت آن مشکل به نظر می‌رسد برای مثال در گویشهای نیشابوری، سبزواری، تربت‌حیدریه و بیرجندی قید زمان دیروز به صورت dine/ dina و قید زمان پریروز به صورت perenna/ prenna (در گویش بیرجندی pare¦na) تلفظ می‌شود.
[۳۰۳] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
[۳۰۴] فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۹۱، ۱۳۸۳ش.
[۳۰۵] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳۵.
[۳۰۶] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۳، ۱۳۷۳ش.
[۳۰۷] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.


۷.۴.۲ - واژه‌ها و ترکیبهای قید زمان

علاوه بر این قیود مشترکی که میان گویشهای خراسانی‌و زبان فارسی معیار (با تفاوتهای آوایی) وجود دارد، واژه‌ها و ترکیبهای قیدی وجود دارد که در فارسی معیار موجودنیست؛ به ویژه تعدد واژه‌ها و ترکیبهای قید زمان در این‌گویشها درخور توجه است. ترکیبهای eftow-tÀnok (میان صبح و ظهر که آفتاب کاملا در روی زمین پهن شده باشد)، aftam-va¦r (حدود ساعت نه و ده صبح)، ru¦z-var-a¦mad یا ruz-Àru-mÀdیا ruz-sÀr-zÀd (هر سه به معنی هنگام طلوع آفتاب)، aftaw-za¦rdیا aftow-pÀr (هنگام غروب خورشید، لحظه غروب)، ru¦z-da-ku¦-s§od (بعد از غروب آفتاب)، gaw-gom (سر شب که هوا تاریک روشن است)، bonge-s§om (وقتی هوا کاملا تاریک شده و شب شده) نمونه‌ای از قیدهای ترکیبی است.
[۳۰۸] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۶۱.
[۳۰۹] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۴۴۵.
[۳۱۰] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۰۳.
[۳۱۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۹.
[۳۱۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۹۶.
[۳۱۳] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۹۷، ۱۳۸۵ش.
[۳۱۴] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۰۷، ۱۳۸۵ش.
[۳۱۵] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۳۴ـ۶۳۵.
[۳۱۶] محسن صادقی، پاره‌ای از ویژگی‌های واژگانی گویش زیرکوه قاینات، ج۱، ص۸۷، ۱۳۸۵ش.
[۳۱۷] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۶، ۱۳۷۳ش.
[۳۱۸] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۴۵، ۱۳۷۳ش.


۷.۵ - حروف اضافه

در گویشهای خراسانی علاوه بر حروف اضافه رایجدر فارسی معیار که برخی با همان تلفظ معیار و برخی با تلفظ گویشی به کار می‌روند، حروف اضافه دیگری نیز وجود دارد. برای نمونه حرف اضافه «خد» (با) که در گویشهای مختلف خراسانی تلفظهای، متفاوتی از آن وجود دارد. برای مثال در گویشهای سبزواری و کلیدری آن را xa¦d، در گویش قوچانی، رومی و بیرجندی xod، در گویش نیشابوری axa¦d یا vaxa¦d، در گویش اسفراینی xoday در گویش قائنی xod /xoday، در گویش خواف xode و در گویش تربت‌حیدریه xedeyتلفظ می‌کنند (شفائی، ص۷۰؛.
[۳۱۹] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۳۲۰] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
[۳۲۱] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
[۳۲۲] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
[۳۲۳] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
[۳۲۴] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
[۳۲۵] محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۳.
[۳۲۶] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.
[۳۲۷] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۵، ۱۳۸۸ش.
[۳۲۸] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
[۳۲۹] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۰۸، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۳۳۰] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۶۶.


۷.۵.۱ - تکواژگونه‌ها

تفاوت در نظام آوایی گویشهای خراسانی سبب شده است که تکواژگونه‌های متعددی از حروف اضافه مشترک میان این گویشها و گویش فارسی معیار وجود داشته باشد. برای مثال در گویش سبزواری، نیشابوری، قائنی، بیرجندی، رومی برای حرف اضافه «به» تکواژگونه‌های be، ve، b، va، hÀ (علاوه بر vaو beدر گویش قائنی) و ha (علاوه بر be در گویش رومی) وجود دارد. در اغلب گویشهای خراسانی حرف اضافه «در» به صورت de (برای مثال در گویشهای تربت‌حیدریه، کلیدری و سبزواری) دیده می‌شود.
در بیش‌تر گویشهای خراسانی حرف اضافه «بر» به صورت ver یا var تلفظ می‌شود. در گویش اسفراینی حرف اضافه «بالا» به صورت (بَولَه) bowla تلفظ می‌گردد. در این گویش حرف اضافه دیگری نیز دیده می‌شود که مختصاین گویش است، مانند tall (تل: مثل و مانند) یا az malla/ malley (ازمله/ ملی: از آن وقت/ تا آن‌وقت) (شفائی، ص۷۰؛.
[۳۳۱] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
[۳۳۲] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
[۳۳۳] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
[۳۳۴] ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
[۳۳۵] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۴، ۱۳۸۸ش.
[۳۳۶] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
[۳۳۷] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
[۳۳۸] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۳۳۹] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.


۷.۶ - ضمایر

ضمایر منفصل فاعلی در گویشهای خراسانی تفاوت چندانی با ضمایر فارسی معیار ندارد. در اغلب گویشهای خراسانی این ضمایر به صورت mo (گاه به صورت me و ma نیز دیده می‌شود)، to، /u/ (گاه به صورت o و i)، ma¦، s§ema¦/ s§oma¦، una¦تلفظ می‌شود. اما گاه اختلافات اندکی در برخی از گویشها به چشم می‌خورد. برای مثال ضمیر «آنها» در گویش قائنی inu/unu، در بیرجندی uno¦ (n) /us§o¦ (n) و در گویش فردوس onoاست؛ در گویش اسفراینی ضمیر شخصی «من» به کار نمی‌رود و همیشه از ضمیر مشخصی ma¦ به‌جای آن استفاده می‌شود. در گویش قائنی صورتهای ترکیبی از ضمایر شخصی با حروف اضافه به کار می‌رود که ترکیبهای «هی» hÀ + i) hei: به او)، «وی» va + i) vai: به او)، «هینّو» hÀ + inu) heinu: به اینها)، و «وینو» va + inu) vainu: به اینها) نمونه‌هایی از آن است
[۳۴۰] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۶، ۱۳۶۸ش.
[۳۴۱] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰۶، ۱۳۷۷ش.
[۳۴۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷.
[۳۴۳] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۸۷.
[۳۴۴] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۳۴۵] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۷.
[۳۴۶] شفائی، ص۷۱.
[۳۴۷] تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۵.
ضمایر متصل ملکی و مفعولی در برخی از گویشهای خراسانی مانند قائنی و بیرجندی وجود ندارد. در این گویشها ضمایر منفصل فاعلی وظیفه ضمایر متصل ملکی را برعهده دارند. برای مثال در گویش قائنی معادل جمله «پولهایشان گم شده» جمله pulun inu gom s§odÀ (پولون اینو گم شده) است.
[۳۴۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۷، ۱۳۶۸ش.


۷.۶.۱ - ضمایر متصل مفعولی و ملکی

در معدودی از گویشهای خراسانی برخی صورتهای ضمایر متصل مفعولی و ملکی، قدمتی دیرینه دارند، نظیر صیغه‌های جمع ضمایر متصل ملکی ma¦x (ـمان)، ta¦x (ـتان) و s§ax (ـشان) در گویش اسفراینی .
[۳۴۹] محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۱، ص۳۰۳.
[۳۵۰] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۶.


۷.۶.۲ - ضمیر «خود»

تنها ضمیر مشترک موجود در گویشهای خراسانی همان «خود» فارسی است که در گویشهای متفاوت تلفظهای گوناگونی دارد، برای مثال در گویش قائنی و بیرجندی xo و در گویش سبزواری و نیشابور xa¦d و در گویش تربت‌حیدریه xodتلفظ می‌شود.
[۳۵۱] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۷، ۱۳۶۸ش.
[۳۵۲] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰۸، ۱۳۷۷ش.
[۳۵۳] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۳.
[۳۵۴] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۵، اصیل و زیبای نیشابور.
[۳۵۵] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۲.


۷.۶.۳ - ضمایر اشاره دور و نزدیک

ضمایر اشاره دور و نزدیک در اکثر گویشهای خراسانی به صورت i و u و جمع آن‌ها به صورت ina¦ و una¦ (در قائنی به صورت inu و unu) است. ضمایر پرسشی در گویشهای خراسانی غالبآ همان ضمایر پرسشی فارسی معیار هستند که در برخی از موارد تغییرات آوایی داشته‌اند. پرسش‌واژه kÀdu (کدام)، es§tow (چطور) و koja (کجا) نمونه‌هایی از این تغییرات آوایی است.
[۳۵۶] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۸، ۱۳۶۸ش.
[۳۵۷] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۷.
[۳۵۸] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، ۱۳۷۷ش.
[۳۵۹] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
[۳۶۰] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۵، اصیل و زیبای نیشابور.


۷.۷ - فعل

دستگاه فعل در بیش‌تر گویشهای خراسانی، در قیاس با فارسی معیار، امکانات متنوع‌تر و گسترده‌تری دارد. برخی از امکانات موجود در این دستگاه بازمانده ویژگیهای فعل در زبان فارسی میانه و فارسی دری آغازین است که اکنون در فارسی معیار از بین رفته است.

۷.۷.۱ - اقسام فعل از نظر ساختمان در گویشهای خراسانی

در گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار، افعال به لحاظ ساختمان به سه دسته افعال ساده، پیشوندی و مرکّب تقسیم می‌شوند. به‌رغم شباهتهای کلی اختلافاتی اساسی میان اقسام فعل در گویشهای خراسانی و فارسی معیار وجود دارد. برای مثال در گویشهای خراسانی افعال بسیطی وجود دارد که اکنون در فارسی معیار کارایی ندارد یا هرگز استفاده نشده است. مصدر jonda (جُنده: دزدیدن) در گویش قائنی،
[۳۶۱] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۶۲، ۱۳۶۸ش.
bruftan (بروفتن: چیزی را مجبور به بیرون رفتن کردن، کسی را با اعمال فشار از محل خارجکردن و فراری دادن) در گویش تایبادی ،
[۳۶۲] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۳۹.
jiridan (جیریدن: مکیدن) در گویش اسفراینی،
[۳۶۳] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۵۲.
jakidan (جکیدن: گریختن، جهیدن، مخفی شدن) در گویش تربت‌حیدریه،
[۳۶۴] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۸۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
laqqid (لَقِّیده: چسبیدن) در گویش بیرجندی
[۳۶۵] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۴۱۹، ۱۳۷۳ش.
نمونه‌هایی از این کاربرد است.

۷.۷.۲ - افعال مرکب

افعال مرکّب نیز در گویشهای خراسانی با زبان فارسی‌معیار تفاوتهایی دارد. برای نمونه برخی از افعال مرکّب‌در گویشهای خراسانی با همکردی متفاوت از همکرد نظیر آن افعال در زبان فارسی معیار ساخته می‌شوند. برای نمونه در بسیاری از گویشهای خراسانی به جای همکرد «شدن» از همکرد «رفتن» استفاده می‌شود که گاه برعکس این حالت نیز دیده می‌شود، برای مثال ser raftan (سر رفتن: سیرشدن) درگویش تربت‌حیدریه ،
[۳۶۶] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۴۵، مشهد ۱۳۷۴ش.
manda roftan (مندَه رُفتن: خسته شدن) (شفائی، ص۷۴) و na¦ka¦r roftan (ناکار رفتن: مجروح شدن، از کار افتادن) در گویش سبزواری،
[۳۶۷] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۴۹۴.
ba¦la¦ s§oda (بالا شده: بالا رفتن) و hÀta s§oda (هه ته شده: پایین آمدن) در گویشهای قائنی،
[۳۶۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۱، ۱۳۶۸ش.
و kos§ta raftan (کشته‌شدن) در گویش قوچانی.
[۳۶۹] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۱.
دراین گویشها فعل معین ساخت مجهول همیشه «رفتن» است. علاوه بر این در بسیاری از گویشهای خراسانی افعال مرکّبیبه کار می‌رود که معادل آن‌ها در فارسی معیار فعل مرکّب‌دیگری است. برای مثال فعل «دلنگو (ن) کردن» با تلفظهای متفاوت گویشی که به معنای آویزان کردن است، در گویشهای اسفراینی، سبزواری، تربت‌حیدریه، تایباد، بیرجندی، قائنی دیده می‌شود.
[۳۷۰] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۰.
[۳۷۱] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۷۳.
[۳۷۲] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۲۴، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۳۷۳] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۸۸.


۷.۷.۳ - تنوع افعال پیشوندی

یکی دیگر از ویژگیهای مشترک در دستگاه فعلی گویشهای خراسانی تنوع افعال پیشوندی است. در این گویشها پیشوندهای فعلی وجود دارد که یا در زبان فارسی معیار معادلی ندارد یا گستره کاربرد آن‌ها بسیار محدودتر از گویشهای خراسانی است. برای مثال پیشوند «ها» با تکواژگونه‌های متعددی نظیر hÀ، ho، ha¦ و h در برخی گویشهای خراسانی، به‌ویژه گویشهای جنوبی‌تر خراسان نظیر کاخکی، فردوس، قائنی، رومی و بیرجندی، در آغاز برخی از افعال واقع می‌شود و اغلب معنی «فرو» دارد
[۳۷۴] علی‌اشرف صادقی، گویش‌شناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی، ج۱، ص۴، ۱۳۸۱ش.
(که معتقد است این پیشوند در متون کهن معنای «فرا» می‌دهد) و جهت فعل را به سوی پایین نشان می‌دهد یا معنی حرف اضافه «به» و «در» را داراست، اما گاه معنای خاصی ندارد. برای مثال معادل فعل پایین افتاد، در گویش قائنی hÀ-taft-i، در گویش رومی و کاخکی h-afti (هفتی) و در گویش بیرجندی h-ofta¦d (هُفتاد) است. در گویش فردوس فعل پیشوندی astan ho-ns§ به همان معنای «نشستن» است و پیشوند ho فاقد معناست.
[۳۷۵] «رومی»، «قائنی»، ذیل «بیرجندی»، «کاخکی»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
[۳۷۶] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۹.
[۳۷۷] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۴۱، ۱۳۷۷ش.
این پیشوند در فارسی معیار امروز وجود ندارد، اما کاربرد آن بر سر برخی افعال‌نظیر «هاگیر»، «هاده» و «هارو» در برخی از متون قدیمی فارسی دری مانند اسکندرنامه و برخی از ترجمه‌ها و تفاسیر کهن قرآن کریم برجای مانده از قرون نخستین هجری، دیدهشده است. در برخی از این متون تکواژگونه «هو» از همین پیشوند نیز دیده می‌شود.
[۳۷۸] علی‌اشرف صادقی، گویش‌شناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی، ج۱، ص۵، ۱۳۸۱ش.
ملک‌الشعرای بهار
[۳۷۹] محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۱، ص۳۴۳.
[۳۸۰] محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۲، ص۱۴۱.
استعمال این پیشوند را در این متون حاصل تأثیر لهجه جنوب طبرستان و مردم سمنان و شاهرود و قومس قدیم دانسته است. به گفته وی این پیشوند هنوز در برخی از گویشهای روستاهای ری، سمنان، دامغان و شمیران و مازندران متداول است
[۳۸۱] پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۸۴، ۱۳۷۳ش.
(که استعمال این پیشوند را در متون فارسی دری تحت‌تأثیر یکی از گویشهای محلی می‌داند اما آن را تنها به گویشهای دریای خزر محدود نکرده است). مقدسی
[۳۸۲] مقدسی، ج۱، ص۳۶۸.
نیز به کاربرد این پیشوند در زبان مردم قومس و جرجان اشاره کرده است.

۷.۷.۴ - تعدد تکواژگونگی پیشوندهای فعلی

در اغلب گویشهای خراسانی پیشوندهای فعلی «بر، باز، ب و در» که در فارسی معیار امروز به‌کار می‌روند، تعدد تکواژگونگی و گستره معنایی و کاربردی بالایی دارند. در اکثر این گویشها تکواژگونه‌های v r، ver، vÀr، ve، va، v، vo، dÀ و da، گونه‌های متعددی از چهار پیشوند مذکورند.
[۳۸۳] «رومی»، «سبزواری»، ذیل «بیرجندی»، «قائنی»، «کاخکی»، «کلیدری»، «نیشابوری»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
گاه ترکیب معنایی این پیشوندها با جزء فعلی حالت ترکیبی می‌گیرد و تجزیه اجزای معانی از یکدیگر به آسانی میسر نیست. برای مثال در گویش قائنی va-kos§t (خاموش کردن)، و va-kerda (باز کردن) و va-dÀvida (به معنای پخش شدن) است.
[۳۸۴] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، ۱۳۶۸ش.
در گویش فردوس da-pac§c§ida-s§oda (n) (د پچّیده شدن: از چیزی بیزار شدن)، da-pokkonda (n) (دپُکُّند (ن) : به طور کامل پوشانیدن با لحاف، لباس و غیره)، da-xosponda (n) (دخسپوند (ن) : پر کردن و انباشتن کیسه) است.
[۳۸۵] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۰.
در ترجمه قرآن قدس نیز این تکواژگونگی در پیشوندهای فعلی دیده می‌شود.
[۳۸۶] قرآن قدس، ج۱، همان مقدمه، ص۶۴.


۷.۷.۵ - اقسام فعل از نظر زمان در گویشهای خراسانی

در گویشهای خراسانی افعال به لحاظ زمان همانند زبان فارسی معیار دارای سه‌گونه گذشته، حال و آینده هستند، اما تعدد و تنوع هریک از این زمانهای سه‌ ‌گانه فعل در این گویشها بسیار بیش‌تر از زبان فارسی معیار است. برخی از این تنوعات ساختاری ریشه در فارسی میانه یا فارسی دری آغازین دارد که در زبان فارسی معیار کاربرد آن فراموش شده است.

۷.۷.۶ - ساخت فعل زمان گذشته

ساخت زمان گذشته ساده در گویشهای خراسانی صورتهای مختلفی دارد. در برخی از گویشهای خراسانی نظیر قائنی، بیرجندی، خانیکی، فردوس، خواف، تربت جام، سبزواری گذشته ساده از ترکیب پیشوند «ب»
[۳۸۷] حمیدرضا خزاعی.
+ ستاک گذشته + شناسه‌های فعلی ساخته می‌شود. گاه به اقتضای فعل به کار رفته از پیشوندهای دیگری به غیر از «ب» نیز استفاده می‌شود، مانند افعال beraftom (رفتم) یا bo-xa¦rd-om (خوردم) یا vargoftom (گفتم) و dabastom (بستم).
[۳۸۸] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۶۳، ۱۳۶۸ش.
[۳۸۹] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۳۹۰] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.
[۳۹۱] مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۱.
[۳۹۲] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
[۳۹۳] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۷.
در برخی دیگر از گویشهای خراسانی نظیر اسفراینی، نیشابوری، قوچانی، تایباد، توس و تربت حیدریه، ساخت فعل گذشته ساده همانند زبان فارسی معیار از ترکیب ستاک گذشته به علاوه شناسه‌های شخص و شمار شکل می‌گیرد.
[۳۹۴] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
[۳۹۵] محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۱.
[۳۹۶] محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۱۹.
[۳۹۷] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.

به نظر می‌رسد نوع اول ساخت گذشته ساده بازمانده زبان فارسی میانه باشد چرا که در برخی متون باقی‌مانده از فارسی میانه گاه پیشوند «ب» بر سر صیغه ماضی تام می‌آمده و برخی محققان عمل آن را «بیان اتمام و انجام یافتن فعل» دانسته‌اند، اما برخی آن را «باء زینت» و گاه «باء تأکید» نامیده‌اند که این تعبیر چندان معتبر نیست؛ زیرا در برخی دیگر از گویشهای کهن ایرانی نظیر گویش طبری آمدن پیشوند «ب» بر سر صیغه ماضی تام آن را از انواع دیگر ماضی متمایز کرده است.
[۳۹۸] پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۷۹، ۱۳۷۳ش.
به نظر می‌رسد که این نوع ساخت ماضی در گویشهای جنوبی‌تر خراسان رایج‌تر است و این امر دالّ بر قدمت ویژگیهای این گویشها بر گویشهای شمالی‌تر است.
از سوی دیگر در معدودی از گویشهای خراسانی نوع دیگری از ساخت ماضی مطلق (برای افعال متعددی) وجود دارد که در آن فعل ماضی بدون ضمایر متصل فاعلی (شناسه‌ها) ساخته می‌شود و صیغه‌های آن برای تمام اشخاص یکسان است و صیغه فعل به کمک فاعل یا ضمیر جمله پیش از فعل تشخیص داده می‌شود. این نوع از صرف فعل ماضی مطلق در فارسی میانه وجود داشته و ویژه افعال متعددی بوده است،
[۳۹۹] جمال رضائی، ساختمان و صرف فعل ماضی در گویش کهن هرات، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۲، ۱۳۵۵ش.
در برخی از گویشهای خراسانی قدیم نظیر گویش هراتی کهن و در برخی از گویشهای خراسان کنونی نظیر گویش بیرجندی (با دو دسته از ضمایر) و گویش فردوس (با یک دسته ضمیر) این نوع از ساخت فعل ماضی متداول بوده و هست با این تفاوت که در این گویشها این نوع صرف فعل تعمیم یافته و هم افعال متعددی و هم افعال لازم را شامل می‌شود، در گویش بیرجندی mo ho ns§as (t) (من نشستم) و uno¦ ho ns§as (t) (آنان نشستند) و mo be bord (من بردم) و uno¦ bebord (آنها بردند) نمونه‌هایی از این نوع است. در گویش بیرجندی این نوع از ساخت فعل ماضی با دسته دیگری از ضمایر (o¦m، e¦t، -e¦s§، -ma¦، -tu و -s§u) که در واقع گونه گویشی ضمایر متصل مفعولی و اضافی فارسی معیارند، نیز ساخته می‌شود مانند om gof (t) (گفتم) و s§u gof (t) (گفتید).
[۴۰۰] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۵۵، ۱۳۷۷ش.
[۴۰۱] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۲.
در بیرجندی ترکیب پیشوند «ب»، بن ماضی و ضمیر متصل فاعلی (beraftom: رفتم) نیز برای ساخت ماضی ساده وجود دارد.
[۴۰۲] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.

علاوه بر این در دیگر ساختهای فعل ماضی نظیر ماضی استمراری ، ماضی نقلی، ماضی نقلی استمراری، ماضی بعید و ماضی بعید استمراری نیز این تعدد ساختی (متناسب با نوع ضمیر) وجود دارد.
[۴۰۳] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۷ـ۲۷۰، ۱۳۷۷ش.
صرف فعل ماضی «زدن» در گویش فردوس دو صورت نشان داده شده است
[۴۰۴] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۲.
: با صرف شناسه در آخر، be-zad-om (زدم) be-za-ma (زدیم) be-zad-et (زدی) be-za-ta (زدید) be-zad-es§ (زد) be-za-s¨a (زدند)
با صرف ضمیر منفصل در آغاز و بدون شناسه، ma-be-za (من‌زدم) ma-be-za (ما زدیم) to-be-za (تو زدی) s§oma¦-be-za (شما زدید) u¥-be-za (او زد) ono-be-za (آنها زدند)

۷.۷.۷ - شناسه‌های شخص و شمار افعال در زمان گذشته

شناسه‌های شخص و شمار افعال در زمان گذشته ‌در اغلب گویشهای خراسانی عبارت‌اند از: -om؛ و -i in/en/ey ;em/im؛،
[۴۰۵] کلیدری و نیشابوری، - در غالب گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی، رومی و بیرجندی، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
[۴۰۶] ذیل همین گویشها، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
-ek در گویشهای تربت‌حیدریه، تربت جام و لهجه مشهدی‌که در قوچانی به صورت -ag تجلی می‌یابد
[۴۰۷] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.
[۴۰۸] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۴۰۹] تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۳.
[۴۱۰] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۹.
تکواژگونه تهی Ò در گویش اسفراین
[۴۱۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
-inدر قوچانی و اسفراینی
[۴۱۲] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
[۴۱۳] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۹.
تکواژگونه -en در تربت‌حیدریه، تربت جام و خواف
[۴۱۴] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.
[۴۱۵] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۴۱۶] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
و -eyدر قائنی و بیرجندی
[۴۱۷] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۳، ۱۳۶۸ش.
[۴۱۸] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۳، ۱۳۷۷ش.
رواجدارند.
[۴۱۹] ذیل گویشهای مختلف خراسانی، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
گاه در برخی از گویشهایی که ویژگیهای کهن‌تری را حفظ کرده‌اند، شناسه‌های فعلی تاحدودی با طرح کلی مذکور تفاوت دارد این شناسه‌ها در قالب صرف فعل ماضی ساده در گویش خانیکی و گویش فردوس به صورتهای beraf-ma (رفتیم)، beraf-ta (رفتید)، beraf-s§a (رفتند)، beraft-om (رفتم)، braft-et (رفتی)، و beraft-es§ (رفت) دیده می‌شود. ساخت فعل در دیگرزمانهای ماضی نظیر ماضی استمراری، ماضی نقلی ، ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید، ماضی ابعد و ماضی التزامی و ملموس و نیز مضارع اخباری و التزامی در اکثر گویشهای خراسانی بسیار مشابه زبان فارسی معیار است، اما به لحاظ آوایی تفاوتهای بسیاری میان این ساختها، در هریک از گویشهای خراسانی و ساختهای معادل آن‌ها در زبان فارسی معیار دیده می‌شود.
[۴۲۰] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۱.
[۴۲۱] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۹.
[۴۲۲] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۸.
[۴۲۳] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۹.
[۴۲۴] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۹۱، ۱۳۶۸ش.
[۴۲۵] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۶۱، ۱۳۷۷ش.
در برخی گویشهای خراسانی نظیر خانیکی، صرف زمانهای مختلف فعل با دیگر گویشها تفاوت دارد. برای مثال در این گویش صیغه‌های مصدر «رفتن» به شکل be. raftam. bo (رفته بودم)، berafta. ma. bo (رفته بودیم)، و be. raftatabo (رفته بودید) بیان می‌شود.
[۴۲۶] مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۲.
چنان‌که مشاهده می‌شود، شناسه‌های شخص و شمار برخلاف فارسی معیار به جای چسبیدن به فعل کمکی «بود» به فعل اصلی «رفتن» می‌پیوندند.

۷.۷.۸ - دگرگونیهای آوایی در ساخت زمانهای مختلف فعل

در گویشهای خراسانی ساخت زمانهای مختلف فعل با دگرگونیهای آوایی درخور توجه در ریشه افعال همراه است. فرایند تخفیف در ریشه افعال گاه سبب می‌شود که فعل به یک حرف تقلیل یابد. برای مثال اول شخص مفرد فعل «خواستن» در گویشهای قائنی،
[۴۲۷] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۷، ۱۳۶۸ش.
تربت حیدریه،
[۴۲۸] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۱۲.
خانیکی،
[۴۲۹] مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۳.
نیشابوری،
[۴۳۰] رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۸، اصیل و زیبای نیشابور.
خواف،
[۴۳۱] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
فریمان ،
[۴۳۲] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
تربت جام،
[۴۳۳] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
قوچانی
[۴۳۴] محمد جابانی، «مِیُمْ» یغما، ج۱، ص۳۴۹، ج ۳۲ (۱۳۷۰ش).
به صورت mayom (مَیُم) بیان می‌شود.

۷.۷.۹ - ساخت فعل زمان آینده

در گویشهای خراسانی صرف فعل در زمان آینده بسیار مشابه با زبان فارسی معیار است، اما علاوه بر اختلافات آوایی، اختلافات ساختاری نیز دیده می‌شود. برای مثال در برخی از گویشها نظیر سبزواری شناسه شخص و شمار فعل به جزء دوم فعل، یعنی فعل اصلی می‌پیوندد مثلا در سبزواری: Xa xa¦d-om (خواهم خورد).
[۴۳۵] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۰.


۷.۷.۱۰ - منفی کردن فعل

در اکثر گویشهای خراسانی منفی کردن فعل درست همانند فارسی معیار با الحاق پیشوند ne-
[۴۳۶] حمیدرضا خزاعی.
به ابتدای فعل به‌دست می‌آید، اما در برخی از گویشهای خراسانی
[۴۳۷] افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
که در آغاز برخیاز زمانهای افعال پیشوند be-وجود دارد، عنصر نفی پس‌از آن واقع می‌شود. در این گویشها پیشوند نفی بعد از پیشوند be- و پیشوند فعلی، پیش از پیشوند استمراری me می‌آید. برای نمونه در گویش خانیکی be-na-ma-raf (نرفتیم)، درگویش بیرجندی bo-no-poxt- (نپخته است)، در گویش قائنی vÀr. nÀ. me. g. an (نمی‌گویند) و در گویش طبسی be. na. raft (نرفت) نشان‌دهنده کاربرد پیشوند نفی است.
[۴۳۸] مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۵.
[۴۳۹] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۳۱۹، ۱۳۷۷ش.
[۴۴۰] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۹۴، ۱۳۶۸ش.
[۴۴۱] غلامرضا ریاضی، لهجه طبسی، ج۱، ص۲۷.
وجود این ویژگیدر گویشهای جنوب خراسان دالّ بر قدمت آنهاست، چراکه در زبان پهلوی جنوبی نیز غالبآ جزء صرفی «ب» پیش‌از حرف نفی می‌آمده است در متون بازمانده زبان فارسی دری آغازین نیز این ویژگی به‌وفور دیده می‌شود.
[۴۴۲] پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۸۴، ۱۳۷۳ش.


۷.۸ - اشتقاق در گویشهای خراسانی

ساختمان واژه‌ها و روشهای واژه‌سازی در گویشهای خراسانی کمابیش همانند زبان فارسی معیار است. پیشوندها و پسوندهای موجود در گویشهای خراسانی بیش‌تر همان پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی معیار است، که برخی از آن‌ها عینآ و بعضی با اختلافاتی در لفظ یا معنی در این گویشها به‌کار می‌رود.
[۴۴۳] «در»، «فرو»، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
در گویشهای خراسانی وندهایی وجود دارد که در فارسی معیار کاربردی ندارد، برخی از این وندها بازمانده از زبان فارسی میانه یا زبان فارسی دری نخستین است.

۷.۸.۱ - پیشوند کر

پیشوند kor- (کُر) در گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی و بیرجندی با اسم ترکیب شده و صفتی با مفهوم کوتاهی و بریدگی می‌سازد. kor-pa¦ (پاکوتاه) و kor-dom (دم‌بریده) نمونه‌ای از این پیشوندهاست.
[۴۴۴] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۳۷، ۱۳۷۷ش.
[۴۴۵] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
این پیشوند در فارسی محاوره‌ای به صورت kol (کُل: بی‌تناسب و کوتاه) تلفظ می‌شود که در اصل صفت است نه پیشوند.
[۴۴۶] فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل «کل»، ۱۳۸۱ش.
یکی از پسوندهای مشترک میان بسیاری از گویشهای خراسانی، پسوند -ukاست که به اسم پیوسته و صفت مبالغه می‌سازد، این پسوند در حقیقت شکل کهن پسوند -u در فارسی معیار است. این پسوند در اکثر گویشهای خراسانی نظیر اسفراینی، فردوس، قائنی، بیرجندی، رایجاست، مانند واژه av-da-bar-u¦k (بسیار آبکی)، در گویش فردوس و واژه اخموک axm-uk (بسیار اخمو)، در گویش اسفراینی واژه giryuk (بسیار گریان)، در گویش قائنی و بیرجندی.
[۴۴۷] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵ـ۶۱۶.
[۴۴۸] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۲.
[۴۴۹] رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
[۴۵۰] جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۴۸، ۱۳۷۷ش.
یکی دیگر از پسوندهای رایجدر گویشهای خراسانی پسوند نام آوا ساز -ast است؛ این پسوند در متون کهن فارسی دری نظیر قصص قرآن مجید ، تفسیر شنشقی و تاج ‌المصادر نیز به‌کار می‌رفته است.
[۴۵۱] نجیب مایل هروی، پسوندی نام‌آوا ساز در گونه‌های فارسی خراسانی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
این پسوند به پایان یک نام آوا اضافه شده و تغییراتی در معنای آن پدید می‌آورد. به این ترتیب که مفهوم ناگهانی پدید آمدن و عدم استمرار (یا استمرار کوتاه‌ مدت) نام آوا را می‌رساند.
[۴۵۲] اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۰، ۱۳۸۰ش.
این پسوند در گویشهای بیرجندی، قائنی، سبزواری، تربت‌حیدریه و حتی در لهجه مشهدی نیز دیده می‌شود. واژه gorombost (گُرُمبُست: صدای ناگهانی گرمب) و s§oloppas (شُلُپَس: صدای ناگهانی شُلُپ) مثالهایی از کاربرد این پسوند (با تغییراتی آوایی) در گویشهای خراسانی است.
[۴۵۳] اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۴، ۱۳۸۰ش.
[۴۵۴] تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۶.
علاوه بر این پسوندهای مشترک میان گویشهای خراسانی، در برخی از گویشها پسوندهای کهنی دیده می‌شود، که در میان گویشهای دیگر رواجندارد، مانند پسوند بُنوتّ، -o در گویش فردوس که پس از مضاف‌الیهی که نام پدر باشد می‌آید. این پسوند در اصل در فارسی میانه «ـان» (ماننداردشیر بابکان، خسرو قبادان) بوده است. hasan boraym-o (حسن برایُمُ، حسن پسر ابراهیم) نمونه‌ای از کاربرد آناست.
[۴۵۵] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۶.
پسوند صفت شباهت‌ساز -ixدر گویش نیشابوری (مانند ter-ix: به معنای راست وایستاده مانند تیر) نیز از پسوندهای کهن به‌شمار می‌رود.
[۴۵۶] محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۱.


۷.۹ - واژگان در گویشهای خراسانی

در گنجینه غنی واژگان گویشهای خراسانی علاوه بر واژه‌ها و ترکیباتی که در فارسی معیار وجود دارد (با تغییرات آوایی کم یا زیاد)، واژه‌های کهن و مشترکی یافت می‌شود که اکنون در زبان فارسی معیار از میان رفته است. بسیاری از این واژه‌ها و ترکیبها در متون کهن پارسی به‌ویژه متون قرون نخستین هجری، چون قرآن قدس، ترجمه تفسیر طبری، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری ، تفسیر قرآن‌مجید نسخه محفوظ در کتابخانه کیمبریج ، سفرنامه ناصرخسرو ، تاریخ بیهقی ، کلیله و دمنه ، سروده‌های عطار نیشابوری به‌کار رفته‌اند.
[۴۵۷] حسن نظریان، گویش‌های محلی خراسان (گویش نیشابوری)، ج۱، ص۲۹ـ۳۰.
شناخت این واژه‌ها در گویشهای خراسانی مشکل درک برخی از متون کهن فارسی دری را برطرف می‌سازد.
[۴۵۸] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۸۸ش.
برای مثال واژه کنگرش در بیت بار کژ به کنگرش اندرا/ چون از او سوداست مرشادی تو را، از اشعار رودکی ، به معنای آرنج آمده است. این واژه اکنون در گویشهای جنوب خراسان نظیر بیرجندی و قائنی به صورت (کنگرشک) kongeres§k تلفظ می‌شود.
[۴۵۹] محمد بهنام‌فر، واژه‌ها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۰۸.
[۴۶۰] محمد بهنام‌فر، واژه‌ها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۱۱.
[۴۶۱] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۵۲، ۱۳۸۵ش.
[۴۶۲] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۳۸۱، ۱۳۷۳ش.
همین واژه در اکثر گویشهای دیگرخراسان نظیر قوچانی، فریمانی، تربت‌جام، تربت حیدریه، اسفراینی، سبزواری و گویش خواف به صورت (زینگیچه) zingic§a دیده می‌شود.
[۴۶۳] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
[۴۶۴] محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
[۴۶۵] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۹۴.
[۴۶۶] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۱۲.
[۴۶۷] عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۴.
[۴۶۸] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۶۴.
واژه سمروق (somaruq)، در گویش قائنی به معنای قارچ است و در گویش بیرجندی و سبزواری نیز با اندک تفاوت آوایی به همین معنا به کار می‌رود.
[۴۶۹] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۲۰۹، ۱۳۸۸ش.
[۴۷۰] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۸۹، ۱۳۷۳ش.
[۴۷۱] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۳۰.
این واژه در تاریخ بلعمی
[۴۷۲] تاریخ بلعمی، ص۵۶۳ـ۵۶۴.
نیز به صورت سماروغ به کاررفته است.

۷.۱۰ - واژه‌های مختص گویشهای خراسانی

در گویشهای خراسانی واژه‌هایی وجود دارد که اگرچه در زبان فارسی معیار نیست، در دیگر گویشهای ایرانی یافت می‌شود. برای نمونه در اکثر گویشهای خراسانی واژه خُسُر/ خُسور (/xosur xosor) به‌معنای پدرزن و پدرشوهر وجود دارد.
[۴۷۳] رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۲۰۷، ۱۳۸۸ش.
[۴۷۴] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۴۱.
[۴۷۵] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۹.
[۴۷۶] جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۸، ۱۳۷۳ش.
[۴۷۷] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۸۶، ۱۳۸۵ش.
این واژه در برخی از گویشهای کردی‌نیز به‌کار برده می‌شود.
[۴۷۸] ذیل «خسوره»، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
برخی از واژه‌های موجود در گویشهای خراسانی از دیگرزبانها و گویشهای رایجدر منطقه وارد شده‌است. برای مثال‌واژه قروت (qorut) در گویشهای فردوس، تربت‌حیدریه، قائنی، اسفراینی و سبزواری (در دو گویش اخیر این واژه به صورت «قُریت» تلفظ می‌شود) وجود دارد که واژه‌ای ‌ترکی است.
[۴۷۹] محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۷.
[۴۸۰] احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۷۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
[۴۸۱] رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۸۵ش.
[۴۸۲] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۲۶.
[۴۸۳] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۳۹.
دسته دیگری از واژه‌های موجود در گویشهای خراسانی منحصر به همین گویشهاست. برای مثال در بیش‌تر این گویشها (با اندک اختلافات آوایی) واژه چقوک/ چغوک به معنای گنجشک و واژه چُخت (c§oxt) به معنای سقف است.
[۴۸۴] ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۵۷.
[۴۸۵] بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۵۵.
[۴۸۶] حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۰۵.
[۴۸۷] رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
حروف آوانگاری در این مقاله در نسخه چاپی دقیق است و رجوع به آن به خواننده اینترنتی توصیه موکد می‌شود.


(۱) محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی.
(۲) اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ۱۳۸۰ش.
(۳) اعظم استاجی، هماهنگی واکه‌ای در گویش سبزواری، ۱۳۸۵ش.
(۴) افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
(۵) امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ.
(۶) محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
(۷) فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ۱۳۸۳ش.
(۸) محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ۱۳۸۰ش.
(۹) محمدتقی بهار، سبک‌شناسی.
(۱۰) محمد بهنام‌فر، واژه‌ها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی.
(۱۱) تاریخ سیستان.
(۱۲) تفسیری بر عشری از قرآن مجید.
(۱۳) محمد جابانی، «مِیُمْ» یغما، ج ۳۲ (۱۳۷۰ش).
(۱۴) علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی.
(۱۵) پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ۱۳۵۲ش.
(۱۶) پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ۱۳۷۳ش.
(۱۷) احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، مشهد ۱۳۷۴ش.
(۱۸) علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
(۱۹) محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری.
(۲۰) رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی.
(۲۱) محمدتقی راشد محصل، گویش بیرجند.
(۲۲) ربیع، علی‌نامه (منظومه‌ای کهن).
(۲۳) عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف.
(۲۴) جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ۱۳۷۷ش.
(۲۵) جمال رضائی، ساختمان و صرف فعل ماضی در گویش کهن هرات، ۱۳۵۵ش.
(۲۶) جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ۱۳۷۳ش.
(۲۷) حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی.
(۲۸) غلامرضا ریاضی، لهجه طبسی.
(۲۹) رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ۱۳۸۸ش.
(۳۰) رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
(۳۱) رضا زمردیان، فونولوژی لهجه قاین، بهار ۱۳۴۶.
(۳۲) رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ۱۳۸۵ش.
(۳۳) احمدشفائی، پاره‌ای از ویژگیهای گویش سبزوار.
(۳۴) علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ۱۳۵۷ش.
(۳۵) علی‌اشرف صادقی، گویش‌شناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی، ۱۳۸۱ش.
(۳۶) محسن صادقی، پاره‌ای از ویژگی‌های واژگانی گویش زیرکوه قاینات، ۱۳۸۵ش.
(۳۷) محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری.
(۳۸) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ۱۳۸۱ش.
(۳۹) فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور.
(۴۰) فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش.
(۴۱) قرآن قدس.
(۴۲) ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
(۴۳) مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک.
(۴۴) نجیب مایل هروی، پسوندی نام‌آوا ساز در گونه‌های فارسی خراسانی.
(۴۵) حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار.
(۴۶) ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه.
(۴۷) رجبعلی مظلومی، زبان غنی، اصیل و زیبای نیشابور.
(۴۸) مقدسی.
(۴۹) مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
(۵۰) محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد.
(۵۱) محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد.
(۵۲) حسن نظریان، گویش‌های محلی خراسان (گویش نیشابوری).
(۵۳) تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی.
(۵۴) بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین.
(۵۵) محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس.
(۵۶) GilbertVladimir lvanov, "Notes on the ethnology of Khurasan", The Geographical journal, vol ۶۷, no۲ (Feb ۱۹۲۶).
(۵۷) Paris ۱۹۹۵ David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, London ۱۹۹۰Lazard, La formation de la langue persane.


۱. ایوانوف، ص۱۴۵.
۲. ایوانوف، ص۱۴۵.
۳. حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۱.
۴. لازارد، ص۱۲۹.
۵. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۵.
۶. ایوانوف، ص۱۴۶.
۷. ایوانوف، ص۱۴۷.
۸. فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۱، ص۳۶.
۹. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
۱۰. تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
۱۱. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۳۹، ۱۳۸۸ش.
۱۲. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ج۱، ص۱۳، ۱۳۶۹ش.
۱۳. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۵.
۱۴. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
۱۵. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴، ۱۳۶۸ش.
۱۶. حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.
۱۷. محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۷۰.
۱۸. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۲۷، ۱۳۵۷ش.
۱۹. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۷، ۱۳۵۷ش.
۲۰. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
۲۱. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
۲۲. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۴.
۲۳. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۰.
۲۴. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۹.
۲۵. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
۲۶. پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۲، ۱۳۷۳ش.
۲۷. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
۲۸. مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۰.
۲۹. مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
۳۰. مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
۳۱. محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۹.
۳۲. زمردیان، ۱۳۴۶ش، ص۷۷.
۳۳. حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.
۳۴. محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۸.
۳۵. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۶.
۳۶. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، ۱۳۸۳ش.
۳۷. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
۳۸. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
۳۹. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۱.
۴۰. ۲۷۳، حسن محتشم، ج۱، ص۱۶، فرهنگنامه بومی سبزوار.
۴۱. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۱ و پانویس ۲، ۱۳۸۸ش.
۴۲. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.
۴۳. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۱.
۴۴. «ای» کوتاه و «او» کوتاه بوده‌اند و مانند فتحه، کسره و ضمه در فارسی امروز تلفظ نمی‌شده‌اند، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
۴۵. حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۲.
۴۶. حمیدرضا خزاعی.
۴۷. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
۴۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴ـ۱۷، ۱۳۶۸ش.
۴۹. محمدتقی راشد محصل، گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰.
۵۰. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
۵۱. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۹۷.
۵۲. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۲۶.
۵۳. تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
۵۴. ۷۸۸، ایران کلباسی، ج۱، ص۶۸۹، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۵۵. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.
۵۶. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۵۷. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
۵۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۵، ۱۳۶۸ش.
۵۹. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۹۷.
۶۰. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۶۱. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴ـ۱۷، ۱۳۶۸ش.
۶۲. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.
۶۳. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۵۱.
۶۴. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۰.
۶۵. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۷.
۶۶. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
۶۷. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۵۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
۶۸. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۶، ۱۳۷۳ش.
۶۹. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۶۲، ۱۳۷۳ش.
۷۰. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۱.
۷۱. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
۷۲. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۱۱، ۱۳۸۳ش.
۷۳. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
۷۴. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۷۵. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
۷۶. علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۶۰.
۷۷. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۷، ۱۳۶۸ش.
۷۸. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۹۶، ۱۳۷۳ش.
۷۹. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
۸۰. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۶.
۸۱. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۲۷، مشهد ۱۳۷۴ش.
۸۲. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۷۲.
۸۳. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۷، ۱۳۸۳ش.
۸۴. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۸۵. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۱۸.
۸۶. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۵.
۸۷. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۳.
۸۸. علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی، ج۱، ص۱۰۶.
۸۹. مکنزی، ذیل "walg"
۹۰. پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۱۰۵ـ۱۲۴، ۱۳۵۲ش.
۹۱. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۵۳.
۹۲. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۵، ص۱۲۸۶.
۹۳. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۹۲.
۹۴. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۱۹۶.
۹۵. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۲، ص۵۰۲.
۹۶. اعراف/سوره، آیه ۴۱.    
۹۷. حشر/سوره۵۹، آیه۱۵.    
۹۸. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۹۹. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.    
۱۰۰. اعراف/سوره۷، آیه۴۱.    
۱۰۱. مائده/سوره، آیه ۳۲.    
۱۰۲. تاریخ سیستان، ج۱، ص۳۸۴.
۱۰۳. ربیع، علی‌نامه (منظومه‌ای کهن)، ج۱، ص۲۶۳.
۱۰۴. مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۹.
۱۰۵. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
۱۰۶. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۴.
۱۰۷. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۴.
۱۰۸. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۸.
۱۰۹. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۴۴، ۱۳۸۳ش.
۱۱۰. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ ۱۸۳.
۱۱۱. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۳۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۱۲. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۰۶، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۱۳. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۷۲، ۱۳۷۳ش.
۱۱۴. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۴۰۴، ۱۳۷۳ش.
۱۱۵. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۸، ۱۳۶۸ش.
۱۱۶. قرآن قدس.
۱۱۷. قرآن قدس.
۱۱۸. قرآن قدس.
۱۱۹. قرآن قدس.
۱۲۰. قرآن قدس.
۱۲۱. قرآن قدس.
۱۲۲. قرآن قدس.
۱۲۳. قرآن قدس.
۱۲۴. قرآن قدس.
۱۲۵. تفسیری بر عشری از قرآن مجید.
۱۲۶. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۴، ۱۳۷۷ش.
۱۲۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۰۹.
۱۲۸. امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۰۸.
۱۲۹. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۲۵، ۱۳۸۵ش.
۱۳۰. قرآن قدس.
۱۳۱. قرآن قدس.
۱۳۲. قرآن قدس.
۱۳۳. قرآن قدس.
۱۳۴. قرآن قدس.
۱۳۵. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۱.
۱۳۶. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۵، ۱۳۶۸ش.
۱۳۷. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۵، ۱۳۷۷ش.
۱۳۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
۱۳۹. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۵، ۱۳۷۷ش.
۱۴۰. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۷۶.
۱۴۱. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۸۱.
۱۴۲. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۷.
۱۴۳. قرآن قدس.
۱۴۴. قرآن قدس.
۱۴۵. قرآن قدس.
۱۴۶. ذیل همین گویشها، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۱۴۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
۱۴۸. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲.
۱۴۹. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۳، ۱۳۸۳ش.
۱۵۰. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، ۱۳۸۳ش.
۱۵۱. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۸، ۱۳۷۷ش.
۱۵۲. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۸۰، ۱۳۸۵ش.
۱۵۳. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۹۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۵۴. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۰.
۱۵۵. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
۱۵۶. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ۱۳۸۳ش.
۱۵۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
۱۵۸. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
۱۵۹. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۷.
۱۶۰. ذیل «پادشا» و «قر»، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
۱۶۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶.
۱۶۲. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۰، ۱۳۸۳ش.
۱۶۳. ۱۹۰، رضا زمردیان، ج۱، ص۱۱۶، واژه‌نامه گویش قاین، ۱۳۸۵ش.
۱۶۴. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۴۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۶۵. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۸، ۱۳۷۷ش.
۱۶۶. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۳۲.
۱۶۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۰۲.
۱۶۸. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
۱۶۹. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۷۰. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۲۶، ۱۳۸۵ش.
۱۷۱. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۰۹، ۱۳۸۳ش.
۱۷۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۸.
۱۷۳. علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۶.
۱۷۴. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۳۳.
۱۷۵. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۹.
۱۷۶. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۹، ۱۳۸۳ش.
۱۷۷. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۶۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۷۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۹، ۱۳۶۸ش.
۱۷۹. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۸، ۱۳۷۷ش.
۱۸۰. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
۱۸۱. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.
۱۸۲. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۳.
۱۸۳. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
۱۸۴. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ۱۳۸۳ش.
۱۸۵. محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۵.
۱۸۶. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۷۷ش.
۱۸۷. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۸۸. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶ـ۸۷.
۱۸۹. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۰.
۱۹۰. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۹۱. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۸۰، مشهد ۱۳۷۴ش.
۱۹۲. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۹.
۱۹۳. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۵.
۱۹۴. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
۱۹۵. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲.
۱۹۶. ذیل مشتقات واژه خانه، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
۱۹۷. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۹.
۱۹۸. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۰، ۱۳۸۸ش.
۱۹۹. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
۲۰۰. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۰۱. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۵ـ ۶۶، ۱۳۷۳ش.
۲۰۲. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۰۹، ۱۳۸۳ش.
۲۰۳. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۵۸.
۲۰۴. امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۶.
۲۰۵. علی‌اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۵۷ش.
۲۰۶. قرآن قدس، ج۱، مقدمه رواقی، ص۴۷.
۲۰۷. حمیدرضا خزاعی.
۲۰۸. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۲۰۹. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
۲۱۰. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۲۱۱. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۴۴، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۱۲. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۲۰.
۲۱۳. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۱۴. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۶۵، ۱۳۶۸ش.
۲۱۵. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۴۰۲، ۱۳۷۷ش.
۲۱۶. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۶۸.
۲۱۷. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
۲۱۸. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۳.
۲۱۹. ۲۳۱، ۴۹۵، ج۱، ص۱۴، حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار.
۲۲۰. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۳.
۲۲۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۹.
۲۲۲. محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۳۵.
۲۲۳. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲۷، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۲۴. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۸.
۲۲۵. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲۸، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۲۶. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۳۲.
۲۲۷. افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی، ج۷، ص۴۳ و پانویس.
۲۲۸. ربیع، علی‌نامه (منظومه‌ای کهن)، ج۱، ص۲۳۷.
۲۲۹. مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۹.
۲۳۰. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۲۵ـ۲۷، ۱۳۶۸ش.
۲۳۱. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۷ـ ۲۲۸.
۲۳۲. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۴.
۲۳۳. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۹.
۲۳۴. محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳.
۲۳۵. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳.
۲۳۶. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۴.
۲۳۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۵.
۲۳۸. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳۴، مشهد ۱۳۷۴ش.
۲۳۹. علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶.
۲۴۰. «سبزواری»، «کلیدری»، ذیل «تربت‌حیدریه»، «نیشابوری»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۲۴۱. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، ۱۳۶۸ش.
۲۴۲. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۵۲ـ۵۳.
۲۴۳. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۵۷ـ۶۲.
۲۴۴. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۲۴۵. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۲۴۶. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۳۸، ۱۳۷۷ش.
۲۴۷. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.
۲۴۸. اعظم استاجی، هماهنگی واکه‌ای در گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳ـ۳۹، ۱۳۸۵ش.
۲۴۹. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۰.
۲۵۰. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲.
۲۵۱. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۶.
۲۵۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۵۷.
۲۵۳. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۲۰.
۲۵۴. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۷، ۱۳۶۸ش.
۲۵۵. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۰.
۲۵۶. اعظم استاجی، هماهنگی واکه‌ای در گویش سبزواری، ج۱، ص۳۷ـ۳۸، ۱۳۸۵ش.
۲۵۷. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
۲۵۸. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۵.
۲۵۹. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۷.
۲۶۰. شفائی، ص۷۰.
۲۶۱. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۷.
۲۶۲. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
۲۶۳. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
۲۶۴. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
۲۶۵. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
۲۶۶. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
۲۶۷. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۳، ۱۳۶۸ش.
۲۶۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، ۱۳۶۸ش.
۲۶۹. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۸۲، ۱۳۷۷ش.
۲۷۰. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۸۶، ۱۳۷۷ش.
۲۷۱. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۶.
۲۷۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۳۰۸.
۲۷۳. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۵.
۲۷۴. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۱.
۲۷۵. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۴.
۲۷۶. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۷.
۲۷۷. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۷.
۲۷۸. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۵.
۲۷۹. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۷.
۲۸۰. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۱۷۷.
۲۸۱. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
۲۸۲. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
۲۸۳. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۱۴.
۲۸۴. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
۲۸۵. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
۲۸۶. شفائی، ص۷۰.
۲۸۷. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
۲۸۸. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
۲۸۹. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
۲۹۰. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۷۸۸.
۲۹۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۱.
۲۹۲. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۲۹۳. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۶.
۲۹۴. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۵.
۲۹۵. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۴، ۱۳۶۸ش.
۲۹۶. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۷۷ش.
۲۹۷. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۸۴.
۲۹۸. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۴.
۲۹۹. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۵، ۱۳۶۸ش.
۳۰۰. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۱۷، ۱۳۷۷ش.
۳۰۱. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۳۰۲. فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۳.
۳۰۳. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
۳۰۴. فاطمه بروغنی، بررسی واج‌شناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۹۱، ۱۳۸۳ش.
۳۰۵. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳۵.
۳۰۶. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۳، ۱۳۷۳ش.
۳۰۷. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
۳۰۸. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۶۱.
۳۰۹. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۴۴۵.
۳۱۰. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۰۳.
۳۱۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۹.
۳۱۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۹۶.
۳۱۳. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۹۷، ۱۳۸۵ش.
۳۱۴. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۰۷، ۱۳۸۵ش.
۳۱۵. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۳۴ـ۶۳۵.
۳۱۶. محسن صادقی، پاره‌ای از ویژگی‌های واژگانی گویش زیرکوه قاینات، ج۱، ص۸۷، ۱۳۸۵ش.
۳۱۷. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۶، ۱۳۷۳ش.
۳۱۸. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۴۵، ۱۳۷۳ش.
۳۱۹. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۳۲۰. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
۳۲۱. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
۳۲۲. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
۳۲۳. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
۳۲۴. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
۳۲۵. محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۳.
۳۲۶. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.
۳۲۷. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۵، ۱۳۸۸ش.
۳۲۸. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۳۲۹. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۰۸، مشهد ۱۳۷۴ش.
۳۳۰. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۶۶.
۳۳۱. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
۳۳۲. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
۳۳۳. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
۳۳۴. ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
۳۳۵. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۴۴، ۱۳۸۸ش.
۳۳۶. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
۳۳۷. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۳۳۸. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۳۳۹. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.
۳۴۰. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۶، ۱۳۶۸ش.
۳۴۱. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰۶، ۱۳۷۷ش.
۳۴۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷.
۳۴۳. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۸۷.
۳۴۴. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۳۴۵. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۷.
۳۴۶. شفائی، ص۷۱.
۳۴۷. تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۵.
۳۴۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۷، ۱۳۶۸ش.
۳۴۹. محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۱، ص۳۰۳.
۳۵۰. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۶.
۳۵۱. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۷، ۱۳۶۸ش.
۳۵۲. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰۸، ۱۳۷۷ش.
۳۵۳. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۳.
۳۵۴. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۵، اصیل و زیبای نیشابور.
۳۵۵. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۲.
۳۵۶. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۸، ۱۳۶۸ش.
۳۵۷. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۷.
۳۵۸. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، ۱۳۷۷ش.
۳۵۹. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
۳۶۰. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۵، اصیل و زیبای نیشابور.
۳۶۱. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۶۲، ۱۳۶۸ش.
۳۶۲. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۳۹.
۳۶۳. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۵۲.
۳۶۴. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۸۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
۳۶۵. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۴۱۹، ۱۳۷۳ش.
۳۶۶. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۴۵، مشهد ۱۳۷۴ش.
۳۶۷. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۴۹۴.
۳۶۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۱، ۱۳۶۸ش.
۳۶۹. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۱.
۳۷۰. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۰.
۳۷۱. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۷۳.
۳۷۲. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۲۴، مشهد ۱۳۷۴ش.
۳۷۳. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۸۸.
۳۷۴. علی‌اشرف صادقی، گویش‌شناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی، ج۱، ص۴، ۱۳۸۱ش.
۳۷۵. «رومی»، «قائنی»، ذیل «بیرجندی»، «کاخکی»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۳۷۶. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۹.
۳۷۷. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۴۱، ۱۳۷۷ش.
۳۷۸. علی‌اشرف صادقی، گویش‌شناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی، ج۱، ص۵، ۱۳۸۱ش.
۳۷۹. محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۱، ص۳۴۳.
۳۸۰. محمدتقی بهار، سبک‌شناسی، ج۲، ص۱۴۱.
۳۸۱. پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۸۴، ۱۳۷۳ش.
۳۸۲. مقدسی، ج۱، ص۳۶۸.
۳۸۳. «رومی»، «سبزواری»، ذیل «بیرجندی»، «قائنی»، «کاخکی»، «کلیدری»، «نیشابوری»، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۳۸۴. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، ۱۳۶۸ش.
۳۸۵. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۰.
۳۸۶. قرآن قدس، ج۱، همان مقدمه، ص۶۴.
۳۸۷. حمیدرضا خزاعی.
۳۸۸. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۶۳، ۱۳۶۸ش.
۳۸۹. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۳۹۰. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.
۳۹۱. مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۱.
۳۹۲. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۳۹۳. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۷.
۳۹۴. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
۳۹۵. محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیده‌ای‌از ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۱۲۱.
۳۹۶. محسن میهن‌دوست، کلّه فریاد، ج۱، ص۱۱۹.
۳۹۷. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.
۳۹۸. پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۷۹، ۱۳۷۳ش.
۳۹۹. جمال رضائی، ساختمان و صرف فعل ماضی در گویش کهن هرات، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۲، ۱۳۵۵ش.
۴۰۰. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۵۵، ۱۳۷۷ش.
۴۰۱. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۲.
۴۰۲. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۶، ۱۳۷۷ش.
۴۰۳. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۷ـ۲۷۰، ۱۳۷۷ش.
۴۰۴. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۲.
۴۰۵. کلیدری و نیشابوری، - در غالب گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی، رومی و بیرجندی، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
۴۰۶. ذیل همین گویشها، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۴۰۷. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.
۴۰۸. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۴۰۹. تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۳.
۴۱۰. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۹.
۴۱۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
۴۱۲. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۶.
۴۱۳. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۹.
۴۱۴. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۲.
۴۱۵. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۴۱۶. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۴۱۷. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۳، ۱۳۶۸ش.
۴۱۸. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۵۳، ۱۳۷۷ش.
۴۱۹. ذیل گویشهای مختلف خراسانی، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران.
۴۲۰. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۱.
۴۲۱. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۷۹.
۴۲۲. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۸.
۴۲۳. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۹۹.
۴۲۴. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۹۱، ۱۳۶۸ش.
۴۲۵. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۶۱، ۱۳۷۷ش.
۴۲۶. مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۲.
۴۲۷. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۸۷، ۱۳۶۸ش.
۴۲۸. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۱۲.
۴۲۹. مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۳.
۴۳۰. رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۸، اصیل و زیبای نیشابور.
۴۳۱. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
۴۳۲. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۴۳۳. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۴۳۴. محمد جابانی، «مِیُمْ» یغما، ج۱، ص۳۴۹، ج ۳۲ (۱۳۷۰ش).
۴۳۵. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۰.
۴۳۶. حمیدرضا خزاعی.
۴۳۷. افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
۴۳۸. مجید لباف خانیکی، صرف فعل در گویش روستای خانیک، ج۱، ص۹۵.
۴۳۹. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۳۱۹، ۱۳۷۷ش.
۴۴۰. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۹۴، ۱۳۶۸ش.
۴۴۱. غلامرضا ریاضی، لهجه طبسی، ج۱، ص۲۷.
۴۴۲. پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۸۴، ۱۳۷۳ش.
۴۴۳. «در»، «فرو»، افسانه‌های خراسان، حمیدرضا خزاعی.
۴۴۴. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۳۷، ۱۳۷۷ش.
۴۴۵. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
۴۴۶. فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل «کل»، ۱۳۸۱ش.
۴۴۷. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵ـ۶۱۶.
۴۴۸. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۲.
۴۴۹. رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
۴۵۰. جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۴۸، ۱۳۷۷ش.
۴۵۱. نجیب مایل هروی، پسوندی نام‌آوا ساز در گونه‌های فارسی خراسانی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
۴۵۲. اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۰، ۱۳۸۰ش.
۴۵۳. اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۴، ۱۳۸۰ش.
۴۵۴. تقی وحیدیان کامیار، بررسی‌کوتاه ویژگی‌های فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۶.
۴۵۵. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۶.
۴۵۶. محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۱.
۴۵۷. حسن نظریان، گویش‌های محلی خراسان (گویش نیشابوری)، ج۱، ص۲۹ـ۳۰.
۴۵۸. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۸۸ش.
۴۵۹. محمد بهنام‌فر، واژه‌ها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۰۸.
۴۶۰. محمد بهنام‌فر، واژه‌ها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۱۱.
۴۶۱. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۵۲، ۱۳۸۵ش.
۴۶۲. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۳۸۱، ۱۳۷۳ش.
۴۶۳. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
۴۶۴. محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
۴۶۵. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۹۴.
۴۶۶. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۱۲.
۴۶۷. عبدالحکیم رجب‌پورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۴.
۴۶۸. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۶۴.
۴۶۹. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۲۰۹، ۱۳۸۸ش.
۴۷۰. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۸۹، ۱۳۷۳ش.
۴۷۱. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۳۰.
۴۷۲. تاریخ بلعمی، ص۵۶۳ـ۵۶۴.
۴۷۳. رضا زمردیان، زبان‌شناسی چیست، ج۱، ص۲۰۷، ۱۳۸۸ش.
۴۷۴. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۴۱.
۴۷۵. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۹.
۴۷۶. جمال رضائی، واژه‌نامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۸، ۱۳۷۳ش.
۴۷۷. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۸۶، ۱۳۸۵ش.
۴۷۸. ذیل «خسوره»، علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
۴۷۹. محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبه‌های زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۷.
۴۸۰. احمد دانشگر، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۷۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
۴۸۱. رضا زمردیان، واژه‌نامه گویش قاین، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۸۵ش.
۴۸۲. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۲۶.
۴۸۳. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۳۹.
۴۸۴. ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۵۷.
۴۸۵. بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۵۵.
۴۸۶. حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۰۵.
۴۸۷. رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «گویشهای خراسانی»، شماره ۶۹۶۳.    




جعبه ابزار