کَهْل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كَهْل (به فتح کاف و سکون هاء) از
واژگان نهج البلاغه و به معنی مابين جوانى و پيرى (ميانسال) است، به قولى
كهولت رسيدن به چهل و سه سالگى است. این لفظ فقط دو بار در
نهج البلاغه آمده است.
كَواهِل (به فتح کاف و کسر هاء) جمع
كاهل و به معنى شانه انسان و گردن او است.
كَهْل به معنی مابين جوانى و پيرى (ميانسال) است، به قولى
كهولت رسيدن به چهل و سه سالگى است.
در وصف
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرموده:
«خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلاً، وَأَنْجَبَهَا كَهْلاً» «بهترين
بشر در كودكى و نجيبترين آن در ميانسالى و بزرگى بود.»
(شرحهای خطبه:
)
و درباره درياى اعماق زمين فرموده:
«فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلاَطِمِ... وَذَلَّ مُسْتَخْذِياً إِذْ تَمعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَوَاهِلِهَا، فَأَصْبَحَ... سَاجِياً مَقْهُوراً» «سركشى آب متلاطم و مذاب درون زمين،
خاضع و ذليل شد آنگاه كه سطح زمين و قسمت منجمد آن شانههايش بر روى آن گذاشت، پس آرام و
مقهور گرديد.»
(شرحهای خطبه:
)
كَواهِل جمع
كاهل به معنى شانه انسان و گردن او است.
این لفظ فقط دو بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته ازمقاله «کهل»، ج۲، ص۹۱۸-۹۱۹.