• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

گویش تهرانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تِهْران، پايتخت و بزرگ‌ترين شهر ايران، نيز استان و شهرستاني به همين نام در شمال مرکزي ایران می‌باشد. گویش‌گونه فارسیِ شهر تهران، از شاخه گویشهای ایرانی جنوب غربی است که به عنوان گونه گفتاری معیار و مشترکِ زبان فارسی پذیرفته شده است. در متون مختلف از این گویش با عناوین «زبان گفتاری»، «زبان عوام»، «زبان عامیانه»، «فارسی گفتاری امروز»، «گفتار عامیانه» و «زبان بازاری» هم یاد شده است.
[۱] پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۱۶، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.
گویش کهن تهران، گونه‌ای از گویشهای مرکزی ایران، و از شاخه گویشهای ایرانی شمال غربی بوده است.



تهران از نظر جغرافیایی در قلمرو «گویشهای مرکزی ایران» قرار دارد، یعنی گویش‌هایی که از ری شروع می‌شوند، و تا قم، محلات، دلیجان، خوانسار، اصفهان، نائین، همدان، قزوین، زنجان و جز این‌ها امتداد داشته‌اند.
[۲] Iranica، ج۵، ص۲۴۲.
شماری از گویشهای این منطقه که ساختار و ویژگی‌های مشترکی داشته‌اند، از میان رفته‌اند که گویش کهن منطقه ری و تهران یکی از آن‌ها بوده است.
از رهگذر نوشته‌های فارسی و عربی می‌دانیم که در شهر ری گویش خاصی به نام «رازی» وجود داشته است. با وجود این، از آن‌جا که ری قدیم میان راه‌های بزرگ شمال، جنوب، شرق و غرب ایران قرار گرفته بود، از همان ابتدا گویش محلی خود را کم‌کم از دست داد، به طوری که امروز آن گویش کاملاً منسوخ شده است. پس از ویران شدن ری، گویش خود شهر از میان رفت یا بیش‌تر در آبادی‌های مجاورش ماندگار شد. در جنوب ری دیگر اثری از این گویش نیست و در شمالِ آن، گویش «تجریشی» را می‌شناسیم که آن هم به احتمال بسیار تاکنون کاملاً از میان رفته است. شماری از واژه‌های خاص گویش تجریشی توسط والنتین ژوکوفسکی، محقق روس، گردآوری شده‌اند، مانند «می‌گدم» (می‌گردم)، «گدن» (گذشتن).
[۳] سامعی، حسین، گویش تجریشی، ج۱، ص۲۹، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۳۸.
[۴] صادقی، علی‌اشرف، نمونه‌هایی از گویش تجریشی از بیش از هشتاد سال پیش، سراسر مقاله، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۳۸.
[۵] کریمان، حسین، قصران (کوهسران)، ج۱، ص۷۵۶ برای کلیاتی درباره گویش قصران و آهار در شمال تهران و نیز واژه‌نامه گویش قصران بب‌، مباحث تاریخی و جغرافیایی، تهران، ۱۳۵۶ش.

کهن‌ترین منبعی که در آن از زبان مردم ری سخن گفته شده است، کتاب احسن التقاسیم مقدسی، مربوط‌ به سده ۴ق/۱۰م است. او در این کتاب، لهجه‌های «سرزمین کوهستان» را گوناگون می‌داند و می‌نویسد: «در ری «را» بیفزایند و بگویند «را ده»، «را کن»... در زبان عجم‌ها شیواتر از زبان مردم ری نیست».
[۶] مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۵۹۵، ترجمه علینقی منزوی، تهران، ۱۳۶۱ش.
کتاب بعدی، المعجم شمس قیس رازی متعلق به سده ۶ یا اوایل سده ۷ق است که در آن این زبان به زبان دری نزدیک‌تر قلمداد شده است. از همان زمان این زبان به‌تدریج به فارسی دری نزدیک‌تر شده بود، تا به سایر گویشهای مرکزی ایران.
[۷] اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۹، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
این مسئله به‌سادگی پذیرفتنی است، چرا که در نقطه‌ای چون شهر ری، با توجه به این‌که محل تقاطع راه‌های عراق، خراسان، طبرستان و آذربایجان بوده، و پیوسته در آن رفت و آمد جریان داشته، و نیز سال‌ها تحت اداره سامانیان به سر برده است، باقی ماندن گویشی مرکزی بعید می‌نماید.
[۸] اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۹، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.

کهن‌ترین متون زبانی از گویش رازی (و کلاً منطقه مرکزی) اشعار بُندار رازی است که از مداحان دیلمیان بوده است.
[۹] کیا، صادق، یادداشتی درباره زبان رازی و تهرانی، ج۱، ص۱۴، ایران کوده، ۱۳۲۴ش، شم‌ ۳.
[۱۰] Iranica، ج۳، ص۳۵۰.
منابعی که اطلاعات بیشتری درباره این شاعر می‌دهند، تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی، مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری و مجمع الفصحای رضاقلی‌خان هدایت است.
[۱۱] اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۱، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۲] مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۵۷۶.
بندار ۱۲ تا ۱۷ قصیده به رازی سروده است که در کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی (متعلق به حدود سال ۵۵۶ ق/۱۱۶۱م) آمده‌اند.
[۱۳] اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۴، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۴] کیا، صادق، یادداشتی درباره زبان رازی و تهرانی، ج۱، ص۱۴-۱۸ برای نمونه‌ها و معنی فهلویات بندار، ایران کوده، ۱۳۲۴ش، شم‌ ۳.
[۱۵] شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶، تهران، ۱۳۶۳ش.
گروهی معتقدند که اشعار بندار رازی به دیلمی است، چراکه در متون کهنی چون تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی هم آمده که بندار به فارسی و دیلمی و عربی شعر می‌گفته که البته نادرست است.
[۱۶] اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۳، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
آخرین نسخه‌ای که در آن شعری از بندار را می‌توان دید، کتاب زبدةالآثار در مآثر شهریار مؤید موفق کامکار نوشته ابوالنصر فتح‌الله شیبانی به سال ۱۳۰۱ق است که گزارش سفر ناصرالدین شاه به مازندران و شمال تهران است. در این کتاب، دو بیت رازی آمده است که در متون و تذکره‌های دیگر نیست. این دو بیت عبارت‌اند از: «در ایلخی شاه اسب کروک دبو/ در قافله نیز اشتر لوک دبو» و «این اشتر لوک و اسب کروک منم/ این در بامید می‌زنم بوک دبو».
[۱۷] محقق، مهدی، اشعاری به لهجه‌های محلی، ج۱، ص۲۵۰، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۸ش، شم‌ ۷.

سند دیگر درباره گویش کهن این منطقه ۶ بیت از شاعری به نام کافی کرجی است که حمدالله مستوفی
[۱۸] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۴، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
نقل کرده است و لهجه مردم کرج در سده‌های ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م را می‌نمایاند. البته گفتنی است که مقصود از کرج در اینجا کرج ابودُلف است که منطبق بر «آستانه» در ۳۶ کیلومتری جنوب اراک کنونی است. نمونه‌های دیگری از کرجی را می‌توان در رساله‌ای به نام کتاب فی طریق الاخرة از ابوالقاسم الحاج بلّه دید که در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود.
[۱۹] صادقی، علی‌اشرف، چند شعر به زبان کرجی تبریزی و غیره، ج۱، ص۱۴-۱۵، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۷۹ش، شم‌ ۳۰.
علاوه بر این‌ها، از کرجی در تسلیة الاخوان عطاملک جوینی هم نمونه هست که در آن، شعری به کافی کرجی نسبت داده شده است.
[۲۰] صادقی، علی‌اشرف، چند شعر به زبان کرجی تبریزی و غیره، ج۱، ص۱۶، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۷۹ش، شم‌ ۳۰.
در لغت‌نامه نیز از شخصی به نام «پورفریدون» یاد شده که در سده ۶ ق می‌زیسته است و به گویش رازی اشعاری دارد.
[۲۱] شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، ج۱، ص۲۷۰، تهران، ۱۳۶۳ش.

درباره گویش منطقه ری در سده‌های ۷ و ۸ ق اطلاعات دقیقی وجود ندارد، اما از سده ۱۱ق/۱۷م نمونه‌ای از گویش تهرانی باقی‌مانده است که اطلاعاتی در اختیارمان می‌گذارد و آن، قطعه‌ای از شاعری به نام سَحَری تهرانی یا سِحْری تهرانی است که در تذکره نصرآبادی آمده است. نمونه‌های دیگری از آثار این شاعر را می‌توان در مجمع الفصحا یافت.
[۲۲] صادقی، علی‌اشرف، گفت‌وگو، ج۱، ص۱۳۴، جشن‌نامه دکتر علی‌اشرف صادقی، به ‌کوشش امید طبیب‌زاده، تهران، ۱۳۸۲ش.

علاوه بر آنچه از فهلویات به دست می‌آید، واژه‌هایی از گویش رازی را می‌توان در کتاب‌های گوناگون یافت. مثلاً این واژه‌های رازی در الصیدنه ابوریحان بیرونی آمده‌اند: «انگشت کنیزکان» (نوعی انگور)، تُرمه (torma) (زنجبیل الکلاب)، «کاهو» (کوک)، «هلیله» (آزاد درخت).
[۲۳] کیا، صادق، و محمدتقی راشدمحصل، واژه‌های گویشی ایرانی در نوشته‌های بیرونی، ص۶۴-۶۵، تهران، ۱۳۵۳ش.
در ذخیره خوارزمشاهی نیز واژه رازی «درخت هلیله» به معنی «آزاددرخت» ذکر شده است،
[۲۴] قاسمی، مسعود، لغات و ترکیبات در دو کتاب طبی اسماعیل جرجانی، ج۱، ص۱۸، نامه پژوهشگاه (پژوهشگاه فرهنگ فارسی ـ تاجیکی)، دوشنبه، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۷.
و در نزهت‌نامه علایی
[۲۵] شهمردان، ابن ابی‌الخیر، نزهت‌نامه علایی، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، ۱۳۶۲ش.
می‌خوانیم که «توریج» در گویش رازی یعنی «بگریز». اکنون نیز برخی از واژه‌هایی که در فارسی امروز وجود دارند، مختص گویش تهران هستند؛ کلماتی چون «سوسک»، «جیرجیرک»، «زال‌زالک» یا «وجین»، نمونه‌هایی از این واژه‌ها هستند که در متون کهن به کار نرفته‌اند (مثلاً برای «جیرجیرک» از کلمه «زنجره»، یا برای «زال‌زالک» از معادل عربی آن «زعرو»، یا برای «وجین» از «گزین» استفاده شده است). این کلمات جدیدتر متعلق به منطقه ری و گویش قدیم تهرانی بوده‌اند که وارد فارسی تهرانی امروز شده‌اند.
[۲۶] صادقی، علی‌اشرف، گفت‌وگو، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵، جشن‌نامه دکتر علی‌اشرف صادقی، به ‌کوشش امید طبیب‌زاده، تهران، ۱۳۸۲ش.



شمار گویشوران تهرانی، استفاده وسیع از لهجه تهرانی در رسانه‌های صوتی و تصویری، و موقعیت تهران به عنوان پایتخت کشور، سبب شده است که لهجه تهرانی معادل گونه گفتاری زبان فارسی درآید و توسط بیش‌تر ایرانیان درک و استفاده شود. کارکرد این لهجه به حدی وسعت یافته است که صورت‌های آن را در برخی از متون نوشتاری زبان فارسی هم می‌توان یافت. امروزه بیش‌تر گفت‌وگوها در متون ادبیات نمایشی فارسی (نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌ها) به فارسی گفتاری نوشته می‌شوند و حتی شاعرانی چون فروغ فرخزاد و احمد شاملو از آن در شعر خود استفاده کرده‌اند.
[۲۷] شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، ۱۳۵۷ش بب‌.
تأثیر قابل توجه لهجه تهرانی بر متون، رسانه‌ها و ادبیات باعث شده است که بسیاری از ایران‌شناسان این‌گونه فارسی را در تقابل با گونه ادبی ـ نوشتاری زبان فارسی بررسی کنند.
[۲۸] پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۱۷، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.
به لهجه تهرانی ضرب‌المثل‌های متعددی نیز موجود است که جعفر شهری آن‌ها را گردآوری، و در کتابی با عنوان قند و نمک چاپ کرده است. مجموعه کتاب کوچه، گردآورده احمد شاملو نیز نمونه‌های متعددی از جملات به لهجه تهرانی را دارد.


در این بخش به ویژگی‌های زبان‌شناختی گویش تهرانی پرداخته می‌شود.

۳.۱ - آواشناسی

آواهای فارسی گفتاری تهرانی همان آواهای فارسی معیار هستند، با این تفاوت که آوای / / در آن وجود ندارد (یا بسیار ضعیف تلفظ می‌شود) و آوای /h/ نیز پیش از مصوت شنیده می‌شود. چنانچه دو آوای یادشده پیش از صامت قرار گیرند، توسط کشش جبرانی جایگزین می‌شوند،
[۲۹] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۴۲، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
مانند تلفظ کلمات «اعتقاد» و «محمود» به صورت / /e:teqâd و ma:mud. این پوشش گاهی تمایزات معنایی را در قالب ایجاد جفت‌های کمینه رقم می‌زند، مانند lâ:f (لحاف) و lâf (لاف) یا pa:nâ (پهنا) و panâ (پناه).
[۳۰] پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۴۰ نمونه‌ها، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.

تبدیل‌های آوایی در لهجه تهرانی متنوع و متعدد هستند. این فرایندها شامل «همگونی»، «ناهمگونی»، «ابدال»، «حذف» و «اضافه» است. همگونی‌های لهجه تهرانی یا همگونی همخوانی است یا همگونی واکه‌ای؛ که در آن‌ها همخوان یا واکه‌ای برحسب شرایط آوایی بافتش، دچار تغییر می‌شود. همگونی‌های همخوانی هم یا «کامل» هستند (مانند تبدیل daste به dasse)، یا «ناقص» (مانند تبدیل šanbe به šambe). همگونی واکه‌ای نیز هم در کلمات بسیط مشاهده می‌شود (مانند همگونی کامل kelid به kilid، یا همگونی ناقص âvardam به âvordam)، و هم در ساخت‌های غیربسیط (مانند تبدیل bexor به boxor). در ناهمگونی (کـه عکس فـراینـد همگونـی است) آوایی بـافت مشـابـه و یکدست خود را دگرگون می‌کند (مانند تبدیل laškar به lašgar و hičkâr به hiškâr). در فرایند ابدال، نمی‌توان توجیه آوایی ویژه‌ای ارائه کرد و باید آن را نامنظم‌ترین فرایند آوایی دانست که در لهجه تهرانی هم موجود است (مانند تبدیل negahdâr به nigardâr، یا تبدیل mišuyam به mišuram).
دو فرایند «حذف» و «اضافه» نیز در این لهجه دیده می‌شوند؛
[۳۱] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری، در مواردی چون sax، /f/ و /x/.
(t) و moš (t)، حذف /h/ پس از صامت مانند sob (h) و اضافه شدن واکه در مواردی چون mehr (a) bân، pâs (e) bân و bep (p) â.
[۳۲] کلباسی، ایران، فارسی گفتاری و نوشتاری، فرهنگ، ۱۳۸۰ش، شم‌ ۱ و ۲.
نمونه تبدیل واکه‌ای، تبدیل /e/ به /a/ هنگام افزایش ضمیر ملکی یا علامت معرفه است، مانند xuna-mun (خانه‌مان) و gušt-a-ro (گوشته را)، نیز خنثی شدن تقابل آوایی /a/ و /e/ در کلمات refiq (رفیق)، šerik (شریک) و kešti (کشتی).
[۳۳] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.

در اینجا باید تذکر داد که تبدیل‌های آوایی فارسی گفتاری
[۳۴] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
کم و بیش نامنظم‌اند. برای مثال به نظر می‌رسد که خوشه‌های ،ân و ،âm در فارسی نوشتاری همواره در گونه گفتاری تهران به صورت ،un و ،um جلوه می‌کنند، کما این‌که چنین تبدیلی در کلماتی چون «بادام» (بادوم)، «گران» (گرون)، «نان» (نون) و «آسان» (آسون) دیده می‌شود.
[۳۵] نرسیسیانس، امیلیا، دوزبانگونگی در ایران، ج۱، ص۷۶، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، شم‌ ۴۰.
[۳۶] کلباسی، ایران، فارسی گفتاری و نوشتاری، ج۱، ص۵۹-۶۴، فرهنگ، ۱۳۸۰ش، شم‌ ۱ و ۲.
اما مشاهده مواردی چون «آبادان»، «احسان»، «تابان» و «پیمان» ثابت می‌کند که چنین تبدیلی همواره رخ نمی‌دهد و از سوی دیگر در کلماتی با همین ساخت، تبدیل واجی رخ می‌دهد، ولی از جنس تبدیل -ân و -âm به -un و -um نیست، مانند کلمات «تومان»، و «دهان» که به جای تومون و دهون، به صورت «تومَن» و «دَهَن» تلفظ می‌شوند. تبدیل کلمات «شکم» به «شیکم» و «نگاه» به «نیگا» نیز ممکن است قاعده تبدیل واکه e به i را در فارسی گفتاری به ذهن متبادر کند که نمونه‌هایی چون «تکان» و «بریان» (که به تیکان و بیریان تبدیل نمی‌شوند) آن را رد می‌کند.
از سوی دیگر، لازم است گفته شود به یادآوری است که صورت‌های واژ ـ واجی تهرانی قابل پیش‌بینی نیستند و تنوعاتی را از خود نشان می‌دهند. مثلاً پیشوند التزامی be- قبل از بُن افعال، عملکردهایی غیرقابل پیش‌بینی دارد، مانند bi-y-â-m و be-bar و bo-do. بن‌های افعال نیز عملکردهایی غیرقابل پیش‌بینی دارند. مثلاً دو فعل «انداختن» و «ارزیدن» با وجودی که هر دو با مصوت یکسانی شروع می‌شوند، درگونه گفتاری صورت‌های مشابه ندارند و به ترتیب افعال mi-ndâz-e و mi-y-arz-e را تولید می‌کنند، که در mi-ndâz-e نه تنها واج میانجی افزوده نشده است، بلکه مصوت اول به کلی حذف شده، و بن فعل دارای خوشه صامت آغازین شده است که می‌دانیم به تنهایی نمی‌تواند در فارسی وجود داشته باشد. نمونه‌های دیگر تبدیل‌های آوایی و ویژگی‌های فارسی تهرانی را می‌توان در پایان‌نامه‌های اینانلو، فتوره‌چی و نونوار
[۳۷] اینانلو، زهره، پژوهشی درباره فارسی محاوره‌ای تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۹ش.
[۳۸] فتوره‌چی، مینو، فرایندهای آوایی زبان فارسی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
[۳۹] نونوار، حسین، پژوهشی در فرایندهای آوایی گویش جاهلی تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش.
مشاهده کرد.

۳.۲ - صرف

در نظام ساخت‌واژی لهجه تهرانی، می‌توان ویژگی‌های منحصربه‌فردی را دید که در گونه نوشتاری زبان فارسی مشاهده نمی‌شوند. به عبارت دیگر، تکواژهای دستوری و قاموسی خاصی ‌را می‌توان ‌یافت که کاربرد آن‌ها محدود به ‌صورت گفتاری زبان است. از میان تکواژهای دستوری آزاد، می‌توان حرف اضافه tu (به معنای در و داخل) و vâse به معنی «برای» را مثال زد که فقط در فارسی گفتاری وجود دارد. در میان تکواژهای ‌دستوری‌ وابسته، شناسه‌ها (به‌ویژه در صرف ‌فعل مضارع) مناسب‌ترین نمونه‌ها هستند. شناسه‌های مضارع که در فارسی نوشتاری به‌صورت شش‌گانه-am، -i، -ad، -im، -id، -and ظهور می‌کنند، در فارسی گفتاری به‌صورت-am، -i، -e، -im، -in، -an تغییر می‌کنند. حتی همین فهرست در مورد برخی از افعال ثابت نمی‌ماند، کما این‌که در صرف گونه گفتاری فعل «خواستن»
به صورت می‌خوام، می‌خوای، می‌خواد؛ شناسه‌ها به صورت -m، -y، -d، -ym، -yn، -n در می‌آیند.
نمونه‌هایی از وندهای ویژه فارسی تهرانی بدین شرح‌اند:
۱. پسوند صفت‌ساز -u برای نشان دادن مبالغه در صفت، در کلماتی چون ریشو، سبیلو، اخمو.
۲. پسوند -e برای نشان دادن صمیمیت، معرفگی، و تحقیر، در کلماتی چون پسره، مرده، حسنه.
۳. پسوندهای القایی-ulu، -ule، -âlu و -eli، که به‌صورت‌های تغییریافته یا تغییرنیافته واژه متصل می‌شوند، در کلماتی چون کوچولو، کوتوله، چاقالو، گردِلی.
۴. پسوند قیدساز و گاه صفت‌ساز -aki در کلماتی چون راستَکی و یواشَکی،
[۴۰] صادقی، علی‌اشرف، لهجه تهرانی، ج۱، ص۷۴۹، دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۸.
که گاه حتی به مصدر هم متصل می‌شود، مانند خوابیدنکی و وایسادنکی.
[۴۱] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.

در برخی از موارد نیز با حذف تکواژهای دستوری وابسته (مانند وندها) مواجهیم؛
[۴۲] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
(برود)، اگه گم شه چی؟ (بشه)، باید بره کارکنه (بکند).
یکی از ویژگی‌های تمایزدهنده فارسی گفتاری و نوشتاری، کارکردهای ویژه برخی از ضمایر است. در لهجه تهرانی، ضمیر سوم شخص مفرد متصل در موارد دیگری نیز به کار می‌رود که گاه عملکرد آن، معرفه‌سازی است، مانند «حالا باسواداش هم بیکارن»، «بالاخره‌اش ما نفهمیدیم»، «کمِ کمش ۳ تومن می‌ارزه».
[۴۳] وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۳، مشهد، ۱۳۴۲ش.
همچنین در لهجه تهرانی، برخی از پسوندهای شخصی‌ به‌طور زائد به کار می‌روند، مانند «اونوقت‌هات لاغرتر بودی».
[۴۴] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۴، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
ضمایر ملکی اول شخص مفرد و جمع نیز می‌توانند تمایزهای معنایی پدید آورند، مانند «دامادم» (شوهر دخترم) در مقابل «دامادمون» (شوهر خواهرم)، یا «مژگان من» (در اشاره به همسر، نامزد یا فرزند) در مقابل «مژگانمون» (در اشاره به اعضای خانواده).
[۴۵] یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
[۴۶] وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۴، مشهد، ۱۳۴۲ش.

در حوزه تکواژهای قاموسی وابسته یعنی بن مضارع افعال هم این ویژگی‌ها محسوس‌اند؛ مثلاً صرف فعل «خواستن» نشان می‌دهد که در گونه گفتاری، هم بن فعل تغییر می‌کند (یعنی از xâh به xâ کاهش می‌یابد) و هم شناسه‌ها با توجه به اختتام فعل به واکه، دچار دگرگونی می‌شوند (می‌خوام، می‌خوای، می‌خواد...). از سوی دیگر، تکواژهای یک‌واجی (که عمدتاً تصور می‌شود فقط تکواژهای دستوری هستند) می‌توانند در میان تکواژهای قاموسی فارسی تهرانی هم یافت شوند، مانند تکواژهای d، r، g و š در ساخت‌های mi-d-am، mi-r-am، mi-g-am و mi-š-am که در آن‌ها هریک از این تکواژهای یک واجی نماینده بن فعل هستند. مورد قابل توجه دیگر، اجزائی از فعل هستند که به لحاظ معناشناختی از حروف و پیشوندهای فعلی کامل‌ترند، اما در خارج از عبارت‌های فعلی به چشم نمی‌خورند، مانند «جیم» در «جیم شدن»، و «سَمبَل» در «سَمبَل کردن».
[۴۷] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۰، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.


۳.۳ - نحو

در عرصه نحو نیز تفاوت‌های گونه‌های گفتاری و نوشتاری زبان فارسی بارز هستند، مثلاً ساخت فعل آینده در فارسی گفتاری وجود ندارد و زمان آینده همواره با فعل مضارع بیان می‌شود. حضور یا عدم حضور کسره اضافه به عنوان اعطا کننده حالت اضافی نیز قابل توجه است، مانند زمانی که صفت در حکم شهرت یا لقب باشد («حسن کچل»، «حسین ریشو»)؛ وقتی که صفت نشانه تعریف بگیرد («دختر بزرگه»)؛ و وقتی صفت و موصوف در حکم ترکیب باشند («کتاب کوچیکه رو می‌گم»).
[۴۸] وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۷، مشهد، ۱۳۴۲ش.

از سوی دیگر در فارسی گفتاری گهگاه رخ می‌دهد که حرف اضافه‌ای حذف می‌شود و به جبران آن حرکت گروه اسمی رخ می‌دهد که این مسئله درباره متمم‌های مکانی نمود بیشتری دارد،
[۴۹] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
مانند این صورت‌ها:
می‌خواهم به سینما بروم. ← می‌خوام برم Ø سینما.
کلاهش را بر سرش گذاشت. ← کلاشو گذاشت Ø سرش.
ولی این قاعده هم کلی نیست، زیرا همیشه حرف اضافه‌های «به» و «بر» حذف نمی‌شوند، برای مثال نمی‌توان از جمله «به علی گفتم» حرفه اضافه «به» را برداشت. از سوی دیگر، گاه حذف حرف اضافه بدون حرکت گروه اسمی رخ می‌دهد:
مانند: چه چیز در دستت است؟ ← چی Ø دستته؟
آیا گوشی در دستت است؟ ← گوشی Ø دستته؟
برای شام چه داریم؟ ← Ø شام چی داریم؟
یکی دیگر از تفاوت‌های فارسی گفتاری (تهرانی) با فارسی نوشتاری، کاربرد ضمایر به صورت واژه‌بست (clitic) است. مثلاً در فعل با نمود حال کامل می‌توان گفت: چه کسی تو را زده است؟ ولی جمله «چه کسی زده است ات؟» قابل قبول نیست. این در حالی است که در فارسی گفتاری می‌توان گفت: کی زدتت؟/ کسی که ندیدتت؟
نقش‌مایه‌های فارسی گفتاری تهران نیز عملکردهای متنوعی را به نمایش می‌گذارند و حالت‌های دستوری گوناگونی را اعطا می‌کنند. مثلاً «را» که معمولاً نقش‌نمای حالت مفعولی است، می‌تواند به عنوان نقش‌نمای حالت‌های دیگر نیز به کار رود:
۱. حالت فاعلی: خدا رو خوش نمیاد (= خدا خوشش نمی‌آید).
۲. حالت اضافی: من یه تنه همه‌تونو حریفم (= من یک تنه حریف همه‌تان هستم).
۳. حالت بایی: حالا این‌همه کتاب رو چکار کنم؟! (= حالا با این‌همه کتاب چکار کنم؟!)، یا: پولش را شیرینی می‌خورد.
[۵۰] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.

۴. حالت به‌ای: منو نگاه کن! (= به من نگاه کن!).
۵. حالت ازی: تو رو حمایت می‌کنیم (= از تو حمایت می‌کنیم).
۶. و در نهایت، متمم‌هایی که در وسط جمله با استفاده از یک ضمیر تکرار شده‌اند: آن دختر را، صد دفعه برایش نامه نوشتم.
[۵۱] لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.


۳.۴ - معناشناسی

علاوه بر واژه‌هایی که پیش از این به عنوان واژه‌های اصیل تهرانی معرفی شدند و معنای آن‌ها در بافت این لهجه شکل گرفته است، می‌توانیم به مواردی اشاره کنیم که در آن‌ها تکواژهایی دچار تنوعات معنایی و کاربردی می‌شوند که در گونه نوشتاری وجود ندارند. مثلاً کلمه «دیگر» را با تلفظ گفتاری «دیگه» در نظر می‌گیریم. این کلمه در فارسی گفتاری این کاربردهای (ظاهراً) منحصربه‌فرد را دارد، و با تغییر آهنگ کلام، مفهوم وجهی (در مثال شماره ۵) پیدا می‌کند:
۱. به معنای علاوه بر این: دیگه چی گفت؟
۲. به معنای کاملاً و اصلاً: من دیگه نیستم/ تو دیگه حرف نزن.
۳. به معنای بیشتر، بیش از این: دیگه پول ندارم/ دیگه نمی‌تونم تحمل کنم.
۴. به معنای بازهم، مجدداً: دیگه از من کمک نخوای‌ها!
۵. قید تأکید برای فعل امر: برو دیگه! (به معنای «زود باش، عجله کن»).
۶. قید یادآوری (به معنای «می‌دانید که...، به خاطر دارید که...»): دنبال مهندس می‌گشتن، خب ما هم مهندسی خونده بودیم دیگه...
۷. نشانه تعجب: این دیگه چشه؟!


۱. پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۱۶، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲. Iranica، ج۵، ص۲۴۲.
۳. سامعی، حسین، گویش تجریشی، ج۱، ص۲۹، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۳۸.
۴. صادقی، علی‌اشرف، نمونه‌هایی از گویش تجریشی از بیش از هشتاد سال پیش، سراسر مقاله، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۳۸.
۵. کریمان، حسین، قصران (کوهسران)، ج۱، ص۷۵۶ برای کلیاتی درباره گویش قصران و آهار در شمال تهران و نیز واژه‌نامه گویش قصران بب‌، مباحث تاریخی و جغرافیایی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۶. مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۵۹۵، ترجمه علینقی منزوی، تهران، ۱۳۶۱ش.
۷. اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۹، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۸. اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۹، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۹. کیا، صادق، یادداشتی درباره زبان رازی و تهرانی، ج۱، ص۱۴، ایران کوده، ۱۳۲۴ش، شم‌ ۳.
۱۰. Iranica، ج۳، ص۳۵۰.
۱۱. اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۱، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۱۲. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۵۷۶.
۱۳. اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۴، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۱۴. کیا، صادق، یادداشتی درباره زبان رازی و تهرانی، ج۱، ص۱۴-۱۸ برای نمونه‌ها و معنی فهلویات بندار، ایران کوده، ۱۳۲۴ش، شم‌ ۳.
۱۵. شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۶. اقبال آشتیانی، عباس، بندار رازی، ج۱، ص۴۵۳، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۱۷. محقق، مهدی، اشعاری به لهجه‌های محلی، ج۱، ص۲۵۰، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۸ش، شم‌ ۷.
۱۸. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۴، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
۱۹. صادقی، علی‌اشرف، چند شعر به زبان کرجی تبریزی و غیره، ج۱، ص۱۴-۱۵، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۷۹ش، شم‌ ۳۰.
۲۰. صادقی، علی‌اشرف، چند شعر به زبان کرجی تبریزی و غیره، ج۱، ص۱۶، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۷۹ش، شم‌ ۳۰.
۲۱. شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، ج۱، ص۲۷۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
۲۲. صادقی، علی‌اشرف، گفت‌وگو، ج۱، ص۱۳۴، جشن‌نامه دکتر علی‌اشرف صادقی، به ‌کوشش امید طبیب‌زاده، تهران، ۱۳۸۲ش.
۲۳. کیا، صادق، و محمدتقی راشدمحصل، واژه‌های گویشی ایرانی در نوشته‌های بیرونی، ص۶۴-۶۵، تهران، ۱۳۵۳ش.
۲۴. قاسمی، مسعود، لغات و ترکیبات در دو کتاب طبی اسماعیل جرجانی، ج۱، ص۱۸، نامه پژوهشگاه (پژوهشگاه فرهنگ فارسی ـ تاجیکی)، دوشنبه، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۷.
۲۵. شهمردان، ابن ابی‌الخیر، نزهت‌نامه علایی، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۶. صادقی، علی‌اشرف، گفت‌وگو، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵، جشن‌نامه دکتر علی‌اشرف صادقی، به ‌کوشش امید طبیب‌زاده، تهران، ۱۳۸۲ش.
۲۷. شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، ۱۳۵۷ش بب‌.
۲۸. پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۱۷، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲۹. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۴۲، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
۳۰. پی‌سیکوف، ل س، لهجه تهرانی، ج۱، ص۴۰ نمونه‌ها، ترجمه محسن شجاعی، تهران، ۱۳۸۰ش.
۳۱. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری، در مواردی چون sax، /f/ و /x/.
۳۲. کلباسی، ایران، فارسی گفتاری و نوشتاری، فرهنگ، ۱۳۸۰ش، شم‌ ۱ و ۲.
۳۳. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
۳۴. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
۳۵. نرسیسیانس، امیلیا، دوزبانگونگی در ایران، ج۱، ص۷۶، مجله زبان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، شم‌ ۴۰.
۳۶. کلباسی، ایران، فارسی گفتاری و نوشتاری، ج۱، ص۵۹-۶۴، فرهنگ، ۱۳۸۰ش، شم‌ ۱ و ۲.
۳۷. اینانلو، زهره، پژوهشی درباره فارسی محاوره‌ای تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۹ش.
۳۸. فتوره‌چی، مینو، فرایندهای آوایی زبان فارسی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶ش.
۳۹. نونوار، حسین، پژوهشی در فرایندهای آوایی گویش جاهلی تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش.
۴۰. صادقی، علی‌اشرف، لهجه تهرانی، ج۱، ص۷۴۹، دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۸.
۴۱. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
۴۲. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
۴۳. وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۳، مشهد، ۱۳۴۲ش.
۴۴. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۴، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
۴۵. یادداشت‌های بهروز محمودی بختیاری.
۴۶. وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۴، مشهد، ۱۳۴۲ش.
۴۷. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۰، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
۴۸. وحیدیان، تقی، دستور زبان عامیانه فارسی، ج۱، ص۴۷، مشهد، ۱۳۴۲ش.
۴۹. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
۵۰. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.
۵۱. لازار، ژیلبر، فارسی، ج۱، ص۴۶۳، راهنمای زبان‌های ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۲.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تهران»، شماره۶۲۱۷.    






جعبه ابزار