کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِین (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِین: (وَکُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ) تعبیر به
«کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ» اشاره به خالی ماندن آن دیار است، و نیز اشارهای است به مالکیت حقیقی
خداوند، نسبت به همه چیز، که اگر مالکیت اعتباری بعضی اشیاء را، موقتاً به بعضی انسانها واگذار کند، چیزی نمیگذرد که همه زائل میگردد، و او وارث همگان خواهد بود.
(وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَ كُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ) (و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فزونى
نعمت، مست و
مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانههاى آنهاست كه ويران شده، و بعد از آنان جز مدت كمى، كسى در آن سكونت نكرد؛ و تنها ما
وارث آنان بوديم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: چون كه آنان مالك آن مساكن شدند، و بعدا آن را ترك كردند و رفتند، و كسى از ايشان نماند كه آن مساكن را تملك كند، غير از ما، لذا ما وارث مسكنهاى آنان شديم، و در اين جمله، يعنى جمله
(وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ)، عنايت لطيفى به كار رفته، براى اينكه مالك حقيقى هر چيز، آنهم مالك مطلق، خدا است، پس مالك مساكن آنان نيز از اول خدا بود، چند صباحى به ايشان تمليك كرد، يعنى در تحت تسلط و اختيار آنان قرار داد، آن گاه دوباره از دستشان گرفت، يعنى هلاكشان كرد، و بعد از هلاكتشان ديگر مالكى براى آن مساكن نماند به جز خدا، پس اگر خداى تعالى خود را وارث ايشان خواند، به اين عنايت است كه بعد از رفتن آنان كسى باقى نماند، و تنها او باقى ماند و او مالك املاك آنان شد، گويا آن ملك اعتبارى كه داشتند به خدا منتقل شد، در حالى كه در حقيقت انتقالى در كار نبود، بلكه بعد از هلاكت آنان و زوال ملك اعتبارى آنان ملك حقيقى خدا (كه تاكنون به خاطر آن ملك اعتبارى مخفى مانده بود) ظاهر شد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِین»، ۴۶۵.