کَیفَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَیفَ:(رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيي الْمَوْتَى) «کَیفَ» (به فتح کاف و سکون یاء) غالبا اسم استفهام است.
جمله
(أَرِني كَيْفَ) (به من نشان ده چگونه ...) به خوبى استفاده مىشود كه او مىخواست با
رؤیت و شهود،
ایمان خود را قوىتر كند آن هم درباره چگونگى
رستاخیز نه درباره
اصل آن و لذا در آيات گذشته خوانديم كه او با صراحت به
نمرود گفت: پروردگار من كسى است كه
زنده مىكند و مىميراند.
به موردی از کاربرد «کَیفَ» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيي الْمَوْتَى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِن قالَ بَلَى وَ لَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلبي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْيًا وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ) «و به خاطر بياور هنگامى را كه
ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمايان چگونه مردگان را زنده مىكنى؟ فرمود: مگر ايمان نياوردهاى؟! گفت: آرى ايمان آوردهام)، ولى مىخواهم قلبم آرامش يابد. فرمود: در اين
صورت، چهار پرنده از گونههاى مختلف را انتخاب كن؛ و آنها را پس از
ذبح كردن، قطعه قطعه كن و درهم بياميز)؛ سپس بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده؛ بعد آنها را
صدا بزن، بسرعت به سوى تو مىآيند. و بدان كه خداوند توانا و
حکیم است.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
آيه
(أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى) بر چند نكته دلالت دارد.
• نكته اول اينكه
ابراهیم خلیل (علیهالسلام) از خداى تعالى درخواست ديدن زنده نمودن را كرد، نه بيان استدلالى، زيرا انبياء و مخصوصا پيغمبرى چون ابراهيم (ع) مقامشان بالاتر از آن است كه معتقد به
قیامت باشند، در حالى كه دليلى بر آن نداشته و از خدا درخواست دليل كنند، چون
اعتقاد به يک
امر نظرى و استدلالى احتياج به دليل دارد، و بدون
دلیل، اعتقاد تقليدى و يا ناشى از
اختلال روانى و
فكرى خواهد بود در حالى كه نه
تقلید لايق به ساحت پيغمبرى چون آن جناب است، و نه
اختلال فكرى.
علاوه بر اينكه ابراهيم سؤال خود را با كلمه «
کیف» ادا كرد، كه مخصوص سؤال از خصوصيات وجود چيزى است، نه از
اصل وجود آن، وقتى شما از مخاطب خود مىپرسيد كه آيا زيد را همراه ما ديدى؟ سؤال از اصل ديدن زيد است و چون مىپرسى زيد را چگونه ديدى؟ سؤال از اصل ديدن نيست، بلكه از خصوصيات ديدن و يا به عبارت ديگر ديدن خصوصيات است، پس معلوم شد كه ابراهيم درخواست روشن شدن حقيقت كرده، اما از راه بيان عملى، يعنى نشان دادن، نه بيان علمى به
احتجاج و استدلال.
• نكته دوم اينكه آيه شريفه دلالت مىكند بر اينكه ابراهيم درخواست كرده بود كه خدا
کیفیت احیا و زنده كردن را به او نشان دهد، نه اصل احيا را، چون درخواست خود را به اين عبارت آورد: چگونه مرده را زنده مىكنى؟، و اين سؤال مىتواند دو معنا داشته باشد، معناى اول اينكه چگونه اجزاى مادى مرده،
حیات مىپذيرد؟ و اجزاى متلاشى دوباره جمع گشته و به
صورت موجودى زنده شكل مىگيرد؟ و خلاصه اينكه چگونه
قدرت خدا بعد از
موت و فناى
بشر به زنده كردن آنها تعلق مىگيرد؟
معناى دوم اينكه سؤال از كيفيت افاضه حيات بر مردگان باشد، و اينكه خدا با اجزاى آن مرده چه مىكند كه زنده مىشوند؟ و حاصل اينكه سؤال از
سبب و كيفيت تاثير سبب است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «کیف»،ج۴، ص ۱۴۶.