کودکان استثنایی (روانشناسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کودکان استثنایی، یکی از مباحث مطرح در
روانشناسی و
علوم تربیتی و به معنای کودکانی است که از
هوش و
استعداد خارقالعادهای برخوردار باشد و یا کودکانی که به هر دلیلی غیرعادی توصیف میشوند. با وجود این، اصطلاح کودک استثنایی برای توصیف
کودکان معلول و معیوب و مستعد و باهوش هر دو به یکاندازه مورد پذیرش قرار گرفته است. در این مقاله بعد از بیان تفاوتها و تعریف مفهومی کودکان استثنایی به طبقهبندی و تعریف آموزشگاهی این کودکان میپردازیم.
با کمی دقت و تامل در خلقت انسانها، درمییابیم که هیچ دو انسانی مانند یکدیگر نیستند. این تفاوتها در ابعاد مختلف جسمی، ذهنی و رفتاری قابل مشاهده و ادراک است که، حکمت و فلسفه خاصی زیربنای این تفاوتها میباشد. ما دقیقا نمیدانیم اگر این تفاوتها نبود و انسانها از ابعاد مختلف مانند یکدیگر بودند، دنیای انسانها و امور مربوط به آنان چگونه میشد؟ آیا انسانها از یکدیگر به لحاظ ظاهری قابل تشخیص بودند؟ آیا نیازهای متنوع انسانی که استعدادهای مختلف را میطلبد، برآورده میشد؟
با این حال اگرچه هر یک از انسانها در مفهومی عام و گسترده، استثنایی هستند، اما این تفاوتها در اکثر
افراد، چشمگیر نیست و لذا این گروه اکثریت را اصطلاحا "گروه هنجار" یا "متوسط" تلقی میکنند. در حالی که آنچه امروزه به طور عام از مفهوم استثنایی برداشت میشود، در واقع وجود تفاوتهای فاحش پارهای از انسانها در زمینه گوناگون با گروه اصطلاحا هنجار یا متوسط است.
نه تنها هر گروه از انسانها با هم متفاوتند، بلکه
افراد یک گروه نیز با هم تفاوتهای زیادی دارند.
فرد فرد انسانها علاوه بر مشخصات ظاهری، از نظر خصوصیات اخلاقی،
هوشی و روانی نیز با یکدیگر متفاوت هستند. همانگونه که اختلاف قیافه انسانها یک امر بدیهی است، باید تفاوت تواناییها و نیازهای آنها نیز امری عادی و طبیعی به نظر آید.
انسانها علاوه بر اینکه از نظر تواناییها و مهارتهای گوناگون با یکدیگر تفاوت دارند، این مهارتها و تواناییها در خود شخص نیز به یک میزان نیست. اگر با دقت به خودمان نظر کنیم، میبینیم که در بعضی مهارتها خوب هستیم و توانایی یادگیری برخی از مفاهیم را به خوبی داریم ولی در یادگیری بعضی دیگر از مفاهیم و مهارتها کند و ضعیف هستیم. برای مثال
فردی ممکن است در مهارتهای دستی و مکانیکی، بسیار خوب و توانا عمل کند ولی همین
فرد در
تفکر انتزاعی و امور ذهنی ضعیف باشد.
بهطور خلاصه میتوان نتیجه گرفت که هر
فرد با
افراد دیگر تفاوت دارد. همچنین استعدادها و تواناییهای گوناگون یک
فرد نیز با هم همسنگ نیستند و این همان مفهوم گسترده و عام "استثنایی بودن" است.
تاکنون کوششهای زیادی برای تعریف "کودک استثنایی" بهعمل آمده است. برخی، استثنایی را به کسی اطلاق میکنند که از
هوش و استعداد خارقالعادهای برخوردار باشد. دیگران، این اصطلاح را موقعی بهکار میبرند که بخواهند هر نوع کودک غیرعادی را توصیف کنند. با وجود این، اصطلاح کودک استثنایی برای توصیف کودکان معلول و معیوب و مستعد و باهوش هر دو به یکاندازه مورد پذیرش قرار گرفته است.
مفهوم عادی و بهنجار، به
افرادی اطلاق میگردد که در حد طبیعی و عادی گذران زندگی میکنند. از نظر عامه،
فردی که رفتارش چون دیگران است و مانند همه و بهطور معمولی و عادی زندگی روزمره خویش را میگذراند، بهنجار و طبیعی است. از نظر علمی، چنانچه
بهره هوشی (IQ) شخصی ۱۰۰ باشد یا به عبارت دیگر سن تقویمی و
سن عقلی فرد برابری کند، آن
فرد طبیعی و بهنجار است.
بررسیهای علمی نشان داده است که از هر ده انسانی که در این جهان پهناور زیست میکنند، یک نفر شناخته یا ناشناخته با معلولیت و کمبودی درگیر است و قریب ۵ درصد کودکان، دچار نقص جسمی و حسی و یا ذهنی هستند و درصد قابل توجهی از این گروه، نیاز به آموزش خاص و مراقبت ویژه دارند. این واقعیتها و حقایقی نظیر وجود نارساییهایی از قبیل
سوء تغذیه،
جنگ، سست شدن بنیان خانوادگی، کافی نبودن
بهداشت و درمان در بسیاری از نقاط جهان که خود از عوامل موثر ازدیاد کودکان استثنایی هستند، لزوم توجه عمیقتر به این مساله را ایجاب میکند که به موضوع پیشگیری از تولد کودک معلول و جلوگیری از ابتلای به معلولیت بعد از تولد، ارزش و اهمیتی خاص میدهد.
اصولا باید پذیرای این واقعیت باشیم که هر انسانی حتی در بالاترین سطوح
هوشی امکان دارد در پارهای از فعالیتها در حدی متوسط و حتی کندتر از دیگران عمل نماید و معلولیت در یکی از تواناییها برای هیچ
فردی نمیتواند مانع پیشرفت وی در سایر جنبهها گردد.
نکته مهم این است که مطالعه کودکان استثنایی، مطالعه تفاوتهاست. کودکان استثنایی به نوعی از کودکان متوسط، متفاوت هستند. چنین کودکانی ممکن است در تفکر، دیدن، شنیدن، تکلم، اجتماعی شدن و یا حرکت کردن مشکلاتی داشته و یا سرآمد باشند.
همچنین مطالعه کودکان استثنایی، مطالعه شباهتهاست. کودکان معمولی به جهات مختلف، متفاوت نیستند، در واقع اغلب کودکان استثنایی از جهات مختلف در حد میانگیناند. امروزه به وجوه مشترک کودکان استثنایی و غیراستثنایی در زمینه خصوصیات، نیازها و شیوههای یادگیری توجه بیشتری میشود.
کودکان استثنایی، در
روانشناسی و
آموزش و پرورش به لحاظ نوع تفاوتی که با گروه هنجار دارند، به دستهها یا طبقاتی تقسیم میشوند:
· تفاوتهای هوشی: شامل کودکانی که از نظر هوشی بهطور چشمگیر در سطح بالاتر از متوسط یا پایینتر از متوسط قرار دارند.
· تفاوتهای ارتباطی: شامل کودکانی که دارای ناتوانیها و یا نقایص گفتاری و زبانی میباشند.
· تفاوتهای حسی: شامل کودکانی که مبتلا به نقایص شنوایی و یا بینایی میباشند.
· تفاوتهای رفتاری: شامل کودکانی که دچار آشفتگیهای عاطفی و یا ناسازگاریهای اجتماعی میباشند.
· معلولیتهای چندگانه و شدید: شامل کودکانی که به نقایص مضاعف مبتلا هستند مانند فلج مغزی و عقبماندگی ذهنی همراه با ناشنوایی یا نابینایی.
· تفاوتهای جسمانی: شامل کودکانی که با این که نقایص محسوس و قابل مشاهده ندارند، نمیتوانند از نظر فیزیکی حرکت کنند و فاقد انرژی بدنی میباشند.
عامل مهمی که در تعریف کودکان استثنایی دخالت و نقش اساسی دارد به نقش مدارس مربوط میشود. برخی از انواع استثنایی بودن، تقریبا بهطور کامل توسط پاسخ کودک به فرامین مدرسه تعریف میشوند. در مورد ناتواناییهای یادگیری، ناکامیهای مکرر در
پیشرفت تحصیلی است که کودک را به عنوان
فردی ناتوان در یادگیری تعریف میکند. عین این حکم در باب عقبماندگی ذهنی خفیف نیز جاری است. یعنی کودک ممکن است در مدرسه عقبمانده تلقی شود ولی در جای دیگر کنش و فعالیت کافی و بسنده داشته باشد.
کودکان استثنایی، کسانی هستند که نیازمند تعلیم و تربیت ویژه و خدمات وابستهاند تا از کل استعداد انسانیشان بتوانند استفاده کنند. از سوی دیگر روشهای معمولی و متداول، غالبا نمیتواند در یادگیری آنها موثر باشد. آنها به تعلیم ویژه نیازمندند چرا که قابلیتها و تواناییهای این کودکان را هراندازه کهاندک باشد، از طریق اجرای برنامههای مناسب آموزشی میتوان توسعه داد.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«کودکان استثنایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۱۹.