• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پاریاس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پاریاس، خراجی است که در سده های میانه، در شبه جزیره ایبری ، حکمرانی به حکمران دیگر می‌پرداخت، و آن به معنای به رسمیت شناختن تفوّق وی بود.



این اصطلاح از واژه های لاتینی محاسبه، نظیر پاریا فاکره به معنای تسویه حساب ، پدید آمده که در زبان لاتینی آمیخته آخر دوره امپراتوری همچنان رایج بوده است. «دوکانژ» پاریه لاتین قرون وسطی را مأخوذ از زبان اسپانیایی می‌دانست.


از این اصطلاح، جز در مورد خراجی که مسلمانان به مسیحیان پرداخت می‌کردند، به ندرت استفاده می‌شود. تعرفه عامی برای این پرداخت‌ها و نیز نمونه قرارداد ثابتی وجود نداشت تا آنچه را در ازای پرداخت پاریاس به دست می‌آمد، محقق کند. هرچند‌ به‌طور ضمنی معلوم بود که این پرداخت ، مسلمانان را در مقابل اجحاف دیگر مسیحیان حمایت می‌کند.
دوکانژ پاریاس را نوعی خراج فئودالی می‌دانست. ولی محل تردید است که این تعریف گویای دقیق ماهیت پاریاس باشد. پاریاس هنگامی پرداخت می‌شد که حکام مسیحی قدرتمند بودند و هنگامی که خود مسلمانان اندلسی یا حامیان مسلمان آن‌ها از شمال افریقا احساس می‌کردند که می‌توان بدون مخاطره از پرداخت آن سر باز زد، پرداخت نمی‌شد.
این نظام در پایان دوران اموی و در نخستین دوره ملوک طوایف (قرن پنجم/ یازدهم)، ظاهراً حدود ۴۰۰/ ۱۰۱۰ میلادی در حکومت رمون برنگار اول بر بارسلون آغاز شد و بارها مبالغ هنگفتی عاید مسیحیان کرد.


دریافت مالیات‌ها برای پرداخت پاریاس، که از دیدگاه اسلامی کاملاً غیرقانونی بود (منابع اسلامی، پاریاس را فقط معکوس رابطه ذمه می‌دانند و در مواردی هم جزیه می‌نامند.)، یکی از عوامل فروپاشی نظام های طایفه ای بوده است.
ترانه سید و داستان های تاریخچه قشتاله (کاستیل) حاکی از شکایت المعتمد (حاکمِ مسلمانِ) اشبیلیه (سویل) به آلفونسوی ششم است که چرا پاریاس پرداختی، او را از شرّ دست اندازی غارتگران مسیحی مصون نساخته است. سید برای گوشمالی مزاحمان و نیز گردآوری اقساط عقب افتاده به جنوب اعزام شد (بعید است که این جریان واقعیتی تاریخی باشد، ولی نکته مهم این است که این داستان نشان می‌دهد که چگونه قرار بوده است این نظام نیز عمل شود.).
در دوران پس از فروپاشی مرابطون و پس از اضمحلال قدرت موحدون، پرداخت پاریاس دوباره از سرگرفته شد.


از هنگام توافق اولیه میان سلطان کاستیل و محمد اول (از امرای) بنواحمر (بنونصر) از ۱۲۴۶ به بعد، پاریاس نقش مهمی در مناسبات میان غرناطه و کاستیل داشت. این خراج از نظر کاستیل نشانه دست نشاندگی حکّام بنونصر و از نظر غرناطی‌ها راهِ رسیدن به آسایش و رهایی از غارت‌ها و دست اندازی های ویرانگر بود.
به گفته کاریازو، این داستان که حاکم ماقبل آخر بنونصر ، ابوالحسن علی، گفته بود: « شاهان غرناطه که پاریاس می‌پرداختند، مرده‌اند و در نقاطی از غرناطه که این شاهان در آن‌جا سکه ضرب می‌کردند تا خراج بپردازند، اکنون سرنیزه می‌سازند»، و بدان بهانه از پرداخت پاریاس به ایزابل سر باز زده بود، غیرواقعی است.


(۱) I de las Cagigas, Los mud jares , Madrid ۱۹۴۸-۱۹۴۹;.
(۲) Du Cange, Glossarium mediae et infimae latinitatis , Niort ۱۸۸۶, s v "pariae";.
(۳) H Grassotti, Para la historia del bot i ¨ n y las parias en Leon y Castilla , in Cuad Hist Esp (۱۹۶۴) ;.
(۴) J de Mata Carriazo, "Las treguas con Granada de ۱۴۷۵ y ۱۴۷۸", Al-Andalus , XIX (۱۹۵۴) , ۳۱۷-۳۶۴;.
(۵) R Men ndez Pidal, La Espan a del Cid ۵ , Madrid ۱۹۵۶, esp ۲۵۷-۲۶۰


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «پاریاس»، شماره۲۶۰۰.    


رده‌های این صفحه : احکام ذمه | واژه شناسی




جعبه ابزار