• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کَنْز (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





کَنْز (به فتح کاف و سکون نون) از واژگان قرآن کریم به معنی گنج و مال اندوخته است.



کَنْز به معنی گنج و مال اندوخته است. «کَنَزَ المال‌ کَنْزاً: جمعه و ادّخره و دفنه فی الارض». راغب گوید: کنز گذاشتن مال روی‌هم و محفوظ داشتن آن است و اصل آن از «کنزت التّمر فی الوعاء» است یعنی خرما را در ظرف محفوظ داشتم. در مصباح گفته: «الْکَنْزُ: المال المدفون» همچنین است عبارت صحاح و قاموس. در مجمع فرموده کنز در اصل چیزی است که روی‌هم انباشته شود. ظاهرا فقط انباشته شدن در آن ملحوظ است اعمّ از آن که مدفون باشد یا محفوظ زیرا هر دو در قرآن آمده است.


(وَ اَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ‌ کَنْزٌ لَهُما) (و امّا آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلّق به آن دو وجود داشت.) که غرض کنز مدفون است.
(لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ‌ کَنْزٌ اَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ‌) که پول‌اندوخته است یعنی «چرا پول انباشته و بسیاری بر او نازل نشده یا چرا فرشته‌ای با او نیامده است.»
(وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ‌) «و مال‌های‌اندوخته و مکان خوشایند.»


(وَ الَّذِینَ‌ یَکْنِزُونَ‌ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیمٍ ) (و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و ذخيره و پنهان مى‌سازند، و در راه خدا انفاق نمى‌كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده.)
(یَوْمَ یُحْمی‌ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ‌ لِاَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ‌ تَکْنِزُونَ‌) (در آن روز كه آن اندوخته‌ها را در آتش جهنم، گرم و سوزان كرده، و با آن پيشانى و پهلو و پشت آنان را داغ مى‌نهند؛ و به آنها مى‌گويند: اين همان چيزى است كه براى خود اندوختيد و گنج ساختيد! پس بچشيد چيزى را كه براى خود مى‌اندوختيد.) از این دو آیه چند مطلب بدست می‌آید:
۱- ذخیره کردن مال حرام است و ظاهرا اختصاصی بطلا و نقره ندارد تکیه به ذهب و فضّه به علت پول رائج بودن آن دو در عصر نزول قرآن است پس نمی‌شود مال را‌ اندوخت و بی‌مصرف گذاشت.
۲- باید مال را در سبیل اللّه خرج کرد، سبیل اللّه هر کاری است که نفع عموم در آن باشد از قبیل جهاد، ترویج دین، امر به معروف، ساختن پل‌ها، راه‌ها، بیمارستان‌ها و... مؤمن واقعی و انسان کامل آنست که مازاد خویش را با ایمانی پر شور و عشق فراوان در راه تامین عموم که همان سبیل اللّه است مصرف کند تا همه از مواهب خدا به سعادت رسند. ۳- رکود و تجمّع سرمایه در اسلام ممنوع است و باید در راه‌های مشروع آنرا به جریان‌ انداخت تا مانند رودخانه بزرگی باشد که به جوی‌های کوچک منقسم شده و مزارع بی‌شماری را آبیاری می‌نماید نه اینکه در پس سدّی عظیم روی‌هم انباشته و بی‌مصرف بماند.
۴- مامور به اجراء این دستور در مرحله اول خود مردم‌اند و در صورت تخلف حاکم شرع می‌تواند رأسا در آن اقدام نماید تا مردم را از بدبختی و گنج داران را از عذاب و تبهکاری برهاند.
۵- این حکم به آن معنی نیست که اسلام مالکیت فردی را لغو می‌کند بلکه با حفظ اصل مالکیّت فردی از تجمّع جلوگیری کرده و جامعه را به تعدیل سوق می‌دهد. مالی‌که برای تامین زندگی مردم آفریده شده تجمّع و بیهوده ماندن آن بر خلاف غرض خدایی است.
۶- از آیه همین قدر استفاده می‌شود: که کنز و زراندوزی حرام و انفاق فی سبیل اللّه لازم است و سرمایه‌داری به شکل منفور امروز که اکثریت محروم و اقلیّتی بی‌فایده کامران باشند و نیز بانک‌داری در اسلام ممنوع است ولی کمّ و کیف پیاده کردن آن به عهده حکومت اسلامی است.


۱- در مجمع ذیل آیه فوق از علی (علیه‌السّلام) نقل شده: اضافه از چهار هزار (درهم) کنز است خواه زکاتش داده شود یا نه و کمتر از آن نفقه و خرج خود انسان است‌ «مَا زَادَ عَلَی اَرْبَعَةِ آلَافٍ فَهُوَ کَنْزٌ اَدَّی زَکَاتَهُ اَوْ لَمْ یُؤَدِّ وَ مَا دُونَهَا نَفَقَةٌ»
۲- در تفسیر عیاشی از حضرت باقر (علیه‌السّلام) نقل است: کنز آن است که از دو هزار درهم متجاوز باشد. «اِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ مَا جَاوَزَ اَلْفَیْ دِرْهَمٍ»
۳- در صافی از آن حضرت منقول است: خدا ذخیره کردن طلا و نقره را حرام کرده و به انفاق آن در راه خدا دستور داده است‌. «اِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ کَنْزَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اَمَرَ بِاِنْفَاقِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
مضمون این سه حدیث آن ست که مرد کامل لازم است مازاد خویش را در راه خدا و تامین مردم انفاق کند همین قدر که احساس کرد بیشتر از هزینه خویش در آمد دارد به فکر زراندوزی نیافتد بلکه غرضش آن باشد که مقداری از حوائج عموم را در راه رضای خدا برطرف نماید.
طبرسی در ذیل آیه فرماید: اکثر مفسران بر آن هستند که مراد از «وَ الَّذِینَ‌ یَکْنِزُونَ‌» مانعان زکات از این امّت‌اند ولی بهتر آن است که بر عموم حمل شود.
ایضا گوید: از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) منقول است که فرمود: هر مالی که زکاتش داده نشود کنز است هر چند آشکار باشد و هر مالی که زکاتش داده شود کنز نیست هر چند در زمین مدفون باشد.
این روایت در وسائل از امالی شیخ از حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا (صلوات‌اللّه‌علیهم) نقل شده‌ ولی سند صحیحی ندارد و با عموم آیه مخالف است.
ایضا در وسائل از امالی از حضرت صادق (علیه‌السّلام) در ضمن خبری نقل شده: هر که درهم و دینار بیشتر بدست آورد و زکاتش را بدهد بر او پاک و خالص است. شاید منظور از روایت آن است که بقیّه را کنز نکرده بلکه در حوائج خویش مصرف می‌کند زیرا در ذیل آن فرموده: هر که بیشتر بدست آورد و بخل ورزد و حق خدا را ادا نکند و از آن ظرف اتّخاذ کند او کسی است که وعید خدا بر او ثابت است که فرموده: (یَوْمَ یُحْمی‌ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ...) ندادن زکات و اتخاذ آنیه از مصادیق کنز است (بنابر این روایت).
در کافی باب الکبائر حدیث ۲۴ که امام صادق (علیه‌السّلام) کبائر را بر عمرو بن عبید بیان فرموده از جمله می‌فرماید: «وَ مَنَعَ الزَّکَاةَ الْمَفْرُوضَةَ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ‌ فَتُکْوی‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ‌» در این روایت منع زکات از مصادیق کنز شمرده شده نه این که کنز منحصر به آن است.

۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۵۰.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۲۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-حسینی، ج۴، ص۳۲.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۲۷.    
۵. قیومی مقری، احمدبن محمدبن‌علی، المصباح المنیر، ج۱، ص۲۷۹.    
۶. جوهری، ابونصر، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۳، ص۸۹۳.    
۷. فیروز آبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۲، ص۱۸۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۷۶.    
۹. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۸.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۸۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۷۶.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۵.    
۱۵. هود/سوره۱۱، آیه۱۲.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۶۱.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۳۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۴۹.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۰.    
۲۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۵۸.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۷۷.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۸۷.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان،، ج۷، ص۳۳۲.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۴.    
۲۵. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۹۲.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۵۰.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۳۳۲.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۷.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۷۹.    
۳۱. توبه/سوره۹، آیه۳۵.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۹۲.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۵۲.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۳۳۵.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۶.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۸۰.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۶.    
۳۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی‌، ج۲، ص۸۷.    
۳۹. کاشانی، فیض، تفسیر الصافی، ج۲، ص۳۴۰.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۸.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۷.    
۴۲. حرّ عاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشّریعة، ج۳۰، ص۳۰.    
۴۳. حرّ عاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشّریعة، ج۳۰، ص۳۰.    
۴۴. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی- ط الاسلامیة، ج۲، ص۲۸۷.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «کنز»، ج۶، ص۱۵۰.    






جعبه ابزار