چشم زخم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چشم زخم،
به معنای آسیبی است که از
چشم بد به کسی برسد.
در این مدخل از جمله «لیزلقونک بابصارهم» و...استفاده شده است.
امکان وقوع چشم زخم و
حقانیت تأثیرات آن در
قرآن کریم آمده است.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة وما اغنی عنکم من الله من شیء ان الحکم الا لله علیه توکلت وعلیه فلیتوکل المتوکلون (و گفت اى پسران من (همه) از يك دروازه (
به شهر) در نياييد بلكه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و من (با اين سفارش) چيزى از (قضاى)
خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او
توکل كردم و توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند.)
«ترس
یعقوب بطورى که دیگران هم گفتهاند، از این بوده که مردم ایشان را که برادران از یک پدرند در حال
اجتماع ببینند و چشم بزنند، و یا بر آنان
حسد برده (و براى خاموش ساختن
آتش جسد خود،
وسیله از بین بردن آنان را فراهم سازند) و یا از ایشان حساب ببرند و براى شکستن اتفاقشان
توطئه بچینند، یا بقتلشان برسانند و یا بلاى دیگرى بر سرشان بیاورند.»
وان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصـرهم لما سمعوا الذکر ویقولون انه لمجنون (و آنان كه
کافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مى گفتند او واقعا ديوانه اى است.)
«بسيارى از مردم معتقدند: در بعضى از چشمها، اثر مخصوصى است كه، وقتى از روى اعجاب
به چيزى بنگرند، ممكن است آن را از بين ببرد، يا درهم بشكند، و اگر
انسان است، بيمار يا
دیوانه كند.
اين مسأله، از نظر عقلى امر محالى نيست، چه اين كه بسيارى از
دانشمندان امروز معتقدند: در بعضى از چشمها،
نیروی مغناطیسی خاصى نهفته شده، كه كارائى زيادى دارد، حتى با تمرين و ممارست مىتوان آن را پرورش داد،
خواب مغناطیسی از طريق همين نيروى مغناطيسى چشمها است.
در دنيائى كه «اشعه
لیزر»- كه شعاعى است نامرئى- مىتواند كارى كند كه از هيچ سلاح مخربى ساخته نيست، پذيرش وجود نيروئى در بعضى از چشمها كه از طريق امواج مخصوص، در طرف مقابل اثر بگذارد، چيز عجيبى نخواهد بود.
بسيارى نقل مىكنند: با چشم خود افرادى را ديدهاند كه داراى اين نيروى مرموز چشم بودهاند، و افراد يا
حیوانات يا اشيائى را از طريق چشم زدن از كار انداختهاند.
لذا، نه تنها نبايد اصرارى در
انکار اين امور داشت، بايد امكان وجود آن را از نظر
عقل و علم پذيرفت.
در
روایات اسلامی نيز، تعبيرات مختلفى ديده مىشود، كه وجود چنين امرى را اجمالًا تأئيد مىكند.»
حضرت یعقوب علیهالسّلام از چشم زخم مصریان، نسبت
به فرزندان خویش، بیمناک بوذپد.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة...
از ابن عباس نقل شده که یعقوب علیهالسّلام برای آنان از چشم زخم ترسید.
مهربانی یعقوب علیه السلام، عامل
تدبیر آن حضرت برای
حفظ سلامت فرزندان، از چشم زخم
مردم مصر، با امر آنان
به ورود
به آن از درهای متعدد بود.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة...
«علّت ديگرى كه براى اين دستور يعقوب ذكر شده اين است كه ممكن بود وارد شدن دستهجمعى آنها
به يك دروازه مصر و حركت گروهى آنان با قيافههاى جذّاب و اندام درشت، حسد حسودان را برانگيزد و همين
حسادت باعث شود كه درباره آنها نزد دستگاه
حکومت سعایت كنند و آنان را
بهعنوان جمعيّتى بيگانه كه قصد خرابكارى دارند مورد سوءِ ظن قرار دهند. ازاينرو
پدر به آنها دستور داد كه از دروازههاى مختلف وارد شوند تا جلب توجّه نكنند...»
اعتراف یعقوب علیهالسّلام مبنی بر اینکه در صورت تعلق
اراده الهی به فرزندانش، قادر نیست از چشم زخم
به آنان جلوگیری کند.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة وما اغنی عنکم من الله من شیء..(و گفت اى پسران من (همه) از يك دروازه (
به شهر) در نياييد بلكه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و...)
«سپس
به اطلاق کلام خود رجوع نموده از آنجایى که ظهور در این داشت که وارد شدن از درهاى متعدد سبب اصیل و مستقلى است براى
دفع بلا، - و هیچ موثرى در وجود بجز خداى سبحان در
حقیقت نیست - لذا کلام خود را
به قیدى که صلاحیت آنرا دارد مقید نموده چنین خطاب کرد: (و ما اغنى عنکم من اللّه من شى ء - من با این سفارشم بهیچ وجه نمىتوانم شما را از دستگیرى خدا بى نیاز کنم)، آنگاه همین معنا را
تعلیل نموده
به اینکه (ان الحکم الا للّه) یعنى من با این سفارشم حاجتى را که شما
به خداوند سبحان دارید برنمى آورم، و نمى گویم که این سفارش سبب مستقلى است که شما را از
نزول بلا نگاهداشته و
توسل به آن موجب سلامت و عافیت شما مىشود، زیرا اینگونه اسباب، کسى را از خدا بى نیاز نمىسازد، و بدون
حکم و اراده خدا اثر و حکمى ندارد، پس بطور مطلق حکم جز براى خداى سبحان نیست، و این اسباب، اسباب ظاهرى هستند که اگر خدا
اراده کند صاحب اثر مىشوند.»
کافران، در تلاش برای چشم زخم زدن
به پیامبر صلی الله علیه وآله بودند.
وان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصـرهم لما سمعوا الذکر ویقولون انه لمجنون (و آنان كه
کافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مى گفتند او واقعا ديوانه اى است.)
«زلق»
به معنای لغزیدن و «لیزلقونک بابصارهم» یعنی تا تو را با چشمانشان آزار برسانند، پس تو را از مقامی که خدا برایت قرار داده بلغزانند.
«آيه فوق، كه پايان
سوره قلم را تشكيل مىدهد، در
حقیقت، تعقيب چيزى است كه در آغاز اين سوره درباره نسبت
جنون از ناحيه دشمنان
به پیامبر صلى الله عليه و آله آمده...در تفسير اين آيه نظرات گوناگونى دادهاند:
۱. بسيارى از مفسران گفتهاند: منظور اين است: دشمنان
به هنگامى كه آيات با عظمت قرآن را از تو مىشنوند،
به قدرى
خشمگین و ناراحت مىشوند، و با
عداوت به تو نگاه مىكنند كه، گوئى مىخواهند تو را با چشمهاى خود بر
زمین افكنند و نابود كنند!
و در توضيح اين معنى، جمعى افزودهاند: آنها مىخواهند از طريق چشم زدن- كه بسيارى از مردم
به آن عقيده دارند و مىگويند: در بعضى از چشمها، اثر مرموزى نهفته است، كه با يك نگاه مخصوص ممكن است طرف را بيمار يا
هلاک كند- تو را از بين ببرند.
۲. بعضى ديگر گفتهاند: اين كنايه از نگاههاى بسيار غضبآلود است، مثل اين كه مىگوئيم: فلان كس آن چنان بد
به من نگاه كرد كه، گوئى مىخواست مرا با نگاهش بخورد يا بكشد!
۳.
تفسیر ديگرى براى اين آيه
به نظر مىرسد، كه شايد از تفسيرهاى بالا نزديكتر باشد و آن اين كه: قرآن مىخواهد تضاد عجيبى را كه در ميان گفتههاى دشمنان
اسلام وجود داشت با اين بيان ظاهر سازد و آن اين كه:
آنها وقتى
آیات قرآن را مىشنوند، آن قدر مجذوب مىشوند و در برابر آن در شگفتى فرو مىروند كه، مىخواهند تو را چشم بزنند (زيرا چشم زدن معمولًا در برابر امورى است كه، بسيار اعجابانگيز مىباشد) اما در عين حال، مىگويند:
تو ديوانهاى، و اين راستى شگفتآور است، ديوانه و پريشان گوئى كجا؟ و اين آيات اعجابانگيز جذاب و پرنفوذ كجا؟.»
برخی افراد در تلاش بودند تا
به پیامبر صلی الله علیه وآله
به وسیله چشم زخم آسیب برسانند.
قل اعوذ برب الفلق• ... ومن شر حاسد اذا حسد (گو پناه مىبرم
به پروردگار سپيده دم •و از شر (هر)
حسود آنگاه كه حسد ورزد.)
«بعضى از مفسرین گفته اند: این آیه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نیز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى
حسد درونى مىگردد، شخص حسود وقتى چیزى را ببیند که در نظرش بسیار شگفت آور و بسیار زیبا باشد حسدش تحریک شده، با همان نگاه، زهر خود را مى ریزد.»
توکل بر خدا، عاملی برای
مصونیت از چشم زخم است.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة وما اغنی عنکم من الله من شیء ان الحکم الا لله علیه توکلت وعلیه فلیتوکل المتوکلون..(و گفت اى پسران من (همه) از يك دروازه (
به شهر) در نياييد بلكه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و من (با اين سفارش) چيزى از (قضاى)
خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او
توکل كردم و توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند.)
«یعقوب (علیه السّلام) بهمین جهت دنبال گفتار خود
اضافه کرد که : ((علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون )) یعنى در عین اینکه دستورتان دادم که
به منظور دفع بلایى که از آن بر شما مىترسم
متوسل به آن شوید، در عین حال توکلم
به خداست، چه در این سبب و چه در سایر اسبابى که من در امورم
اتخاذ مىکنم.
و این مسیرى است که هر
عاقل رشیدى باید سیره خود قرار دهد، زیرا اگر انسان دچار گمراهى نباشد مىبیند و
احساس مى کند که نه خودش مستقلا مىتواند امور خود را اداره کند، و نه اسباب عادى که در اختیار اوست مىتوانند مستقلا او را
به مقصدش برسانند، بلکه باید در همه امورش
به وکیلى ملتجى شود که اصلاح امورش
به دست اوست، و او است که
به بهترین وجهى امورش را تدبیر مىکند، و آن وکیل همان خداى قاهرى است که هیچ چیز بر او قاهر نیست، و خداى غالبى است که هیچ چیز بر او غالب نیست، هر چه بخواهد مى کند و هر حکمى که
اراده کند
انفاذ مىنماید.»
تنها خداوند، قادر بر جلوگیری از چشم زخم میباشد.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة وما اغنی عنکم من الله من شیء ان الحکم الا لله علیه توکلت وعلیه فلیتوکل المتوکلون....
ظاهر نشدن در برابر شور چشمان، راهی برای در
امان ماندن از چشم زخم است.
وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة...
«بىگمان
پایتخت مصر در آن روز، مانند هر شهر ديگر، ديوار و
برج و بارو داشت و دروازههاى متعدّد، امّا اينكه چرا
یعقوب سفارش كرد فرزندانش از يك دروازه وارد نشوند بلكه
به گروههايى تقسيم شوند و هر گروهى از يك دروازه وارد شود، دليل آن در آيه فوق ذكر نشده است.
بعضى از مفسّران گفتهاند: علّت چنين دستورى اين بود كه
برادران یوسف، هم از جمال كافى بهرهمند بودند (گرچه يوسف نبودند ولى برادر او بودند) و هم قامتهاى رشيد داشتند، و يعقوب نگران بود كه جمعيّت يازدهنفرى كه قيافههايشان نشان مىداد از يك
کشور ديگر
به مصر آمدهاند، توجّه مردم را
به خود جلب كنند، او نمىخواست از اين راه چشمزخمى
به آنها برسد.»
پناه بردن
به ربوبیت خدا و جاری ساختن استعاذه بر زبان، از راههای مصونیت از چشم زخم میباشد.
قل اعوذ برب الفلق• ومن شر حاسد اذا حسد (گو پناه مىبرم
به پروردگار سپيده دم •و از
شر هر
حسود آنگاه كه حسد ورزد.)
«مصدر (عوذ) که کلمه (اعوذ) متکلم وحده از
مضارع آن است،
به معناى حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر از راه پناه بردن
به کسى است که مىتواند آن شر را دفع کند، و کلمه (فلق) -
به فتحه اول و سکون دوم -
به معناى شکافتن و جدا کردن است، و این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبههاى
به معناى
مفعول خواهد بود، نظیر (قصص)
به دو فتحه (چون قصص
به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، که
به معناى مقصوص یعنى حکایت شده، و یا نقل شده است، و غالبا این کلمه بر هنگام
صبح اطلاق مىشود، و فلق یعنى آن لحظه اى که نور گریبان ظلمت را مىشکافد و سر بر مىآورد.
و بنابراین، معناى آیه چنین مىشود: بگو من پناه مى برم
به پروردگار صبح، پروردگارى که آن را فلق مىکند و مىشکافد، و مناسب این تعبیر با مساله پناه بردن از شر، که خود ساتر
خیر و مانع آن است، بر کسى پوشیده نیست.
ولى بعضى از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمه (فلق) هر چیزى است که از کتم عدم
به وسیله خلقت سر بر آورد، براى اینکه
خلقت و
ایجاد در
حقیقت شکافتن عدم، و بیرون آوردن موجود
به عالم وجود است، در نتیجه رب فلق مساوى با رب
مخلوق است.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «چشم زخم».