• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کشتی حضرت نوح

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حضرت نوح (علیه‌السلام) یکی از پیامبران اولوالعزم از طرف خداوند مأمور ساختن کشتی برای نجات مؤمنان از عذاب الهی گردید. علاوه بر مؤمنان راستین، یک جفت از نسل هر حیوانی در کشتی سوار شدند.



حضرت نوح (علیه‌السّلام) هم‌چنان شب و روز در فکر رستگاری و نجات مردم از چنگال جهل و بت‌پرستی بود، ولی هر چه آن‌ها را نصیحت کرد نتیجه نگرفت و هر چه آن‌ها را به عذاب الهی هشدار داد و اعلام خطر کرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن‌جا که با کمال گستاخی، بی‌پرده گفتند:
«ای نوح! با ما جرّ و بحث کردی، و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی (بس است!) اکنون اگر راست می‌گویی، آن چه را از عذاب الهی به ما وعده می‌دهی بیاور.»
از سوی خدا به نوح (علیه‌السّلام) وحی شد: «جز آنان که (تاکنون) ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ‌کس از قوم تو، ایمان نخواهد آورد، بنابراین از کارهایی که بت‌پرستان انجام می‌دهند غمگین مباش».
در این هنگام بود که خداوند دستور ساختن کشتی را به حضرت نوح (علیه‌السّلام) داد، و به او چنین وحی کرد:
«وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِاَعْینِنا وَ وَحْینا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا اِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ؛ و اکنون در حضور ما و طبق وحی ما کشتی بساز! و درباره آن‌ها که ستم کردند شفاعت مکن که همه آن‌ها غرق‌شدنی هستند.»
حضرت نوح (علیه‌السّلام) نیز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهی و بلای عظیم طوفان برحذر می‌داشت، ولی آن‌ها به لجاجت خود می‌افزودند.


با این‌که در منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، ویژگی‌هایی برای کشتی حضرت نوح (علیه‌السلام) ذکر شده است که در برخی موارد، یا به ظاهر دور از ذهن به نظر می‌رسند و یا با هم متعارض‌اند، اما آن‌چه براساس مجموع آیات و روایات می‌توان به‌طور کلی گفت این است که کشتی نوح یک کشتی ساده‌ای نبود و مانند کشتی‌های دیگر با وسایل آن روز به‌ آسانی و سهولت پایان نیافت، کشتی بزرگی بود که علاوه بر مؤمنان راستین، یک جفت از نسل هر حیوانی را در خود جای می‌داد و آذوقه فراوانی که برای مدت‌ها زندگی انسان‌ها و حیوانهایی که در آن جای داشتند، حمل می‌کرد.
چنین کشتی با چنین ظرفیتی حتماً در آن روز بی‌سابقه بوده است، ... لذا در بعضی روایات مفسران می‌خوانیم که این کشتی هزار و دویست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نیم‌متر است).


برخی ویژگی‌های کشتی حضرت نوح (علیه‌السلام) در قرآن، عبارت‌اند از:

۳.۱ - حرکت کشتی روی آب

موج‌هایی به‌اندازه کوه‌ها در مسیرش بود: «وَ هِی تَجْری بِهِمْ فی‌ مَوْجٍ کَالْجِبال‌؛ آن کشتی، آنان را در میان موج‌هایی کوه‌آسا حرکت می‌داد...».
در آیه شریفه به‌طوری که مفسران گفته‌اند، اشاره‌ای است به این‌که کشتی نوح (علیه‌السلام) روی آب حرکت می‌کرده، نه این‌که همانند ماهیان دریا در درون آب شناور بوده باشد.

۳.۲ - استحکام فراوان

کشتی نوح (علیه‌السلام)، برخوردار از استحکام فراوان و کیفیت پیشرفته بود: «فَاَنْجَیناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ؛ ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر از انسان و انواع حیوانات بود، رهایی بخشیدیم». منظور این است که آن کشتی مملو از نفرات و همه وسائل بود، و کمبودی نداشت؛ یعنی خداوند بعد از آن‌که کشتی از هر نظر مهیا و آماده حرکت شد، طوفان را فرستاد تا نوح و سایر سرنشینانش گرفتار ناراحتی نشوند، و این خود یکی از نعمت‌های الهی بر آن‌ها بود.


برخی ویژگی‌های کشتی حضرت نوح (علیه‌السلام) در روایات، عبارت‌اند از:

۴.۱ - روایت امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «طول (درازای) کشتی نوح (علیه‌السلام)، هزار و دویست ذراع بود و پهنای آن هشتصد ذراع و بلندی آن هشتاد ذراع...».

۴.۲ - روایت عیاشی

عیاشی (متوفای ۳۲۰ق) از عبدالله علوی چنین نقل می‌کند: ‌«کشتی نوح دارای طبقاتی بود و نیز دارای دو شکاف که یکی از آن‌ها در روز بسان خورشید می‌درخشید و دیگری شبانگاهان همانند ماه پرتو افشانی می‌کرد، همراهان نوح [ بدین‌ وسیله ] بر اوقات نماز خود به خوبی واقف بودند».

۴.۳ - روایت ابن عباس

ابن عباس گفته است: «کشتی نوح از سه طبقه تشکیل شده بود: یک طبقه برای مردم، طبقه دیگر برای چهارپایان و طبقه سوم برای جانوران درنده، بدین‌ترتیب که طبقه زیرین جای جانوران درّنده بود، طبقه وسط جای چهارپایان و خود نوح و همراهانش در طبقه بالا جای گرفتند و هر چه از خوراکی و سایر لوازم بود، در همان طبقه بالا جای دادند».


حضرت نوح (علیه‌السّلام) طبق فرمان خدا برای ساختن کشتی آماده شد. تخته‌هایی را فراهم ساخت و آن‌ها را بریده و به هم متصل می‌کرد، و چندین ماه (بلکه چندین سال) به ساختن کشتی پرداخت. توضیح این که این کشتی، بسیار بزرگ بوده است؛ بعضی نوشته‌اند: دارای هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، دارای نه بخش بوده و به نقل بعضی دیگر؛ دارای سه طبقه بوده است. حضرت نوح (علیه‌السّلام) هنگام طوفان، چهار پایان را در طبقه اول آن جای داد و انسان‌ها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جایگاه پرندگان نمود. نخستین حیوانی که وارد این کشتی شد، مورچه بود، و آخرین حیوان، الاغ و ابلیس بود.
[۱۴] خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۶۴۴.

نیز روایت شده امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در پاسخ مردی از اهالی شام که از‌ اندازه کشتی نوح (علیه‌السّلام) پرسید، فرمود: «طول آن ۸۰۰ ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود.» و نیز فرمود: «در آن بخشی که حیوانات قرار داشتند، دارای نود اطاق بود».
این کشتی در بیابان کوفه ساخته شد، و مطابق بعضی از روایات، حضرت نوح آن را در سرزمین کنونی مسجد اعظم کوفه ساخت.
حضرت نوح (علیه‌السّلام) در ساختن این کشتی همواره مورد تمسخر و آزار و نیشخند قوم قرار می‌گرفت. آن‌ها نزد نوح می‌آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره‌ها و سرزنش‌ها، حضرت نوح (علیه‌السّلام) را می‌آزردند، ولی نوح (علیه‌السّلام) به آن‌ها می‌فرمود: «روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره می‌کنیم و به زودی خواهید دانست که عذاب خوارکننده‌ای بر شما نازل خواهد شد.»


هنگامی که نوح (علیه‌السّلام) طبق فرمان خدا به ساختن کشتی مشغول شد، مشرکان شب‌ها در تاریکی کنار کشتی می‌آمدند و آن‌چه را نوح (علیه‌السّلام) از کشتی درست کرده بود، خراب می‌کردند (تخته‌هایش را از هم جدا کرده و می‌شکستند). نوح (علیه‌السّلام) از درگاه الهی استمداد کرد و گفت:
«خدایا! به من فرمان دادی تا کشتی را بسازم، و من مدتی است به ساختن آن مشغول شده‌ام، ولی آن چه را درست می‌کنم شب‌ها مخالفان می‌آیند و خراب می‌کنند، بنابراین چه زمانی کار من به سامان و پایان می‌رسد!»
خداوند به نوح (علیه‌السّلام) وحی کرد: «سگی را برای نگهبانی کشتی بگمار.»
حضرت نوح (علیه‌السّلام) از آن پس، سگی را کنار کشتی آورد تا نگهبانی دهد. آن حضرت روزها به ساختن کشتی می‌پرداخت و شب‌ها می‌خوابید، وقتی که شبانه مخالفان برای خراب کردن کشتی می‌آمدند، سگ به طرف آن‌ها می‌رفت و صدای خود را بلند می‌نمود، نوح (علیه‌السّلام) بیدار می‌شد و با دسته بیل یا دسته کلنگ به مهاجمان حمله می‌کرد، و آن‌ها فرار می‌کردند، مدتی برنامه نوح (علیه‌السّلام) این‌گونه بود تا ساختن کشتی به پایان رسید.


از آن‌جا که طوفان نوح (علیه‌السّلام) جهانی بود و سراسر کره زمین را فرا می‌گرفت، بر نوح (علیه‌السّلام) لازم بود که برای حفظ نسل حیوانات و حفظ گیاهان، از هر نوع حیوان، یک جفت سوار کشتی کند و از بذر یا نهال گیاهان گوناگون بردارد.
روایت شده؛ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح (علیه‌السّلام) وحی کرد که به زبان سِریانی اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح اعلام جهانی کرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح (علیه‌السّلام) از هر نوع حیوانات یک جفت (نر و ماده) گرفت و در کشتی جای داد.
[۲۲] لثانی الاخبار، ج۵، ص۴۵۴.

در قرآن، این مطلب را چنین می‌خوانیم که خداوند می‌فرماید:
«هنگامی که فرمان ما (به فرا رسیدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتیم: از هر جفتی از حیوانات (نر و ماده) یک زوج در آن کشتی حمل کن، هم‌چنین خاندانت را بر آن سوار کن، مگر آن‌ها که قبلاً وعده هلاکت به آن‌ها داده شده (مانند یکی از همسران و یکی از پسرانش) و هم‌چنین مؤمنان را سوار کن».
به این ترتیب مسافران کشتی عبارت بودند از: نوح (علیه‌السّلام) و حدود هشتاد نفر از ایمان‌آورندگان به او، و یک جفت از هر نوع از انواع حیوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپایان و...) و مقداری بذر گیاهان و نهال.
مسافران هر کدام در جایگاه مخصوصی قرار گرفتند و همه آماده یک بلای عظیم بودند که نشانه‌های مقدمانی آن آشکار شده بود. از جمله در میان تنوری که در خانه نوح (علیه‌السّلام) بود آب جوشید و ابرهای تیره و تار هم چون پاره‌های ظلمانی شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صدای غرّش رعد و برق از هر سو شنیده و دیده می‌شد و همه چیز از یک حادثه بزرگ و فراگیر خبر می‌داد.


سال‌ها حضرت نوح (علیه‌السّلام) قوم گنه‌کار خود را از عذاب الهی هشدار داد، ولی آن‌ها همه چیز را به مسخره گرفتند و به هشدارهای حضرت نوح (علیه‌السّلام) اعتنا نکردند.
نوح (علیه‌السّلام) صدها سال برای هدایت قوم خود تلاش کرد، ولی جز گروه ‌اندکی به او ایمان نیاوردند. نوح (علیه‌السّلام) به‌طور کلی از هدایت شدن قوم مایوس شد، زیرا می‌دید روز به‌ روز بر لجاجت و آزار آن‌ها افزوده می‌شود و آن‌ها آن‌چنان از نظر فکری و روحی مسخ شده‌اند که هیچ روزنه امیدی برای جذب آن‌ها باقی نمانده است و حتی از فرزندان آینده آن‌ها نیز امیدی نیست.
از طرفی خداوند به نوح (علیه‌السّلام) وحی کرد که: «لَنْ یؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ اِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنان که تاکنون ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.»
اینجا بود که نوح (علیه‌السّلام) آن‌ها را سزاوار نفرین دید و در مورد آن‌ها چنین نفرین کرد: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یلِدُوا اِلاَّ فاجِراً کَفَّارا؛ پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین زنده مگذار چرا که اگر آن‌ها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی گنه‌کار و کافر به وجود نمی‌آورند».
در این هنگام بود که طوفان عالم‌گیر و عظیم فرا رسید. از آسمان و زمین، و از هر سو آب و سیل موج می‌زد.
آبی که از آسمان می‌آمد باران نبود، بلکه چون سیلی بود که بر زمین می‌ریخت و همه جای زمین تبدیل به آبشارهای عظیم و بی‌نظیر شده بود، و باد تند از همه‌جا می‌ورزید و رعد و برق و ابرهای متراکم همه‌جا را تیره و تار ساخته بود. طولی نگذشت که کشتی بر روی آب قرار گرفت و همه انسان‌ها و موجوداتی که در بیرون کشتی بودند، غرق شده و به هلاکت رسیدند. همه کوه‌ها و دشت‌ها زیر آب قرار گرفت، گویی همه‌جا اقیانوس بود و دیگر زمینی یا قلّه کوهی دیده نمی‌شد.
به تعبیر قرآن: «وَ هِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ؛ کشتی نوح (علیه‌السّلام) با سرنشینانش، سینه امواج کوه‌گونه را می‌شکافت و هم‌چنان به پیش می‌رفت.»


یکی از پسران حضرت نوح (علیه‌السّلام) «کنعان» نام داشت که به زبان عربی به او «یام» می‌گفتند. حضرت نوح (علیه‌السّلام) با روش و شیوه‌ها و گفتار گوناگون او را به سوی توحید، دعوت کرد، ولی او با کمال گستاخی و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت‌پرستی ادامه داد.
هنگامی که بلای جهان‌گیر طوفان فرا رسید، نوح (علیه‌السّلام) دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتی او را صدا زد و گفت:
«یا بُنَی اِرْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ؛ پسرم! با ما به کشتی سوار شو و از گروه کافران مباش!»
ولی کنعان به جای این که به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخی تقاضای پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت: «سَآوِی اِلی جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ؛ به زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب حفظ کند.»
نوح (علیه‌السّلام) گفت: «ای پسر! امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن کس که خدا به او رحم کند.»
هنگامی که طوفان از هر سو وارد زمین شد، کنعان در خطر شدید قرار گرفت و دیگر چیزی نمانده بود که هلاک گردد.
نوح (علیه‌السّلام) فریاد زد: «رَبِّ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِی وَ اِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.»
خداوند در پاسخ نوح (علیه‌السّلام) فرمود: «اِنَّهُ لَیسَ مِنْ اَهْلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ...؛ ‌ای نوح! او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحی است و فرد ناشایسته‌ای می‌باشد، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه، به تو‌اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی.»
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی
نوح (علیه‌السّلام) عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می‌برم که از درگاهت چیزی بخواهم که آگاهی به آن ندارم، و اگر مرا نبخشی و به من رحم نکنی از زیان‌کاران خواهم بود.»
به این ترتیب عذاب الهی، حتی فرزند ناخلف نوح (علیه‌السّلام) را نیز شامل شد و به شفاعت نوح (علیه‌السّلام) از درگاه خداوند توجه نگردید، چرا که او با نوح و مکتب نوح (علیه‌السّلام) مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگیش با نوح (علیه‌السّلام) قطع شده بود، چنان که سعدی می‌گوید:
پسر نوح بـا بـدان بـنشست خـانـدان نـبوتش گـم شـد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد


قرآن کریم نوح (علیه‌السّلام) را به عنوان «عبد شکور» (بنده بسیار شکرگزار) معرفی کرده است. امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: «مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند، صبر و استقامت را از ایوب (علیه‌السّلام)، شکر و سپاس را از نوح (علیه‌السّلام)، و حسادت را از پسران یعقوب».
اینک در این جا به داستان زیر از کتاب مثنوی معنوی مولانا در مورد خشنودی نوح (علیه‌السّلام) به رضای الهی و شکر او توجه کنید:
پس از مناجات نوح (علیه‌السّلام) با پروردگار، در مورد هلاکت پسرش کنعان، خداوند به نوح (علیه‌السّلام) چنین پاسخ داد:
تو‌ ای نوح! عزیز درگاه ما هستی، دلت را به خاطر کنعان نمی‌شکنم، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم.
نوح: نه، نه! اگر خود مرا نیز غرق سازی و نابود کنی بنده تسلیم تواَم. خدایا! تسلیم فرمانت هستم، هر لحظه بخواهی زنده‌ام کن یا بمیران، حکم و فرمانت جان من است و من از اعماق جان خواسته تو را می‌پذیرم و به آن خشنودم!
من در این جهان جز جمال تو را نمی‌نگرم، و اگر هم چیزی را بنگرم از این‌رو است که چراغی فرا راه منظر تو است.
من عاشق آفریده‌های تو هستم، ‌صابر و سپاس‌گزار خالص درگاهت می‌باشم، من به وجود عینی مصنوعات عشق نمی‌ورزم، بلکه آن‌ها را که آیینه جمال تواند مشاهده می‌کنم که بین این دو فرق بسیار ظریفی است که تنها اهل شهود آن را درک می‌کنند.

۱۰.۱ - شعری از مولانا

گفت: ‌ای نوح! آر تو خواهی جمله را حـشـر گـردانـم بـر آرم از ثَـری
بـهـر کـنعـانـی دل تـو نـشـکـنـم لـیـک از احـوال او آگـه کـنـم
گـفت: نـی نـی راضـیم کـه تـو مـرا هـم کـنـی غـرقـه اگـر بـایـد تـو را
هر زمانه غـرقه مـی‌کـن مـن خـوشم حکم تو جان است چون جان می‌کُشم
نـنگـرم کـس را وگـر هـم بـنگـرم او بـهـانـه بـاشـد و تـو مـنـظـرم
عـاشـق صُـنـع توام در شـکر و صـبر عـاشـق مـصنـوع کـی بـاشم چـو گبر
عـاشـق صُـنـع خـدا بـا فَـر بـود عـاشـق مـصنـوع او کـافر بـود
در میان این دو فـرقی بـس خفی است خود شناسد آن که در رؤیت صفی است
[۳۲] دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص۲۳۵، دفتر سوم.



طوفان، سیل و آب سراسر جهان را فراگرفت. کشتی نوح (علیه‌السّلام) بر روی آب به حرکت درآمد، ‌سرنشینان کشتی نجات یافتند و گنه‌کاران به هلاکت رسیدند، آب به قدری بالا آمده بود که بنابر روایتی پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:
«مادری به کودک شیرخوار خود بسیار علاقه داشت، هنگامی که مشاهده کرد از هر سو آب به جریان افتاده، به سوی کوهی شتافت و از آن بالا رفت تا این که یک سوم مسافت کوه را پیمود. همان جا ایستاد و چون آب به آن جا رسید، مادر از آن جا بالاتر رفت تا به دو سوم ارتفاع کوه رسید، پس از چند لحظه آب به آن جا نیز رسید تا این که مادر خود را به قله کوه رسانید. آب آن‌جا را نیز فرا گرفت و هنگامی که آب به گردن آن مادر رسید، او کودکش را با دو دست خود بلند کرد تا آب به او نرسد، ولی آب هم چنان بالا آمد و از سر آن‌ها گذشت و آن‌ها غرق شدند.»
سرانجام (چنان که در آیه ‌۴۴ سوره هود آمده) کشتی بر روی کوه جودی پهلو گرفت. این کوه در یکی از مناطق شمال عراق، نزدیک موصل قرار گرفته است. (در مورد محل کوه جودی، مکان‌ها ی دیگری نیز گفته شده است.)
نوح (علیه‌السّلام) کشتی را به حال خود رها کرد و خداوند به کوه‌ها وحی کرد که من کشتی بنده‌ام نوح را روی یکی از شما می‌نهم. کوه‌ها در مقابل فرمان الهی گردن کشیده و سرافرازی کردند، ولی کوه جودی تواضع کرد، از این‌رو آن کشتی بر سینه آن کوه نشست، در این هنگام نوح (علیه‌السّلام) عرض کرد: «خدایا! کار کشتی و ما را سامان بخش.»


بقایایی از کشتی نوح (علیه‌السّلام) در دوران‌های پس از نوح (علیه‌السّلام) باقی بود.
«وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ؛ وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ»؛ (استفاده فوق براساس این احتمال است که مرجع ضمیر «ترکناها» بقایای کشتی نوح (علیه‌السّلام) باشد.)


هنگامی که کار مجازات الهی در مورد قوم ستمگر نوح (علیه‌السّلام) به پایان رسید، و آن سنگ‌دلان لجوج و تیره‌بختان کوردل به هلاکت رسیدند، و طومار زندگی ننگینشان پیچیده شد، فرمان الهی به زمین و آسمان صادر گردید که:
«یا اَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعِی؛ ‌ای زمین آبت را فرو بر، و‌ ای آسمان از باریدن خودداری کن».
پس از این فرمان، بی‌درنگ آب‌های زمین فرو نشستند و آسمان از باریدن باز ایستاد و کشتی بر سینه کوه جودی پهلو گرفت.
از طرف خداوند به نوح (علیه‌السّلام) وحی شد: «ای نوح! با سلامت و برکت از ناحیه ما بر تو و بر تمام آن‌ها که با تواند فرود آی.»
از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمودند: حضرت نوح (علیه‌السّلام) همراه هشتاد نفر از کسانی که به او ایمان آورده بودند از کوه جودی به پایین آمدند و در سرزمین موصل برای خود خانه‌هایی ساختند (و زندگی نوین و گرم توحیدی را به دور از آلودگی‌های شرک و فساد، آغاز نمودند) و در آن جا شهری ساختند که به نام «مدینةُ الثَّمانین» (شهر هشتاد نفر) معروف گردید.
حضرت نوح (علیه‌السّلام) بر فراز کوه جودی عبادت‌گاهی ساخت و در آن با پیروانش به عبادت خدای یکتا و بی‌همتا می‌پرداخت.
[۴۳] خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۲۸۱.

مطابق پاره‌ای از روایات، روز پیاده شدن نوح (علیه‌السّلام) و همراهان از کشتی، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.
نوح و همراهان در پای همان کوه جودی خانه‌هایی ساختند و نام آن را «سَوقْ الثَّمانین» (بازار هشتاد نفر) نهادند. کم‌کم نسل بشر، از همان هشتاد نفر که سه نفر از آن‌ها به نام‌های سام، حام و یافث از پسران نوح بودند، ادامه یافت و رو به افزایش نهاد.
[۴۴] خواندمیر، غیاث‌الدین، تاریخ حبیب السِّیَر، ج۱، ص۳۱.

در پاره‌ای از روایات آمده که نسل بشر از این تاریخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و یافث) باقی ماند و گسترش یافت.



در ترجمه فارسی تورات باب ششم از سفر پیدایش چنین است: «خدا به نوح گفت: انتهای تمام ‌بشر به حضورم رسیده است؛ زیرا که زمین به سبب ایشان پر از ظلم شده است و اینک من ایشان را با زمین هلاک خواهم ساخت. پس برای خود کشتی از چوب کوفر بساز و حجرات در کشتی بنا کن و درون و برونش را به قیر بینداز و آن ‌را بدین ترکیب بساز که طول کشتی سیصد ذرع باشد و عرضش پنجاه ذرع و ارتفاع آن سی ذرع و روشنی برای کشتی بساز و آن ‌را به ذراعی از بالا تمام کن و در کشتی را در جنب آن بگذار و طبقات تحتانی و وسطی و فوقانی بساز؛ زیرا اینک من طوفان آب را بر زمین می‌آورم تا هر جسدی را که روح حیات در آن باشد، از زیر آسمان هلاک گردانم و هر چه بر زمین است، خواهد مرد. لکن عهد خود را با تو استوار می‌سازم...».
[۴۵] پیدایش، ۶: ۱۴-۱۷، ترجمه قدیم، چاپ ایلام.



۱. هود/سوره۱۱، آیه۳۳.    
۲. هود/سوره۱۱، آیه۳۶.    
۳. هود/سوره۱۱، آیه۳۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۹۵، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۶. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص۲۲۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۲۴۸، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.    
۸. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، محقق، شمس‌الدین، محمد‌حسین، ج‌۴، ص۲۷۹-۲۸۰، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.    
۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۹.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۵، ص۲۸۸، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۸، ص۲۸۳، محقق، مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص۱۴۶، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، ‌هاشم، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۲۷۲، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.    
۱۴. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۶۴۴.
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۱۹.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۳۵.    
۱۷. هود/سوره۱۱، آیه۳۸.    
۱۸. هود/سوره۱۱، آیه۳۹.    
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۲۳.    
۲۰. دمیری، کمال‌الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۴۱۵.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ‌ج ۶۵، ص۵۲.    
۲۲. لثانی الاخبار، ج۵، ص۴۵۴.
۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۲۴. هود/سوره۱۱، آیه۳۶.    
۲۵. هود/سوره۱۱، آیه۲۶.    
۲۶. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۲۷. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۲۸. هود/سوره۱۱، آیه۴۲-۴۷.    
۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۳.    
۳۰. صدوق، محمد بن علی، عیون الاخبار، ص۴۹.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ‌ج ۱۱، ص۲۹۱.    
۳۲. دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص۲۳۵، دفتر سوم.
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ‌ج ۱۱، ص۳۰۳.    
۳۴. هود/سوره۱۱، آیه۴۴.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۸۱.    
۳۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۴.    
۳۷. قمر/سوره۵۴، آیه۱۳.    
۳۸. قمر/سوره۵۴، آیه۱۵.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.    
۴۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۴.    
۴۱. هود/سوره۱۱، آیه۴۸.    
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ‌ج ۱۱، ص۳۱۳.    
۴۳. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۲۸۱.
۴۴. خواندمیر، غیاث‌الدین، تاریخ حبیب السِّیَر، ج۱، ص۳۱.
۴۵. پیدایش، ۶: ۱۴-۱۷، ترجمه قدیم، چاپ ایلام.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کشتی نوح»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۲۴.    
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آتش بس».    
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «کشتی حضرت نوح»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴.    
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۱۲۳، برگرفته از مقاله «کشتی نوح (علیه‌السلام)».    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار