• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پوشاک پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نوع پوشش و پوشاک حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنچه که بیش از همه توجه را به خود معطوف می‌دارد، بی‌تکلفی ایشان است. لباسش چون دیگر مردم بود، ساده و ارزان، در عین حال بسیار تمیز و مرتب و بر این پاکیزگی تاکید می‌ورزیدند.



بی‌گمان لباس می‌تواند نمودی از افکار و‌اندیشه‌های پنهان هر فرد باشد. انسان‌ها خواسته و ناخواسته با طرح و رنگ و نوع پوششی که از خود ارائه می‌دهند، نیم‌رخی از وجودشان را به دیگران می‌نمایانند و به افراد دیگر این امکان را می‌دهند که با تامل و کنکاش در چگونگی پوشش آنها‌، به ابعادی نهفته از شخصیت درونی آنها پی‌برده، آنها را بهتر بشناسند؛ چرا که «از کوزه برون همان تراود که در اوست» بیان نوع پوشش و لباس‌های حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فتح بابی است در جهت شناخت هر چه بیشتر ایشان، خاصه که ایشان به فرموده خداوند در قرآن، اسوه‌ای حسنه برای جهانیان است.


درباره پوشش و پوشاک حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنچه که بیش از همه توجه را به خود معطوف می‌دارد، بی‌تکلفی ایشان است. لباسش چون دیگر مردم بود، ساده و ارزان، در عین حال بسیار تمیز و مرتب و بر این پاکیزگی تاکید می‌ورزیدند. هر چه برایش فراهم می‌شد، می‌پوشید. اعم از اینکه لنگ باشد یا پیراهن، جبه یا غیر آن باشد. چرا که لباسش پوشش بود نه مایه فخرش، از اینکه لباس مایه فخر مردم گردد بشدت بی‌زار بود و از آن نهی می‌فرمود و آن را موجب لعن ملائکه آسمانها و زمین می‌دانست.
[۳] مجلسی، محمد باقر، حلیة المتقین، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۴، ص۶.
بسیار می‌شد که جز یک روپوش لباسی دیگر به تن نداشت و دو سوی آن را میان شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس بر جنازه‌ها با مردم نماز می‌خواند و کارهای روزمره را انجام می‌دادند.
[۵] حمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۱۶۰.
گاه عبای کهنه وصله‌داری به تن می‌کرد و می‌فرمود: «من بنده‌ام و لباس بندگان را می‌پوشم.» بسیار می‌شد که لباس خشن به بر می‌کرد و از جمله وصایایش به ابوذر پوشیدن لباس خشن و جامه درشت بود تا غرور و خودخواهی به شخص راه نیابد.
[۷] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۴۱۷.
بلندای لباسش تا بالای قوزک پا بود. و بیشتر از این را روا نمی‌داشتند و آن را نهی می‌کردند.
روپوشی را که به تن می‌کردند تا نصف ساق پایشان را می‌پوشاند. روپوشی که حضرت به بر می‌کردند معمولا قمیصی بود گشاد با آستین‌هایی تنگ که تا انگشتان دستشان را در بر می‌گرفت.
[۱۰] ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۹.
به لباس گشاد علاقه داشتند و لباس تنگ را وا می‌گذاشتند.
[۱۱] ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۷۶.
[۱۲] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۶۳.
بر ایشان راحت‌ترین لباس، لباسی بود که قابل تاشدن باشد.
[۱۳] ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۸.
[۱۴] الحمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۲۸۷.
غیر از لباس‌هایی که در روز‌های جمعه به تن می‌کردند و دو جامه داشتند که خاص روزهای جمعه بود.
[۱۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
شلوار می‌پوشیدند، شلواری را که به بر می‌کردند نیز به مانند لباسهایشان از قوزک پایشان فراتر نمی‌رفت.
[۱۶] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۰۷.
زمانی هم که شلوار نداشتند لباس بلندی می‌پوشیدند بنام «شحله» که کار شلوار را می‌کرد،
[۱۷] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۶۹.
می‌فرمودند: «هر که پیراهن بلند پیدا نکند شلوار بپوشد.»
[۱۸] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۴.
و «امت من از بی‌شلواری و عریانی رانها نهی شده‌اند.»
[۱۹] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۱.
گاه پارچه‌ای راه راه به تن می‌کردند و از آن شلوار تهیه می‌کردند که به تن حضرت بسیار زیبا می‌آمد، بواسطه آن که سیاهی آن با سفیدی ساق و پشت پای حضرت کاملا تناسب داشت.
[۲۰] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۶۹.

بنابر سنت انبیا پیراهن را قبل از شلوارشان می‌پوشیدند.
[۲۱] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۲.
لباس را همواره از جانب راست می‌پوشیدند و از طرف چپ بیرون می‌آوردند.
[۲۲] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۳.
[۲۳] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
روزهای جمعه آغازین روز پوشیدنی‌های نوشان بود.
[۲۴] علل المتناهیه، پیشین، ص۶۸۲.
[۲۵] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۳، چاپ اول، ج۷، ص۲۷۱.
همواره عادتشان بر این بود که لباس نوشان را با حمد خدا بپوشند و بعد جامه کهنشان را انفاق کنند و بدین کار نیز توصیه می‌فرمودند.
[۲۶] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۳، چاپ اول، ج۷، ص۷۱.
[۲۷] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ج۶، ص۴۵۸.



به رسم انبیا سلف (علیه‌السّلام) کتان می‌پوشیدند.
[۲۸] شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۲، ص۶۱۳.
اما قالب لباسشان از پنبه بود، جز در مواقع بیماری و ناچاری لباس پیشمین و مویین نمی‌پوشیدند.
[۲۹] شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۲، ص۶۱۳.



بیشتر لباس‌هایشان سفید بود.
[۳۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، قم، مکتبه الدواری، ج۱، ص۳۹۸..
[۳۱] بیهقی، احمد بن حسن، سنن الکبری، لبنان، دارالفکر، ج۳، ص۳۳.
[۳۲] بیهقی، احمد بن حسن، سنن الکبری، لبنان، دارالفکر، ج۵، ص۴۰۲.
می‌فرمودند: «خیر ثیابکم البیاض، فیلبسه احیاکم و کفنوا فیه موتاکم» چرا که لباس سفید اطیب و اطهر لباس‌هاست.
[۳۴] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۶۰.
لباس سبز را دوست می‌داشت.
[۳۵] ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، تحقیق مجتبی عراقی، قم، چاپخانه سید الشهدا (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۲۱۴.
[۳۶] صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ترجمه محمد جواد ذهنی تهرانی، قم، انتشارات مومنین، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۱۳۳.
[۳۷] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحفر الفقیه، تحصیح علی اکبر غفاری، موسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ج۱، ص۲۵۱.
[۳۸] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۴۹.
عباهای سبزی داشتند که گاهی به شانه می‌انداختند.
[۳۹] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۵.
[۴۰] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۸.
از لباس سیاه کراهت داشت مگر در سه چیز: عمامه، کفش، عبا.
[۴۱] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۵۱.
[۴۲] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، ابن شهر آشوب، قم، انتشارات علامه، ج۱، ص۱۷۱.
عبایش سیاه بود.
[۴۳] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۲.
برد سرخی نیز داشت که روز جمعه و عیدین می‌پوشید.
[۴۴] ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۹.
[۴۵] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۲۰.
[۴۶] الحمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۱۸۴.
بسیار می‌شد که تمامی لباس‌هایشان حتی عمامه شان را با زعفران رنگ می‌کرد.
[۴۷] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.
[۴۸] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۰.



عرق چین‌های راه راه سفید مصری بسر می‌گذاشت،
[۴۹] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۶۱.
گاهی آن را زیر عمامه و گاه تنها بسر می‌کرد
[۵۰] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۷.
[۵۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحفر الفقیه، تحصیح علی اکبر غفاری، موسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ج۴، ص۱۷۸.
[۵۲] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۶۱.
و گاهی نیز آن را از سر بر می‌داشت و شالی به سر و پیشانی می‌بست.
[۵۳] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیر خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۳، ج۷، ص۲۸۷.
چند قسم کلاه داشت، زمانی کلاه بلند یمنی بسر می‌کرد و زمانی دیگر کلاهی سیاه؛ کلاه جنگش از دو طرف اضافه‌ای داشت که گوش‌های ایشان را می‌پوشاند.
[۵۴] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۷.
ابن عباس می‌گوید: حضرت سه کلاه داشت: کلاه سفید مصری و دیگر کلاهی از برد حبره، کلاه سفرشان نیز گوشه‌دار بود.
[۵۵] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.



عمامه‌ای از سنجاب داشت.
[۵۶] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۳۱۹.
[۵۷] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۱.
عمامه‌ای نیز از خز سیاه داشت که در سفر و غیر سفر به سر می‌کرد و اگر عمامه نداشت دستمالی به سر می‌بست. روز جمعه و عیدین بیرون نمی‌آمدند مگر با عمامه، عمامه‌ای که یک سر پارچه‌اش را از بین کتف‌ها دور داده و به شانه می‌انداخت.
[۵۹] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۴.
[۶۰] ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۹.
بلندی پارچه عمامه‌اش به‌اندازه‌ای بود که آن را سه یا پنج دور بر سرشان می‌پیچیدند.
[۶۱] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.
[۶۲] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۳۱۹.
[۶۳] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
بر خوب بستن عمامه تاکید داشتند و آن را تاج عرب می‌دانستند.
[۶۴] طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۹.
عمامه روز جمعه‌شان «سحاب» نام داشت تا اینکه آن را به حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) بخشیدند.


همه نوع کفش می‌پوشید اما بر پوشیدن نعلین خوب تاکید داشتند،
[۶۶] مجلسی، محمد باقر، حلیه المتقین، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۴، ص۱۲.
می‌فرمودند: «هر که نعلین ندارد کفش بپوشد»
[۶۷] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
نعلینش ظریف بود و پاشنه‌دار و نوکش هم تیز نبود.
[۶۸] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
سنت‌شان بر این بود که پس و پیش و بلند و میانش تهی باشد تا کف نعلین کاملا به زمین نچسبد.
[۶۹] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۷۳.
چهار جفت کفش داشتند که از خیبر به ایشان رسید. دو نعلین دباغی شده نیز داشتند که موهای آن گرفته شده بود. کفش ساده سیاهی نیز داشتند که هدیه نجاشی به ایشان بود.
[۷۰] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
بسیاری از اوقات هم که پوست دباغی نشده می‌پوشیدند.
[۷۱] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۷۳.
در پوشیدن کفش و نعلین نیز به مانند لباس‌هایشان ابتدا از پای راست آغاز کرده و در بیرون آوردنش پای چپ را مقدم می‌داشت.
[۷۲] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۵۰.



حضرت روز وفات لباسی از برد یمنی به تن داشت. از ایشان شلواری عمانی به همراه لباس‌های صحاری، جبه یمانی، عبای سفید، شلواری به طول پنج وجب، عبای بهاری راه راه رنگین و کلاهی کوچک به ارث ماند.
[۷۳] ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۸.



۱. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۰۳.    
۲. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ج۱، ص۱۷۳.    
۳. مجلسی، محمد باقر، حلیة المتقین، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۴، ص۶.
۴. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۴.    
۵. حمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۱۶۰.
۶. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۳.    
۷. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۴۱۷.
۸. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۳.    
۹. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۳.    
۱۰. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۹.
۱۱. ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۷۶.
۱۲. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۶۳.
۱۳. ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۸.
۱۴. الحمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۲۸۷.
۱۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
۱۶. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۰۷.
۱۷. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۶۹.
۱۸. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۴.
۱۹. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۱.
۲۰. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۶۹.
۲۱. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۲.
۲۲. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۹۳.
۲۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
۲۴. علل المتناهیه، پیشین، ص۶۸۲.
۲۵. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۳، چاپ اول، ج۷، ص۲۷۱.
۲۶. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۳، چاپ اول، ج۷، ص۷۱.
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ج۶، ص۴۵۸.
۲۸. شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۲، ص۶۱۳.
۲۹. شیخ صدوق، خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۲، ص۶۱۳.
۳۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، قم، مکتبه الدواری، ج۱، ص۳۹۸..
۳۱. بیهقی، احمد بن حسن، سنن الکبری، لبنان، دارالفکر، ج۳، ص۳۳.
۳۲. بیهقی، احمد بن حسن، سنن الکبری، لبنان، دارالفکر، ج۵، ص۴۰۲.
۳۳. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۳.    
۳۴. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۶۰.
۳۵. ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، تحقیق مجتبی عراقی، قم، چاپخانه سید الشهدا (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۲۱۴.
۳۶. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ترجمه محمد جواد ذهنی تهرانی، قم، انتشارات مومنین، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۱۳۳.
۳۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحفر الفقیه، تحصیح علی اکبر غفاری، موسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ج۱، ص۲۵۱.
۳۸. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۴۹.
۳۹. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۵.
۴۰. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۸.
۴۱. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۵۱.
۴۲. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، ابن شهر آشوب، قم، انتشارات علامه، ج۱، ص۱۷۱.
۴۳. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۲.
۴۴. ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۹.
۴۵. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۱۲۰.
۴۶. الحمیری، عبداله ابن جعفر، قرب السناد (الجعفریات)، تصحیح احمد صادق اردستانی، قم، موسسه الثقافه الاسلامیه مکوشانپور، ۱۴۱۷، ص۱۸۴.
۴۷. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.
۴۸. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۰.
۴۹. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۶۱.
۵۰. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۷.
۵۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحفر الفقیه، تحصیح علی اکبر غفاری، موسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ج۴، ص۱۷۸.
۵۲. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ص۴۶۱.
۵۳. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیر خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۳، ج۷، ص۲۸۷.
۵۴. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۷.
۵۵. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.
۵۶. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۳۱۹.
۵۷. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت ف دار الصادر و دار بیروت، ۱۹۶۰، ج۱، ص۴۵۱.
۵۸. طباطبایی، محمد حسین، سنت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵، چاپ ۱۲، ص۱۷۴.    
۵۹. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۴.
۶۰. ابی حنیفه، نعمان بن محمد، دعائم السلام، تحقیق اصف بن علی اصغر فیضی ف مصر، دارالمعارف، ج۲، ص۱۵۹.
۶۱. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۷۰.
۶۲. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۳۱۹.
۶۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۹۸۳، چاپ دوم، ص۲۵۱.
۶۴. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۲۲۹.
۶۵. طبرسی، رضی الدین ابی نصر، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی، ص۳۶.    
۶۶. مجلسی، محمد باقر، حلیه المتقین، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۴، ص۱۲.
۶۷. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
۶۸. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
۶۹. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۷۳.
۷۰. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۷.
۷۱. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۷۳.
۷۲. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۵۰.
۷۳. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۴۱۸.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پوشاک پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۲۹.    






جعبه ابزار