• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

گل آبزاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



لوتوس، روزا، نیلوفر آبی و شمسه مفاهیم گوناگون یک نماد دینی هستند که صفا، پاکی و تنویر در یک جهان ناپاک را نشان می‌دهد؛ این نماد که سرشار از معنی است، در اساطیر هندویی، ایرانی، مصری، یهودی، مسیحی و مسلمان بازتاب یافته است و از یک رابطه عمیق میان ادیانی، چون هندوئیسم، بودیسم، زرتشت، یهودی، مسیحیت و اسلام حکایت دارد.



شکل انتزاعی این نشان، امروزه در قالب چیلیپا، صلیب، ترنج و شمسه در فرهنگ و آیین ملت‌های شرق و غرب خودنمایی می‌کند و در جهان اسلام در تصویرگری قرآن در مناره‌های مساجد و آرایه‌های مقابر و مزارات، با این نماد روبه‌رو می‌شویم. در تفکر شیعی نماد نیلوفر در دوره معاصر به‌صورت شمسه، بیشتر برای بیان استمرار سلطنت معنوی امام رضا (علیه‌السّلام) که خورشید هشتم، سلطان دین و شمس طوس خوانده می‌شود، مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. آن حضرت بر تارک سرزمین خراسان (خورشید سان) می‌درخشد و همانند یک (اسطوره الگو) حضور خود را در فرهنگ و هنر و معماری امروز ایران به کرسی نشانده است. این نشان را می‌توان یکی از نشان‌های وحدت متعالی ادیان شمرد.


نیلوفریا همان نانوفر (nanoufa) مصری به معنی زیبا)
[۱] ژان شوالیه، آلن گریران، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ۱۳۸۷، ص۵۰۳.
و لوتوس lotus)) به سانسکریت، پادما (Padma) نام گلی است که در فارسی گل آبزاد یا گل زندگی و آفرینش و یا نیلوفر آبی نامیده می‌شود؛
[۲] اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، انجمن آثار ملی، ج ۲، ص ۱۳۵۳-۱۳۵۴.
این گل مانند حقیقت که در منابع عرفانی، گاهی خورشید و گاهی دریا و گاهی قاف و گاهی عنقا نامیده می‌شود و نمی‌توان به حقیقت بی نقش که صورت‌های بی‌کرانی را به خود می‌پذیرد، دست‌یافت، نام‌های گوناگونی را به خود دیده، ولی همیشه معنی خود را از دسترس دور نگه‌ داشته است. حقایقی که اصل اصل‌ها، سرچشمه فرق‌ها و فصل‌ها هم هستند.
نیلوفر آبی در شرایط بسیار نامناسب در آب‌های گل‌آلود به وجود می‌آید و علیرغم همه موانع بی‌آنکه کوچک‌ترین اثری از گل‌ولای و آلودگی را به خود بگیرد، به رشد خود ادامه می‌دهد. ریشه نیلوفر در خاک و لجن است و ساقه آن در آب‌های تیره، ولی تاج آن به‌طرف خورشید حرکت می‌کند؛ این یعنی شکفتن معنوی و به همین دلیل، نیلوفر به‌عنوان سمبل زیبایی و نماد کمال شناخته می‌شود. ریشه‌های آن مظهر ماندگاری و ساقه‌اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند می‌دهد و گلش پرتو خورشید را تداعی می‌کند و غنچه آن، مترادف با تخم کیهان است؛ باز و بسته شدن آن در سپیده‌دمان و هنگام غروب، خورشید و منبع الهی نور و حیات را تداعی می‌کند
[۳] ژان شوالیه، آلن گریران، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ۱۳۸۷، ص۵۰۳.

ظهور نیلوفر از آب‌های اولیه که عاری از هرگونه آلودگی بوده، نشانه خلوص، پاکی و نیروی بالقوه است؛ این گل با این ابعاد، نماد باروری، کامیابی، قدرت حاصلخیزی

۲.۱ - برداشت‌های نمادین

زمین، صلح جهانی، زیبایی، تندرستی، روشنایی، عشق، ریاضت و عبادت و محیط آبی آن نماد باستانی اقیانوسی است که بر اساس اساطیر ملل شرق، کیهان از آن آفریده شده است و نیلوفر به‌مثابه زهدان آن به شمار می‌رود
[۴] هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۰، ص ۳۰۹.

به دلیل این همه ظرفیت و قابلیت، نیلوفر برای بیان نمادین‌تر ادیان شرق قرار گرفته است. این ادیان بر این باور هستند که عالم محسوس، تمام حقیقت نیست و در پس پرده ماده، حقایق معنوی قرار گرفته‌اند. درک درست دین، فرهنگ و هنر، نیازمند درک زبان نمادین است. دین با بهره‌گیری از این زبان، به بیان رموز حیات می‌پردازد. نمادهای دینی از نسبت دنیای طبیعی با دنیای فوق طبیعت حکایت می‌کنند. فهم نمادین و پی بردن به حقیقت جهان نیز به‌نوبه خود، به «تأویل»، یعنی رفتن از ظاهر به باطن نیاز دارد. این روش می‌تواند اندیشه مخاطب را احیا و تفکر او را خلاق سازد و عادت‌ها را بشکند و بصیرت را در بیننده بالابرده و به اشیا و الفاظ مأنوس، معنایی جدید ببخشد. بسیاری از معانی بلند را نمی‌توان به زبان صریح مطرح کرد. علاوه بر اینها اختلاف سطح بینش و تمایز فاحش مردم در پذیرش حقایق نیز از عوامل این نوع رمزگرایی‌ها است؛ بگذریم از اینکه از راه نمادها، نظام مشخصی ساخته می‌شود و موضوعات مختلف با یکدیگر پیوند می‌خورند. این نکته را نیز ما می‌دانیم که هرچند انسان امروز، بیش از همه اعصار دیگر، از فضای عالم غیب بیگانه و از درخشش‌های منبع نور بی‌بهره است و توانایی تأویل پدیده‌ها را از دست داده و در وهمیات خود دست‌وپا می‌زند، ولی تأویل به حوزه الفاظ اختصاص ندارد؛ بلکه مناسک و اشیاء و رفتار نیز تأویل‌پذیر هستند؛ چون هر یک از این موارد، به‌جز معانی ظاهری، دارای مفاهیم باطنی هستند.


نیلوفر با توجه به برخورداری از آن همه جنبه‌های نشانه‌ای، نمادین و قدرت معرفی بی‌بدیل معانی و مفاهیم آسمانی، توانسته است به یک آیه تبدیل شود.

۳.۱ - برداشت مصریان باستان

در مصر باستان نیلوفر نشانگر تولد مجدد انسان پس از مرگ بوده و در فرهنگ هندی، نماد جهان به شمار می‌رود و گلی نامیراست. چاکراها به شکل نیلوفرهایی تصویر می‌شوند، هنگامی‌که مرکز چاکراها بیدار شوند، نیلوفرها باز شده و می‌چرخند. در کتاب بهاگاواد گیتا، آمده است: " همان‌گونه که آب برگ‌های نیلوفر آبی را تر نمی‌کند، گناه نیز، فردی را که وظیفه خود را بدون دل‌بستگی انجام می‌دهد و ثمرات آن را به خداوند متعال تسلیم می‌نماید، در برنمی‌گیرد".
[۵] Bhagavad Gita ۵. ۱۰


۳.۲ - برداشت هندیان باستان

در وداها ویشنو وقتی هنوز از لکشمی همسر نشسته برزانوی او سخنی نیست، در هیئت جوانی زیبا است که ردایی شاهانه و چهار دست دارد. در چهارمین دست گل نیلوفر آبی یا پادمه (Padma) قرار دارد و پس از ازدواج بالکشمی، لکشمی با نماد نیلوفر آبی پیوستگی تام دارد و از اقیانوس می‌آید تا بهزیستی جهانیان را نظارت کند. در یک اسطوره متأخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده، آمده است کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آب‌های کیهانی در حرکت بوده به وجود آمده و از آن برهما متولد شد. هنگامی‌که مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد، وی را بعدها به‌صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو می‌روید، نشسته است.
در منابع دیگر هندی آمده است که در ابتدای خلقت، زمانی که خالق تنها در میان آب‌های نخستین قرار داشت، متعجب بود که خلقت را از کجا شروع کند، برگ لوتوسی را که تنها موجود بود مشاهده نمود، مقداری از گلی را که لوتوس در آن رشد می‌کرد در دست گرفت و بر روی برگ لوتوس قرارداد و سطح زمین به وجود آمد. به این ترتیب نیلوفر سمبل جهان و لایه‌های متعدد، گلبرگ‌های آن نمایانگر ادوار مختلف جهان، مقاطع و مراتب گوناگون هستی شد. بر اساس این باورها هشت گلبرگ نیلوفر نشانه هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آب‌ها ظهور کردند؛
[۶] .Go pala –uttara – tapiniUpanisad’ ۵۱
راست-چپ، پس-پیش، بالا-پائین و بیرون- درون.

۳.۳ - برداشت ایرانیان باستان

در روایات کهن ایران نیز، نیلوفر آبی را جای نگهداری تخمه زردشت می‌دانستند و در صحنه زایش مهر آنچه مهر از آن بیرون می‌آید، غنچه نیلوفر است نه صخره
[۷] سنگ‌نگاره شاپور دوم در طاق‌بستان.

تداوم حضور لوتوس در فرهنگ تصویری ایران را می‌توان از زمان هخامنشی تا دوران معاصر ردیابی کرد. این گل یکی از نمادهای مهم تمدن هخامنشی است. نیلوفر دوازده برگی در تخت جمشید و شوش از اصیل‌ترین نشانه‌های تمدن ایرانی است. این گل مظهر میترا یا مهر، اهورامزدا و آناهیتا است، سمبل انسانی اهورمزدا نیم تنه مردی است که شاخه‌ای از گل لوتوس را در میان انگشتان خود گرفته است. دیده می‌شود. از انجا که این گل با آب در ارتباط است، در حجاری‌های طاق بوستان گل نیلوفر نماد آناهیتا (ناهید) ایزد بانوی آب‌های روان است
[۸] یاحقی، جعفر، فرهنگ اساطیروداستان واژه‌ها در ادبیات فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶، ص ۸۱۴.
و گل ناهید نامیده می‌شود. در دوره صفوی، این گل شاه‌عباسی نام یافت و بر فراز آن تاجی افزوده شد
[۹] خلج امیر حسینی، مرتضی، رموز نهفته در هنر نگارگری، با مقدمه استاد فرشچیان، تهران، کتاب آبان، ۱۳۸، ص ۳۹.



پیشینه نیلوفر در اساطیر ایران و هند بسیار زیاد است و از مشترکات آیینی و فرهنگی این دو سرزمین حکایت دارد. لوتوس در بودیسم نیز مورد تقدیس قرار گرفته است. در بودیسم، نیلوفر آبی نماد برتر روشن‌بینی است. ریشه این گیاه در آب‌های گل‌آلود است که بیانگر امیال و آرزوهای انسانی است. درحالی‌که برگ‌ها و گل‌های نیلوفر به سمت آفتاب و به‌سوی روشنی و نور باز می‌شود. در افسانه تولد بودا آمده است: نخستین گام‌هایی که بودا در کودکی برمی‌داشت، جای هر قدمش یک نیلوفر شکوفا می‌شد.
نیلوفر با توجه به هشت برگ آن به نماد تشیع تبدیل‌شده است؛ عدد هشت ضمن اشاره به امام هشتم شیعیان، که پس از ایشان فرقه‌گرایی عمده‌ای در میان شیعیان به وجود نیامده است، حاکی از دوازده امام نیز است. رقم دوازده را با نیلوفر دوازده برگ نیز نشان می‌دهند. نماد نیلوفر در دوره معاصر به‌صورت انتزاعی شمسه، بیشتر برای بیان استمرار سلطنت معنوی امام رضا (علیه‌السّلام) که خورشید هشتم، سلطان دین و شمس طوس و شمس الشموس خوانده می‌شود، مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد که بر تارک بسیاری از آثار معماری سرزمین خراسان (خورشید سان) می‌درخشد و همانند یک اسطوره الگو، حضور خود را در فرهنگ، هنر و معماری امروز ایران، به‌ویژه شهر مشهد به رخ می‌کشاند.


این نماد در دیگر هنرهای شیعی بیشتر به‌عنوان ترنج شناخته می‌شود. ترنج در پارچه‌بافی، سوزندوزی، قالی‌بافی به‌صورت گسترده و با اشکال بسیار متنوع مورد بهره‌برداری قرارمی گیرد.
نیلوفر با توجه به ارتباطی که با خورشید دارد و با آن باز و بسته می‌شود، در مصر تحت حمایت مملوکان در هنر تذهیب و در حاشیه قرآن‌ها
می‌شود. ترنج از نگاره‌های تزیینی در قالی‌بافی و نماد خورشید است. تجسم نمادین شمسه (خورشید) جایگاه مهمی را در هنر ایران به خود اختصاص داده و در دوران متمادی موردتوجه قرار گرفته است. این نقش دارای مفاهیم نمادین فراوانی است. قبل از اسلام، چشمه خورشید نماد روزنه‌ای بوده است که نور الوهیت از طریق آن بر زمین جاری می‌شده است. خورشید در نقش برجسته اهورامزدا (یا فروهر) در وسط دوبال که در امتداد یکدیگر هستند قرار گرفته است نیز بیانگر این موضوع است. نقش قرص خورشید همراه دوبال بر فراز ستون‌ها و دیوارهای سنگی، محافظ آسمان بوده است.
شمسه عموماً با نقوش اسلیمی، ختائی، کتیبه و هندسی همراه است. این نقش در اکثر هنرهای تزئینی چه در بناها، تذهیب صفحه آغازین قرآن، تزئین داخل و بیرون گنبدها، مساجد و یا در کتاب‌آرائی، قالی‌بافی، آلات فلزی و سفال به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرد. شمسه را می‌توان به‌عنوان نماد الوهیت، نور وحدانیت، مفهوم «کثرت در وحدت و وحدت در کثرت»، پیامبر اسلام و ائمه (علیهم‌السّلام) و فر ایزدی شاهان
[۱۰] غلامی، ابوالفضل، آیین اکبری، اسنابروک، ۱۹۸۵، ج ۳، ص ۱-۲.
دانست. سنگ‌نگاره شاپور دوم، در طاق‌بستان، نیلوفر در اختیار میترا (خدا در آیین مهرپرستی) قرار دارد. در مهرابه سن کلمنته در رم، نیز پیکره میترا ایستاده بر روی نیلوفر، به تصویر کشیده شده است.
به‌صورت گسترده بازتاب یافته است و رنگ طلایی و آبی برای آن انتخاب‌شده است و در ایران به شکل انتزاعی شمسه، ترنج و چلیپا نیز نشان داده


تردیدی نیست که عناصر طبیعی در باور ایرانیان پاک و مورد تقدیس هستند و رابطه میان دین و طبیعت، امری غیر قابل‌انکار است؛ اما در دین ایرانی عناصر طبیعت به خاطر خودشان محترم شمرده نمی‌شوند، آنچه آنها را حائز اهمیت می‌کند، جایی است که آنها به‌مثابه آفریده الهی، در جهان‌شناسی دینی اشغال کرده‌اند؛ بنابراین طبیعت هرگز به‌منزله تصویر مستقیم هستی الهی تفسیر نمی‌شود
[۱۱] کاسیرر، ارنست، فلسفه صورت‌های سمبلیک، اندیشه اسطوره‌ای، ترجمه یدالله موقن، تهران، هرمس، ، ج ۲، ص ۳۵۸.
و نمی‌تواند وصف موجود حقیقی، یعنی ذات الهی باشد و به‌جای "بود" بنشیند. پس باید بین دو جنبه اعتباری و حقیقی یک موجود تمایز گذاشت و باید توجه داشت یک موجود حقیقی ممکن است در فرهنگ‌های مختلف نمادهای مختلفی داشته باشد؛ به بیان دیگر، نمادها دگرگون می‌شوند، ولی حقیقت یک موجود تحت تأثیر این دگرگونی‌ها قرار نمی‌گیرد. مرگ نقش‌ها به معنی استمرار حیات و هستی وجود محض است. این نقش‌ها را هستی پدیدآورنده و از میان می‌برد. غرض هستی، دست‌یابی انسان به"نظر" است؛ به‌بیان‌دیگر ما هرچند در جهان اعراض زندگی می‌کنیم، ولی جواهر، اصیل و غایت هستند. غرض از آفرینش اعراض این است که جوهر با آن صفا یابد و صیقلی شود. عرض‌ها از صورت‌ها و صورت‌ها از اندیشه‌ها زاده می‌شوند؛ در حقیقت این جهان با همه طول و عرضش، دست آورد یک اندیشه است. صورت‌ها ناپدید شده و از میان می‌روند، ولی معانی باقی می‌مانند؛ چون انسان در این جهان، دسترسی به غیب ندارد؛ به این دلیل در توصیف نهان جهان، به تعدد دیدگاه‌ها و مذاهب و مکاتب کشیده شده است؛ پس نباید به یک نگاه قانع شد، باید مدام و با دقت به جهان نگریست. باید دست از چشم برداشت تا جهان را شناخت. باید از خدا خواست تا قطره دانشی را که به ما داده است به دریاهای معرفت خود
وصل کند. نفس انسان مادر بت‌ها و موجودی خودپرست و دزد نهانی است و قدرت تمیز انسان را از او وا می‌ستاند. نفس به نفع خود به تأویل می‌پردازد و انسان را به خارستان می‌کشاند، دوزخی است که هفت‌دریا سوزش آن را کم نمی‌کند؛
[۱۲] رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۱، ص ۶۰.
نفس فروزندگی درونی را از میان می‌برد. بانگ غولان برای نفس، بانگی آشناست و انسان را به‌سوی فنا می‌کشاند.


باید از صورت‌پرستی دست کشید تا به رهایی و دانش دست‌یافت. پاسخ به ندایی مطلوب است که انسان را به فراخنا بخواند. انسان باید رو به بالا و روشنایی داشته باشد. از نشانه‌ها درگذرد و به صاحب نشان برسد. برای دست‌یابی به معرفت راستین، باید خود را به مطلع الشمس رساند، جایی که در آنجا آفتاب معرفت افول نمی‌کند و خاموشی ندارد. بعد از این مرحله است که همه‌جا به مشرق معرفتی تبدیل شده و مغرب و مشرق‌ها به یک حقیقت یگانه تبدیل می‌شوند؛
[۱۳] رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۲، ص ۴۲-۴۵.
این نوع از معرفت از راه حس‌گرایی به‌دست نمی‌آید؛ لازم است برای درک نمادها، از داده‌های حس به داده‌های عقل حرکت کرد، تا ادراک آنها برای انسان میسر شود. در این راه، خردورزی رسمی نیز مشکل‌گشا نیست، به نور آشنا کننده نیاز است تا بود را از نمود، تشخیص داد. هنر در این میان کار روایتگری را به عهده دارد. تصویرگری نمادهایی چون نیلوفر آبی، برای عروج انسان از قعر به اوج است. انتخاب نمادها برای پرهیز از تفسیرهای اختلاف آفرین است؛ ولی کسانی که در جستجوی حقیقت نیستند، قادر به جهت‌یابی از نمادها نیستند به همین دلیل خود نمادها منشاء اختلاف‌نظر می‌شود و انسان‌ها را به تباهی می‌کشانند.
باید دانست که حقیقت نام مشخصی ندارد و جستجوی نام برای آن خطا است. بی‌کرانگی حقیقت سبب می‌شود تا در قالب‌های گوناگون خود را نشان دهد. مولوی در یکی از داستان‌های مثنوی معنوی خود می‌گوید: کسی از سوی شاه مأمور شد تا به دنبال درخت حیات برود. درختی که خوردن میوه آن انسان را می‌تواند نامیرا کند. او در جستجوی این درخت پس از سال‌ها نزد پیری آمد و به او گفت: شاه از من خواسته است تا درخت حیات را برای او ببرم و من سال‌هاست هر چه دنبال این درخت بوده‌ام، نتوانستم آن را بیابم. پیر خندید و گفت: این درخت همان درخت علم است و آن را نام‌های بی‌شماری است. گاهی آن را درخت، گاهی آفتاب، گاهی دریا، گاهی ابر خوانند و آثار زیادی دارد و کمترین نقش آن جاودانگی است. دلیل اینکه به آن نرسیده‌ای، این است که دنبال نام و صورت‌ها رفته‌ای، اگر دنبال معنی بودی به آن می‌رسیدی
[۱۴] رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۲، ص ۳۶۷۱-۳۶۹۲.
باید توانایی خواندن معانی را پیدا کرد و فتنه افهام را کنار راند و میان امت‌ها آشتی داد و مرغ جان‌ها را یک دل نمود. ما امروز گرفتار باز و بسته کردن گره‌ها و نازک‌اندیشی‌ها هستیم و خود را از این پیچ‌وخم‌ها رها نمی‌کنیم.


نیلوفر آبی که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه‌ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسان‌ها را احاطه کرده با منشأ زندگی و تخیل آدمی پیوند خورده است. از آنجایی که ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره‌ای دارد با گذشت زمان، تغییر آداب، عقاید و شرایط اجتماعی نه‌تنها حضورش کم‌رنگ نشده، بلکه مستحکم‌تر گشته و تثبیت‌شده است تا جایی که امروزه نماد لوتوس به نحوی نماد وحدت همه ادیان و همه سازه‌های معنوی جهان است و طی یک روند تکاملی در قالب اشکال هندسی و انتزاعی، از یک هنر آئینی به یک هنر کاربردی تبدیل شده است. این نماد توانسته است همبستگی شگفت‌انگیزی را میان طبیعت و روان آدمی و میان طبیعت ملموس و جهان معنی، ایجاد کند و مخاطب خود را به فراسوی فردیت بکشاند تا جایی که امروزه می‌توان نیلوفر را بزرگ‌ترین نشان وحدت متعالی ادیان دانست.


(۲) رومی، جلال‌الدین؛ ۱۳۷۸؛ مثنوی معنوی؛ به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران: انتشارات روزنه.
(۳) یاحقی، جعفر؛ ۱۳۸۶؛ فرهنگ اساطیر و داستان واژه‌ها در ادبیات فارسی؛ تهران: فرهنگ معاصر.
(۴) شوالیه، ژان – گربران آلن؛ ۱۳۸۷؛ فرهنگ نمادها؛ ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، تهران: انتشارات جیحون.
(۵) هال، جیمز؛ ۱۳۸۰؛ فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب؛ ترجمه رقیه بهزادی؛ تهران: فرهنگ معاصر.
(۶) اقتداری، احمد؛ دیار شهریاران؛ ۲ جلد، تهران: انجمن آثار ملی.
(۷) مرتضی خلج امیر حسینی؛ ۱۳۸۷؛ رموز نهفته در هنر نگارگری؛ با مقدمه استاد فرشچیان، تهران: کتاب آبان،
(۸) غلامی، ابوالفضل؛ آیین اکبری؛ چاپ مجدد، اسنابروک ۱۹۸۵، ج ۳
(۹) کاسیرر، ارنست؛ ۱۳۷۸؛ فلسفه صورت‌های سمبلیک؛ جلد دوم‌اندیشه اسطوره‌ای، ترجمه یدالله موقن، تهران: هرمس.
(۱۰) Bhagavad Gita ۵. ۱۰ ۱.
(۱۱) Go pala –uttara – tapiniUpanisad’


۱. ژان شوالیه، آلن گریران، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ۱۳۸۷، ص۵۰۳.
۲. اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، انجمن آثار ملی، ج ۲، ص ۱۳۵۳-۱۳۵۴.
۳. ژان شوالیه، آلن گریران، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ۱۳۸۷، ص۵۰۳.
۴. هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۰، ص ۳۰۹.
۵. Bhagavad Gita ۵. ۱۰
۶. .Go pala –uttara – tapiniUpanisad’ ۵۱
۷. سنگ‌نگاره شاپور دوم در طاق‌بستان.
۸. یاحقی، جعفر، فرهنگ اساطیروداستان واژه‌ها در ادبیات فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶، ص ۸۱۴.
۹. خلج امیر حسینی، مرتضی، رموز نهفته در هنر نگارگری، با مقدمه استاد فرشچیان، تهران، کتاب آبان، ۱۳۸، ص ۳۹.
۱۰. غلامی، ابوالفضل، آیین اکبری، اسنابروک، ۱۹۸۵، ج ۳، ص ۱-۲.
۱۱. کاسیرر، ارنست، فلسفه صورت‌های سمبلیک، اندیشه اسطوره‌ای، ترجمه یدالله موقن، تهران، هرمس، ، ج ۲، ص ۳۵۸.
۱۲. رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۱، ص ۶۰.
۱۳. رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۲، ص ۴۲-۴۵.
۱۴. رومی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات روزنه، ج ۲، ص ۳۶۷۱-۳۶۹۲.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «گل آبزاد نماد وحدت ادیان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۳.    


رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار