پوشاک پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نوع پوشش و
پوشاک حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنچه که بیش از همه توجه را به خود معطوف میدارد، بیتکلفی ایشان است. لباسش چون دیگر مردم بود، ساده و ارزان، در عین حال بسیار
تمیز و مرتب و بر این پاکیزگی تاکید میورزیدند.
بیگمان
لباس میتواند نمودی از افکار واندیشههای پنهان هر فرد باشد. انسانها خواسته و ناخواسته با طرح و رنگ و نوع پوششی که از خود ارائه میدهند، نیمرخی از وجودشان را به دیگران مینمایانند و به افراد دیگر این امکان را میدهند که با تامل و کنکاش در چگونگی پوشش آنها، به ابعادی نهفته از شخصیت درونی آنها پیبرده، آنها را بهتر بشناسند؛ چرا که «از کوزه برون همان تراود که در اوست» بیان نوع پوشش و
لباسهای
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فتح بابی است در جهت شناخت هر چه بیشتر ایشان، خاصه که ایشان به فرموده
خداوند در
قرآن، اسوهای حسنه برای جهانیان است.
درباره پوشش و
پوشاک حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنچه که بیش از همه توجه را به خود معطوف میدارد، بیتکلفی ایشان است. لباسش چون دیگر مردم بود، ساده و ارزان، در عین حال بسیار
تمیز و مرتب و بر این پاکیزگی تاکید میورزیدند.
هر چه برایش فراهم میشد، میپوشید. اعم از اینکه لنگ باشد یا پیراهن، جبه یا غیر آن باشد.
چرا که لباسش پوشش بود نه مایه فخرش، از اینکه
لباس مایه
فخر مردم گردد بشدت بیزار بود و از آن
نهی میفرمود و آن را موجب
لعن ملائکه آسمانها و
زمین میدانست.
بسیار میشد که جز یک روپوش
لباسی دیگر به تن نداشت و دو سوی آن را میان شانهاش گره میزد و با همان
لباس بر جنازهها با مردم
نماز میخواند و کارهای روزمره را انجام میدادند.
گاه عبای کهنه وصلهداری به تن میکرد و میفرمود: «من بندهام و
لباس بندگان را میپوشم.»
بسیار میشد که
لباس خشن به بر میکرد و از جمله وصایایش به
ابوذر پوشیدن
لباس خشن و جامه درشت بود تا
غرور و
خودخواهی به شخص راه نیابد.
بلندای لباسش تا بالای قوزک پا بود.
و بیشتر از این را روا نمیداشتند و آن را نهی میکردند.
روپوشی را که به تن میکردند تا نصف ساق پایشان را میپوشاند.
روپوشی که حضرت به بر میکردند معمولا قمیصی بود گشاد با آستینهایی تنگ که تا انگشتان دستشان را در بر میگرفت.
به
لباس گشاد علاقه داشتند و
لباس تنگ را وا میگذاشتند.
بر ایشان راحتترین
لباس،
لباسی بود که قابل تاشدن باشد.
غیر از
لباسهایی که در روزهای
جمعه به تن میکردند و دو جامه داشتند که خاص روزهای جمعه بود.
شلوار میپوشیدند، شلواری را که به بر میکردند نیز به مانند لباسهایشان از قوزک پایشان فراتر نمیرفت.
زمانی هم که شلوار نداشتند
لباس بلندی میپوشیدند بنام «شحله» که کار شلوار را میکرد،
میفرمودند: «هر که پیراهن بلند پیدا نکند شلوار بپوشد.»
و «امت من از بیشلواری و عریانی رانها نهی شدهاند.»
گاه پارچهای راه راه به تن میکردند و از آن شلوار تهیه میکردند که به تن حضرت بسیار زیبا میآمد، بواسطه آن که سیاهی آن با
سفیدی ساق و پشت پای حضرت کاملا تناسب داشت.
بنابر
سنت انبیا پیراهن را قبل از شلوارشان میپوشیدند.
لباس را همواره از جانب راست میپوشیدند و از طرف چپ بیرون میآوردند.
روزهای جمعه آغازین روز پوشیدنیهای نوشان بود.
همواره عادتشان بر این بود که
لباس نوشان را با حمد خدا بپوشند و بعد جامه کهنشان را انفاق کنند و بدین کار نیز توصیه میفرمودند.
به رسم انبیا سلف (علیهالسّلام) کتان میپوشیدند.
اما قالب لباسشان از پنبه بود، جز در مواقع بیماری و ناچاری
لباس پیشمین و مویین نمیپوشیدند.
بیشتر
لباسهایشان
سفید بود.
میفرمودند: «خیر ثیابکم البیاض،
فیلبسه احیاکم و کفنوا فیه موتاکم»
چرا که
لباس سفید اطیب و اطهر
لباسهاست.
لباس سبز را دوست میداشت.
عباهای سبزی داشتند که گاهی به شانه میانداختند.
از
لباس سیاه
کراهت داشت مگر در سه چیز:
عمامه،
کفش،
عبا.
عبایش سیاه بود.
برد سرخی نیز داشت که روز جمعه و
عیدین میپوشید.
بسیار میشد که تمامی
لباسهایشان حتی عمامه شان را با زعفران رنگ میکرد.
عرق چینهای راه راه
سفید مصری بسر میگذاشت،
گاهی آن را زیر عمامه و گاه تنها بسر میکرد
و گاهی نیز آن را از سر بر میداشت و شالی به سر و پیشانی میبست.
چند قسم کلاه داشت، زمانی کلاه بلند یمنی بسر میکرد و زمانی دیگر کلاهی سیاه؛ کلاه جنگش از دو طرف اضافهای داشت که گوشهای ایشان را میپوشاند.
ابن عباس میگوید: حضرت سه کلاه داشت: کلاه
سفید مصری و دیگر کلاهی از برد حبره، کلاه سفرشان نیز گوشهدار بود.
عمامهای از سنجاب داشت.
عمامهای نیز از خز سیاه داشت که در سفر و غیر سفر به سر میکرد و اگر عمامه نداشت دستمالی به سر میبست.
روز جمعه و عیدین بیرون نمیآمدند مگر با عمامه، عمامهای که یک سر پارچهاش را از بین کتفها دور داده و به شانه میانداخت.
بلندی پارچه عمامهاش بهاندازهای بود که آن را سه یا پنج دور بر سرشان میپیچیدند.
بر خوب بستن عمامه تاکید داشتند و آن را تاج عرب میدانستند.
عمامه روز جمعهشان «
سحاب» نام داشت تا اینکه آن را به
حضرت امیرالمومنین (علیهالسّلام) بخشیدند.
همه نوع کفش میپوشید اما بر پوشیدن نعلین خوب تاکید داشتند،
میفرمودند: «هر که نعلین ندارد کفش بپوشد»
نعلینش ظریف بود و پاشنهدار و نوکش هم تیز نبود.
سنتشان بر این بود که پس و پیش و بلند و میانش تهی باشد تا کف نعلین کاملا به زمین نچسبد.
چهار جفت کفش داشتند که از
خیبر به ایشان رسید. دو نعلین دباغی شده نیز داشتند که موهای آن گرفته شده بود. کفش ساده سیاهی نیز داشتند که
هدیه نجاشی به ایشان بود.
بسیاری از اوقات هم که پوست دباغی نشده میپوشیدند.
در پوشیدن کفش و نعلین نیز به مانند
لباسهایشان ابتدا از پای راست آغاز کرده و در بیرون آوردنش پای چپ را مقدم میداشت.
حضرت روز
وفات لباسی از برد یمنی به تن داشت. از ایشان شلواری عمانی به همراه
لباسهای صحاری، جبه یمانی، عبای
سفید، شلواری به طول پنج وجب، عبای بهاری راه راه رنگین و کلاهی کوچک به
ارث ماند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پوشاک پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۲۹.