کتابت قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتابت در عالم
اسلام با
کاتبان وحی آغاز شد.
احترام و اهمیت
قرآن نزد
مسلمانان سبب شد که خطاطی و کتابت از همان آغاز با امور معنوی بیامیزد و به تدریج، خطاطان منزلتی ویژه بیابند.
چنانکه به گفته
سراج شیرازی خلیفه
مستعصم عباسی (حک: ۶۴۰ـ۶۵۶) پیشپای
یاقوت مستعصمی برمیخاست، چون معتقد بود او بهترین کلام را به بهترین
خط مینویسد.
در رسالات آموزشی
خوشنویسی ، به آداب کتابت
قرآن توجه بسیار شده است.
اهمیت یافتن خوشنویسی در کتابت قرآن موجب شده است که خوشنویسان
احادیث و سخنان بسیاری در این زمینه از پیشوایان
دین نقل کنند.
اهمیت
خط در عالم
اسلام بیشتر به سبب پیوند آن با کتابت قرآن است
و از آنجا که اعتقاد به اینکه بهترین
خط واضحترین
خط است، رایجترین نظر درباره کتابت بود،
خط نَسخ که واضحترین
خط به شمار میرود، در کتابت قرآن اهمیت یافت.
توصیه میشد خوشنویس برای آنکه از فیض برکات قرآن محروم نماند، با قلمی که قرآن مجید و احادیث را مینویسد، دیگر متون را کتابت نکند
و نیز به سبب
احتیاط فراوان در اینکه چیزی به متن قرآن اضافه نشود، کاتبانْ ترجمه،
تفسیر ، و علامتها را با رنگ یا خطی دیگر مینوشتند.
درباره بعضی از مسائل همچون تذهیب و آرایش
مصحف اختلافنظر وجود داشت، مثلا
جاحظ آرایه مندی و کیفیت خوب کتابهای
زنادقه (مانویان) را به سبب
فساد عقاید عرضه شده در کتابهایشان میدانست و بر این گمان بود که کتابهای فاسد و بیارزش به تزیین نیازمندند، اما کتابهای مسلمانان نیازمند
کاغذ خوب و آرایه مندی نیستند.
گفته شده است که نخستین مصحف کامل را
زید بن ثابت در زمان
ابوبکر گرد آورد و نوشت.
این مصحف پس از وفات ابوبکر نزد
عمر بود و سپس به
حفصه دختر عمر رسید.
البته بخشهایی از قرآن به صورت پراکنده در زمان
پیامبر نوشته شد و پیامبر خود بر آن نظارت کرد.
به روایتی
امام علی علیه السلام طبق
وصیت پیامبر صلی اللّه علیه وآله، نخستین قرآن کامل را طی سه روز پس از
رحلت پیامبر نوشت.
کتابت و جمع آوری قرآن در قالب مصحف در زمان
عثمان هم به انجام رسید.
شماره
کاتبان وحی در زمان پیامبر به اختلاف از ۲۳تا ۴۳ نفر ضبط شده است.
درباره نخستین
خط یا خطوطی که در کتابت قرآن به کار رفت، اختلاف نظر هست.
ابن ندیم نخستین خطوط عربی را به ترتیب مکی، مدنی، بصری و
کوفی دانسته است.
براساس ترتیب مکان
نزول قرآن و گسترش مراکز فرهنگی در
عراق ، احتمالا ترتیب خطوطِ به کار رفته در کتابت مصاحف نیز به همینگونه بوده است.
نام این چهار
خط به همراه دوازده
خط دیگر، جزو خطوط مصاحف در الفهرست آمده است.
پس از انتقال مرکز
خلافت به
کوفه ، خطوط کتابت قرآن تنوع بسیار یافت که همه آنها را
کوفی میخواندند؛ اما دروش استفاده از این نام را برای همه این خطوط نادرست دانسته و آنها را «سبک عباسی» خوانده است.
خط کوفی برای کتابت قرآن به دیگر سرزمینهای قلمرو
اسلام راه یافت و در هر منطقه صورتی خاص پیدا کرد مانند
کوفی مشرقی و
کوفی مغربی.
کوفی مشرقی که دربرگیرنده شیوههای متفاوت عربی و ایرانی بود، تا پایان قرن ششم در کتابت مصحف و پس از آن تا قرن دهم، در کتابت سرسورهها و کتیبههای تزیینی بناها و نُسَخ به کار میرفت.
در
ایران نخستین خطی که برای کتابت قرآن به کار رفت،
خط پیرآموز بود که کیفیت آن چندان مشخص نیست.
در میانه سده چهارم،
خط مغربی در سرزمینهای غربی جهان اسلام برای کتابت قرآن رواج یافت.
کهنترین گونه
خط مغربی،
خط قَیروانی ، نوعی
کوفی زاویهدار، است.
پس از آن،
خط قرطبی یا اندلسی در اندلس رایج شد که خطی مستدیر و قوسی بود.
خواندن این
خط، به سبب کوچکی اندازه، غالبآ دشوار بود
در حدود قرن چهارم، در قرطبه و بعضی از دیگر شهرهای غربی سرزمینهای اسلامی کتابت مصحف رواج داشت، به طوری که گفته شده تنها در قرطبه، ۱۶۰
زن به این کار مشغول بودند.
از قرن چهارم، تحولاتی در کتابت مصحف پدیدار شد، از جمله استفاده از قلمهای ششگانه در کتابت، و ظهور قطع عمودی که براثر استعمال کاغذ به جای
پوست رواج یافت.
در این میان، فقط در مراکش طبق سنّت گذشته، قطع مربع و نوشتن بر پوست همچنان برقرار ماند.
خط نَسخ در کنار
خط کوفی رایج بود و تا سدههای سوم و چهارم برای نوشتن مطالب فوری به کار میرفت، اما
ابن مُقْله (متوفی ۳۲۸) آن را شایسته کتابت مصحف کرد.
از میان قلمهای ششگانه، محقَّق و نَسخ و ریحان بیش از همه در کتابت مصحف به کار میرفت.
از ثلث نیز گهگاه استفاده میکردند.
توقیع و رقاع در مصحف نویسی بیشتر برای کتابت وقفیه، تقدیمیه، انجامه و گاه سرسورهها استفاده میشد و ثلث نیز همانند
کوفی بیشتر برای کتابت سر سوره مصحفها به کار میرفت.
کهنترین مصحف به
خط نسخ، در ۳۹۱ در
بغداد ، به دست
ابن بوّاب و کهنترین مصحف به
خط محقَّق در ۵۵۵ در ایران کتابت شد.
نحوه استفاده از اقلام ششگانه در کتابت مصحفهای قرن ششم چنان کامل و پیشرفته است که میتوان نتیجه گرفت این قلمها از همان قرن چهارم مراحل ترقی و کمال را پیمودهاند.
تأسیس و گسترش مدارس اسلامی در دوره سلجوقیان (۴۲۹ـ ۵۹۰) با حمایت کسانی چون خواجه نظام الملک، به رونق بیش از پیش کتابت قرآن انجامید، چرا که در هریک از این مدارس کتابخانهای دایر بود.
در
شام و
عراق هم، برپایی این مدارس رواجِ بیشتر قرآننویسی را در پی داشت.
در سده هفتم، ظهور یاقوت مستعصمی در دستگاه
مستعصم باللّه ، آخرین خلیفه عباسی، فن کتابت قرآن را گام بزرگ دیگری به پیش برد.
حضور او در دیوان هولاکوی
مغول و وزیرش عطاملک جوینی در بغداد، بر نسل بعدی قرآننویسان ایرانی تأثیری عمیق نهاد.
یاقوت مستعصمی بسیار عمر کرد و مصحفهای زیادی به اقلام مختلف نوشت.
پس از حمله مغولان و به سبب نامسلمان بودن ایشان، قرآن نویسی تاحدی کاهش یافت، اما با اسلام آوردن
غازانخان در ۶۹۵ و حمایت وزیرش، خواجه رشیدالدین فضلاللّه از امور فرهنگی، قرآننویسی از نو رونق گرفت.
به گفته جیمز، خواجه رشیدالدین ده نسخه از مصحفهای یاقوت را در ربْع رشیدی گرد آورد و همین مصاحف الگوی بسیاری از کاتبان سده هشتم شد.
در این زمان
همدان ، زادگاه خواجه رشیدالدین، از کانونهای اصلی قرآننویسی بود.
چنانکه مشهورترین مصحف عهد ایلخانان، نسخه سی پاره عظیمی است به
خط ریحان، که در ۷۱۳
عبداللّه بن محمد همدانی آن را برای الجایتو نوشت.
از برخی مصحفهای این روزگار پیداست که
خط محقَّق هم در بین مصحفنویسان رایج بودهاست.
نفیسترین مصحفهای دوره ممالیک در زمان
حکومت سلطان شعبان (حک: ۷۶۴ـ۷۷۸) کتابت شد.
متن اصلی این مصاحف غالبآ به
خط محقَّق و ضمایم آنها بیشتر به
خط ثلث و گاه
کوفی بود.
در تذهیب برخی از آنها هنرمندان ایرانی و شامی نیز دست داشتند.
در همین زمان، پیش از تسلط عثمانیان، قونیه مرکز قرآننویسی در آناطولی به شمار میرفت.
آثار کمشماری که از این دوره به جا مانده، غالبآ به
خط محقَّق جَلی در سه سطر کتابت شدهاند.
همچنین از مناطق شمالغربی افریقا مصحفهایی از سده سیزدهم به خطوط مغربی و اندلسی به جا مانده است.
در سرزمینهای غرب جهان
اسلام ، از زر در کتابت قرآن بسیار کم استفاده میکردند.
روند رو به رشد مصحفنویسی در دوره تیموریان (۸۰۷ـ ۹۱۳) تداوم یافت.
به گفته
منشی قمی ،
در سالهای پایانی حکومت تیمور، خوشنویسی به نام عمر اقطع، مصحف عظیمی به قلم محقّق برای تیمور نوشت.
پس از تیمور، نواده وی ابراهیم سلطان، که هم خود کاتب قرآن بود و هم از کاتبان قرآن حمایت میکرد،
شیراز را یکی از مراکزاصلی مصحف نویسی گرداند.
در سده نهم، ترکمانان آق قوینلو هم از حامیان مصحف نویسی بودند.
در این عهد، خوشنویسی به نام
زین العابدین بن محمد کاتب شیرازی مصحفی سی پاره به خطوط محقق و ثلث و نسخ برای یعقوب بیگ آق قوینلو کتابت کرد.
در کتابت مصحفهای سدههای نهم و دهم
ایران ، دو تحول اساسی رخ نمود: استفاده گسترده تر از نَسخ به منزله اصلیترین
خط مصحفنویسی، و تقسیم صفحه به دو فضای جداگانه که هریک به خطی متفاوت نوشته میشد.
این خطوط عبارت بودنداز محقّق و ثلث یا محقّق و نسخ و گاه
ثلث و
نسخ .
این شیوه صفحه آرایی در عثمانی نیز تاحدی رواج یافت.
در کشورهای شرق جهان اسلام، به ویژه ایران، مصحفها را در قالب نسخه کامل دربردارنده تمام سورهها یا به صورت دو، چهار، هفت، سی، و شصت پاره تدوین میکردند، اما نوع سیپاره رواج بیشتری داشت.
به گونه نخست، نسخه جامع و به انواع دیگر ربعه میگفتند، اما بهتدریج بیشتر مصحفها در قالب نسخه جامع (تکجلدی) تهیه میشدند
آناطولی و عثمانی).
شاید بدان سبب که مخارج تهیه ربعه بسیار زیاد بود.
اگرچه در قرن دهم خطوط ایرانی، به ویژه
نستعلیق، در کتابت متون ادبی کاربرد فراوان یافتند، از این خطوط به ندرت در کتابت قرآن استفاده میشد.
حتی گاه کتابت قرآن به
خط نستعلیق بدیمن دانسته شده است.
این امر بیشتر ناشی از ویژگیهای بصری
خط نستعلیق، به ویژه دشواری مشکول کردن (حرکت گذاری) آن، است.
ازاینرو در ایران، از دوره صفوی تا پایان
دوره پهلوی ، کمتر از ده مصحف به
خط نستعلیق کتابت شده است.
مشهورترین مصحف نستعلیق اثر شاه
محمود نیشابوری است که آن را در ۹۴۵ به نام شاه طهماسب صفوی کتابت کرد.
مهارت چشمگیر شاه محمود در نستعلیقنویسی، مصحف او را به نهایت پاکیزگی و خوانایی رساندهاست.
خطوط مورد استفاده در کتابت قرآن در دوره تیموریان (ریحان و محقّق و ثلث و نسخ) تا پایان قرن دهم دوام آوردند.
پس از آن،
خط نسخ تقریبآ جای تمام خطوط پیشین را گرفت.
یکی از مهمترین علل این امر، قطع متوسط و کوچک مصحفها بود که امکان استفاده از خطوط جلی، همچون محقَّق، را میسر نمیکرد.
سنّت قرآننویسی ایران در اوایل سده دوازدهم، در دوره شاهسلیمان و شاه سلطان حسین صفوی احیا شد.
یکی از نتایج آن، کتابت ترجمه فارسی به صورت نواری باریک به
خط نستعلیق در زیر آیات قرآن بود و نتیجه دیگر، پیدایش روش احمد نیریزی در نوشتن
خط نسخ بود که به نسخ ایرانی مشهور شد.
از ویژگیهای
خط نسخ نیریزی، اندازه نسبتآ بزرگ حروف و فاصله زیاد بین سطور است.
این شیوه کتابت قرآن در دورههای
زندیه و
قاجاریه نیز برقرار ماند و در این دو دوره، نَسخْ
خط مخصوص کتابت قرآن به شمار میرفت.
قرن سیزدهم در ایران دوره شکوفایی خوشنویسی بود و به تبع آن، مصحفنویسی نیز با حمایت دربار و گاه سفارشهای مردم و رجال برجسته و اهل فرهنگ رونق گرفت.
در این دوره،
خط رایج در کتابت قرآن همچنان نسخ به شیوه ایرانی بود.
خوشنویسان مشهوری چون
وصال شیرازی و فرزندانش،
علی عسکر ارسنجانی و فرزندش محمدشفیع،
زین العابدین اصفهانی (اشرف الکتّاب) و شاگردان برجسته وی و برخی از
زنان همچون امّ سلمه، دختر فتحعلی شاه و مریم بانو نائینی در زمینه کتابت
خط نسخ و مصحفنویسی فعال بودند.
با رواج صنعت چاپ در اواخر عهد قاجار، سنّت قرآننویسی مهجور شد و به جای آن، قرآنهای چاپی که غالبآ به
خط نسخ کتابت میشدند، رواج یافتند.
در دوره معاصر نیز، گاه خوشنویسانی چون
سیدحسین میرخانی برای تیمن و تبرک، قرآنهایی به
خط نستعلیق کتابت کردهاند.
همزمان با عصر صفوی، در عثمانی نیز خوشنویسی و به ویژه کتابت قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفت و برای خرید آثار خوشنویسی مبالغ هنگفتی صرف میشد.
البته اوایل قرن یازدهم را آغاز دورانی میدانند که به رکود خوشنویسی در عثمانی منجر شد، به طوری که قرآنهای این دوره به هیچ وجه تنوع آثار قرن دهم را ندارد.
کتابت قرآن در این دوره با کاتبانی همچون
حافظ عثمان در اواسط قرن یازدهم به اوج رسید.
با اوجگیری قدرت سلاطین عثمانی، شماری از شاخصترین مصحف نویسان در آناطولی به ظهور رسیدند، از جمله
احمد قره حصاری و
حمداللّه آماسی.
احمد قره حصاری با تأثیرپذیری از خوشنویسان ایرانی دربار آق قوینلو و خوشنویسان مصری عهد ممالیک، به ویژه در نگارش «بسم اللّه» دست به ابداعاتی زد که تا پایان سده دوازدهم کاتبان عثمانی از آن تقلید میکردند.
برخی از این نمونهها از بهترین آثار خوشنویسی اسلامی در تمامی ادوار به شمار میروند.
حمداللّه آماسی هم مصحفهای زیادی از خود به یادگار گذاشت.
خط نسخ او برای کاتبان نسلهای بعدی عثمانی الگوی کتابت قرآن شد.
پس از حمله عثمانیان به مصر، قرآنها همچنان به شیوه ممالیک کتابت میشده است.
همچنین به سبب نفوذ شیوهای از قرآنپردازی سدههای نهم و دهم ایران در مصر، سبک مصحفهای به جا مانده از قرن یازدهم مصر حالتی دوگانه دارد.
در
هند نیز پیش از حکومت بابریان (۹۳۲ـ۱۲۷۴)، وضع خوشنویسی و کتابت قرآن چندان روشن نیست، ولی اندک آثار به جامانده از این حکایت دارند که
مسلمانان هند از خطی به نام بیهاری/ بهاری در نوشتن برخی مصحفها استفاده میکردند.
این
خط نوعی محقَّق است که در آن حروف عمودی را کوتاهتر و قوسهای زیر
خط کرسی حروف را با تأکید مینوشتند.
باتوجه به نمونهای که در دست است، احتمال میرود که در این زمان از قلم محقّق هم برای کتابت مصحفهای هند استفاده میکردهاند.
در دوره صفوی، به سبب ارتباط فرهنگی
ایران و هند، خوشنویسی مسلمانان هند نیز تحت تأثیر شیوههای خوشنویسی ایرانی قرار گرفت.
شاهان بابری هند نیز به خوشنویسی بسیار توجه میکردند.
داراشکوه بهترین خوشنویس از میان شاهزادگان بابری هند بود که مصحفی برای مزار
عبدالقادر جیلانی کتابت کرد.
همچنین،
ظهیرالدین محمدبابر خطی به نام بابری
ابداع کرد که ترکیبی است از
خط کوفی و خطوط باستانی هند، و با آن مصحفی نوشت و به
مکه فرستاد.
کتابت قرآن در هند گسترشی فراوان داشت و تنوع قرآنها بسیار زیاد بود، زیرا سفارشدهندگان مصحفها افزون بر دربار، مؤمنان عادی نیز بودند.
اورنگزیب و دخترش، زیب النساءبیگم، با
خط نسخ آشنایی داشتند خطاطی در
شبه قاره هند ).
از زیب النساءبیگم مصحفهایی به این
خط به جا مانده است اما پس از اورنگزیب، دیگر شاهان بابری به قرآننویسی علاقهای نشان ندادند و بیشتر به
خط نستعلیق و آثار ادبی توجه کردند.
بیشتر قرآننویسان این دوره همچون امانتخان (خوشنویس عهد جهانگیر و شاهجهان)، حاجی کاظم (استاد اورنگزیب) و سعید امرد، یا ایرانی بودند یا خوشنویسی را از هنرمندان ایرانی آموخته بودند.
به همین سبب،
خط نسخ در این دوره براساس سفارشها، به دو صورت به نامهای لاهوری آمیز و اصفهانی (شیوه احمد نیریزی) کتابت میشد.
آگاهی ما از وضع کتابت
قرآن در چین به سدههای هفتم و هشتم (دوران پس از حمله مغولها) بازمیگردد.
برخی آثار به جا مانده از آن زمان دارای ویژگیهای نُسَخ خطی شرق
جهان اسلام است.
در قرآنهای چینی از تحولات
خط در ایران و آسیای مرکزی پیروی شده است و بیشتر آنها را به
خط نسخ و محقّق نوشتهاند.
در چین، گونهای خاص از
خط نسخ ابداع شد که به
خط سینی/ چینی مشهور است.
در مصحفهایی که به این
خط نگاشته شدهاند، علاوه بر شکل مستدیر و روانی چشمگیر حروف، استفاده از مرکّب سیاه بر روی کاغذِ نه چندان معمول سفید، بسیار شایان توجه است.
(۱) ابن ندیم (تهران).
(۲) شهفور بن طاهر اسفراینی، تاج التراجم فی تفسیرالقرآن للاعاجم، چاپ نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی، ج ۱، تهران ۱۳۷۵ش.
(۳) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
(۴) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹).
(۵) عمر بن ابراهیم خیام، نوروزنامه، چاپ افست بیروت (بیتا)، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش.
(۶) غلام محمد هفت قلمی دهلوی، تذکره خوشنویسان، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
(۷) سیداحمد رامپوری،
خط کی کهانی تصویرون کی زبانی، رامپور ۱۹۹۷ـ۲۰۰۴.
(۸) ابوعبداللّه زنجانی، تاریخ القرآن، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۹) یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرجافشار، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۰) سلطان علی مشهدی، صراط السطور، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۱) آنهماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۸ش.
(۱۲) مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخههای قرآن در موزههای شیراز، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش.
(۱۳) محمود طاووسی، گنجینه هنر،
خط و تذهیب: گزیده از آثار خوشنویسان و تذهیبکاران پیشین ایران، شیراز ۱۳۶۶ش.
(۱۴) حبیب اللّه فضائلی، اطلس
خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
(۱۵) غانم قدّوری الحمد، رسم المصحف: دراسة لغویة تاریخیة، بغداد ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۶) نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۷) نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۸) نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون: مراحل نسخه شناسی و شیوههای تصحیح نسخههای خطی فارسی، مشهد ۱۳۶۹ش.
(۱۹) مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶.
(۲۰) علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی، تهران ۱۳۴۸ش.
(۲۱) احمد بن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «کتابت قرآن»، ج۱، ص۷۱۱۵.