پیروی از ثقلین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مباحث بسیار مهم و باارزش در معارف
دین مبین
اسلام و
مذهب نورانی
تشیع، پیروی از
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) در کنار پیروی از
قرآن است؛ زیرا
قرآن و
عترت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو
ودیعه الهی و دو گوهر گرانبهای به
امانت گذاشته شده از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند که تمسک به آن دو، مایه
حرکت،
رشد،
سعادت و تکامل انسانها و جوامع بشری به
حساب میآیند.
این دو
ثقل ارزشمند، نشات یافته از یک منبع، و در
حرکت به یک مسیر، و سرانجام به یک مقصد منتهی خواهند شد. آنان که به دنبال
سعادت و
هدایت در
دنیا و آخرت هستند، بی تردید باید گمشده خویش را در آن دو، جست جو کنند، آن هم نه به صورت مجزا و جدا از هم؛ زیرا قرآن بدون
عترت و عترت بدون قرآن، نه مورد توصیه قرآن است و نه مورد تایید عترت؛ قرآن ابتدا
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سپس اهل بیت عصمت و
طهارت را نخستین و برترین
معلم، مبین و مفسر
آیات خویش معرفی نموده است. به راستی چه کسانی میتوانند، بهتر از اهل بیت عصمت قرآن را
تفسیر نمایند؟! از این رو، باید اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شناخت، و از آنان چگونه خواندن و چگونه فهمیدن قرآن را فرا گرفت.
در اینکه اهل بیت (علیهمالسّلام) در زمینه قرآن چه نقشی دارند، میتوان از خود قرآن جویا شد، و پاسخ را از زبان گویای خود قرآن شنید: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی
الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون• بالبینات و الزبر و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل
الیهم و لعلهم یتفکرون»،
«و پیش از تو، جز مردانی که به آنها
وحی میکردیم، نفرستادیم. اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید (تا
تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است) • (از آنها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهند) و ما این
ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی؛ و شاید
اندیشه کنند!».
مرحوم
علامه طباطبایی (قدس سره) در ذیل
آیه بالا، در مقام بیان و مقصود از «ذکر» که پیامبر است یا قرآن، «اهل الذکر» را در جمله «فسئلوا اهل الذکر» همان اهل بیت تفسیر کرده و از همین جمله استفاده میکند که اهل بیت مبین و معلم قرآن هستند. و به لحاظ اینکه خطاب در آیه
خاص است و ممکن است، مورد خاص مندرج در صدر آیه، مراد و مقصود باشد، با ضمیمه کردن
حدیث شریف «ثقلین» به آیه دوم همین
سوره، مبین بودن اهل بیت را کشف میکند و میفرماید:
«و فی الآیة دلالة علی حجیة قول النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی بیان الآیات القرآنیة، و اما ماذکره بعضهم ان ذلک فی غیر النص و الظاهر من المتشابهات او فیما یرجع الی اسرار کلام الله و ما فیه من التاویل فمما لاینبغی ان یصغی الیه. هذا فی نفس بیانه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، ویلحق به بیان اهل بیته لحدیث الثقلین المتواتر و غیره، و اما سائر الامة من الصحابة او التابعین او العلماء، فلا حجیة لبیانهم لعدم شمول الآیة و عدم نص معتمد علیه یعطی حجیة بیانهم علی الاطلاق»
«این آیه دلالت دارد بر
حجیت قول رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، در بیان
آیات قرآن و تفسیر آن، چه آن آیاتی که نسبت به مدلول خود صراحت دارند، یا آنها که ظهور دارند، یا آنها که متشابهاند، یا آیاتی که مربوط به
اسرار الهی هستند، بیان و تفسیر رسول خدا در همه آنها
حجت است، و اینکه بعضی گفتهاند، کلام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تفسیر متشابهات و آن آیات که مربوط به اسرار الهیاند، حجیت دارد، و اما آن آیاتی که در مدلول خود صریح و یا ظاهرند، و احتیاج به تفسیر ندارند، کلام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن موارد حجت نیست، حرف صحیحی نیست، و نباید به آن اعتنا نمود.
«این در خود بیان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، و در ملحقات بیان آن جناب که همان بیانات ائمه هدی (علیهمالسّلام) است، نیز مطلب از این قرار است؛ زیرا به حکم حدیث ثقلین بیان ایشان هم بیان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و ملحق به آن است، به خلاف سایر افراد است، هر چند
صحابه و یا
تابعین و یا علمای امت باشند، کلامشان حجت نیست، برای اینکه آیه شریفه شامل آنان نمیشود، نصی هم که بتوان به آن اعتماد نمود و دلالت بر حجیت علی الاطلاق کلام ایشان کند، در کار نیست».
در برخی از کتب تفسیری
اهل سنت نیز «اهل ذکر» به ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) تفسیر شده است
همچنین در همین خصوص مرحوم علامه ـ رحمةاللهعلیه ـ در تفسیر آیه: «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر»،
«سپس این
کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود، به میراث دادیم؛ (اما) از میان آنها عدهای بر خود
ستم کردند و عدهای میانه رو بودند، و گروهی به
اذن خدا در نیکیها (از همه) پیشی گرفتند، و این همان فضیلت بزرگ است». میفرماید: «واختلفوا فی هؤلاء المصطفین من عباده من هم؟ فقیل: هم الانبیاء، وقیل: هم بنو اسرائیل و... وقیل: هوالماثور عن الصادقین (علیهالسّلام) فی روایات کثیرة مستفیضة ان المراد بهم ذریة النبی ـ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ من اولاد فاطمه سلاماللهعلیهم ، وهم الداخلون فی آل ابراهیم فی قوله: «ان الله اصطفی ءادم و نوحا و ءال ابراهیم...»،
وقد نص النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی علمهم بالقرآن، واصابة نظرهم فیه و ملازمتهم ایاه، بقوله فی الحدیث المتواتر المتفق علیه: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض».
وعلی هذا، فالمعنی بعد ما اوحینا الیک القرآن ـ ثم للتراخی الرتبی ـ اورثنا ذریتک ایاه وهم الذین اصطفینا من عبادنا اذا اصطفینا آل ابراهیم».
«در اینکه منظور از این بندگان خاص، چه کسانیاند، مفسرین
اختلاف کردهاند، بعضی گفتهاند:
انبیا هستند، بعضی دیگر گفتهاند بنی اسرائیلاند، که جزء مشمولین آیه: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین»، «
خداوند آدم و
نوح و
آل ابراهیم و
آل عمران را بر جهانیان برتری داده» هستند.
و بعضی دیگر گفتهاند: امت محمداند که قرآن را از
پیغمبر خود
ارث برده، و نیز به سوی او بازگشت میکنند، و علمای شان بدون واسطه، از قرآن بهرهمند میشوند، و بقیه امت به واسطه علما، و بعضی دیگر گفتهاند: تنها علمای امت محمدیه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند.
بعضی دیگر ـ که
روایات بسیار زیادی از دو امام باقر و صادق (علیهمالسّلام) بر طبق شان هست ـ گفتهاند: مراد به این کسانی که اصطفا شدهاند،
ذریه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اولاد فاطمه (سلاماللهعلیهم) هستند که جزء
آل ابراهیم و مشمول آیه: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین» نیز هستند.
و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم تصریح فرموده به اینکه: عالم به قرآن ایشانند، و نظر ایشان درباره قرآن صائب است، و همواره ملازم با قرآناند، و این را در روایتی فرموده که متواتر و مورد اتفاق دو طایفه امت از
شیعه و
سنی است، که فرمود؛ «من دو چیز گران بین شما میگذارم، و میروم، یکی
کتاب خدا، و یکی هم عترتم و اهل بیتم، و نشانی عترتم آن است که حتی چشم بر هم زدنی، از قرآن جدا نمیشوند، و این دو همیشه ملازم هم هستند، تا با هم بر کنار
حوض کوثر من را دیدار کنند».
بنابراین معنای آیه چنین میشود: بعد از آنکه ما قرآن را به تو وحی کردیم ـ چون کلمه «ثم» معنای بعدیت رتبی را افاده میکند ـ آن قرآن را به ارث ذریه ات که ما اصطفاءشان کردیم، و از بین همه بندگان، آنان را در همان روزی که «آل ابراهیم» را بر میچیدیم برچیدیم، و انتخاب کردیم».
آنچه که تاکنون گفته شد، نقش
اهل بیت (علیهمالسّلام) نسبت به قرآن، از نظرگاه خود قرآن بود، و اما از زبان رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جامعترین و کاملترین سخن، همان حدیث «ثقلین» است که فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین، کتاب اللة و عترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»
نکاتی که از این حدیث شریف و گرانبها به دست میآید، عبارتند از:
۱. از اینکه حضرت در روزهای واپسین عمرش، کتاب خدا و
عترت خویش را در دریف هم و با تعبیر به: «انی تارک فیکم الثقلین»، «من دو چیز گرانبها را در بین شما
ترک میکنم»، مورد توصیه همگان قرار میدهد، نشان دهنده نقش و جایگاه آن دو در هدایت انسانها، و تعیین وظیفه نسبت به
تبعیت از آن دو برای دیگران، و در اهتمام ورزیدن
مسلمانان نسبت به آن دو است.
۲. از تعبیر به: «کتاب الله و عترتی» استفاده میشود، همان گونه که قرآن کریم در تمامی
قرون و اعصار جاویدان است، عترت پیامبر نیز در کنار قرآن، جاویدان خواهد بود، کما اینکه جمله پایانی فرمایش حضرت، تصریح به همین مطلب دارد که فرمود: «و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض».
۳. از تعبیر به: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا» استفاده میشود که آن دو مایه
سعادت دنیوی و اخروی برای آنان که آن دو را نصب العین خویش قرار دهند، به حساب میآیند.
۴. تعبیر به: «ان تمسکتم بهما» به ما نحوه تبعیت و پیروی از قرآن و عترت را میآموزد، و آن این است که ما در
اطاعت و پیروی، آن دو را در ردیف هم قرار دهیم. به عبارت دیگر، پیروی از قرآن بدون اهل بیت و پیروی از اهل بیت بدون قرآن، نه تنها مایه هدایت و سعادت نخواهد بود، بلکه مایه
ضلالت و گمراهی
انسان خواهد بود؛ زیرا به دنبال آن فرمود: «لن تضلوا ابدا»؛ یعنی اگر شما، انسانها قرآن را مؤید عترت پیامبر و هم چنین عترت پیامبر را مبین و مفسر قرآن دانستید، هرگز دچار
لغزش، ضلالت و گمراهی نخواهید شد.
اینجا است که با کلام حضرت، میزان نقش اهل بیت
عصمت و
طهارت در مورد قرآن برای ما روشن میشود.
۵. نکته مهم دیگری که از «حدیث ثقلین» به دلالت التزام، به دست میآید، عبارت است از حفظ و
صیانت قرآن از تحریف؛ زیرا طبق فرمایش پیامبر بر همگان تکلیف است که در مقام تبعیت از قرآن و عترت، آن دو را در کنار یکدیگر داشته باشند؛ از این رو، وظیفه هر محقق و پژوهشگر قرآنی هم این است که در پژوهشهای قرآنی خویش، اعم از
تفسیر و غیره، فرمایشات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) را نیز در کنار قرآن ملاحظه نماید، تا راه، هدف و مطلب صواب را به کمک هم دریابد، و سعی و تلاش این است که آن دو
گوهر گرانبها در طول
تاریخ بشر از هر صدمه و آسیبی در امان بماند و حفظ شود، در نتیجه خود انسان نیز در پناه صیانت قرآن از
تحریف، با استفاده از رهنمودهای عترت پیامبر، هرگز دچار ضلالت و گمراهی نخواهد شد.
مطلب مهمی که مستفاد از نکتههای یاد شده بالا است عبارت است از اینکه اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از رسول گرامی
اسلام، تنها مفسران اصلی و واقعی قرآن کریم هستند، و آنانند که باید به کمک و یاری شان، قرآن را به نحو صحیح تفسیر، تعلیم و تبیین کرد؛ زیرا قرآن، این کلام الهی، به فرمایش خود قرآن
نور است: «انزلنا الیکم نورا مبینا»،
و کلام خدا جلوهای از خدا است، و خدا نیز به مقتضای: «الله نور السماوات و الارض»
نور است، پس کلام خدا هم نور است. بنابراین، کسی میتواند با
قرآن در ارتباط باشد که خود نیز وجود نورانی یافته باشد. و این نورانیت به نحو کاملتر و روشن تر فقط در اهل بیت (علیهمالسّلام) وجود دارد، چنانکه در زیارت «
جامعه کبیره» میخوانیم: «و انتم نور الاخیار».
و از طرفی، قرآن حقیقت و کنه رفیع و بلند مرتبهای دارد، تا جایی که خود میفرماید: «لا یمسه الا المطهرون».
یعنی غیر از پاکان کسی به کنه و حقیقت آن دست نمییابد؛ لذا چه کسانی بهتر و پاکتر از اهل بیت (علیهمالسّلام) که قرآن، خود، نیز آنان را چنین معرفی کرده و میفرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
.
بنابراین پاکانی چون اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند که میتوانند، به آن حقیقت بلند، دست یابند.
به علاوه، این سخن نیز از اهل بیت (علیهمالسّلام) است که فرمودند: «لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله ـ تبارک و تعالی ـ ان یهدیه».
علم نور است؛ ولی نصیب هرکس نمیشود، بلکه نصیب کسانی میشود که خود را به نور علم و
معرفت نزدیک کرده، و زمینه مشمولیت اراده و
مشیت الهی را در خود ایجاد کرده باشند. مصداق بارز و کامل این حقیقت، خاندان پاک پیامبر هستند؛ زیرا قرآن به عنوان نور معرفی شده، و علم حقیقی هم بنا بر آنچه خود فرمودهاند نور است، و این نور هم به
قلب کسی راه مییابد که زمینه
استعداد در او باشد، پس چه کسی یا کسانی را میتوان یافت که زمینه استعداد آنان از این خاندان بیشتر و بهتر باشد؟ ما این آمادگی را جز در سینههای پاک و نورانی اهل بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمییابیم.
و به همین حقیقت، آن سخن مولای متقیان، دلالت دارد که فرمود:
«و اعلمو انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه، و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه، و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه، فالتمسوا ذلک من عند اهله فانهم عیش العلم، و موت الجهل، هم الذین یخبرکم حکمهم عن عملهم، و صمتهم عن منطقهم، و ظاهرهم عن باطنهم، لایخالفون الدین، و لایختلفون فیه، فهو بینهم شاهد صادق، و صامت ناطق».
«و بدانید هرگز به راه راست (دین حق) پی نخواهید برد تا کسی را که آن را واگذاشته (از آن پیروی ننموده) بشناسید، و هرگز به
عهد و پیمان قرآن وفا نمیکنید (بخدا و رسول
ایمان نمیآورید) تا کسی را که
نقض عهد کرده و
پیمان شکسته (به آنها نگرویده) بشناسید، و هرگز کتاب خدا چنگ نمیزنید (به دستور آن رفتار نمینمایید) تا کسی را که آن را دور انداخته (به
احکام آن عمل ننموده) بشناسید، پس (چون اشخاصی را که در راه راست قدم ننهاده و عهد و پیمان قرآن را شکسته و آن را رها کردهاند شناختید و از آنها دوری و بیزاری جستید) راه راست و وفای به عهد و پیمان وکیفیت وابسته شدن به قرآن را از اهل آن (ائمه هدی (علیهمالسّلام)) درخواست نمایید، زیرا ایشان زنده دارنده علم و
دانش و میراننده
جهل و نادانی هستند (به دلیل اینکه) آنانند کسانی که
حکم ایشان (احکام شرعیه و تکالیف الهیه که بیان فرمودهاند) شما را آگاه میسازد و از علم و دانائیشان، و خاموشی آنها (در جایی که سخن نباید گفت) از (نیکویی) گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان (برابری گفتار و کردارشان از درستی اعتقاد و راستی ایمان شان) مخالف
دین نیستند (زیرا زمام آن به دست آنها بوده و
معصوم و مبری از هر
عیب و
گناه میباشند) و در (هیچ حکم از احکام) آن با یکدیگر
اختلاف ندارند (زیرا علوم آنان از یک سرچشمه که معدن
رسالت باشد فرا گرفته شده است) پس دین درباره آنان گواهی است راستگو (به یگانگی و عدم اختلاف آنها گواهی میدهد) و خاموشی است گویا (در حقیقت دین گویا است که حق با ایشان است و ایشان با حق هستند، اگر چه در ظاهر سخنی نمیگویند)».
از ظاهر بعضی آیات قرآن نیز چنین بر میآید که نور علم و معرفت را در هر گنجینهای نمیتوان جست و جو کرد، بلکه در سینه کسانی میتوان یافت که خدای خالق و بخشنده به آنان عطا کرده باشد. در سوره «
عنکبوت» میخوانیم:
«بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم و ما یجحد بآیاتنا الا الظالمون»
«ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد؛ و
آیات ما را جز ستمگران
انکار نمیکنند! »
در ذیل همین آیه، روایاتی از
امام باقر (علیهالسّلام) وارد شده که آن حضرت، معصومین (علیهمالسّلام) را مصداق «اوتوا العلم» به شمار آوردهاند، در اینجا به نقل دو
روایت اکتفا میکنیم:
۱. احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن القاسم بن محمد الجوهری عن محمد بن یحیی، عن عبدالرحیم (در بصائر الدرجات: «عبدالرحمن» آمده است). عن ابی جعفر (علیهالسّلام) قال: ان هذا العلم انتهی الی فی القرآن، ثم جمع اصابعه، ثم قال: «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اتوا العلم»
۲. عن احمد بن مهران، عن محمد بن علی، عن حماد بن عیسی، عن الحسین بن المختار، عن ابی بصیر قال: سمعت ابا جعفر (علیهالسّلام) یقول فی هذه الآیة: «هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم» فاومی بیده الی صدره»
مقام اهل بیت (علیهمالسّلام) آن قدر با قرآن مرتبط است که در روایات ما آن دو گوهر گرانبها قرین هم و در معیت هم معرفی شدهاند. امام «سجاد» (علیهالسّلام) در جواب سؤال معنا و مفهوم «معصوم» فرمود:
«هو المعتصم بحبل الله (در پاورقی معانی الاخبار آمده است: «ای ان معصومیته بسبب اعتصامه بالقرآن و عدم مفارقته عنه»)، و حبل الله هو القرآن لایفترقان الی یوم القیامة، والامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام، و ذلک قول الله ـ عزوجل ـ : «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»».
««معصوم» همان اعتصام کننده و چنگ زننده به
ریسمان خدا است، و ریسمان خدا، همان قرآن است که تا
روز قیامت (قرآن و معصوم) از یکدیگر جدا نمیشوند، پیشوا کسی است که به سوی قرآن هدایت میکند، و قرآن هم به سوی امام هدایت میکند، و این معنای همان آیه شریفه است که خدای ـ عزوجل ـ فرمود: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»، «این قرآن، به راهی که استوارترین راهها است، هدایت میکند».
امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) نیز این معیت را با تعبیر دیگر بیان نموده و میفرماید:
«ان الله ـ تبارک و تعالی ـ طهرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا لانفارقه ولا یفارقنا»
«خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و نگهداری فرمود و ما را بر خلقش گواه ساخت، و در زمینش
حجت نهاد، و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا میشویم و نه او از ما جدا میشود (کردار و گفتار ما با حقیقت معانی و مضامین قرآن منطبق است و جدایی ممکن نیست؛ زیرا ما سر مویی هم از قرآن تجاوز نمیکنیم)».
گرچه رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرآن را «
ثقل اکبر» و عترت را «
ثقل اصغر» معرفی کرده و میفرماید: «انی مخلف فیکم الثقلین الثقل الاکبر القرآن الثقل الاصغر عترتی و اهل بیتی»
لیکن به دنبال این سخن ـ که در
حجة الوداع بود ـ حضرت
انگشت سبابه دست راست را با سبابه
دست چپ جمع کرد و فرمود: «کاصبعی هاتین ـ و جمع بین سبابتیه ـ ولااقول: کهاتین ـ و جمع بین سبابتیه و الوسطی ـ فتفضل هذه علی هذه»
«آن دو (قرآن و عترت) مثل دو انگشت سبابه که در کنار هم باشند، (و) هیچ گونه برتری بر یکدیگر ندارند، میباشند، نه مثل دو انگشت سبابه و وسطی که وقتی کنار هم قرار میگیرند، یکی برتر ـ (بلندتر) ـ از دیگری است».
البته منظور از اکبر بودن قرآن نسبت به عترت، بدان جهت است که قرآن پیام خدا است، و بر بندگان خدا ـ حتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تکریم و
خضوع در برابر کلام و پیام مولا
لازم و
واجب است. همان گونه که فقیه برجسته، شیخ
جعفر کاشف الغطا در مورد برتری قرآن نسبت به کتابهای آسمانی و انبیای الهی سخن به میان آورده، و میفرماید:
«انه ـ القرآن ـ افضل من جمیع الکتب المنزلة من السماء و من کلام الانبیاء والاصفیاء، و لیس بافضل من النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اوصیائه (علیهمالسّلام) ، وان وجب علیهم تعظیمه و احترامه؛ لانه مما یلزم علی الملوک ـ وان قرب من الملک نهایة القرب ـ تعظیم ما ینسب الیه من اقوال... فتواضعهم لبیت الله ـ تعالی ـ وتبرکهم بالحجر والارکان والقرآن ولمکتوب من اسمائه وصفاته من تلک الحیثیة لا ـ تقضی بزیادة الشرافیة»
«همانا قرآن، نسبت به تمامی کتابهای آسمانی، و سخن
انبیا و انتخاب شده گان از سوی خدا برتری دارد؛ ولی نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اوصیای او برتری ندارد، هر چند تعظیم و
احترام آن، بر آنان واجب است؛ زیرا بر
بنده و مملوک، احترام آنچه که به مولای او منسوب است، لازم است، هر چند قرابت و نزدیکی آن بنده، نسبت به مولایش در نهایت
قرب و نزدیکی باشد، بنابراین،
تواضع پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اوصیای او نسبت به خانه خدا، و
تبرک آنان به «
حجرالاسود» و ارکان
خانه خدا، و نسبت به قرآن و اسما و صفات آن، نشان از برتری آنها نیست».
در پایان موضوع بحث، از مطالبی که تا به اینجا درباره نقش اهل بیت (علیهمالسّلام) در خصوص قرآن بیان شده، نتیجه میگیریم که
اهل بیت پیامبر شایستهترین افراد در تعلیم،
تفسیر و
تبیین واقعی
قرآن کریم هستند، و باید از رهنمودهای آنان در فهم کلام الهی کمک گرفت و دیگر اینکه آنان نیز باید درکنار و معیت قرآن، مورد اطاعت و پیروی قرار گیرند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «پیروی از ثقلین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۰