گرمای تابستان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در جنگ تبوک، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مردم را دستور داده بود تا با او حرکت کنند و چون این واقعه
در تابستان رخ داد و هوا گرم بود عدهای گفتند: یا رسول الله! هوا بسیار گرم است و ما طاقت بیرون رفتن نداریم و شما نیز بیرون نروید. خدای تعالی
در پاسخشان فرمود: بگو آتش
جهنم داغتر و سوزانتر است، اگر میفهمیدید و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را دستور داد تا بیرون رود.
گرمای تابستان، بهانهای برای منافقان،
در نافرمانی از امر
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای شرکت
در جنگ
تبوک بوده است: «فرح المخلفون بمقعدهم خلـف رسول الله وکرهوا ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم فی سبیل الله وقالوا لاتنفروا فی الحر...» تخلف جویان (از جنگ
تبوک) از مخالفت با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خوشحال شدند و
کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود
در راه خدا جهاد کنند و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند
در این گرما حرکت (به سوی میدان) نکنید... .
فرح و
سرور مقابل غم و اندوه است، و این دو حالت نفسانی و وجدانی است که یکی لذت بخش و دیگری ناراحت کننده است. و کلمه «مخلفون»
اسم مفعول از ماده خلف است که به معنای باقی گذاردن برای بعد از رفتن است، و کلمه مقعد از ماده قعود مصدر قعد، یقعد میباشد، و کنایه است از نرفتن به
جهاد . معنای آیه این است : منافقین که تو آنان را بعد از رفتنت بجای گذاشتی خوشحال شدند که با تو بیرون نیامدند و تو را
مخالفت کردند، و یا بعد از تو بیرون نیامدند، و کراهت داشتند از اینکه با مال و جانهای خود
در راه خدا جهاد کنند.
جنگ تبوک آخرین جنگی بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
در آن شرکت جست، و آن را به مناسبت اینکه
در آیه شریفه فرموده : «قالوا لا تنفروا فی الحر» غزوه حر و غزوه عسرت نیز نامیدهاند. و نیز
در آن کتاب است که
ابن جریر ،
ابن ابی حاتم و
ابن مردویه از ابن عباس روایت کردهاند که گفت : رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مردم را دستور داده بود تا با او حرکت کنند و چون این واقعه
در تابستان رخ داد و هوا گرم بود عدهای گفتند: یا رسول الله! هوا بسیار گرم است و ما طاقت بیرون رفتن نداریم و شما نیز بیرون نروید. خدای تعالی
در پاسخشان فرمود: بگو آتش
جهنم داغتر و سوزانتر است، اگر میفهمیدید و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را دستور داد تا بیرون رود.
تبوک منطقهای است میان
مدینه و شام که الان مرز کشور
عربستان سعودی محسوب میشود، و
در آن روز نزدیک
سرزمین امپراطوری
روم شرقی که بر شامات تسلط داشت محسوب میشد. این واقعه
در سال نهم هجری یعنی حدود یک سال بعد از جریان
فتح مکه روی داد، و از آنجا که درگیری و مقابله
در این میدان با یکی از ابرقدرتهای جهان آن روز بود نه با یک گروه کوچک یا بزرگ عرب، جمعی از مسلمانان از حضور
در این میدان وحشت داشتند، و لذا زمینه برای سمپاشی و وسوسههای منافقان کاملا آماده بود، آنها نیز برای تضعیف روحیه مؤمنان از هیچ چیز فروگذار نمیکردند.
فصل چیدن میوهها و برداشت محصول فرا رسیده بود و برای مردمی که یک زندگی محدود کشاورزی و دامداری دارند این روزها ایام سرنوشت محسوب میشود چرا که رفاه یک سال آنها به آن بستگی دارد.
تاریخ
اسلام نشان میدهد که مسلمانان هیچگاه به اندازه جریان
تبوک در فشار و زحمت نبودند، زیرا از طرفی حرکت به سوی
تبوک در موقع شدت گرمای تابستان بود، و از سوی دیگر خشکسالی مردم را به ستوه
در آورده بود، و از سوی سوم فصلی بود که میبایست مردم همان مقدار محصولی که بر درختان بود جمع آوری و برای طول سال خود آماده کنند. از همه اینها گذشته فاصله میان مدینه و
تبوک بسیار طولانی بود، و دشمنی که میخواستند با او روبرو شوند، امپراطوری روم شرقی، یکی از نیرومندترین قدرتهای جهان روز بود.
اضافه بر اینها،
مرکب و آذوقه
در میان مسلمانان به اندازهای کم بود که گاه ده نفر مجبور میشدند به نوبت از یک مرکب استفاده کنند، بعضی از پیادهها حتی کفش بپانداشتند، و مجبور بودند با پای برهنه از ریگهای سوزان
بیابان بگذرند، از نظر غذا و آب به قدری
در مضیقه بودند که گاهی یک دانه
خرما را چند نفر به نوبت،
در دهان گرفته و میمکیدند تا موقعی که تنها هسته آن باقی میماند، و یک جرعه
آب را چند نفر مینوشیدند.
هوا به شدت گرم شده بود، و انبارها از مواد غذائی خالی و محصولات کشاورزی آن سال هنوز جمع آوری نشده بود و حرکت
در چنین شرائطی برای مسلمانان بسیار مشکل بود، ولی فرمان خدا و
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است و به هر حال باید حرکت کرد، و بیابان طولانی و پر مخاطره میان مدینه و
تبوک را پیمود!.
این لشکر که به خاطر مشکلات زیادش از نظر اقتصادی و از نظر مسیر طولانی، و بادهای سوزان سموم، و طوفانهای کشنده شن، و نداشتن مرکب کافی به
جیش العسرة (لشکر مشکلات! ) معروف شد تمام سختیها را تحمل کرد و
در آغاز ماه
شعبان ، سال نهم هجرت، به
سرزمین تبوک رسید،
در حالی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم علی (علیهالسلام) را بجای خود
در مدینه گذارده بود، و این تنها غزوهای بود که
علی علیه السلام
در آن شرکت نکرد.
این اقدام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم یک اقدام بسیار بجا و ضروری بود، زیرا بسیار محتمل بود بعضی از بازماندگان مشرکان و یا منافقان مدینه که به بهانه هائی از شرکت
در میدان
تبوک سر باز زده بودند، از
غیبت طولانی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و سربازانش استفاده کنند، و به مدینه حمله ور شوند، زنان و کودکان را بکشند و مدینه را ویران سازند، ولی وجود علی علیه السلام
در مدینه سد نیرومندی
در برابر توطئههای آنها بود.
سوزنده تر بودن آتش دوزخ از گرمای تابستان، هشداری شدید به متخلفان از جهاد، به بهانه گرمی هوا بوده است: «فرح المخلفون بمقعدهم خلـف رسول الله وکرهوا ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم فی سبیل الله وقالوا لاتنفروا فی الحر قل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون» تخلف جویان (از جنگ
تبوک) از مخالفت با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خوشحال شدند و کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود
در راه خدا
جهاد کنند و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند
در این گرما حرکت (به سوی میدان) نکنید به آنها بگو آتش
جهنم از این گرمتر است اگر بفهمند!.
در این آیات نیز سخن همچنان پیرامون معرفی منافق، وسیله اعمال و رفتار و افکار آنها است، تا مسلمانان به روشنی این گروه را بشناسند و تحت تاثیر نقشههای شوم آنان قرار نگیرند. آنها به تخلف خودشان از شرکت
در میدان جهاد
قناعت نکردند، بلکه با وسوسههای شیطانی کوشش داشتند، دیگران را نیز دلسرد یا منصرف سازند و به آنها گفتند:
در این گرمای سوزان تابستان به سوی میدان نبرد حرکت نکنید.
در حقیقت آنها میخواستند هم
اراده مسلمانان را تضعیف کنند، و هم شریکهای بیشتری برای جرمشان فراهم سازند.
سپس
قرآن روی سخن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کرده و با لحن قاطع و کوبندهای به آنها چنین پاسخ میگوید: به آنها بگو آتش سوزان دوزخ از این هم گرمتر و سوزانتر است اگر بفهمند! ولی افسوس که بر اثر ضعف
ایمان ، و عدم درک کافی، توجه ندارند که چه آتش سوزانی
در انتظار آنها است آتشی که یک جرقه کوچکش از آتشهای دنیا سوزنده تر است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۸۳، برگرفته از مقاله «گرمای تابستان».