• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیراهن یوسف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



معادل عربی پیراهن "قمیص" است.
[۱] آذر نوش، آذر تاش، فرهنگ معاصر عربي- فارسي، تهران، نشر ني، ۱۳۸۴ش، چاپ پنجم، ص۵۶۰.
قمیص نوعی لباس است که به بدن انسان آویزان شده و آن را احاطه نموده و پوست را می‌پوشاند.
[۲] مصطفوى، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، ۱۳۶۰ش، ج‌۹، ص۳۱۹.




واژه‌ی پیراهن در کلام الله مجید تنها در داستان حضرت یوسف (علیه‌السلام) بیان شده و فقط به سوره یوسف اختصاص پیدا نموده است. برادران یوسف در اثر حسادتی که به او داشتند، وی را از پدر جدا نموده و با نشاندادن پیراهن خونین وی به پدر وانمود کردند که کشته شده است. در ماجرای دیگری پیراهن یوسف مورد تهاجم همسر عزیز مصر قرار گرفته و پاره میشود؛ بعد نحوه‌ی پاره شدن پیراهن به عنوان بیّنه مورد شهادت قرار می‌گیرد. همچنین در آن هنگام که یوسف (علیه‌السلام) خزانه‌دار مصر میشود، پیراهن خود را توسط یکی از برادرانش به پدر می‌رساند و به وسیله‌ی آن یعقوب نبی (علیه‌السلام) که سالها در فراق فرزندش نابینا شده بود، بینایی خود را به دست میآورد.


حضرت یوسف، فرزند یعقوب نبی، فرزند ابراهیم خلیل‌الله (علیه‌السلام) از پیامبران بزرگ الهی است.
[۸] طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۳۱۹.
حضرت یعقوب دوازده پسر داشت
[۹] ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بيتا، ج‌۱، ص۴۳۶.
و از بین پسرانش به یوسف که کودکی چند ساله بود، به خاطر امتیازات ویژه‌ای که داشت، ابراز علاقه و محبت به خصوصی نسبت به وی نشان می‌داد؛ این امر موجب حسادت برادرانش گردید. تا اینکه دست به حیلهای زده و او را از پدر جدا نمودند. برادران به بهانه‌ی گردش، یوسف را به صحرا برده و در چاه انداختند. وی به وسیله‌ی کاروانی که از آن چاه آب برمی‌داشتند، بیرون آمد و جهت فروش به مصر برده شد. او در مصر، توسط پادشاه آن زمان خریداری شد و در خانه‌ی او پرورش یافت. یوسف در عنفوان جوانی مورد عشق و کامجویی همسر عزیز مصر قرار گرفت، اما پاکی یوسف به او اجازه‌ی گناه نداد تا این‌که به دلیل سرپیچی از این خواسته، ‌به زندان افکنده شد. یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد و همین امر موجب شد که سالیان بعد با یادکرد یکی از زندانیان که خدمت‌گذار پادشاه بود، جهت تعبیر خواب پادشاه آن زمان، به قصر عزیز مصر راه یابد و با تدبیر حکیمانه در سالهای خشکسالی، توسط پادشاه به منصب خزانهداری و پس از آن به حکومتداری برسد.


شبی یوسف خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره در مقابل او سجده کردند؛ این خواب را با پدر خویش در میان گذاشت و یعقوب (علیه‌السلام) وی را از بازگو کردن آن برای برادران نهی نمود؛ اما برادران از خواب یوسف آگاهی یافتند و با نقشهی طراحی شده، وی را به صحرا بردند و پیراهنش را از تن او درآورده و در چاهی انداختند و غروب گریه‌کنان نزد پدر برگشتند:
[۱۹] حسينى شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشرى، ميقات‌، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج‌۶، ص۱۸۳.

«وَ جَاءُو عَلیَ‌ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ...» «و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند...» آنها طبق نقشهای که از قبل با هم طراحی کرده بودند، حیوانی را کشته و پیراهن یوسف را به خون آن آغشته نمودند؛ سپس پیراهن را به نزد یعقوب (علیه‌السلام) آورده و به وی وانمود کردند که یوسف به وسیله‌ی گرگ دریده شده و همین پیراهن خونآلود از او باقی‌مانده است. حضرت یعقوب هنگام وداع با یوسف، پیراهنی را که از جد خود ابراهیم خلیل‌الرحمان (علیه‌السلام) به ارث برده بود، در حرزی قرار داد و به دور گردن او انداخت. هنگامی که یوسف به صورت برهنه در چاه قرار گرفت، جبرئیل امین به نزد او آمد و پس از باز کردن گردن آویز، ‌آن پیراهن را بر بدن یوسف پوشانید.
[۲۳] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۳۳۱.



پس از این‌که یوسف به خاطر حسادت برادران در چاه افتاد و توسط کاروان از چاه بیرون کشیده شد،
[۲۴] مشهدى قمى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، ‌۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج‌۶، ص۲۸۸.
به عزیز مصر که از نعمت فرزند بی بهره بود، فروخته شد و دوران نوجوانی خود را در آن‌جا گذراند.
[۲۵] فضل الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص۱۷۹، بیروت، دارالملاك، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
یوسف در سن بلوغ و جوانی، مورد عشق و علاقه‌ی افراطی همسر عزیز مصر قرار گرفت و این امر موجب گردید که زلیخا همسر عزیز مصر از یوسف طلب کامجویی نماید. او برای این کار، تمام اسباب و مقدمات را جهت به دام هوس انداختن یک جوان بالغ فراهم نمود و خود را برای او مزین کرد. یوسف که ایمان به خدا و محبت الهی، سرتاسر وجود او را به خود مشغول کرده بود و در دلش ذره‌ای جا برای غیر خدا خالی نگذاشته بود نه تنها خود را به این گناه بزرگ آلوده ننمود، بلکه برای نجات خود از این مهلکه‌ی خطرناک، اقدام به فرار کرد و به سوی در دوید. به دنبال فرار یوسف، زلیخا که خود را بازنده‌ی این میدان میدید، نیز به سوی او دوید و با گرفتن لباس یوسف، موجب پاره شدن پیراهن او گردید: «وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَا الْبَابِ...» «و هر دو به سوی در دویدند (درحالی‌که همسر عزیز، یوسف را تعقیب می‌کرد) و پیراهن او را از پشت کشید و پاره کرد و در این هنگام، آقای آن زن را، دم در یافتند!...» واژه‌ی "قُدّ" به معنای پاره کردن و بریدن چیزی از درازا و طول است. سیاق آیه نشان میدهد که مسابقه‌ی یوسف و زلیخا برای رسیدن به در، بر خلاف اهداف یکدیگر بود. یوسف برای فرار از ورطه‌ی گناه به سوی در دوید و زلیخا جهت جلوگیری از خروج وی که این امر موجب پاره شدن پیراهن یوسف گردید. در پی دویدن یوسف و زلیخا، در باز شد؛ در همان حین همسر زلیخا (عزیز مصر) پشت در ایستاده بود. زلیخا برای این‌که خود را از این گناه تبرئه نماید، تمام تقصیر و گناه را به جانب یوسف انداخت و گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!» یوسف که برده‌ی او و جوانی مجرد بود و همین امر موجب میشد بیش‌تر در مظنه‌ی اتهام قرار بگیرد، به گناهکار بودن زلیخا و بی‌گناهی خودش زبان گشود. به لطف خدا شاهدی از خاندان زلیخا در آن‌جا حضور داشت که از جانب خدا مأمور شد تا روشی را برای تشخیص گناهکار به آن‌ها ارائه نماید و این داوری مورد پسند عزیز مصر قرار گرفت. این شاهد، بنا بر روایات اسلامی، کودکی در گهواره بود که به اذن خدای متعال لب به سخن گشود:
[۳۵] بحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ‌تهران، ‌بنياد بعثت، ‌ ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۱۶۰.
«... وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ وَ إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ» «... و در این هنگام، شاهدی از خانواده‌ی آن زن شهادت داد که: اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن زن راست می‌گوید، و او از دروغگویان است و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ می‌گوید، و او از راستگویان است.» مفهوم کلام این است که اگر پیراهن از جلو پاره شده باشد، دال بر این است که تقاضا از طرف یوسف بوده و آن دو با هم مشاجره می‌کردهاند و آن زن برای دفاع از خود با او گلاویز شده بود؛ اما اگر از پشت پاره شده باشد، معلوم میشود که تقاضا توسط زلیخا صورت گرفته و یوسف در حال فرار بوده، که وی پیراهن یوسف را از پشت کشیده و همین موجب پارگی آن شده است. «فَلَمَّا رَءَا قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ» «هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او (یوسف‌) از پشت پاره شده، گفت: این از مکر و حیله‌ی شما زنان است که مکر و حیله‌ی شما زنان، عظیم است!» عزیز مصر با دقت در نحوه‌ی پارگی پی برد که در این ماجرا همسر خودش گناهکار است، ولی برای این‌که از بی آبرویی همسرش جلوگیری شود، سعی نمود به نحوی به این قضیه خاتمه دهد؛ در نتیجه با تهدید همسرش، یوسف راهی زندان شد.


حضرت یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد
[۴۱] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۳۵۸.
و سالیان بعد با راهنمایی یکی از آندو، برای تعبیر خواب پادشاه آن زمان به قصر عزیز مصر راه یافت و با تعبیر درست، توسط پادشاه به منصب خزانهداری
[۴۳] تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص۲۳۰.
و پس از آن به حکومتداری مصر رسید. در سالهای خشکسالی که سرزمین کنعان نیز به قحطی سختی دچار شده بود، برادران یوسف برای تهیه‌ی آذوقه راهی مصر شدند. آنها ابتدا یوسف را نشناختند؛ اما پس از چند بار مراجعه، یوسف خودش را معرفی کرد و آن‌ها فهمیدند که عزیز مصر همان برادر خودشان است.
[۴۷] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۴۰۰.
یوسف وقتی از وضعیت پدرش مطلع گشت
[۴۸] قرشى، سید علىاكبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران‌، بنیاد بعثت، ‌۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۱۷۵.
که یعقوب نبی (علیه‌السلام) بر اثر گریه‌ی زیاد در فراق فرزند گمشده‌ی خویش، به نابینایی مبتلا شده بود.
[۴۹] صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم‌، فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم‌، ج‌۱۵، ص۱۸۱.
یوسف نبی (علیه‌السلام) برای این‌که پدر را از وجود خود آگاه نماید، پیراهن خود را که از آبا و اجداد خود به ارث برده بود، به یکی از برادران سپرد تا آن را به کنعان برده و به پدر برساند: «اذْهَبُواْ بِقَمِیصیِ هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلیَ‌ وَجْهِ أَبیِ یَأْتِ بَصِیرًا» «این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا می‌شود!» در مورد این پیراهن گفته شده که یوسف آن را از حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به ارث برده بود و زمانی که ابراهیم نبی توسط نمرود به آتش انداخته شد، جبرئیل از جانب خداوند این لباس را برای او فرستاد تا از سوختن در آتش در امان بماند.
[۵۱] حسينى شيرازى، سيدمحمد، تقريب القرآن إلى الأذهان، ‌بيروت، دارالعلوم، ‌۱۴۲۴ق، چاپ ‌اول، ج‌۳، ص۴۰.
وقتی که برادران یوسف قرار شد خبر سلامتی او را برای پدرشان برسانند، از ناحیه‌ی جبرئیل به او دستور رسید که این پیراهن خود را که بوی بهشت داشت و شفابخش بیماران بود، به سوی یعقوب نبی بفرستد تا او بر چشمان خود مالیده و از نابینایی نجات پیدا کند.
[۵۲] سبزوارى نجفى، محمد بن حبيب الله، الجديد فى تفسير القرآن المجيد، بيروت‌، دارالتعارف‌، ‌۱۴۰۶ق، چاپ اول، ج‌۴، ص۸۱.
این پیراهن به صورت ارث، در بین پیامبران گشت تا این‌که به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) رسید و پس از ایشان ائمه معصومین (علیهم‌السلام) آن را به ارث برده و هم اکنون نیز در نزد مهدی موعود (علیه‌السلام) قرار دارد.
[۵۳] الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج‌۱۵، ص۱۹۷.
یکی از برادران یوسف به نام یهودا که پیراهن خون آلود او را نیز به نزد پدر برده بود، از او درخواست شد تا برای جبران گذشته‌ی خویش، لباس را به کنعان برساند و پدر بزرگوارش را شادمان کند.
[۵۴] كاشانى، ملا فتح الله‌، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ‌تهران، كتابفروشى محمدحسن علمى، ۱۳۳۶ش، ج‌۵، ص۷۵.
«فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَئهُ عَلیَ‌ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا» «امّا هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند، ناگهان بینا شد!» حضرت یعقوب با آن پیراهن بینایی خود را بازیافت و علاوه بر آن قوای بدنی او نیز که به خاطر کهولت سن و غم فراق فرزند از دست رفته بود، دوباره به بدنش بازگشت. پس از آن یعقوب نبی همراه خانواده و پسرانش برای زندگی مجدد با یوسف، با دعوت ایشان راهی کشور مصر شدند.
[۵۶] الجديد في تفسير القرآن المجيد، ج‌۴، ص۸۳.



(۱) آذر نوش، آذر تاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴ش، چاپ پنجم.
(۲) مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، ۱۳۶۰ش.
(۳) طبرسی، فضل بن حسن‌، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش، چاپ سوم.
(۴) ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیتا.
(۴) مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول.
(۵) حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، میقات‌، ۱۳۶۳ش، چاپ اول.
(۶) صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم‌، فرهنگ اسلامی‌، ۱۳۶۵ش..
(۷) فیض کاشانی، ملا محسن، ‌تفسیر الصافی، ‌تهران، ‌صدر، ۱۴۱۵ق، چاپ ‌دوم.
(۸) قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران‌، بنیاد بعثت، ‌۱۳۷۷ش، چاپ سوم.
(۷) مشهدی قمی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ‌۱۳۶۸ش.
(۸) فضل الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
(۹) طباطبایی (علامه)، سید محمدحسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ‌قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ‌۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.
(۱۰) راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق‌، چاپ اول.
(۱۱) فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ‌۱۴۲۰ق، چاپ سوم.
(۱۲) طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
(۱۳) کاشانی، ملا فتح الله‌، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ‌تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی، ۱۳۳۶ش.
(۱۴) حسینی شیرازی، سیدمحمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ‌بیروت، دارالعلوم، ‌۱۴۲۴ق، چاپ ‌اول.
(۱۵) سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت‌، دارالتعارف‌، ‌۱۴۰۶ق، چاپ اول.


۱. آذر نوش، آذر تاش، فرهنگ معاصر عربي- فارسي، تهران، نشر ني، ۱۳۸۴ش، چاپ پنجم، ص۵۶۰.
۲. مصطفوى، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، ۱۳۶۰ش، ج‌۹، ص۳۱۹.
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۸.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۵.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۶-۲۸.    
۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۳.    
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۶.    
۸. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۳۱۹.
۹. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بيتا، ج‌۱، ص۴۳۶.
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷.    
۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.    
۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳-۴۵.    
۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۶.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج‌۱۰، ص۵.    
۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۴-۵.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰-۱۸.    
۱۹. حسينى شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشرى، ميقات‌، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج‌۶، ص۱۸۳.
۲۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۸.    
۲۱. تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۳۴۴.    
۲۲. فیض کاشانی، ملا محسن، ‌تفسیر الصافی، ‌تهران، ‌صدر، ۱۴۱۵ق، چاپ ‌دوم، ج‌۳، ص۱۰.    
۲۳. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۳۳۱.
۲۴. مشهدى قمى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، ‌۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج‌۶، ص۲۸۸.
۲۵. فضل الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص۱۷۹، بیروت، دارالملاك، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم.
۲۶. تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۳۶۶.    
۲۷. طباطبایی(علامه)، سید محمدحسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۲۷، ‌قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ‌۱۴۱۷ق، چاپ پنجم.    
۲۸. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۴۰.    
۲۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۵.    
۳۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق‌، چاپ اول، ص۶۵۷.    
۳۱. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ‌۱۴۲۰ق، چاپ سوم، ج‌۱۸، ص۴۴۴.    
۳۲. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ‌۱۴۲۰ق، چاپ سوم، ج‌۱۸، ص۴۴۴.    
۳۳. تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۳۸۵.    
۳۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۴۲.    
۳۵. بحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ‌تهران، ‌بنياد بعثت، ‌ ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۱۶۰.
۳۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۶-۲۷.    
۳۷. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۴۲.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۸.    
۳۹. تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۳۸۶.    
۴۰. طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج‌۶، ص۱۳۴.    
۴۱. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۳۵۸.
۴۲. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۸۸.    
۴۳. تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۲، ص۲۳۰.
۴۴. تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص۵.    
۴۵. تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص۱۶.    
۴۶. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۶، ص۱۵۹.    
۴۷. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۵، ص۴۰۰.
۴۸. قرشى، سید علىاكبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران‌، بنیاد بعثت، ‌۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۱۷۵.
۴۹. صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم‌، فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم‌، ج‌۱۵، ص۱۸۱.
۵۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۳.    
۵۱. حسينى شيرازى، سيدمحمد، تقريب القرآن إلى الأذهان، ‌بيروت، دارالعلوم، ‌۱۴۲۴ق، چاپ ‌اول، ج‌۳، ص۴۰.
۵۲. سبزوارى نجفى، محمد بن حبيب الله، الجديد فى تفسير القرآن المجيد، بيروت‌، دارالتعارف‌، ‌۱۴۰۶ق، چاپ اول، ج‌۴، ص۸۱.
۵۳. الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج‌۱۵، ص۱۹۷.
۵۴. كاشانى، ملا فتح الله‌، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ‌تهران، كتابفروشى محمدحسن علمى، ۱۳۳۶ش، ج‌۵، ص۷۵.
۵۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۶.    
۵۶. الجديد في تفسير القرآن المجيد، ج‌۴، ص۸۳.



پژوهشگده باقر العلوم، برگرفته از مقاله «پیراهن یوسف».    


رده‌های این صفحه : تاریخ انبیاء | حضرت یوسف | قصص قرآنی




جعبه ابزار