• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

گروه اهل حق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَهْل‌ِ حَق‌ّ، گروه‌ مذهبی‌ ایرانی‌ با گرایش‌های‌ عرفانی‌، با آداب‌ و متون‌ مذهبی‌ خاص‌ خود و دارای‌ بعضی‌ اعتقادات‌ که‌ در مواردی‌ با برداشت‌های‌ رسمی‌ و متشرعانه اسلامی‌ مطابقت‌ ندارند.

فهرست مندرجات

۱ - پیشینه
۲ - نام‌های دیگر
۳ - پراکندگی
۴ - اعتقادات
۵ - تأثیرهای‌ ادیان‌ و مذاهب‌ دیگر
۶ - خزانه‌ یا سرانجام‌
۷ - وجه تشابه با غلات شیعه
۸ - عالی‌ترین‌ مقامات‌ روحانی‌ یارسان‌
۹ - سلطان‌ اسحاق‌
       ۹.۱ - تولد
       ۹.۲ - تحصیلات
       ۹.۳ - وفات
۱۰ - سلسله‌ مراتب‌ و مقامات‌ علوی‌ و روحانی‌
۱۱ - پیشوایان‌
       ۱۱.۱ - حضرت علی(علیه السلام)
       ۱۱.۲ - امام حسین(علیه السلام)
       ۱۱.۳ - بهلول
       ۱۱.۴ - شاه‌ فضل‌
       ۱۱.۵ - بابا سرهنگ
       ۱۱.۶ - شاه خوشین
       ۱۱.۷ - بابا نااوس
       ۱۱.۸ - سلطان‌ اسحاق‌ و شاه ویس قلی
       ۱۱.۹ - دیگر مظاهر
۱۲ - تناسخ‌
۱۳ - چگونگی‌ پیدایش‌ جهان‌ و انسان‌
       ۱۳.۱ - در «بارگه‌ بارگه‌»
       ۱۳.۲ - در «دوره عابدین‌»
       ۱۳.۳ - در «دوره هفتوانه‌» و «دوره عابدین‌»
       ۱۳.۴ - در«دوره چهل‌ تن‌»
۱۴ - آخرالزمان‌
۱۵ - احکام‌، آداب‌ و اخلاق‌
۱۶ - مقدس‌ترین‌ جایگاه‌ و کعبه مقصود
۱۷ - اصول‌ اخلاقی‌
۱۸ - خاندان‌ها
۱۹ - آیین‌ حقیقت‌ و ایران‌ باستان‌
       ۱۹.۱ - در «بارگه‌ بارگه‌» و «دوره چهل‌ تن‌»
       ۱۹.۲ - حضور قهرمانان‌ حماسی‌ ایران‌ باستان‌
       ۱۹.۳ - اندیشه ایرانیان‌ باستان‌
۲۰ - فهرست منابع
۲۱ - پانویس
۲۲ - منبع


این‌ آیین‌ که‌ در میان‌ طوایف‌ کرد، لر و ترک‌ زبان‌ پیروان‌ بسیار دارد، در بستری‌ اسلامی‌ رشد کرده‌ است‌ و در عین‌ حال‌، به‌ سبب‌ غلو در حق‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) با سایر فرق‌ غالی‌ شیعه‌ قرابت‌ دارد، اما با اینهمه‌، بعضی‌ از مبادی‌ آن‌ را می‌توان‌ در اعتقادات‌ و سنت‌های‌ فکری‌ و فرهنگ‌ عامه مردمان‌ ساکن‌ غرب‌ ایران‌ جست‌وجو کرد و رگه‌هایی‌ از معتقدات‌ ایرانی‌ پیش‌ از اسلام‌ را نیز در آن‌ یافت‌.


این‌ آیین‌ به‌ «آیین‌ حق‌» یا «آیین‌ حقیقت‌» یا «دین‌ حقیقت‌» نام‌بردار است‌.
[۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۱۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۱۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۲۰، جم، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

از این‌رو، پیروان‌ آن‌ «اهل‌ حق‌» خوانده‌ شده‌اند؛ لیکن‌ نام‌ دیگر رهرو این‌ طریق‌ «یار» است‌
[۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، بیت‌ ۱۵۱، ۸، ج۱، ص۴۲۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و از این‌روی‌، اهل‌ حق‌ را «یارستان‌» یا با تخفیف‌ «یارسان‌» نیز گفته‌اند.
[۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در جایی‌، از این‌ آیین‌ به‌ صورت‌ «آیین‌ کُردان‌» یاد شده‌؛
[۷] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۸۲، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
از آن‌ روی‌ که‌ از زمان‌ سلطان‌ اسحاق‌ عنصر کُردی‌ سهم‌ اصلی‌ و مهمی‌ در چگونگی‌ و تحولات‌ این‌ مکتب‌ و فرقه‌ داشته‌ است‌ و نیز مهم‌ترین‌ کتب‌ مذهبی‌ این‌ فرقه‌ به‌ زبان‌ کردی‌ (گویش‌ گورانی‌) است‌.
اگرچه‌ بعداً به‌ ترکی‌ نیز «کلام‌ها» ی‌ بسیاری‌ پدید آمد و آثار مهمی‌ به‌ زبان‌ لکی‌ هم‌ به‌ اهل‌ حق‌ مربوط است‌.


پیروان‌ یارسان‌ در استان‌ کرمانشاهان‌، همدان‌ ، تهران‌ و حدود رودهن‌ و جاجرود و شهریار و همچنین‌ در خراسان‌ و نیز در میان‌ کردهای‌ عراق‌ و ترکیه‌ پراکنده‌اند.
[۸] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۸۸، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

سادگی‌ و خلوص‌ روستایی‌ در اشعار مقدس‌ اهل‌ حق‌ کاملاً آشکار است‌.
مفاهیم‌ مطرح‌ شده‌ در آثار ایشان‌ معلوم‌ می‌کند که‌ این‌ آیین‌ در اجتماعاتی‌ از مردمان‌ کشاورز و دامدار شکل‌ گرفته‌، و گسترش‌ یافته‌ است‌، ولی‌ آراء و آداب‌ مربوط به‌ آن‌ امروز منحصر به‌ قشرهای‌ اجتماعی‌ یاد شده‌ نیست‌ و به‌ جاهایی‌ که‌ پیش‌تر نام‌ برده‌ شد، محدود نمانده‌ است‌.
آنچنانکه‌ از رسائل‌ فرقه خاکسار برمی‌آید، خاکساریه ایران‌ در بخشی‌ از عقاید، اصطلاحات‌ و آداب‌ خود از اهل‌ حق‌ پیروی‌ می‌کنند و به‌ واسطه ایشان‌ آراء این‌ گروه‌ در بسیاری‌ از نقاط ایران‌ هوادارانی‌ یافته‌ است‌.
[۹] نورالدین مدرسی‌ چهاردهی‌، خاکسار و اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۱۰] نورالدین مدرسی‌ چهاردهی‌، ج۱، ص۲۰۶،جم، خاکسار و اهل‌ حق‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.



اهل‌ حق‌ ۱۲ امام‌ مذهب‌ شیعه اثناعشری‌ را می‌پذیرند
[۱۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و اصولاً شرایع‌ گذشته‌ و خصوصاً اسلام‌ را برحق‌ می‌ دانند، اما حاصل‌ و حقیقت‌ همه آن‌ها را در مذهب‌ خود جمع‌ می‌بینند و به‌ قول‌ قوشچی‌ اوغلی‌ «از خداوند ۴ کتاب‌ نازل‌ شده‌ و هر ۴ نزد ماست‌».
[۱۳] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

در همان‌جا آمده‌ است‌ که‌ «فرقان‌ حق‌ است‌ و دروغ‌ نیست‌»، اما مراد اهل‌ حق‌ از «فرقان‌» غیر از آن‌ است‌ که‌ معمولاً فهمیده‌ می‌شود.
به‌ زعم‌ ایشان‌ قرآن‌ در اصل‌ ۳۲ جزء بوده‌ که‌ ۳۰ جزء موجود فرع‌ دین‌ است‌ و دو جزء دیگر اصل‌ آن‌، و آن‌ اصل‌ حاوی‌ «سرّ مگو» یی‌ بوده‌ است‌ محفوظ در سینه حضرت‌ محمد (ص‌)، لیکن‌ امامان‌ درپی‌ هم‌، آن‌ دو جزء را حفظ کردند و با نام‌ «فرقان‌» به‌ حضرت‌ مهدی‌ (ع‌) رساندند و آن‌ حضرت‌ «فرقان‌» مزبور را به‌ زبان‌ کردی‌ بیان‌ کرد.
[۱۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

پس‌ اگر اسلام‌ چون‌ دانه بادام‌ باشد، آیین‌ اهل‌ حق‌ مغز است‌ و شریعت‌ پوست‌ آن‌، و یا اسلام‌ صدف‌ است‌ و آن‌ آیین‌ دُرّ است‌ در درونش‌.
[۱۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.



درباره تأثیرهای‌ ادیان‌ و مذاهب‌ دیگر بر مکتب‌ اهل‌ حق‌ سخن‌هایی‌ گفته‌ شده‌ است‌؛ مثلاً کسانی‌ تأثیرپذیری‌ آیین‌ یاری‌ را از مسیحیت‌ و یا از اسماعیلیه‌ مطرح‌ کرده‌اند.
البته‌ بعضی‌ مشابهت‌ها با معتقدات‌ اسماعیلیه‌ در این‌ آیین‌ مشاهده‌ می‌شود، اما ریشه این‌ مشابهت‌ها در گرایش‌ عرفانی‌ اهل‌ حق‌ به‌ باطنیگری‌ و تأویل‌ نهفته‌ است‌ که‌ در هر دو مذهب‌ مشترک‌ است‌.


بزرگان‌ یارسان‌، اصول‌ و حقایق‌ اعتقادی‌ خود را در آثاری‌ منظوم‌ گردآورده‌اند که‌ غالباً در حکم‌ کتب‌ مقدس‌ و محل‌ رجوع‌ قوم‌ است‌.
از بین‌ این‌ آثار پرشمار، «دفاتر» ها و «دوره‌» های‌ کردی‌ (گورانی‌) مورد استناد همه پیروان‌ این‌ مذهب‌ است‌، ولی‌ آثار ترکی‌ («کلام‌» ها یا «کلامات‌») و آثار لری‌ مخصوص‌ به‌ پیروان‌ از اهل‌ همان‌ زبآن‌هاست‌.
از مهم‌ترین‌ متون‌ مقدس‌ اهل‌ حق‌ کلام‌ خزانه‌ یا سرانجام‌ است‌.
[۱۶] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۱۷] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۳۳- ۳۵، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
[۱۸] کاظم نیک‌نژاد، کلامات‌ ترکی‌، ج۱، ص۵، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

آیین‌ حقیقت‌، قدیم‌ و ازلی‌ انگاشته‌ می‌شود،
[۱۹] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۲۰] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۲۱] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
و پیوستگی‌ آن‌ به‌ ذات‌ حق‌ متلازم‌ است‌ با پیوستگی‌ پیشوایان‌ این‌ قوم‌ به‌ ذات‌ باری‌ است.


اهل‌ حق‌ با سایر غُلات‌ شیعه‌ در این‌ اندیشه اساسی‌ شریکند که‌ خداوند در صورت‌ انسان‌ ظهور می‌یابد، ولی‌ نزد اهل‌ حق‌ این‌ رأی‌ بسط و گسترش‌ بیشتر یافته‌ است‌، و ایشان‌ مظهریت‌ را تنها در وجود حضرت‌ علی‌ (ع‌) منحصر نمی‌دانند.


در بعضی‌ از متون‌ اهل‌ حق‌ از جمله‌ در «بارگه‌ بارگه‌» آثار و شواهد صریحی‌ درباره اعتقاد به‌ وحدت‌ وجود یافت‌ می‌شود
[۲۲] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۲-۹۵، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
از جمله‌ اینکه‌ برّ و بحر محل‌ حلول‌ یا تجلی‌ ذات‌ الهی‌ است‌.
[۲۳] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۲۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

مهم‌ترین‌ مظهر و مَجلای‌ حق‌ البته‌ انسان‌ است‌.
بدین‌سان‌، مفهوم‌ اَوَتاره‌۱ که‌ در دین‌ هندویی‌ و بسیاری‌ از طریقه‌های‌ عرفانی‌ مبنای‌ رابطه خدا و انسان‌ را بیان‌ می‌کند، در اینجا هم‌ مطرح‌ است‌.
منتها در این‌ مکتب‌، به‌ یک‌ معنا، ظهور و تجسد الهی‌ برای‌ این‌ است‌ که‌ بندگان‌، او را ببینند.
[۲۴] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

شاید از میان‌ تمامی‌ مظاهر الهی‌ برای‌ اهل‌ حق‌، سلطان‌ اسحاق‌ (که‌ به‌ صورت‌ سحاک‌، صحاک‌، سهاک‌ (به‌ ضم‌ یا فتح‌ اول‌) هم‌ ثبت‌ شده‌ است‌) برجسته‌تر و مهم‌تر باشد، زیرا اینان‌ نه‌ تنها هویت‌ دینی‌ و اعتقادی‌، بلکه‌ پیوند اجتماعی‌ و وحدت‌ فرقه‌ای‌ و قومی‌ خود را هم‌ از او گرفته‌اند (اگرچه‌ درباره حضرت‌ علی‌ (ع‌) هم‌ از تعظیم‌ و تکریم‌ بسیار خودداری‌ نمی‌کنند).
سازمان‌دهی‌ اهل‌ حق‌ و تعیین‌ سلسله‌ مراتب‌ پیروان‌ آن‌ از سلطان‌ اسحاق‌ برجای‌ مانده‌ است‌.
[۲۵] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶ و ۲۴ و ۱۸ و ۲۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

ظاهراً سلطان‌ اسحاق‌ پس‌ از برپایی‌ «پِردیور» به‌ عموم‌ اعلام‌ کرد که‌ حق‌ در جامه بشر ظهور کرده‌، و خود اوست‌؛ هر کس‌ قابلیت‌ پذیرش‌ و دیدار حق‌ را دارد، به‌ زیارتش‌ بشتابد و کسب‌ فیض‌ کند.
[۲۶] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

برخی‌ سلطان‌ اسحاق‌ را مظهر حضرت‌ علی‌ (ع‌) و ذات‌ حق‌ انگاشته‌اند.
[۲۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۲۹، بیت‌ ۴۸۳، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.





۹.۱ - تولد

جیحون‌آبادی‌ سال‌ ۶۱۲ق‌،
[۲۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۲۶، بیت‌ ۲۶۴و۸، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
نیک‌نژاد سال‌ ۶۵۰ق‌
[۲۹] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
و صفی‌زاده‌ سال‌ ۶۷۵ق‌
[۳۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
را یاد می‌کنند.
اما محل‌ تولد او به‌ اتفاق‌ آراء روستای‌ برزنجه‌ است‌ که‌ در حلبچه‌ (استان‌ سلیمانیه عراق‌ ) قرار دارد.
[۳۱] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۳۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۲۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۳۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۲۶، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۳۴] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.


۹.۲ - تحصیلات

بنابر یک‌ روایت‌، سلطان‌ اسحاق‌ در کودکی‌ به‌ فراگرفتن‌ دانش‌ مشغول‌ شد و در جوانی‌ در نظامیه بغداد به‌ تحصیل‌ ادامه‌ داد.
سپس‌ به‌ دمشق‌ رفت‌ و در تکمیل‌ تحصیلات‌ کوشید.
آنگاه‌ به‌ برزنجه‌ بازگشت‌ و در مسجدی‌ به‌ ارشاد مردم‌ پرداخت‌، در حالی‌ که‌ اینک‌ قدم‌ در راه‌ تصوف‌ نهاده‌ بود.
[۳۵] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۳۶] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ سلطان‌ اسحاق‌ با او موافقت‌ نداشتند و رفتار و سخنان‌ وی‌ از کودکی‌ خلاف‌ رأی‌ و خواسته شیخ‌ عیسی‌، پدرش‌، بود.
سرانجام‌ ۴ تن‌ (که‌ به‌ زعم‌ اهل‌ حق‌ از ازل‌ همراه‌ او بودند) به‌ وی‌ گرویدند و با استقامت‌ در راه‌ او، به‌ استقرار و پیشرفت‌ این‌ آیین‌ یاری‌ کردند.
پس‌ از مرگ‌ پدر، برادران‌ به‌ تحریک‌ علمای‌ دینی‌ به‌ مخالفت‌ با سلطان‌ برخاستند و چون‌ دشمنی‌ آنان‌ با وی‌ شدت‌ گرفت‌ و قصد جان‌ او را کردند، با یاران‌ خود در غاری‌ پناه‌ گرفت‌ و ۳ روز در آن‌جا پنهان‌ شد؛ تا اینکه‌ مهاجمان‌ محل‌ را ترک‌ کردند و سلطان‌ و همراهان‌ به‌ سلامت‌ بیرون‌ آمدند
[۳۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۳۸] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، ص۲۲-۲۳، دفتر رموز یارستان‌، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

وی‌ ناگزیر به‌ ده‌ شیخان‌ در اورامان‌ کردستان‌ نقل‌ مکان‌ کرد و در آنجا «پِردیوَر» را به‌ مثابه مرکزی‌ روحانی‌ و معنوی‌ برای‌ یاران‌ بنا نهاد و به‌ تقویت‌ و نشر مذهب‌ حقیقت‌ پرداخت‌.

۹.۳ - وفات

مرگ‌ او در همان‌ روستا، در اواخر قرن‌ ۸ق‌،
[۳۹] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
و به‌ گفته صفی‌زاده‌ در ۷۹۸ق‌
[۴۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
روی‌ داد و همان‌جا مدفون‌ شد.
جیحون‌آبادی‌ مدت‌ عمر سلطان‌ را ۳۰۰ سال‌ می‌گوید
[۴۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص‌۴۲۶، بیت‌ ۲۶۵و۸، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
که‌ طبعاً امری‌ غریب‌ به‌ نظر می‌آید.
سلطان‌ اسحاق‌ ۴ مَلَک‌ یا ۴ یار و مرید مقرب‌، به‌ نام‌های‌ داوود ، بنیامین‌ (یا بنیام‌)، موسی‌ و مصطفی‌ داشت‌ که‌ آنان‌ را همان‌ ۴ ملک‌ مقرب‌ اسلام‌ انگاشته‌اند
[۴۲] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، ج۳، ص۶۸، دفتر رموز یارستان‌، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

این‌ ۴ تن‌، با خاتون‌ رمز بار ۵ تن‌ می‌شوند، و با بابایادگار و شاه‌ ابراهیم‌ ۷ تن‌ (هفتن‌) را تشکیل‌ می‌دهند.
[۴۳] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۵۹، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

بنابر «دوره گلیم‌ و کول‌» این‌ «هفتن‌» جزئی‌ از ذات‌ سلطان‌ اسحاق‌ بودند.
[۴۴] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، ص۳۶۱-۳۶۲، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.



۱. هفتنان‌،
۲. هفتوانه‌،
۳. هفت‌ سردار،
۴. قولطاسیان‌، که‌ کلاً ۲۸ تن‌ می‌شوند.
[۴۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

آن‌ها ذاتهایی‌ ازلی‌ هستند که‌ نخستین‌ صادرات‌ ذات‌ حق‌ به‌ شمار می‌روند و در هیأت‌ بشری‌ ظهور کرده‌اند.
در این‌ مکتب‌، «...جمله‌ ذرات‌ بود و نبود از این‌ بیست‌ و هشت‌ آمد اندر وجود» و «دوکونین‌ زین‌ بیست‌ و هشت‌ شد به‌ پا».
[۴۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۳ - ۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

این‌ ۲۸ تن‌ از تمامی‌ مخلوقاتی‌ که‌ در زمان‌ آفریده‌ شده‌اند، برترند؛ آن‌ها معرف‌ ۲۸ حرفند و ۲۸ حرف‌ بیان‌ کننده کل‌ هستی‌ است‌.
[۴۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

جیحون‌آبادی‌ در جایی‌ دیگر، مظاهر سلطان‌ اسحاق‌ را پس‌ از ۷ سردار، به‌ این‌ ترتیب‌ قرار می‌دهد: چلتنان‌، قولطاسیان‌، پیران‌ یا ۷۲ پیر، ۹۹ پیر، ۶۶ غلام‌.
[۴۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص‌۲۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

به‌ هر حال‌، پس‌ از ۷ سردار، یا در مقامی‌ پایین‌تر از ۲۸ تن‌، ۴۰ تنان‌ قرار می‌گیرند که‌ در واقع‌ ۴۰ «چهل‌ تن‌» هستند، زیرا هر یک‌ از آن‌ها معادل‌ ۴۰ تن‌ محسوبند.
[۴۹] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.





۱۱.۱ - حضرت علی(علیه السلام)

بجز سلطان‌ اسحاق‌، مهم‌ترین‌ مظهر خداوند بر روی‌ زمین‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) است‌ و در آثار اهل‌ حق‌ بر الوهیت‌ آن‌ حضرت‌ تأکید بسیار شده‌ است‌.
[۵۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در آغاز هستی‌، خداوند پس‌ از ارشاد هفتن‌ و نشان‌ دادن‌ راه‌ دشواری‌ که‌ باید در آینده‌ بپیمایند، از «بطن‌ دُرّ» بیرون‌ آمد و در جامه «خاوندگار» بود، اما چون‌ آشکار شد، هفتن‌ دیدند که‌ علی‌ است‌.
[۵۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۷-۴۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

چنانکه‌ بعداً خواهیم‌ دید، خاوندگار اولین‌ تجلی‌ ذات‌ حق‌ و نخستین‌ مرتبه بروز هویت‌ او در عالم‌وجود است‌.
[۵۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۹۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

بنابر متون‌ مقدس‌ یارسان‌، حضرت‌ علی‌ (ع‌) دومین‌ ظهور حق‌ است‌ (پس‌ از خاوندگار) و ظهورهای‌ دیگر مربوط به‌ پس‌ از وی‌ است‌.
[۵۳] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۸بب،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

علی‌ (ع‌) تجلّی‌ الهی‌ در دور حضرت‌ محمد (ص‌) است‌،
[۵۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و حضرت‌ محمد (ص‌) خود به‌ الوهیت‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) آگاهی‌ داشت‌، اما به‌ خواست‌ وی‌ این‌ سرّ را فاش‌ نکرد.
[۵۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰۳و۲۰۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

علی‌ ذات‌ خداست‌،
[۵۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
به‌ بیان‌ بهتر، وی‌ مظهر ذات‌ الهی‌ است‌ و حضرت‌ محمد (ص‌) مظهر صفات‌ الهی‌ ، لیکن‌ هر دو اصل‌ و گوهر واحد دارند.
[۵۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

اهل‌ حق‌ سلمان‌ پارسی‌ را مظهر پیر بنیامین‌ (یا همان‌ جبرئیل‌ ) خواندند و شفیع‌ دو عالم‌ دانستند.
به‌ نظر ایشان‌ حضرت‌ فاطمه‌ (ع‌) مظهر خاتون‌ رمز بار، بلال‌ مظهر شاه‌ ابراهیم‌ ایوت‌، و خالد بن‌ ولید مظهر بابا یادگار بودند.
[۵۸] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۴-۱۱۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۵۹] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.


۱۱.۲ - امام حسین(علیه السلام)

سپس‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) مظهر این‌ یادگار شد.
[۶۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۱۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

البته‌ حضرت‌ محمد (ص‌) هم‌ محل‌ تجلی‌ و حلول‌ الهی‌ خوانده‌ شده‌ است‌
[۶۱] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۷-۱۱۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
و نخستین‌ ظهور وی‌ در «بطن‌ صدف‌» (پس‌ از پیدایش‌ هفتن‌) بود.
[۶۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

ظهور بعدی‌ وی‌ در آدم‌ ابوالبشر بود، تا برسد به‌ آخرین‌ پیامبر.
[۶۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.


۱۱.۳ - بهلول

مظهر بعدی‌ الوهیت‌ بهلول‌ است‌ و گفته‌ شده‌ است‌ که‌ بهلول‌ - که‌ خود را به‌ دیوانگی‌ زده‌ بود - تجسم‌ دوباره حضرت‌ علی‌ بوده‌ است‌.
[۶۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۶۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

این‌ بهلول‌ احتمالاً غیر از بهلول‌ معروف‌ است‌، و نزد اهل‌ حق‌ به‌ بهلول‌ ماهی‌ معروف‌ است‌.
بابا حاتم‌ ، بابا صالح‌ ، بابا رجب‌ ، بابا نجوم‌ و بابا لره‌ که‌ همه‌ اهل‌ لرستان‌ بودند، به‌ خدمت‌ بهلول‌ ماهی‌ رسیده‌، در محضر او طی‌ مقامات‌ عرفانی‌ کردند، و ایشان‌ از یاران‌ نزدیک‌ وی‌ به‌ شمار می‌روند.
[۶۶] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۳۵، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
[۶۷] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۴۱، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
[۶۸] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۴۶، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
[۶۹] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۳، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
[۷۰] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۹، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.


۱۱.۴ - شاه‌ فضل‌

پس‌ از بهلول‌، ذات‌ حق‌ در شاه‌ فضل‌ تجسم‌ یافت‌.
[۷۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۷۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

این‌ شاه‌ فضل‌ ظاهراً در اواخر قرن‌ ۳ق‌ می‌زیست‌ و بعضی‌ گفته‌اند که‌ از هندوستان‌ بوده‌، و مدتی‌ با اهل‌ حق‌ به‌ سر برده‌ است‌.
[۷۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۳۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

پس‌ این‌ احتمال‌ داده‌ می‌شود که‌ شاه‌ فضل‌الله‌ همان‌ فضل‌الله‌ نعیمی‌ استرابادی‌ ، پیشوای‌ حروفیه‌، باشد که‌ جابه‌جایی‌ زمانی‌ یافته‌، و یا با شخصیت‌ دیگری‌ از اهل‌ حق‌ خلط شده‌ است‌.
به‌ هر حال‌، یارسان‌ خود، این‌ دو را یکی‌ نمی‌دانند.
[۷۴] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۲۷، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.


۱۱.۵ - بابا سرهنگ

پس‌ از شاه‌ فضل‌الله‌ مظهریت‌ به‌ بابا سرهنگ‌ رسید.
[۷۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

بابا سرهنگ‌ خود به‌ صراحت‌ می‌گوید که‌ «دون‌» قبلی‌ او بهلول‌ بوده‌، و «دون‌» بعدیش‌ سلطان‌ سهاک‌ است‌،
[۷۶] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۸۲ -۸۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۷۷] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۸۵، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
لیکن‌ مظهریت‌، بلافاصله‌ به‌ سلطان‌ اسحاق‌ نرسیده‌ است‌.

۱۱.۶ - شاه خوشین

پس‌ از بابا سرهنگ‌ مظهریت‌ با دو واسطه‌ به‌ شاه‌ خوشین‌ رسید.
[۷۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

بنابر متون‌ اهل‌حق‌، شاه‌ خوشین‌ - که‌ اصلاًمبارک‌ نام‌ داشت‌ - از دختری‌ بکر در لرستان‌ زاده‌ شد، درحالی‌ که‌ دختر از ذره‌ای‌ از خورشید - که‌ ظهور نور حق‌ بود - باردار شده‌ بود
[۷۹] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۴- ۲۷۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۸۰] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۲۹-۳۳،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

مبارک‌ شاه‌ ، ۳۶۶ سال‌ پس‌ از حضرت‌ علی‌ (ع‌)، یا در ۴۰۶ق‌ در لرستان‌ ولادت‌ یافت‌ و ۶۱ سال‌ زندگی‌ کرد.
[۸۱] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۶۴، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۸۲] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۸۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

وی‌ در ۳۲ سالگی‌ دعوت‌ و تبلیغ‌ مرام‌ یارسان‌ را آغاز نمود و گفته‌ شده‌ که‌ در همدان‌ با باباطاهر دیدار داشته‌ است‌.
[۸۴] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

جالب‌ توجه‌ اینکه‌ بجز باباطاهر، شیخ‌ عطار و عین‌القضات‌ هم‌ در زمره یاران‌ او نام‌ برده‌ شده‌اند.
[۸۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۸۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۸۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۸۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۹۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

شاه‌ خوشین‌ پیوسته‌ در سفر بود
[۸۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و گویند به‌ مناسبتهای‌ مختلف‌ معجزاتی‌ از وی‌ سر می‌زد.
[۸۹] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص‌۲۸۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۹۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
مرگ‌ او در ۴۶۷ق‌ روی‌ داد.
روایت‌ کرده‌اند وقتی‌ که‌ با یاران‌ در لرستان‌ بود، برای‌ شنا به‌ رودی‌ به‌ نام‌ گام‌ آسیاب‌ (گاماسب‌) وارد شد، اما از آن‌جا بیرون‌ نیامد، و اهل‌ حق‌ گفته‌اند که‌ از همان‌ رودخانه‌ به‌ عالم‌ غیب‌ رفت‌.
[۹۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۹۲] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۹۳] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.


۱۱.۷ - بابا نااوس

پس‌ از شاه‌ خوشین‌، مظهر ذات‌ الهی‌ در بشر باباناعوث‌ ، یا (نااوس‌) بود که‌ همچون‌ شاه‌ خوشین‌ از دختری‌ بکر به‌ دنیا آمد.
[۹۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

نام‌ اصلی‌ او ابراهیم‌ و فرزند احمدجاف‌ بود که‌ در ۴۷۷ق‌ در سرزمین‌ اورامان‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود، در عرفان‌ طی‌ طریق‌ کرد و راه‌ و روش‌ یارسان‌ را تبلیغ‌ نمود.
مردم‌ نخست‌ به‌ او - که‌ مجنونانه‌ می‌زیست‌ - با نظر مساعد نمی‌نگریستند، اما بعداً ارادتمندانش‌ فراوان‌ شدند
[۹۵] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۹۶] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۹۷] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۷۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
و اهل‌ حق‌ این‌ را به‌ سبب‌ معجزات ی‌ می‌دانند که‌ از او صادر شد.
[۹۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۵-۳۱۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.


۱۱.۸ - سلطان‌ اسحاق‌ و شاه ویس قلی

پس‌ از بابا نااوس‌ سلطان‌ اسحاق‌ مظهر ذات‌ حق‌ بود که‌ وصفش‌ گذشت‌ و سپس‌ نوبت‌ به‌ شاه‌ ویس‌ قلی‌ (قرمزی‌) رسید
[۹۹] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۹۷بب،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
که‌ در ۸۱۰ق‌ در کردستان‌ به‌ دنیا آمد.
وی‌ اشعاری‌ هم‌ داشته‌ که‌ در دفتری‌ («دوره قرمزی‌») گرد آمده‌ است‌.
[۱۰۰] صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۳۵، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
[۱۰۱] صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۸۹، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.

ظهور بعدی‌ خداوند، پس‌ از قرمزی‌، در محمد بیگ‌ (لرستانی‌) بود
[۱۰۲] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۲۴-۱۲۵،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
و پس‌ از او خداوند در خان‌ آتش‌ ظهور یافت‌.
[۱۰۳] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۳۱-۱۳۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

خان‌ آتش‌ یا آتش‌ بیگ‌ که‌ در اوایل‌ قرن‌ ۱۱ق‌ می‌زیست‌، خاندانی‌ با عنوان‌ آتش‌ بیگی‌ تشکیل‌ داد.
[۱۰۴] صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۴۵، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
[۱۰۵] صدیق صفی‌زاده‌، بزرگان‌ یارسان‌، ج۱، ص۱۰۹، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.


۱۱.۹ - دیگر مظاهر

مظاهر الوهیت‌ البته‌ به‌ همینها محدود نمی‌شوند و بسیاری‌ از شخصیتهای‌ دینی‌ و عرفانی‌ در این‌ آیین‌ در زمره اینانند؛ مثلاً بنابر «دوره چهل‌ تن‌» حضرت‌ موسی‌ (ع‌) یکی‌ از مظاهر الهی‌ بود.
[۱۰۶] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
در «بارگه‌ بارگه‌»، باباطاهر محل‌ تجلى‌ الهى‌
[۱۰۷] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۳۱-۱۳۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
، و حاج‌ بکتاش‌ محل‌ حلول‌ ذات‌ خداوند است‌.
[۱۰۸] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۴۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

البته‌ رشته مظهریت‌ به‌ همین‌ جا ختم‌ نمی‌شود.
چنانکه‌ در شاهنامه حقیقت‌ آمده‌، حسین‌ منصور حلاج‌ مظهر داوود (از هفتن‌) است‌
[۱۰۹] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و بنابر «بارگه‌ بارگه‌»، حلاج‌ همان‌ داوود است‌.
[۱۱۰] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»،«دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

برحسب‌ ابیات‌ ۰۲۸، ۵تا ۰۹۶، ۵شاهنامه حقیقت‌، شمس‌ تبریزی‌ تجسد دوباره همین‌ حلاج‌ بود، اما جالب‌ توجه‌ آنکه‌ وی‌ در بطن‌ دختر دوشیزه مولوی‌ هستی‌ یافت‌ و بعد باز به‌ نزد مولانا برگشت‌ و او مرید بی‌چون‌ و چرای‌ وی‌ شد.
[۱۱۱] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۲۶۱-۲۶۵، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

همچنین‌، بنابر بیت‌ ۰۱۸، ۵شاهنامه حقیقت‌
[۱۱۲] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۲۶۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
، مولوی‌ خود مظهر حضرت‌ محمد (ص‌) بود.


چنانکه‌ معروف‌ است‌، اهل‌ حق‌، همچون‌ دیگر معتقدان‌ به‌ تناسخ‌، مرگ‌ را پایان‌ قطعی‌ زندگی‌ و متضمن‌ انقطاع‌ حضور روح‌ در این‌ جهان‌ و عبور آن‌ به‌ عالمی‌ دیگر نمی‌دانند.
آغاز هر زندگی‌ به‌ پیشباز مرگ‌ رفتن‌ و هر مرگ‌ آغاز زندگی‌ مجددی‌ است‌،
[۱۱۳] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ص۱۱۴، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
اما زندگیها و مرگهای‌ پیاپی‌ برای‌ نجات‌ انسان‌ است‌.
[۱۱۴] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۷۷ - ۵۷۸، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

این‌ طی‌ طریق‌ طولانی‌ جزئی‌ از پیمان‌ خداوند با مردمان‌ است‌ و مقدر شده‌ است‌ که‌ هر کس‌ باید هزار، یا هزار و یک‌ «دون‌» را در جهان‌ بپیماید.
[۱۱۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۱۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

تناسخ‌ نزد اهل‌ حق‌ براساسی‌ فکری‌ و اخلاقی‌ استوار است‌، و اگرچه‌ در این‌ باب‌ سخن‌ بسیار نگفته‌اند، گه‌ گاه‌ می‌توان‌ اشاراتی‌ در این‌ جهت‌ یافت‌ که‌ حکایت‌ از توجه‌ ایشان‌ به‌ قانونی‌ همچون‌ قانون‌ کَرمَه هندوان‌ دارد.
[۱۱۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۹-۸۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

هرکس‌ باید هزار دون‌ ۵۰ ساله‌ را در جهان‌ بگذراند و در صورتی‌ که‌ در این‌ مدت‌ پاک‌ شده‌ باشد، «شود ملحق‌ حق‌ به‌ آخر حساب‌» و در غیر این‌ صورت‌ باید باز دونهای‌ دیگری‌ را بپیماید.
[۱۱۸] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

این‌ نیز گفته‌ شده‌ که‌ کسی‌ که‌ عملش‌ نادرست‌ باشد و از قواعد حقیقت‌ بیرون‌ برود، در زندگی‌ بعدی‌ به‌ حیوانی‌ کثیف‌ مبدل‌ خواهد شد و جهنم‌ را خواهد دید
[۱۱۹] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

در سیر تکاملی‌ روح‌، از «پردیور» (کعبه اهل‌ حق‌) سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.
پردیور (این‌ سوی‌ پل‌) بنایی‌ است‌ که‌ سلطان‌ اسحاق‌ در کنار رود سیروان‌ ساخت‌ و در اندیشه مؤمنان‌ این‌ مذهب‌، منزلتی‌ شبیه‌ به‌ پل‌ صراط دارد، زیرا روح‌ پس‌ از عوض‌ کردن‌ هزار و یک‌ جامه‌ سرانجام‌ از آن‌ عبور می‌کند؛ اما عبور از پل‌ فقط برای‌ نیکان‌ میسر است‌ و بدکاران‌ به‌ دوزخ‌ خواهند افتاد.
[۱۲۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۳۹۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

همچنین‌ شهرزور نیز جایگاهی‌ اساطیری‌ یافته‌، و با سرنوشت‌ نهایی‌ نجات‌ یافتگان‌ پیوند خورده‌ است‌: بنابر «بارگه‌ بارگه‌» روان‌ کسانی‌ که‌ شایسته نجات‌ قطعی‌ باشند، در شهرزور به‌ سرمدیت‌ می‌پیوندند.
[۱۲۱] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۳۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).



در متون‌ دینی‌ اهل‌ حق‌، در گفت‌ و گوی‌ از نحوه ایجاد عالم‌، بسیاری‌ از اوقات‌ از «آفرینش‌» سخن‌ رفته‌ است‌، اما بعید است‌ که‌ مقصود از آن‌ آفرینش‌ به‌ معنای‌ ایجاد از عدم‌ بوده‌ باشد.
روح‌ کلی‌ حاکم‌ بر تفکر یارسان‌ وحدت‌ وجود است‌ و بر این‌ اساس‌، ایجاد می‌باید به‌ طریق‌ صدور و بروز و ظهور صورت‌ گرفته‌ باشد.

۱۳.۱ - در «بارگه‌ بارگه‌»

صدور از ذات‌ باری‌ در مراحل‌ و مراتبی‌ درپی‌ هم‌ صورت‌ گرفته‌ است‌، اما نخستین‌ تحقق‌ یا ظهور ذات‌ حق‌ در وجود خودش‌ بوده‌ که‌ در «بارگه‌ بارگه‌»، مذکور است‌.
[۱۲۲] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

این‌ اندیشه عرفانی‌ صرف‌ با عناصر اساطیری‌ این‌ مذهب‌ درآمیخته‌، و جنگ‌ بدیعی‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌.
در متون‌ اهل‌ حق‌ به‌ وجود آغازین‌ عالم‌ در شکل‌ اقیانوس‌ اولیه‌ اشاره‌ شده‌ است‌.
از نحوه صدور این‌ اقیانوس‌ اولیه‌ از ذات‌ الهی‌ سخنی‌ نیست‌، پس‌ شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ در این‌ مکتب‌ - همچون‌ بسیاری‌ از مکاتب‌ کهن‌ دیگر - جهان‌ در شکل‌ هاویه‌ یا خائوس‌۱ وجودی‌ ازلی‌ داشته‌، و خداوند در آن‌ به‌ عمل‌ پرداخته‌، و شکل‌ کنونی‌ عالم‌ را پدید آورده‌ است‌.
[۱۲۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ص۳۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

همچنین‌ می‌بینیم‌ که‌ خداوند نخست‌ در بحر محیط حلول‌ کرد و به‌ سبب‌ این‌ حلول‌ «گوهری‌ (در آن‌) پیدا شد»
[۱۲۴] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۷۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.


۱۳.۲ - در «دوره عابدین‌»

در «دوره عابدین‌»، نیز آمده‌ است‌ که‌ در آغاز، زمانی‌ که‌ نه‌ آسمان ی‌ بود و نه‌ زمین ی‌، خدا «در میان‌ دُرّ، و دُرّ در ته‌ دریا بود».
[۱۲۵] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

همچنین‌ بنابر «دوره هفتوانه‌»، خداوند در زمانی‌ که‌ در «درّ» پنهان‌ بود، جامه‌ای‌ (کالبدی‌) داشت‌ که‌ «یا» خوانده‌ می‌شود
[۱۲۶] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۵، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۲۷] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

از سوی‌ دیگر، قول‌ اوغلی‌ می‌گوید: در حالی‌ که‌ ذات‌ حق‌ آسمان‌ و زمین‌ را خلق‌ کرد، در دون‌ «یا» بود
[۱۲۸] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۸، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
و به‌ هر حال‌، چنانکه‌ در «بارگه‌ بارگه‌»، آمده‌ «درّ» آغازین‌ محل‌ حلول‌ خداوند بود.
[۱۲۹] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۵، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

جیحون‌آبادی‌
[۱۳۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص‌۲۸۱، بیتهای‌ ۴۱۹، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۳۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵- ۴۲۰و۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
سخن‌ دیگری‌ هم‌ به‌ میان‌ می‌آورد که‌ توضیح‌ آن‌ دشوار است‌: ظهور الهیت‌ نخست‌ در «سرّ بیا» بود، سپس‌ در «دُرّ اله‌» و سوم‌ در «خاوندگار».
این‌ قدر معلوم‌ است‌ که‌ به‌ اغلب‌ احتمال‌ «سرّبیا» یا «سرّیا» همان‌ «دُریا» است‌ و شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ مراد از آن‌ «تخمه آغازین‌» یا «تخمه زرین‌» اساطیر ادیان‌ باستانی‌ است‌.
این‌ تخمه آغازین‌، به‌ بیان‌ اهل‌ حق‌، جایگاه‌ حضور ذات‌ الهی‌ بوده‌، و مراتب‌ تجلی‌ بعدی‌ الوهیت‌ از آن‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.
این‌ تعبیرات‌ اهل‌ حق‌ را ممکن‌ است‌ این‌ طور توضیح‌ داد که‌ الوهیت‌ زمانی‌ در حال‌ کمون‌ محض‌ بود (در درّیا) و با خروج‌ از این‌ حال‌ تعیّن‌ پذیرفت‌.
با خروج‌ از مطلقیت‌ خویش‌ صاحب‌ اسامی‌ و صفات‌ شد و به‌ مرحله‌ای‌ رسید که‌ می‌توان‌ او را در آن‌ حال‌ «خاوندگار» یا «خداوند» نامید، درحدّ فاصل‌ این‌ دو حال‌ در وضعی‌ بود که‌ «اله‌» نام‌ گرفته‌ است‌.

۱۳.۳ - در «دوره هفتوانه‌» و «دوره عابدین‌»

جالب‌ توجه‌ اینکه‌ در «دوره هفتوانه‌» کوشش‌ شده‌ است‌ تا جهان‌شناسی‌ مکتب‌ حقیقت‌ با جهان‌شناسی‌ اسلامی‌ انطباق‌ یابد و گفته‌اند که‌ زمانی‌ که‌ خداوند جامه یا را شکافت‌ و بیرون‌ آمد، معادل‌ است‌ با زمان‌ «الست‌ بربکم‌».
[۱۳۲] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

آنچنانکه‌ در «دوره عابدین‌» آمده‌ است‌، چون‌ او «از درّ بیرون‌ آمد، مانند خورشید می‌درخشید».
[۱۳۳] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

روایت‌ تکمیلی‌ این‌ طرح‌ را در شاهنامه حقیقت‌ می‌توان‌ یافت‌ که‌ بنابر آن‌ چون‌ درّ اولیه‌ از هم‌ شکافت‌، از آن‌ نور و آتشی‌ پدید آمد؛ نور به‌ فرشتگان‌ ، و آتش‌ به‌ اهریمنان‌ و جنیان‌ مبدل‌ شد.
[۱۳۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۱ -۶۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

پس‌ فرشتگان‌ در ردیف‌ نخستین‌ ذوات‌ صادر شده‌ از الوهیت‌ هستند.
بنابر «دوره عابدین‌»
[۱۳۵] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
نیز خداوند نخست‌ ۴ فرشته‌ را ایجاد کرد و سپس‌ خورشید و ماه‌ را.
روایت‌ دیگری‌ نیز از آن‌ مرحله‌ از آفرینش‌ وجود دارد که‌ در توضیح‌ آفرینش‌ فرشتگان‌ یا هفتن‌ است‌.
[۱۳۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

باری‌، پس‌ از آفرینش‌ (یا ظهور) هفتن‌، خداوند دوباره‌ در درون‌ درّ در دریا جای‌ گرفت‌ و چند هزار سال‌ در آن‌ ماند.
در آن‌جا عهد کرد که‌ چون‌ بیرون‌ آید، هفتوانه‌ را به‌ وجود آورد، و چنین‌ هم‌ کرد
[۱۳۷] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۲-۲۵۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۳۸] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

مرحله بعدی‌ پیدایش‌، پدید آوردن‌ اجرام‌ آسمانی‌ بود.
[۱۳۹] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

این‌ گزارش‌، اگرچه‌ روایتی‌ نسبتاً جامع‌ از چگونگی‌ آفرینش‌ از دیدگاه‌ اهل‌ حق‌ است‌، تنها روایت‌ این‌ گروه‌ در این‌ باره‌ نیست‌.
در آثار موجود، روایات‌ اسطوره‌ای‌ گوناگون‌ درباره تکوین‌ عالم‌ دیده‌ می‌شود.
در «تذکرة اعلی‌» به‌ بیان‌ دیگری‌ از این‌ امر بر می‌خوریم‌.
[۱۴۰] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۵-۱۰،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

این‌ طرح‌ کهن‌ که‌ حکایت‌ از اتکای‌ جهان‌ به‌ جانوران‌ دارد، در بیان‌ دیگری‌ از ساختار عالم‌ از قول‌ یارسان‌ هم‌ دیده‌ می‌شود.
در این‌ طرح‌ نیز ساختار عالم‌ به‌ تفصیل‌ بیان‌ شده‌ است‌.
[۱۴۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۶ - ۵۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.


۱۳.۴ - در«دوره چهل‌ تن‌»

روایت‌ دیگری‌ نیز درباره فرایند تکوین‌ جهان‌ وجود دارد و آن‌ مطابق‌ است‌ با گفتار «دوره چهل‌ تن‌».
[۱۴۲] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۳۴-۴۳۸، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
«الواح‌ آسمانی‌» نیز در جهان‌شناسی‌ اهل‌ حق‌ جایگاهی‌ ویژه‌ دارد.
غالباً از ۷ لوح‌ آسمانی‌ نام‌ برده‌ می‌شود
[۱۴۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۴۴۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۱۴۴] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۳۹-۴۴۰، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

اهل‌ حق‌ معتقدند که‌ صور کائنات‌ در لوح‌ عقیق‌ که‌ در بالای‌ آسمان‌ دوم‌ قرار دارد، منقش‌ است‌.
[۱۴۵] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

بهشت ها و دوزخ ها در آسمانند و به‌ افلاک‌ مربوطند.
علاوه‌ بر این‌ بهشت‌ها و دوزخها به‌ هشت‌ تن‌ (سلطان‌ اسحاق‌ و هفتن‌) تعلق‌ دارند و به‌ بیان‌ دیگر حیّز ملکوتی‌ ایشان‌ به‌ شمار می‌روند.
[۱۴۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۵۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

اهل‌ حق‌ از دوزخ‌ به‌ نام‌ «ساج‌ نار» یاد می‌کنند که‌ لفظاً به‌ معنای‌ تاوه آتش‌ است‌.
در «تذکرة اعلی‌» آمده‌ است‌ که‌ از شراره ساج‌ نار بود که‌ جهنم‌ آفریده‌ شد.
[۱۴۷] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۰-۱۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

شاه‌ ابراهیم‌ در این‌ باب‌ گوید: ساج‌ آسمان‌ است‌ و نار آفتاب‌
[۱۴۸] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۹، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
و از این‌ رو ساج‌ نار، خورشید و آسمان‌ است‌ و دوزخ‌ از خورشید وجود یافته‌ است‌.
اما این‌ نظر که‌ دوزخ‌ از خورشید به‌ وجود آمده‌، با طرح‌ جهان‌ شناختی‌ یاد شده‌ مناسبتی‌ ندارد.
درباره اوایل‌ تکوین‌ عالم‌ نیز اسطوره‌ای‌ ذکر شده‌ است‌ که‌ در آن‌ از چگونگی‌ عملکرد دیوان‌ و نیروهای‌ اهریمنی‌ در آغاز آفرینش‌ سخن‌ می‌رود و آشکار است‌ که‌ تأثیرات‌ تفکرات‌ ایرانی‌ کهن‌ را با خود دارد
[۱۴۹] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۳-۱۵۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

آفرینش‌ انسان‌ و احوال‌ آدم‌ و حوا نزد اهل‌ حق‌ غالباً با روایات‌ اسلامی‌ در این‌ باب‌ مطابق‌ است‌
[۱۵۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶ - ۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۵۱] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

البته‌ در «دوره عابدین‌» گمراه‌ کننده آدم‌ و حوا صریحاً اهریمن‌ خوانده‌ شده‌ است‌.
[۱۵۲] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

نکته‌ای‌ که‌ در طرح‌ ارائه‌ شده‌ در مکتب‌ حقیقت‌ اختصاصی‌ به‌ نظر می‌رسد، نحوه پیدایش‌ جنیان‌ و دیوان‌ است‌، بدین‌ قرار که‌ در شاهنامه حقیقت‌ از جفتی‌ کهن‌ به‌ نام‌ «جان‌» و «مرجان‌» یا «مرجانه‌» سخن‌ می‌رود که‌ بر روی‌ زمین‌ از آتش‌ هستی‌ یافتند
[۱۵۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۵۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
و جنیان‌ از زاد و ولد آن‌ دو به‌ وجود آمدند.
[۱۵۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

جالب‌ توجه‌ اینکه‌ «مرجانه‌» که‌ ظاهراً صورت‌ مصحّف‌ «مشیانه‌» است‌، از پهلوی‌ِ «جان‌» آفریده‌ شد.
[۱۵۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.



جیحون‌آبادی‌ روند حرکت‌ جهان‌ و جهانیان‌ را به‌ ۳ مرحله‌ تقسیم‌ می‌کند: مرحله «روح‌» که‌ در آن‌ روحانیات‌ هزار و یک‌ جامه‌ عوض‌ می‌کنند تا مرحله «جان‌» فرابرسد.
در این‌ مرحله‌ نفسانیات‌ هزار و یک‌ جامه‌ را طی‌ می‌کنند تا زمان‌ نزول‌ بنی‌ آدم‌ برسد، و از آن‌ زمان‌ هم‌ هزار و یک‌ جامه‌ باید طی‌ شود تا آخرالزمان‌ فراز آید، و آنگاه‌ زمان‌ جاودانگی‌ خواهد بود و توقف‌ حرکت‌ جهان‌.
[۱۵۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

اهل‌ حق‌ و به‌ خصوص‌ گروهی‌ از بزرگان‌ ایشان‌، درباره احوال‌ آخرالزمان‌ و به‌ بیان‌ دقیق‌تر وقایعی‌ که‌ بدان‌ می‌انجامد، پیشگویی‌هایی‌ کرده‌اند که‌ در حدّ خود جالب‌ توجه‌ است‌.
[۱۵۸] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
[۱۵۹] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۱، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
[۱۶۰] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۸ -۸۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

یارسان‌ نیز همچون‌ شیعه اثناعشری‌ معتقدند که‌ در آخرالزمان‌ خونخواهی‌ حسین‌ (ع‌) جهان‌ را فرا خواهد گرفت‌.
[۱۶۱] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۰، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

همچنین‌ بنابر پیش‌ بینی‌های‌ اهل‌ حق‌، پیش‌ از وقوع‌ آخرالزمان‌ جنگ‌های‌ عظیمی‌ در خواهد گرفت‌ که‌ از آن‌ احوال‌ به‌ «جهان‌ طوفانی‌» هم‌ تعبیر شده‌ است‌.
[۱۶۲] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۷، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
[۱۶۳] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۰ -۸۱، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

در این‌ «جهان‌ طوفانی‌» بی‌شک‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌)، برترین‌ تجسم‌ الهیت‌، ظهور و حضور خواهد داشت‌.
[۱۶۴] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

ایل‌ بیگی‌ می‌گوید که‌ در آخرالزمان‌ همه ادیان‌ یک‌ دین می‌شوند (مذهب‌ اهل‌ حق‌) و سلطان‌ اسحاق‌ بر همه‌ سروری‌ می‌یابد.
در آن‌ زمان‌ رستگاران‌ بی‌غم‌ و اندوهند و نیازی‌ به‌ خورد و خوراک‌ ندارند.
[۱۶۵] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۸، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

این‌ نیز گفته‌ شده‌ است‌ که‌ در آخرالزمان‌ خداوند در پیکره هفتوانه‌ تجلی‌ می‌کند
[۱۶۶] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۸۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
و هفتوانه‌ در روز بازپسین‌ سروری‌ خواهند داشت‌.
[۱۶۷] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.



«قرار حقیقت‌» یا شرط بودن‌ در زمره اهل‌ حق‌ این‌ است‌ که‌ به‌ گفته سلطان‌ اسحاق‌ «حق‌ را حاضر و موجود» و «خداوند عالم‌ را همه‌ جا حاضر بدانند»
[۱۶۸] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

اهل‌ حق‌ دستور دارند که‌ از اهریمن‌ برائت‌ جویند.
[۱۶۹] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۲۹-۵۳۰، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

اگر شرط معنوی‌ اهل‌ حق‌ بودن‌ گرایش‌ به‌ حق‌ و حقیقت‌ و دوری‌ از بدی‌ و دروغ‌ است‌، شرط صوری‌ - و لازم‌ الاجرای‌ آن‌ - سرسپردن‌ است‌، چنانکه‌ ورود به‌ جمع‌ یاران‌ فقط با حضور در مراسم‌ سرسپردگی‌ و اجرای‌ آداب‌ آن‌ ممکن‌ است‌.
برای‌ داوطلب‌ سرسپردگی‌ وجود یک‌ «پیر» و یک‌ «دلیل‌» در اجرای‌ آیین‌ مربوط بدان‌ لازم‌ است‌ و هر یک‌ نقشی‌ خاص‌ خود دارند.
البته‌ مقام‌ پیر بالاتر از مقام‌ دلیل‌ است‌.
[۱۷۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

آیین‌ مقدس‌ دیگر اهل‌ حق‌ نیز تعلق‌ به‌ جم‌ یا جمع‌ است‌.
[۱۷۱] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۸، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

جم‌ (جمع‌) و جمخانه‌ (جمعخانه‌) محور آداب‌ دینی‌ یارسان‌ را تشکیل‌ می‌دهد: نام‌گذاری‌ کودک‌، سرسپردن‌ و ازدواج‌ در آن‌ صورت‌ می‌گیرد
[۱۷۲] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۵۲ - ۵۶۵، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

مراسم‌ جم‌ در آیین‌ یارسان‌ تا بدان‌ حد اهمیت‌ دارد که‌ در ازل‌ و پس‌ از هستی‌ یافتن‌ هفتوانه‌ این‌ مراسم‌ برپا شد و چون‌ غیر از خودِ هفتوانه‌ وجود دیگری‌ نبود که‌ قربان‌ کنند، در هر بار یکی‌ از ذوات‌ تشکیل‌ دهنده هفتوانه‌ خود را قربانی‌ می‌کرد و بقیه‌ به‌ تناول‌ از آن‌ می‌پرداختند.
[۱۷۳] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸-۲۶۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

به‌ حکم‌ سلطان‌ اسحاق‌ «جم‌ کعبه حقیقت‌ است‌، اناث‌ و ذکور اهل‌ حقیقت‌ صبح‌ و شام‌ به‌ کعبه‌ زیارت‌ کنند.
اهل‌ حقیقت‌ صبح‌ و شام‌ جم‌ داشته‌ باشند، در شب‌ جمعه‌ بی‌جم‌ نباشند، سرماه‌ بی‌جم‌ نباشند، غسل‌ بکنند، و به‌ ملبوس‌ پاک‌ به‌ جم‌ بیایند.
کسی‌ که‌ به‌ حدّ تکلیف‌ نرسیده‌ است‌، در قطار جم‌ ننشیند.
شکرانه جم‌ اول‌ به‌ جم‌ بدهند، بعد دعا بگیرند و بعد از آن‌ به‌ بیرون‌ جم‌ بدهند.
اگر در جم‌ هزار نفر باشند، قربان‌ و شکرانه‌ و نذر و نیاز چنان‌ تقسیم‌ کنند که‌ به‌ همه اهل‌ جم‌ برسد.
کسی‌ که‌ سر به‌ راه‌ حقیقت‌ نداده‌ باشد، به‌ او قسمت‌ ندهند»
[۱۷۴] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۷،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

از جمله‌ مراسمی‌ که‌ در جم‌ برگذار می‌شود، ادای‌ نذر است‌.
نذر در آیین‌ اهل‌ حق‌ بر ۶ قسم‌ است‌.
[۱۷۵] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۵۶۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

توبه‌ و بازگشت‌ از گناه‌ باید با اهدای‌ «نیاز» به‌ جم‌ همراه‌ باشد تا جم‌ از تقصیر او درگذرد.
[۱۷۶] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

نام‌ دیگر نیاز، «سبز کردن‌» است‌ و زمان‌ معین‌ دارد.
زمآن‌های‌ تقدیم‌ نیاز به‌ نام‌ و برای‌ سلطان‌ اسحاق‌، هفتنان‌، قولطاسیان‌ و دیگران‌ انجام‌ می‌شود.
[۱۷۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

از شعائر دیگر اهل‌ حق‌ روزه مخصوص‌ آنان‌ است‌ که‌ با روزه دیگر مسلمانان‌ تفاوت‌ دارد و اصولاً روزه ماه‌ صیام‌ بر آنان‌ ممنوع‌ است‌.
قرمزی‌ یا شاه‌ ویس‌ قلی‌ روزه یک‌ ماهه‌ را بر اهل‌ حق‌ حرام‌ و اعلام‌ کرده‌ است‌ که‌ هر کس‌ از اهل‌ حق‌ که‌ روزه یک‌ ماهه‌ بگیرد، از این‌ طایفه‌ بیرون‌ است‌
[۱۷۸] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۰۹-۱۱۰،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

برعکس‌، بر هر فرد از یارسان‌ واجب‌ است‌ که‌ ۳ روز پیاپی‌ روزه «غار» بگیرد و زمان‌ آن‌ از دوازدهم‌ ماه‌ قمری‌ است‌ که‌ مصادف‌ با چله زمستان‌ کردی‌ باشد؛ پس‌ از ۳ روز مداوم‌ روزه‌داری‌، روز پانزدهم‌ آن‌ ماه‌ را جشن‌ می‌گیرند که‌ «عید خاوندگاری‌» نام‌ دارد.
[۱۷۹] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۹۸-۹۹، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
[۱۸۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۵۷۰ -۵۷۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۱۸۱] که‌ مدت‌ روزه‌ را ۶ روز می‌داند، نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۳۴۲، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

این‌ روزه‌ به‌ یاد روزها و ساعاتی‌ است‌ که‌ سلطان‌ اسحاق‌ و یارانش‌ در غاری‌ سپری‌ کردند.
[۱۸۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۱۸۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.



برای‌ اهل‌ حق‌ مقدس‌ترین‌ جایگاه‌ و کعبه مقصود «پردیور»در باغ‌های‌ روستای‌ شیخان‌، کنار رودخانه سیروان‌ در اورامان‌ کردستان‌، قطعه‌ سنگ‌ بزرگی‌ است‌ که‌ جایگاه‌ سلطان‌ و یارانش‌ را مشخص‌ می‌کند.
این‌ محل‌ را پردیور می‌نامند و زیارتگاه‌ و محل‌ دعا و نیاز یارسان‌ است‌.
متون‌ اهل‌حق‌ به‌اینکه‌ پردیور معادل‌کعبه‌ برای‌ایشان‌ است‌، صراحت‌ دارند
[۱۸۴] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۷، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۸۵] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۸۶] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در واقع‌ به‌ فرمان‌ سلطان‌ اسحاق‌ عمارت‌ پردیور بر مزار ایوت‌ بنا شد، تا قبله یارسان‌ باشد.
[۱۸۷] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در «بارگه‌ بارگه‌»، آمده‌ است‌ که‌ سلطان‌ اسحاق‌ در پردیور با یاران‌ پیمان‌ بست‌
[۱۸۸] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
و حرمت‌ پردیور تا بدان‌ حد است‌ که‌ گفته‌ شده‌ الهیت‌ در پردیور حلول‌ داشته‌ است‌
[۱۸۹] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.



اخلاق‌ یارسان‌ مبتنی‌ بر ۴ دستور اصلی‌ است‌ که‌ به‌ سلطان‌ اسحاق‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود: پاکی‌، راستی‌، نیستی‌ و ردا (بخشش‌ یا بردباری‌) که‌ «ارکان‌» یا «چاررکن‌» خوانده‌ می‌شوند
[۱۹۰] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»ص۵۴۷، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۹۱] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»،ص۵۷۳ -۵۷۴، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۱۹۲] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
«پاکی‌» پاکی‌ کلی‌ است‌، چه‌ در جسم‌ و جامه‌ باشد و چه‌ در زبان‌ و اندیشه‌ و رفتار. «راستی‌» به‌ راه‌ راست‌ رفتن‌ و در گفتار و کردار راست‌ بودن‌ و مطابق‌ خواست‌ خدا زندگی‌ کردن‌ است‌. «نیستی‌» نیست‌ کردن‌ غرور و خودخواهی‌ و هوی‌ و هوس‌های‌ نفسانی‌ و شهوات‌ است‌. «ردا» (= رادی‌) بخشش‌ و خدمت‌ و کمک‌ است‌.
[۱۹۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

گذشته‌ از این‌ «چار رکن‌» اخلاقی‌، بدیهی‌ است‌ که‌ در این‌ آیین‌ بر شایستگی‌های‌ اخلاقی‌ دیگری‌ نیز تأکید شده‌ است‌.
[۱۹۴] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»ص۵۲۴، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
از جمله‌ اینکه‌ نزد ایشان‌ نگاه‌ بد به‌ نامحرم‌ (حتی‌ به‌ غیر اهل‌ حق‌) حرام‌ است‌.
[۱۹۵] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

در کلام‌های‌ یارسان‌ به‌ لزوم‌ حفظ اسرار آیین‌ از غیر اهل‌ و پوشیده‌ داشتن‌ حکمت‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ است‌.
[۱۹۶] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۵۳-۴۵۴، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

آزار رساندن‌ به‌ مخلوقات‌ خدا ممنوع‌ است‌، زیرا اهل‌ حق‌ باید «نرنجد و نرنجاند».
[۱۹۷] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

در «دوره عابدین‌»
[۱۹۸] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۲۲۵-۲۲۶، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
و جاهای‌ دیگر به‌ لزوم‌ کشت‌ و زرع‌ و آبادانی‌ تأکید شده‌ است‌.
اینان‌ به‌ چله‌نشینی‌ و عزلت‌گزینی‌ اعتقادی‌ ندارند، بلکه‌ آن‌ را گناه‌ می‌دانند.
[۱۹۹] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۴، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

دستور اخلاقی‌ دیگر ایشان‌ قناعت‌ است‌ و اینکه‌ نباید به‌مال‌ دیگری‌ نظر داشت‌، یا بدان‌دست‌ درازی‌ کرد.
[۲۰۰] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۱-۱۶۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.

ظاهراً استعمال‌ دخانیات‌ برای‌ یارسان‌ جایز نیست‌
[۲۰۱] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
[۲۰۲] «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۷۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
، ولی‌ این‌ نیز گفته‌ شده‌ است‌ که‌ در میان‌ اهل‌ حق‌ تنها خاندان‌ آتش‌ بیگی‌ استعمال‌ دخانیات‌ را ممنوع‌ کرده‌اند و این‌ تحریم‌ در میان‌ همه یارسان‌ نیست‌.
[۲۰۳] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۵، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

البته‌ مصرف‌ مسکرات‌ بی‌هیچ‌ شک‌ و شبهه‌ای‌ حرام‌ است‌.
[۲۰۴] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۳۳،جم،نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

اهل‌ حق‌، بنابر سنت‌ و عادت‌ دیرین‌ خود، هنگام‌ برخورد با یکدیگر، به‌ جای‌ سلام‌ «یاعلی‌» می‌گویند.
[۲۰۵] مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۶، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.

آنان‌ در شب‌ نوروز، بر بام‌های‌ خود آتش‌ می‌افروزند
[۲۰۶] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
و همچنین‌ در شب‌ اول‌ پس‌ از مرگ‌ بر روی‌ قبر متوفی‌ آتش‌ روشن‌ می‌کنند.
[۲۰۷] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

اهل‌ حق‌ تیمم‌ ، غسل‌ و غسل‌ میت‌ هم‌ دارند
[۲۰۸] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۷۴ - ۵۷۸، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

تراشیدن‌ یا کوتاه‌ کردن‌ شارب‌ برای‌ اهل‌ حق‌ ممنوع‌ و گناهی‌ بزرگ‌ است‌ و سلطان‌ اسحاق‌ خود بر آن‌ تأکید داشته‌ است‌.
[۲۰۹] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۹ بب، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

قلندر، از بزرگان‌ یارسان‌، شارب‌ را نشانه اهل‌ حق‌ می‌داند.
[۲۱۰] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

به‌ سبب‌ مقدس‌ بودن‌ سبیل‌ تارهای‌ جدا شده‌ از آن‌ را باید در جایی‌ محفوظ نگاه‌ داشت‌.
[۲۱۱] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.



در حالی‌ که‌ کلیت‌ اهل‌ حق‌ مجموعه‌ای‌ واحد را تشکیل‌ می‌دهند، این‌ قوم‌ به‌ چند خاندان‌ تقسیم‌ می‌شود که‌ به‌ لحاظ بعضی‌ مسائل‌ اعتقادی‌ یا برخی‌ آداب‌ با هم‌ تفاوت‌هایی‌ دارند.
برای‌ اهل‌ حق‌ از ۱۱ خاندان‌
[۲۱۲] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴- ۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
و ۱۴ خاندان‌
[۲۱۳] علیار افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، «اهل‌ حق‌»، ص۱۷۶، مهر، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌، شم ۳.
سخن‌ گفته‌ شده‌، اما غالباً بر ۱۲ خاندان‌ تأکید می‌شود و آن‌ها را به‌ ۱۲ برج‌، ۱۲ ستاره آسمان‌، ۱۲ حواری‌ عیسی‌ (ع‌) و ۱۲ امام‌ (ع‌) تشبیه‌ کرده‌اند.
[۲۱۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۱۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

اما در اینکه‌ خاندان‌های‌ اصلی‌ که‌ در زمان‌ سلطان‌ اسحاق‌ و به‌ امر او شکل‌ گرفتند، ۷ خاندانند، اتفاق‌نظر وجود دارد.
[۲۱۵] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۱۲، بیت‌ ۹۹۳و۷، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

خاندان‌های‌ دیگر بعداً به‌ آن‌ ۷ افزوده‌ شدند.
خاندان‌ شاه‌ ابراهیمی‌ منسوب‌ است‌ به‌ فردی‌ به‌ همین‌ نام‌ که‌ به‌ دستور سلطان‌ اسحاق‌ برای‌ ارشاد به‌ عراق‌ رفت‌ و با کوشش‌ او، گروه‌هایی‌ از مردم‌ آنجا روش‌ اهل‌ حق‌ را پذیرفتند.
اکنون‌ نیز خاندان‌ شاه‌ ابراهیمی‌ در خانقین‌ و مندلی‌ به‌ سر می‌برند.
[۲۱۶] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ بابا یادگاری‌ منسوب‌ است‌ به‌ بابا یادگار که‌ سلطان‌ اسحاق‌ به‌ هند فرستاد تا آیین‌ یارسان‌ را تبلیغ‌ کند.
خاندان‌ بابا یادگاری‌ اکنون‌ در پاکستان‌ و بعضی‌ هم‌ در افغانستان‌ زندگی‌ می‌کنند.
[۲۱۷] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ عالی‌ قلندری‌ منسوب‌ است‌ به‌ عالی‌ قلندر که‌ در روستای‌ شیخان‌ به‌ جمع‌ مریدان‌ سلطان‌ اسحاق‌ پیوست‌ و به‌ دستور سلطان‌ برای‌ ارشاد به‌ بغداد رفت‌، اما در آن‌جا کشته‌ شد.
عالی‌ قلندر اولادی‌ نداشت‌، اما به‌ اراده سلطان‌ اسحاق‌ خاندان‌ او از دو تن‌ نزدیکان‌ وی‌ آغاز گشت‌ و اکنون‌ هم‌ سادات‌ عالی‌ قلندری‌ از نسل‌ همان‌ دو تن‌ هستند.
[۲۱۸] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ خاموشی‌ زمانی‌ به‌ خاندان‌ سیدابوالوفا معروف‌ بود و بعداً به‌ سبب‌ اهمیت‌ و شهرت‌ خاموش‌، نواده سید ابوالوفا ، به‌ خاموشی‌ نام‌بردار گشت‌.
[۲۱۹] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ میرسوری‌ از اعقاب‌ سیدمیر احمد ، ملقب‌ به‌ میر سور، تشکیل‌ می‌شود که‌ از ارادتمندان‌ سلطان‌ اسحاق‌ بود.
[۲۲۰] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌های‌ سیدمصطفی‌ و حاجی‌ باوَیسی‌ نیز به‌ دو تن‌ از مریدان‌ سلطان‌ اسحاق‌ با همین‌ نام‌ها منسوبند.
[۲۲۱] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ زنوری‌ یا ذوالنوری‌ مربوط به‌ یکی‌ از بزرگان‌ اهل‌ حق‌ در قرن‌ ۹ق‌ است‌ که‌ ذوالنور نام‌ داشت‌ و فرزند یکی‌ از خان‌های‌ لرستان‌ بود.
وی‌ خود فرزندی‌ نداشت‌، از این‌رو، بازماندگان‌ بعضی‌ از نزدیکان‌ او خاندان‌ وی‌ را تشکیل‌ دادند.
[۲۲۲] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ آتش‌ بیگی‌ منسوب‌ است‌ به‌ آتش‌بیگ‌ که‌ از مردم‌ لرستان‌ بود و در حدود قرن‌ ۱۱ق‌ می‌زیست‌.
او که‌ خود را محل‌ تجلی‌ خداوند می‌دانست‌، خاندانی‌ برای‌ خود تشکیل‌ داد.
[۲۲۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

خاندان‌ شاه‌ هیاسی‌ منسوب‌ به‌ شاه‌ ایاز یا شاه‌ هیاس‌ است‌.
گفته‌اند که‌ وی‌ در ۱۱۲۵ق‌ به‌ دنیا آمد و خاندانی‌ برای‌ خود تشکیل‌ داد.
مسند ارشادی‌ این‌ خاندان‌ در این‌ زمان‌ با خانواده «الهی‌» است‌.
[۲۲۴] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۸، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).



در طریقه یارسان‌ بسیاری‌ از آثار بازمانده‌ از ایران‌ باستان‌ - اعم‌ از وجوه‌ اعتقادی‌ یا عملی‌ - را می‌توان‌ بازیافت‌.
گسترش‌ این‌ نشانه‌های‌ کهن‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ در کمتر مکتب‌ و فرقه ایرانی‌ مشابه‌ آن‌ به‌ چشم‌ می‌خورد و کاملاً معلوم‌ است‌ که‌ این‌ آیین‌ با اندیشه‌ها و آداب‌ ایرانی‌ کهن‌ پیوستگی‌ خود را حفظ کرده‌ است‌.
البته‌ آثار و بقایای‌ مزبور به‌ نوعی‌ نیست‌ که‌ بتوان‌ آیین‌ یارسان‌ را به‌ طور خاص‌ و معین‌ با یکی‌ از مذاهب‌ یا مکاتب‌ شناخته‌ شده ایران‌ باستان‌ مرتبط دانست‌، اما آنچه‌ شایسته توجه‌ است‌، اتصال‌ محکمی‌ است‌ که‌ مذهب‌ حقیقت‌ میان‌ این‌ دو مرحله تاریخی‌ و فرهنگی‌ برقرار کرده‌ است‌.
بنابرآن‌، می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ احتمالاً این‌ مذهب‌ بازمانده‌ای‌ از طریقی‌ عرفانی‌ در ایران‌ باستان‌ بوده‌ باشد، طریقی‌ که‌ از آن‌ نام‌ و نشانی‌ در دست‌ نیست‌.
آنچه‌ ذیلاً می‌آید فقط تصورات‌ پراکنده‌ای‌ است‌ از تفکرات‌، اعتقادات‌ و سنن‌ ایرانی‌ باستان‌ که‌ شاید آثار و عناصری‌ از آن‌ در آیین‌ یارسان‌ برجای‌ مانده‌ باشد.
بهلول‌ ماهی‌ از «زنده‌ کردن‌ آیین‌ ایران‌» سخن‌ می‌گوید و یادآور می‌شود که‌ برای‌ این‌ منظور باید دیوانه‌ شد و شهرهای‌ایران‌ را یک‌به‌یک‌ گشت‌.
[۲۲۵] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۳۶- ۳۸، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.


۱۹.۱ - در «بارگه‌ بارگه‌» و «دوره چهل‌ تن‌»

بنابر «بارگه‌ بارگه‌»، یارسان‌ آیین‌ خویش‌ را به‌ زردشت‌ نسبت‌ می‌دهند.
[۲۲۶] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

همچنین‌ در «بارگه‌ بارگه‌»
[۲۲۷] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۶۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
زردشت‌ پیامبر خدا خوانده‌ و ستوده‌ شده‌ است‌.
[۲۲۸] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۲، ص۷۸، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

در «بارگه‌ بارگه‌»، اسطوره‌ای‌ درباره آغاز آفرینش‌ جهان‌ آمده‌ است‌ که‌ می‌تواند بازتابی‌ از اساطیر خلقت‌ نزد زردشتیان‌ باشد
[۲۲۹] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۳-۱۵۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

یکی‌ از سرایندگان‌ اهل‌ حق‌ به‌ نام‌ بَکتَر درباره شیطان‌ نظریات‌ جالب‌توجهی‌ دارد.
[۲۳۰] کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۷۹-۸۱، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.

بخش‌ ابتدایی‌ این‌ طرح‌ دارای‌ مایه‌های‌ قوی‌ زروانی‌ است‌ و حکایت‌ از صدور اهورمزدا و اهریمن‌ از بطن‌ زروان‌ دارد.
بخش‌ دوم‌ (حضور او در بشر) اندیشه مشترک‌ دین‌ مزدایی‌ سنتی‌، مذهب‌ زروانی‌ و مذهب‌ حقیقت‌ است‌، و بخش‌ سوم‌ آن‌ (اجر اهریمن‌) ممکن‌ است‌ مرتبط با اندیشه‌ای‌ زروانی‌ باشد.
در شاهنامه حقیقت‌ ترکیبی‌ از اندیشه‌های‌ اسلامی‌ و مزدایی‌ دیده‌ می‌شود.
[۲۳۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۱-۷۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

قرینه‌سازی‌ و تقابل‌ نیروهای‌ اهورایی‌ و اهریمنی‌ در آن‌ کاملاً آشکار است‌.
در «دوره چهل‌ تن‌»، با مفهومی‌ از ایران‌ باستان‌ - و به‌ خصوص‌ زروانی‌ - روبه‌رو می‌شویم‌: «روشنی‌، دشمن‌ تاریکی‌ و آز است‌».
[۲۳۲] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۸۶، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.


۱۹.۲ - حضور قهرمانان‌ حماسی‌ ایران‌ باستان‌

بجز امور اعتقادی‌ (دینی‌) باستانی‌، قهرمانان‌ حماسی‌ ایران‌ باستان‌ نیز در کلام‌های‌ اهل‌ حق‌ حضور نمایان‌ دارند؛ ستایش‌ از شاهان‌ و پهلوانان‌ ایرانی‌ با افکار خاص‌ آیین‌ حقیقت‌ در هم‌ آمیخته‌ است‌، چه‌ آن‌ها مظاهر هفتن‌ و حتی‌ مظاهر الهی‌ خوانده‌ شده‌اند
[۲۳۳] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۲۳۴] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۵۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۲۳۵] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۲۳۶] دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۴ - ۵۵، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.

در «بارگه‌ بارگه‌»، ضمن‌ اشاره‌ بر بعضی‌ اعمال‌ رستم‌ و ستایش‌ کارها و مبارزات‌ وی‌ با دشمنان‌ ایران‌
[۲۳۷] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۲۳، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
او را تجسم‌ بنیامین‌، و سیمرغ‌ را همان‌ خاتون‌ رمزبار دانسته‌اند
[۲۳۸] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۳۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۲۳۹] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۴۶، «خرده‌ سرانجام‌»،«دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۲۴۰] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۷۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

نکات‌ دیگری‌ هم‌ در مذهب‌ اهل‌ حق‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ از رابطه محکم‌ آن‌ با ایران‌ باستان‌ و اندیشه‌های‌ ایرانی‌ کهن‌ حکایت‌ دارد
[۲۴۱] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

اشعار «بارگه‌ بارگه‌» و «دوره هفتوانه‌» همه‌ ۱۰ هجایی‌ و دو مصراعی‌ هستند (هر مصراع‌ ۵ هجا).
شعر هجایی‌ از آثار و عناصر بازمانده‌ از ایران‌ باستان‌ در میان‌ اهل‌ حق‌ است‌.
[۲۴۲] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۲۴۳] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۸۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
[۲۴۴] صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).

در مقبره شاه‌ ابراهیم‌ چشمه‌ای‌ وجود دارد که‌ «هانیتا» (اناهیتا) خوانده‌ می‌شود.
[۲۴۵] قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۲، ص۸۲، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.

بنابر آنچه‌ از «بارگه‌ بارگه‌»، استنباط می‌شود، شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ اناهیتا خود محل‌ تجلی‌ یا حلول‌ ذات‌ الهی‌ باشد.
[۲۴۶] «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۹-۱۱۰، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

در بند ۱۲ از «دوره چهل‌ تن‌»، از «چیستا» (حکمت‌) سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌، و از چهل‌ تن‌ دعوت‌ شده‌ است‌ که‌ از بارگاه‌ ازلی‌ به‌ در آیند و درباره راز چیستا گفت‌وگو نمایند.
[۲۴۷] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۳-۴۴۴، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

در بند ۱۰ همان‌ کلام‌ از زروان‌ به‌ صورت‌ زَروَن‌ نام‌ برده‌ شده‌، گرچه‌ معنای‌ روشنی‌ از آن‌ بند دریافت‌ نمی‌شود؛ این‌ قدر هست‌ که‌ از وجود آن‌ در آغاز جهان‌، آنگاه‌ که‌ «روشنی‌ و تاریکی‌ عالم‌ را فراگرفته‌ بود»، سخن‌ رفته‌ است‌.
[۲۴۸] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۲، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

در دوره بهلول‌ نیز از زروان‌، اورمزد (به‌ صورت‌ وَرمِز) و اهریمن‌ (به‌ صورت‌ اَهری‌) یاد شده‌ است‌.
[۲۴۹] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۶۲-۶۳، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.


۱۹.۳ - اندیشه ایرانیان‌ باستان‌

در طرحی‌ از جهان‌شناسی‌ اهل‌ حق‌ و چگونگی‌ تکوین‌ عالم‌ از دیدگاه‌ ایشان‌، خداوند از پیشانی‌ گاو ، ماه‌ را آفرید و از پیشانی‌ شیر ، خورشید را؛ محل‌ ماه‌ هم‌ بر پیشانی‌ گاو است‌ و محل‌ خورشید بر پشت‌ شیر.
[۲۵۰] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۷ - ۵۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در اندیشه ایرانیان‌ باستان‌ نیز گاو با ماه‌ رابطه مستقیم‌ دارد و شیر با خورشید.
خاطره نخستین‌ زوج‌ انسانی‌ در دین‌ مزدایی‌ (مشیه‌ و مشیانه‌)، نزد اهل‌ حق‌ بدین‌گونه‌ حفظ شده‌ است‌ که‌ نام‌ مشیانه‌ تبدل‌ یافته‌، و صورت‌ «مرجانه‌» (و نیز مرجان‌) به‌ خود گرفته‌، و جفت‌ نر او «جان‌» نامیده‌ شده‌ است‌.
آن‌ دو - که‌ ذاتشان‌ از آتش‌ بود - بر روی‌ زمین‌ آفریده‌ شدند و از ایشان‌ جنیان‌ پدید آمدند.
پس‌ از آن‌ بود که‌ آدم‌ و حوا از خاک‌ هستی‌ یافتند.
یکی‌ از اشکال‌ ترکیب‌ اساطیر ایرانی‌ و اسلامی‌ این‌ بود که‌ گفتند مرجانه‌ از پهلوی‌ جان‌ آفریده‌ شد.
[۲۵۱] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
[۲۵۲] نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳-۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.

در «دورههفتوانه‌»، از زبان‌سلطان‌اسحاق‌ به‌وجود خدایان‌بی‌شمار اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ «اگر بیایند...واگر بارگاه‌هایی‌ داشته‌ باشند...».
[۲۵۳] «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۸۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

مقصود از این‌ خدایان‌ چیست‌؟ شاید اولین‌ تصوری‌ که‌ به‌ ذهن‌ برسد، ایزدان‌ باشد که‌ سپاهیان‌ مینوی‌ اورمزدند و بی‌شمارند.
نظایر اینگونه‌ موارد را باز هم‌ در کلام‌های‌ یارسان‌ می‌توان‌ یافت‌ و مجموعه آن‌ها این‌ نکته‌ را به‌ ذهن‌ متبادر می‌کند که‌ مذهب‌ حقیقت‌ ارتباطی‌ نیرومند با ایران‌ باستان‌ دارد و حتی‌ شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ طریق‌ اهل‌ حق‌ بازمانده یک‌ مکتب‌ یا مذهب‌ عرفانی‌ ایرانی‌ است‌ که‌ از عصر باستان‌ تا زمان‌ ما همچنان‌ دوام‌ داشته‌ است‌، و شاید همچنان‌ پایدار بماند.
از برخی‌ از آثار متأخر مربوط به‌ این‌ گروه‌، چون‌ نوشته‌های‌ جیحون‌آبادی‌ و نورعلی‌ الهی‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ از دیرباز در میان‌ سران‌ و پیشوایان‌ اهل‌ حق‌ کسانی‌ بوده‌اند که‌ می‌کوشیده‌اند تا آداب‌ عملی‌ و اصول‌ اعتقادی‌ گروه‌ را با اعمال‌ و عقاید اهل‌ تشیع‌ سازگار و یکسان‌ نمایند، و این‌ جریان‌ امروز قوت‌ و حرکت‌ بیشتر گرفته‌، و در آثاری‌ که‌ منتشر می‌شود، بازتاب‌ روشن‌تر یافته‌ است‌.


(۱) علیار افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، «اهل‌ حق‌»، مهر، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌، شم ۳.
(۲) قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
(۳) مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
(۴) «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
(۵) «تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
(۶) نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
(۷) دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۸) «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
(۹) صدیق صفی‌زاده‌، بزرگان‌ یارسان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
(۱۰) صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
(۱۱) صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
(۱۲) نورالدین مدرسی‌ چهاردهی‌، خاکسار و اهل‌ حق‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۱۳) نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
(۱۴) کاظم نیک‌نژاد، کلامات‌ ترکی‌، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
(۱۵) کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.


۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۱۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۱۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۲۰، جم، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، بیت‌ ۱۵۱، ۸، ج۱، ص۴۲۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۷. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۸۲، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۸. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۸۸، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۹. نورالدین مدرسی‌ چهاردهی‌، خاکسار و اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۱۰. نورالدین مدرسی‌ چهاردهی‌، ج۱، ص۲۰۶،جم، خاکسار و اهل‌ حق‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۱۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۳. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۶. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۷. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۳۳- ۳۵، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۸. کاظم نیک‌نژاد، کلامات‌ ترکی‌، ج۱، ص۵، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۹. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۰. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۱. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۲-۹۵، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۲۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۵. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶ و ۲۴ و ۱۸ و ۲۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۶. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۲۹، بیت‌ ۴۸۳، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۲۶، بیت‌ ۲۶۴و۸، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۹. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۳۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۳۱. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۳۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۲۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۳۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۲۶، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۳۴. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۳۵. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۳۶. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۳۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۳۸. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، ص۲۲-۲۳، دفتر رموز یارستان‌، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۳۹. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۴۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۴۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص‌۴۲۶، بیت‌ ۲۶۵و۸، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴۲. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، ج۳، ص۶۸، دفتر رموز یارستان‌، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۴۳. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۵۹، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۴۴. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، ص۳۶۱-۳۶۲، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۴۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۳ - ۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص‌۲۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۴۹. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۷-۴۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۹۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۳. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۸بب،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۵۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۰۳و۲۰۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۵۸. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۴-۱۱۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۵۹. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۱۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۱. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۷-۱۱۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۶۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۶۶. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۳۵، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۶۷. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۴۱، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۶۸. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۴۶، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۶۹. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۳، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۷۰. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۹، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۷۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۷۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۷۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۳۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۷۴. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۲۷، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۷۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۷۶. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۸۲ -۸۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۷۷. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۸۵، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۷۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۷۹. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۷۴- ۲۷۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۸۰. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۲۹-۳۳،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۸۱. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۶۴، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۸۲. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۸۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۸۴. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۸۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۸۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۸۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۸۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۲۹۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۸۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۸۹. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص‌۲۸۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۹۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۹۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۹۲. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۹۳. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۰۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۹۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۹۵. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۹۶. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۶۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۹۷. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۷۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۹۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۰۵-۳۱۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۹۹. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۹۷بب،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۰۰. صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۳۵، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
۱۰۱. صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۸۹، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
۱۰۲. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۲۴-۱۲۵،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۰۳. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۳۱-۱۳۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۰۴. صدیق صفی‌زاده‌، مشاهیر اهل‌ حق‌، ج۱، ص۱۴۵، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌/۱۹۸۱م‌.
۱۰۵. صدیق صفی‌زاده‌، بزرگان‌ یارسان‌، ج۱، ص۱۰۹، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
۱۰۶. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۰۷. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۳۱-۱۳۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۰۸. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۴۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۰۹. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱۰. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»،«دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۱۱. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۲۶۱-۲۶۵، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۱۲. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۲۶۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۱۳. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ص۱۱۴، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۱۴. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۷۷ - ۵۷۸، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۱۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۹-۸۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱۸. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱۹. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۲۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۳۹۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۲۱. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۳۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۲۲. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۲۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ص۳۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۲۴. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۷۹، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۲۵. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۰-۴۴۱، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۲۶. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۵، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۲۷. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۲۸. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۸، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۲۹. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۵، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۳۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص‌۲۸۱، بیتهای‌ ۴۱۹، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۳۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵- ۴۲۰و۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۳۲. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۳۳. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۳۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۱ -۶۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۳۵. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۳۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۳۷. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۲-۲۵۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۳۸. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۳۹. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۴۰. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۵-۱۰،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۴۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۶ - ۵۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۴۲. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۳۴-۴۳۸، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۴۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۴۴۰، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۴۴. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۳۹-۴۴۰، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۴۵. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶۲، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۴۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۵۷، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۴۷. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۰-۱۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۴۸. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۹، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۴۹. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۳-۱۵۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۵۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶ - ۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۱. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۵۲. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۵۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۵۸. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۵۹. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۱، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۰. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۸ -۸۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۱. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۰، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۲. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۷، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۳. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۰ -۸۱، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۴. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۷۹، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۵. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۸۸، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۱۶۶. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۸۸، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۶۷. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۶۸. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۶۹. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۵۲۹-۵۳۰، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۷۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۷۱. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۸، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۷۲. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۵۲ - ۵۶۵، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۷۳. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۵۸-۲۶۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۷۴. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۷،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۷۵. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۵۶۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۷۶. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۷۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۹، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۷۸. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۰۹-۱۱۰،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۷۹. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۹۸-۹۹، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۸۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۵۷۰ -۵۷۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۸۱. که‌ مدت‌ روزه‌ را ۶ روز می‌داند، نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۳۴۲، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۸۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۸۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۴۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۸۴. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۷، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۸۵. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۱۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۸۶. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۸۷. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۳۶۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۱۸۸. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۲، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۸۹. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۸، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۰. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»ص۵۴۷، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۱. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»،ص۵۷۳ -۵۷۴، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۲. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۰، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۱۹۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۱۹۴. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»ص۵۲۴، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۵. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۹۶. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۵۳-۴۵۴، «دوره عابدین‌»، ص۵۳۸-۵۳۹، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۷. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۱۹۸. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، ص۲۲۵-۲۲۶، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۱۹۹. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۴، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۲۰۰. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۶۱-۱۶۲،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۲۰۱. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۵۸،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۲۰۲. «ذیل‌ تذکرة اعلی‌»، مجموعه رسائل‌ و اشعار اهل‌ حق‌، ص۱۷۱،به‌ کوشش‌ ایوانف‌، بمبئی‌، ۱۹۵۰م‌.
۲۰۳. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۵، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۲۰۴. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۳۳،جم،نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۰۵. مجید القاصی‌، آیین‌ یاری‌، ج۱، ص۱۰۶، کرمانشاه‌، ۱۳۳۸ش‌.
۲۰۶. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۲۰۷. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۲۰۸. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، ص۵۷۴ - ۵۷۸، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۰۹. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۱۹ بب، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۱۰. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۲، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۱۱. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۱۲۳، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۱۲. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۴- ۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۱۳. علیار افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، «اهل‌ حق‌»، ص۱۷۶، مهر، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌، شم ۳.
۲۱۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۴۱۱، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۱۵. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، ج۱، ص۴۱۲، بیت‌ ۹۹۳و۷، شاهنامه حقیقت‌، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۱۶. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۱۷. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۵، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۱۸. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۱۹. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۶، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۰. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۱. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۲. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۷، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۴. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۸، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۲۵. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۳۶- ۳۸، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۲۲۶. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۲۷. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۶۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۲۸. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۲، ص۷۸، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۲۲۹. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۵۳-۱۵۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳۰. کاظم نیک‌نژاد، گنجینه یاری‌، ج۱، ص۷۹-۸۱، نسخه عکسی‌ موجود در کتابخانه مرکز.
۲۳۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۱-۷۲، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۳۲. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۸۶، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳۳. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۳۴. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۱۵۵، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۳۵. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۹۴، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳۶. دوره بهلول‌، به‌ کوشش‌ صدیق‌ صفی‌زاده‌، ج۱، ص۵۴ - ۵۵، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۲۳۷. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۲۳، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳۸. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۳۶، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۳۹. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۴۶، «خرده‌ سرانجام‌»،«دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴۰. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۷۱، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴۱. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۳، ص۳، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۲۴۲. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۲۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۴۳. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۸۹، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۴۴. صدیق صفی‌زاده‌، مقدمه‌، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، حاشیه‌ و تعلیقات‌ بر نامه سرانجام‌ (هم).
۲۴۵. قاسم افضلی‌ شاه‌ ابراهیمی‌، دفتر رموز یارستان‌، ج۲، ص۸۲، تهران‌، چاپ‌ راستی‌.
۲۴۶. «بارگه‌ بارگه‌»، ص۱۰۹-۱۱۰، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴۷. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۳-۴۴۴، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴۸. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۴۴۲، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۴۹. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، ص۶۲-۶۳، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
۲۵۰. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۵۷ - ۵۸، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۵۱. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۵۲. نعمت‌ الله جیحون‌آبادی‌ مکری‌، شاهنامه حقیقت‌، ج۱، ص۷۳-۷۴، به‌ کوشش‌ محمد مکری‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌/۱۹۶۶م‌.
۲۵۳. «بارگه‌ بارگه‌»، «خرده‌ سرانجام‌»، «دوره چهل‌ تن‌»، «دوره عابدین‌»، «دوره گلیم‌ و کول‌»، «دوره هفتوانه‌»، ص۲۸۳، نامه سرانجام‌، به‌ کوشش‌ و ترجمه صدیق‌ صفی‌زاده‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اهل حق»، ج۱۰، ص۴۱۵۰.    




جعبه ابزار