پول اصحاب کهف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب کهف هنگامی که از خواب
بیدار شدند یکی از آنها برای تهیه غذا به شهر رفت از دگرگونی
شهر متعجب شد و شگفتی او هنگامی فزونی يافت که نانوای شهر با ديدن سکهای که متعلق به بيش از ۳۰۰ سال پيش بود، ازوی پرسيد: آيا گنجی يافتهای؟ به تدريج مردم از قراين حال فهميدند که اين مرد يکی از چند جوانی است که نامشان را در تاريخ ۳۰۰
سال پيش خوانده و شنيدهاند.
در
قرآن به اطلاع یافتن مردم شهر
اصحاب کهف با دیدن
پولهای دوران گذشته از سرگذشت خفتگان در
غار اشاره شده است آنجاکه میفرماید:
وکذلک بعثنـهم لیتسآءلوا بینهم... فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه ولیتلطف ولایشعرن بکم احدا..(و اين چنين بيدارشان كرديم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند گويندهاى از آنان گفت چقدر ماندهايد گفتند روزى يا پارهاى از روز را ماندهايم سرانجام گفتند پروردگارتان به آنچه ماندهايد داناتر است اينك يكى از خودتان را با اين
پول خود به شهر بفرستيد تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزهتر است و از آن غذايى برايتان بياورد و بايد
زیرکی به خرج دهد و هيچ كس را از حال شما آگاه نگرداند).
وکذلک اعثرنا علیهم...(و بدين گونه مردم آن ديار را بر حالشان آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده
خدا راست است و در فرا رسيدن قيامت هيچ شكى نيست هنگامى كه ميان خود در كارشان با يكديگر نزاع مىكردند پس عدهاى گفتند بر روى آنها ساختمانى بنا كنيد پروردگارشان به حال آنان داناتر است سرانجام كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند حتما بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد).
و شاید این سخن به خاطر آن بود که از وضع
قیافه و موها و ناخنها و همچنین طرز لباسهایشان در
شک فرو رفتند که نکند این یک خواب غیر عادى باشد.
ولى به هر حال سخت احساس گرسنگى و نیاز به
غذا مى کردند چون ذخیرههاى بدن آنها تمام شده بود، لذا نخستین پیشنهادشان این بود: سکه نقرهاى را که با خود دارید به دست یکى از نفرات خود بدهید و او را به شهر بفرستید، تا برود و ببیند کدامین فروشنده غذاى پاکترى دارد، به مقدار
روزی و نیاز از آن براى شما بیاورد (فابعثوا احدکم بورقکم هذه الى المدینة فلینظر ایها ازکى طعاما فلیاتکم برزق منه ).
اما باید نهایت دقت را به خرج دهد، و هیچکس را از وضع شما آگاه نسازد (و لیتلطف و لا یشعرن بکم احدا).
چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند و بر شما دست یابند یا سنگسارتان مى کنند یا به
آئین خویش (آئین بت پرستى ) باز مى گردانند (انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم او یعیدوکم فى ملتهم ).
و در آن صورت هرگز روى نجات و رستگارى را نخواهید دید (و لن تفلحوا اذا ابدا).
یکی دیگر از مواردی که در قرآن به آن توجه شده است، رواج
پول و سکه در زمان
اصحاب کهف میباشد همچنانکه میفرماید:
... قالوا ربکم اعلم بما لبثتم فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه ولیتلطف ولایشعرن بکم احدا (و اين چنين بيدارشان كرديم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند گويندهاى از آنان گفت چقدر ماندهايد گفتند روزى يا پارهاى از روز را ماندهايم سرانجام گفتند پروردگارتان به آنچه ماندهايد داناتر است اينك يكى از خودتان را با اين
پول خود به شهر بفرستيد تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزهتر است و از آن غذايى برايتان بياورد و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از حال شما آگاه نگرداند).
«ورق» به
نقره و نیز دراهم (سکههایی که از نقره ساخته شود) گفته میشود.
وقتى فرستاده
اصحاب کهف از میان رفقایش بیرون آمد وداخل شهر شد تا به خیال خود از همشهرى هاى خود که دیروز از میان آنان بیرون شده بود غذائى بخرد شهر دیگرى دید که به کلى وضعش با شهر خودش متفاوت بود، ودر همه عمرش چنین وضعى ندیده بود، علاوه مردمى را هم که دید غیر همشهرى هایش بودند. اوضاع واحوال نیز غیر آن اوضاعى بود که دیروز دیده بود.هر لحظه به حیرتش افزوده مى شود، تا آنکه جلودکانى رفت تا طعامى بخرد
پول خود را به اوداد که این را به من طعام بده - واین
پول در این شهر
پول رایج سیصد
سال قبل بود - گفتگوومشاجره بین دکاندار و خریدار در گرفت ومردم جمع شدند، وهر لحظه قضیه ، روشن تر از پرده بیرون مى افتاد، ومى فهمیدند که این جوان از مردم سیصد سال قبل بوده ویکى از همان گمشده هاى آن عصر است که مردمى موحد بودند، ودر
جامعه مشرک زندگى مى کردند، وبه خاطر حفظ
ایمان خود از
وطن خود
هجرت واز مردم خود گوشه گیرى کردند، ودر غارى رفته آنجا به خواب فرورفتند، وگویا در این روزها خدا بیدارشان کرده والان منتظر آن شخصند که برایشان طعام ببرد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۴۹، برگرفته از مقاله «پول اصحاب کهف». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۴۴، برگرفته از مقاله «پول اصحاب کهف».