پرویز راجی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرویز راجی، آخرین
سفیر محمدرضا شاه در لندن و نمونهای از ناتوانی سیاست خارجی و سقوط سطح دیپلماتهای وزارت خارجه ایران در سالهای پایانی رژیم گذشته بود. وجود چنین دیپلماتهایی در
پایتخت، از جمله عوامل
سقوط و نابودی رژیم به شمار میرفت.
پرویز (کامران) راجی در ۱۳۱۵ شمسی در
تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین راجی،
فراماسون کابینه منوچهر اقبال، مدتی وزیر بهداری بود. پرویز، تحصیلات متوسطه خود را در آمریکا به پایان رساند.
در سال ۱۳۳۸ مدرک لیسانس اقتصاد را از دانشگاه کمبریج انگلیس دریافت کرد و در سال ۱۳۳۹ به استخدام وزارت نفت درآمد. وی در آنجا به لطف آشنایی و نشست و برخاستی که با
امیرعباس هویدا پیدا کرد، تا جایگاه ریاست دفتر او در شرکت نفت ترقی کرد و آنگاه که هویدا مسند نخستوزیری یافت، راجی نیز به سمت ریاست دفتر نخستوزیری برگزیده شد. پس از آن، چون مورد توجه
اشرف پهلوی قرار گرفت، به خدمت در
باند او پرداخت و در این راه تا به آنجا پیش رفت که عملا به صورت
زوج غیررسمی اشرف در آمد و به همین دلیل، در سن کم (شاید ۳۲ یا ۳۵سالگی) شغلهای حساسی داشت و در این روزهای پایانی،
سفیر ایران در انگلیس بود و تا زمان دولت
شاپور بختیار در همین سمت باقی ماند.
محمدرضا شاه در سال ۱۳۵۳، امیرتیمور را با پیشینه سفارت در
هند و شوروی، به سمت سفارت ایران در انگلیس گماشت. سفارت امیرتیمور با آغاز یک دوره بحرانی در روابط
ایران و انگلیس همزمان شد.
مطبوعات و رادیوی دولتی انگلیس از اواخر سال ۱۳۵۳ که شاه، سامانه تکحزبی را در ایران اعلام کرد، حملهها و انتقادهایی را علیه ایران، آغاز کرده بودند.
در این هنگام، حضور یک سفیر آگاه و کارآمد در لندن میتوانست از شمار این حملهها علیه ایران بکاهد، ولی امیرتیمور مردی خوشگذران و قمارباز بود و بیشتر وقت خود را در کازینوها سپری میکرد. شبزندهداریهای سفیر ایران و باختهای کلان او در قمارخانههای لندن، کم کم در روزنامهها و رسانههای لندن پیچید و بازخورد این
رسوایی در تهران، وزارت خارجه را به اندیشه اعزام سفیر دیگری به لندن انداخت.
خلعتبری، وزیر خارجه ایران و مامور بررسی، پیشنهاد چند
کاردار ورزیده را برای تصدی مقام سفارت در لندن داد، ولی هنوز مطالعات وی به پایان نرسیده بود که شاه، پرویز راجی را به عنوان سفیر مورد نظر برگزید.
خلعتبری از این گزینش شاه، شگفتزده شد، زیرا راجی،
جوان و بیتجربه بود که پس از مدت کوتاهی خدمت در شرکت نفت، به وزارت خارجه منتقل شد و بالاترین سمت دولتی او ریاست دفتر نخستوزیری بود. خلعتبری به گمان اینکه راجی از سوی هویدا به شاه سفارش شده بود، در اینباره اظهارنظری نکرد و اصولا کسی نبود که در برابر حرف شاه سخنی بگوید.
شاه، هنگام انتصاب راجی به این
سمت از رابطه وی با اشرف آگاه بود، ولی ظاهرا از نگاه او این مسئله مهم نبوده است. تنها نقطه مثبت زندگی راجی که نظر شاه را جلب کرد و دلیل
انتصاب وی هم شد، پیشینه تحصیل وی در دانشگاه کمبریج و چیرگی وی به زبان انگلیسی بود. جوانی راجی هم نقطه مثبتی بود و شاه، چنین میپنداشت که بهتر از گذشتگان میتواند با مطبوعات بیبیسی رابطه داشته باشد و از تبلیغات بیبیسی و مطبوعات انگلیس علیه
رژیم و شخص شاه جلوگیری کند.
ورود راجی به لندن، همزمان با
خودکشی امیرتیمور، سفیر برکنار شده ایران در آنجا بود. راجی در ۱۴ خرداد ۱۳۵۵ وارد لندن شد و فردای آن روز، خبر
مرگ امیر تیمور را به او دادند. سپس با سفر اشرف به لندن، این مسئله برای مدتی فراموش، و تمام توجهها به پذیرایی از اشرف معطوف شد.
ماموریت راجی در سفارت انگلیس ـ که شاه به سفارش اشرف و هویدا او را به این سمت فرستاده بود ـ این بود که با استفاده از دوستی دیرینه خود با محافل لندن و بهویژه بهرهگیری از هُنری که در جذب افراد هوسران و خوشگذران دارد، روابط مستحکمتری بین رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد.
همچنین وی وظیفه داشت، امور تجاری بین دو کشور و همچنین خریدهای تسلیحاتی شاه را از لندن هرچه بیشتر گسترش دهد و هرگونه که مصلحت اقتضا میکند، رجال و سردمداران انگلیس را با روشهایی همانند پرداخت وامهای سنگین، دادن رشوههای نقدی و جنسی، به دیدار از ایران، دعوت و با برگزاری مجالس باشکوه
خوشگذرانی در سفارت ایران، آنان را در سلک مبلغان رژیم شاه درآورد.
و از همه مهمتر اینکه راجی باید هر چه زودتر، راهی برای عطش باجخواهی و کنار آمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهرا مخالف شاه در انگلیس پیدا کند و به هر شیوهای، چه با دادن
امتیاز و چه بذل و بخششهای کلان، از گسترش مخالفت با
حکومت محمدرضا شاه جلوگیری کند. این کوششهای او در جلوگیری از مخالفتهای انگلیس در سازمان عفو بینالملل، شایان توجه است.
ماموریت دیگر او این بود که به رجال واخورده از رژیم شاه توجه کند و با ورشکستگان سیاسی ایران در خارج از
کشور همدردی کند تا با این راه، هم از مخالفتهایشان جلوگیری و هم از گرایش آنها به محافل ضد رژیم بکاهد.
راجی در تاریخ ۱۳۴۸ با اشرف آشنا شد و به سختی موردتوجه شدید او واقع شد. اشرف در ۱۰ آبان ۱۳۴۸
اسدالله علم، وزیر دربار شاهنشاهی، را مجبور کرد تا راجی را با عنوان کمک به کارهایش، در کمیته بینالمللی حقوق بشر، وابسته به سازمان ملل در آمریکا بگمارد.
او تا ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۹ همراه اشرف بود و در تاریخ ۲۴ اسفند سال ۱۳۴۹ با فرمان شاه به مقام سفارت در سازمان ملل نائل شد و طبق
ابلاغیه اسدالله علم سفیری راجی در سفارت ایران در سازمان ملل به دستور شاه بود و کلیه امور این ابلاغیه به اشرف پهلوی ارجاع داده شد.
همچنین در سندی درباره زندگینامه او که
ساواک در ۴ اسفند ۱۳۵۰ تنظیم کرده، آمده است:
«مشارالیه علاوه بر اشتغال در نخستوزیری، در دفتر اشرف هم مشغول به کار بوده و در اکثر مسافرتهای اشرف، وی در معیت معظمله به خارج میرود. وی امور دفتری والاحضرت را انجام میدهد. نامبرده از جهت صحت عمل و درستی، خوب و از لحاظ شایستگی و
مدیریت، متوسط است. »
اشرف پهلوی به دلیل داشتن خوی تنوعطلبی، پس از مدت کوتاهی از
معاشرت با مردان دلخواهش، آنها را از خویش دور میساخت، ولی در این میان، راجی یک استثنا بود، زیرا در مهمانیها، اشرف را در برابر چشم مهمانها به باد کتک میگرفت و الفاظ
رکیک و ناسزا به وی میگفت، جالب اینکه اشرف در برابر او
کرنش نشان میداد و حتی در مهمانیهای نیمهخصوصی به پای پرویز میافتاد و از او میخواست که وی را ببخشاید.
اشرف آنقدر
عاشق و دلباخته پرویز شده بود که چون پرویز با او قهر میکرد، نازش را به جان میخرید و حتی در برابر همگان با کمال بیحیایی به پرویز میگفت: «. . . من نوکرتم. من مخلصتم، غلط کردم. . . . » راجی نیز او را در حضور نزدیکانش
کتک میزد و اشرف از این کار او نه تنها ناراحت نمیشد، بلکه لذت هم میبرد.
در همین پیوند بیمارگونه بود که ناگهان، راجی از دبیر اولی به مقام سفارت در یکی از پایتختهای درجه اول دنیا، یعنی لندن رسید، اما او نمک خورد و نمکدان شکست و در مقام سفارت، به دختری انگلیسی دل بست و همین مسئله، زمینههای
خشم اشرف را فراهم آورد. در واقع این دلباختگی، سبب شد که دیگر به اشرف کاری نداشته باشد، از این رو اشرف، شبی به طور ناگهانی به لندن رفت، وارد منزل راجی شده، دخترک را در آنجا دید و سیلی محکمی به گوش او زد. راجی نیز با قهر، همراه دخترک از منزل بیرون رفت و تا مدتی، رابطه خود را با اشرف قطع کرد.
راجی هماکنون زنده است و در لندن زندگی میکند. تنها مطلبی که از کتابش فهمیده میشود و در واقع، تمامی هم و غم اوست، کسب خشنودی و نظر شخص شاه است. در مقابل، چیزی که هیچگاه به آن اشاره نمیشود و در نوشتههایش به کار نرفته، مصالح ملی است. جملگی فعالیتهای او در کتاب خاطراتش با نام «خدمتگزار تخت طاووس» گرد آمده است و از روزهای پایانی خرداد ۱۳۵۵ تا پیروزی
انقلاب ایران را در بر دارد. این اثر در اواخر ۱۳۷۱ به زبان انگلیسی چاپ شد.
بحث او در این کتاب درباره سه محور اساسی است:
۱. جلب نظر
شاه،
۲. تامین زمینهها و تسهیلات لازم برای سفر خاندان شاه و درباریان به انگلیس،
۳. فراهم کردن بساط خوشگذرانی.
او در سراسر کتابش بیان میکند که نه در گفتگوهایش با مقامات انگلیس، نه در تماس با
مطبوعات و نه در قانع کردن کارگردانان بیبیسی درباره تعدیل حملات و انتقاداتشان به رژیم، کوچکترین پیروزی و بهرهای به دست نیاورد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پرویز راجی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸.