چاووشخوانی (دانشنامهجهاناسلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چاوُوشیدر اصطلاح به رسم
شعرخوانی با آهنگ خاص، با آدابی ویژه در
بدرقه و
استقبال حجگزاران و زائران گفته میشود. این رسم از دوران
صفویه شروع شده و تاکنون ادامه دارد.
چاووش یا چاوُش، در اصل واژهای
ترکی و در
فارسی به معانی متعددی آمده است؛ از جمله: منصبی نظامی،
مسئول تشریفات یا سرپرست خدمتکاران،
قافلهسالار، به ویژه قافله
حج و کسی که با چاووشی، یعنی آداب و تشریفاتی خاص، شامل
شعرخوانی، مردم را برای رفتن به حج و
حرمین شریفین یا اماکن زیارتی دیگر، با خبر و دعوت میکند.
در گویشها و زبانهای مختلف ایرانی، این کلمه، با اندک تفاوتی در حروف به معنای اخیر یا با معنایی نزدیک بدان (مانند باخبر کردن یا خبررسانی) به کار رفته است؛ از جمله در گویش مردم
قمصر کاشان «چووشی» به معنای چاووشی
و در
زبان کردی کلهری معاصر، کلمه «چاوچی» به معنای خبرچین یا خبررسان استفاده شده است.
چاووش در عربی به شکل شاویش، شاوش و جاویش آمده و در متون دوره ممالیک،
ایوبیان و
عثمانیان به کار رفته که مراد از آن، بیشتر، منصبی حکومتی است که وظایف متنوعی را بر عهده داشته است.
چاووشان، در ایام خاص
موسم حج یا
زیارت عتبات عراق و
مشهدالرضا، میان شهرها و روستاهای
ایران میگشته و با آداب و رسومی خاص، مردم را از
سفر و حرکت
کاروان باخبر و به حج یا
زیارت ترغیب و تشویق میکردهاند. آنان، افزون بر چاووشیخوانی، کارها و وظایف دیگری را نیز بر عهده داشتهاند. به ظاهر، هدف نخستین چاووشیخوانی باخبر کردن مردم از حرکت کاروانهای زیارتی بوده و فلسفه چاووشیخوانی، به ضرورت سفرهای مخاطرهآمیز و طولانی روزگاران قدیم باز میگردد که ایجاب میکرده است، مسافران با هم و در ایام خاصی، سفر را آغاز کنند و در وقت معین، به منزل مناسب برسند.
چاووشیخوانی در رونق سفرهای حج و زیارتی مؤثر بوده، به گونهای که گاه کسی که قصد سفر نداشته، با شنیدن صدای چاووش، تشویق و عازم سفر میشده است.
چاووشیخوانی از آداب
بدرقه و
استقبال بوده و بر شکوه آنها میافزوده است. چاووشیخوانی باعث میشده است تا مردمان
شهر یا
روستا، از حرکت کاروان حجگزاران یا زائران باخبر شوند و به جمع بدرقهکنندگان بپیوندند.
از پیشینه تاریخی چاووشیخوانی اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی حدس زدهاند که این رسم، با رسم دیرین ایرانیان در سوگ
سیاووش، پیوندهایی دارد.
به ظاهر، چاووشیخوانی برای زائران عتبات عراق یا مشهد، از دوره صفوی (حک: ۹۰۶-۱۱۳۵ق) مرسوم شد، و در دوره قاجار (حک: ۱۲۱۰-۱۳۴۴ق) رونقی بیشتر یافت،
و به سفر حج نیز تسرّی پیدا کرد.
چاووشان، در مکانهای عمومی پر رفت و آمد، مانند بیرون
مسجد جامع یا بازار شهرها و روستاها، به تناسب سفر حج یا زیارت، بیرقها و شمایلهایی از
کعبه یا حرم
امامان (علیهمالسّلام) برپا میکردند و اشعاری را بدون ساز، در مدح
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اهل بیت (علیهمالسّلام) میخواندند.
چاووشخوانی در طول راه ادامه داشت و چاووشان، در سفر رفت و برگشت و نیز هنگام حضور در اماکن مقدس، به اوقات مناسب، به چاووشیخوانی میپرداختند.
چاووشان نوچهها و شاگردهایی داشتند که آنان را در چاووشیخوانی یاری میکردند. گاهی خود
شعر میخواندند و گاهی، از طریق گفتوگوی منظوم با شاگرد چاووشی، نمایشگونهای ترتیب میدادند و مردم نیز، در خواندن برخی اشعار آنان را، همراهی میکردند.
سنت چاووشیخوانی برای سفر به حرمین شریفین و دیگر اماکن زیارتی، مانند عتبات عالیات عراق و مشهدالرضا (علیهالسّلام)، یکسان، و تفاوت آنها تنها در مضامین اشعار بود. از اینرو معدود پژوهشهای صورت گرفته درباره چاووشی، همگی را به صورت مشترک بررسیدهاند.
برخی چاووشان تا منزلگاه بیرون شهر یا روستا، که مسافران برای حرکت در آن گرد میآمدند، با زائران و حجگزاران میرفتند و چاووشی میخواندند و سپس بازمیگشتند.
برخی دیگر، مسافران را در طول سفر همراهی و چون خود بارها به این سفر رفته بودند،
اعضای کاروان را در انتخاب مسیر و منازل و استراحتگاههای میان راه و حفظ شئون و رعایت
آداب تشرف به حرمین شریفین یا زیارت در حرم امامان (علیهمالسّلام) راهنمایی میکردند.
وقتی زائران و حجگزاران بازمیگشتند، این گروه در نزدیکیهای
وطن پیش میافتادند و به بستگان و آشنایان آنان خبر میدادند تا برای استقبال آماده شوند و در برابر، مژدگانی میگرفتند.
نظر به وظایفی که چاووشان بر عهده داشتند، در شهرهای بزرگ، آنان را چند هفته پیش از سفر به خدمت میگرفتند.
چاووشیخوانی در میان
راه، به لحاظ روانی، کارکرد مثبتی داشت و به مسافران، دلگرمی و نشاط میبخشید.
محلات مختلف برخی شهرها یک یا چند نفر چاووش داشته که مسئولیت هماهنگی و پیگیری امور ارتباطی و فرهنگی زائران و حجگزاران را بر عهده داشتهاند.
اذانگویی،
تعزیهخوانی و
مداحی مذهبی در جشنهایی مانند
عروسی و
ختنهسوران، از دیگر فعالیتهای برخی چاووشان بوده است.
چاووشی نیازمند صدای خوش و مهارت در آواز و
شعرخوانی و بداههگویی بود؛ اما شهرت چاووش به
تقوا و درستکاری و آشناییاش با راهها و مسیر سفر، اماکن مقدس و آداب زیارت و حج نیز در اقناع مردم سهمی مهم داشت.
چاووشی در دستگاههای آوازی
موسیقی ایرانی (غالباً دستگاه چهارگاه) خوانده میشد که مهارت در آن، نیازمند تمرین و ممارست و آشنایی اجمالی با این دستگاهها و نیز هنر آوازخوانی بود. بدین رو چاووشان، نخست مدتها نزد استاد چاووشی، دستیاری و مراحل نوچگی و شاگردی را طی میکردند و اشعار بسیاری را به خاطر میسپردند و در کنار آن، دانستنیهای مذهبی و تاریخی متنوعی، درباره اماکن زیارتی و حرمین شریفین، میآموختند و در نهایت، به مقام چاووشی میرسیدند و بیرقی مخصوص به خود بر پا میکردند.
در برخی موارد، مقام چاووشی به صورت موروثی به فرزند او میرسید.
موضوعات و مضامین اشعار چاووشی غالباً مذهبی و در وصف و مدح
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
امامان معصوم (علیهمالسّلام)،
امامزادگان و اماکن مرتبط با آنان است؛ اما گاه از وقایع و سختیهای سفر، مانند برخورد مرزبانان با حجگزاران یا مشکلات اخذ روادید نیز در آنها یاد شده است.
چون در بسیاری از سفرهای حج قرون گذشته، زیارت عتبات نیز مقصد حجگزاران ایرانی بود، در اشعار چاووشی، از عتبات عراق نیز سخن رفته است؛ مانند:
اول بــه
نجف،
شیر خدا را
صلواتدوم بـه
مدینه،
مصطفی را صلوات
بارها گفت
محمد که
علی جان من است
هم به جان علی و هم به محمد صلوات
چاووشان، در برخی ابیات، ضمن مدح اولیاءالله، از مسیر سفر و اماکنی که قصد آنها را داشتهاند نیز خبر میدادهاند؛ مانند:
خدا گواست به سر تا که ما چهها داریم
از آن که میل سوی
خانه خدا داریم
دگر خیال مدینه اگر خدا خواهد
سپس که آرزوی شاه نینوا داریم
اشعار چاووشی که به دست ما رسیدهاند، سراینده مشخص و به لحاظ شعری، استواری چندانی ندارند و وزن و قافیه در آنها چندان رعایت نمیشده و هر کسی دخل و تصرفهایی در آن میکرده
و به احتمال، شاخ و برگی بر آن میافزوده و گویا مهارت چاووش در خواندن آنها، کاستیهای وزن و قافیه آنها را نامحسوس میکرده است. اشعار در وزنها و قالبهای گوناگون سروده میشد؛ اما بیشتر دو بیتی در بحر رمل مثمن محذوف، رواج بیشتری داشت. چاووش در پایان هر بیت یا بند، از شنوندگان ذکر صلوات طلب میکرد
که در حکم بیت ترجیع بود. برخی پژوهشگران، به سبب ویژگی غمگینانه و سوگوارانه در طرز چاووشیخوانی، آن را دارای اثراتی از خصائص تراژدیک و دراماتیک دانستهاند.
چاووشان، هنگام چاووشیخوانی،
لباس پاکیزه بر تن میکردند و غالباً مرکبی مانند
اسب همراه داشتند و لباسِ کار ویژهای نداشتند؛ اما چاووشان سادات، شال سبز و دیگران شال سیاه بر
گردن و
سینه میانداختند.
در برخی مناطق ایران، تفاوتهایی جزئی در پوشش چاووشان گزارش شده است؛ مثلاً در
ساوجبلاغ طالقان، چاووشان، کلاهی قرمز منگولهدار بر سر میگذاشتند که به آن کلاه گُلُمدار میگفتند.
پرچم چاووشان سه گوش و سبز یا سیاه بوده است.
چاووشیخوانی، به نیت
ثواب اخروی و از سر شوق زیارت و خدمت به حجگزاران و زائران انجام میگرفت و درآمد مادی برای چاووشان نداشت؛ اما رفته رفته، آنان، برای خدمات خویش، مزد و
خلعت و انعام طلب کردند.
چاووشیخوانی هنوز در شهرها و روستاهای ایران، با تفاوتهایی نسبت به گذشته، مرسوم است. این رسم امروزه در خواندن شعر، در وقت بدرقه و بیشتر در استقبال و گاه حین سفر، خلاصه میشود. در شهرها، چاووشیخوانان، که مداحان مذهبی هستند، همراه بدرقه کنندگان یا استقبال کنندگان، اشعار چاووشی را همچون گذشته به آواز و بدون ساز میخوانند. رسم چاووشی، هنگام استقبال از حجاج، غالباً در سه جا، ایستگاههای پروازی، چند کیلومتر بیرون شهرها و در کوی یا خیابان محل سکونت حجاج برگزار میشود و همراه شادی، دود کردن
اسپند،
قربانی و گلابافشانی است.
اشعار چاووشی گاه حزنانگیزند؛ همچون:
من از دیار شکوه و جلال میآیم
ز سرزمین
اذان بلال میآیم
ز دشت لاله خونین سینه آمدهام
شکسته دل ز دیار مدینه آمدهام
زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست
تنم به خاک
وطن باشد و دلم آنجاست
نصیب مرغ دل من شکسته بالی بود
پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود
مدینه با دل زوار گفتوگوها داشت
گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت
مدینه با دل آتش گرفته خو دارد
خدا نصیب کند هر که آرزو دارد
نسیم وار به هر کوی در به در گشتم
مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم
و گاه شاد و سرروانگیز بود؛ همچون
حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند
شادمان در وطن از
سعی و
صفا آمدهاند
رفته بودند سوی
مشعر و
میقات و حریم
خرم از رکن و منی سوی وطن آمدهاند
روز عید
عرفه خوانده دعا در
عرفاتشاد و مسرور همه سوی وطن آمدهاند
بارالها بکن این
حج و زیارات قبول
سعی مشکور که با حج بجا آمدهاند
شکر بسیار خدا را که به
ایران عزیز
حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند
۱. اردبیل در گذر تاریخ: باباصفری، تهران، امید، ۱۳۸۹ش.
۲. اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید: محمد بن منور، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگاه، ۱۳۶۶ش.
۳. برهان قاطع: محمد حسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد عباسی، تهران، فریدون علمی، بیتا.
۴. بیرجندنامه: جمال رضایی، به کوشش رفیعی، تهران، هیرمند، ۲۰۰۲م.
۵. تاریخ امپراتوری عثمانی:هامر پورگشتال یوزف فون، ترجمه میرزا ذکی علی آبادی، به کوشش جمشید کیان فر، تهران، اساطیر، ۱۳۸۷ش.
۶. تاریخ مذهبی قم: علی اصغر فقیهی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۸ش.
۷. خسروشیرین نظامی: نظامی گنجوی، به کوشش دستجردی، تهران، ۱۳۱۳ش.
۸. دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر غلام علی حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۸ش.
۹. در قلمرو مازندران: جهانگیر نصری اشرفی، به کوشش صمدی، قائم شهر، حاجی طلایی، ۱۳۷۴ش.
۱۰. درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران: جابر عناصری، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۶۶ش.
۱۱. دیوان اوحدالدین مراغی: اوحدالدین مراغی، به کوشش رضوی، تهران، ۱۳۳۷ش.
۱۲. دیوان معزی: ابوعبدالله محمد میرمعزی، به کوشش آشتیانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۱۸ش.
۱۳. روزنامه اتفاقیه: ش۱۶۳، ۱۲۷۰ش.
۱۴. سفرنامه ادیب الملک به عتبات: ادیب الملک عبدالعلی، تهران، گلزاری، ۱۳۶۴ش.
۱۵. سفرنامه گوهر مقصود: مصطفی تهرانی، به کوشش میرخانی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۵ش.
۱۶. سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی: محمد حسین فراهانی، به کوشش گلزاری، تهران، فردوسی، ۱۳۶۲ش.
۱۷. سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم: علیرضاهاشمی، تهران، مشعر، ۱۳۸۸ش.
۱۸. طهران قدیم: جعفر شهری، تهران، معین، ۱۳۸۳ش.
۱۹. فرهنگ آنتدراج: محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۳۵ش.
۲۰. کلک (ماهنامه): کسری حاج سید جوادی، تهران، ۱۳۷۰ش.
۲۱. لغت نامه: دهخدا (م۱۳۳۴ش) زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.