پادشاه خاتون
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پادْشاهْ خاتون، صفوةالدنیا والدین (۶۴۵- مق ۶۹۴ق/۱۲۴۷-۱۲۹۵م)، هفتمین حکمران قراختایی
کرمان، دختر قطبالدین محمد و
قتلغ
ترکان خاتون بود.
از زندگی او پیش از فعالیت سیاسیاش اطلاعی در دست نیست. ورود او به صحنۀ حوادث از زمانی آغاز شد که به
ازدواج اباقاخان مغول درآمد. چون میان مادرش
قتلغترکان که پس از
مرگ شوهرش قطبالدین زمام امور کرمان را در دست گرفته بود، با سیورغتمش پسر قطبالدین اختلاف افتاد، پادشاهخاتون وساطت کرد و سیورغتمش به دستور اباقاخان ناچار به عقبنشینی شد.
چون اباقاخان درگذشت،
سیورغتمش با حمایت احمد تکودار به کرمان تسلط یافت و
قتلغ
ترکان با آنکه شریک در حکومت بود، بر اثر آزارهای فرزندخوانده، درگذشت و این حادثه خشم پادشاه خاتون را برانگیخت. اندکی بعد پادشاه خاتون به ازدواج
کیخاتو فرزندخواندۀ اباقاخاتون درآمد و به
آسیای صغیر رفت.
در این وقت سیورغتمش به شهرهای
سیرجان و اطراف که ملک موروث پادشاه خاتون و همواره در تصرف او بود، دست درازی کرد.
در این میان، ارغون شاه بمرد و کیخاتو ایلخان شد. پادشاه خاتون که اینک قدرت نو یافته بود، بیدرنگ به کرمان آمد و سیورغتمش را گرفت، و پس از ماجراهایی سرانجام در ۶۹۳ق/۱۲۹۴م او را کشت
و خود در
حکومت کرمان مستقل شد. آنگاه به بسط قدرت و قلمرو پرداخت.
اندکی بعد کیخاتون کشته شد و کار بر پادشاه خاتون چنان تنگ آمد که در برابر یورش کردوچین همسر سیورغتمش تاب مقاومت نیافت و تسلیم شد و چند روز بعد او را در
کوشکزر، نزدیک کرمان کشتند (۶۹۴ق/۱۲۹۵م) و در دیه کوچکی موسوم به مسکین به خاک کردند
و پس از آنکه سلطان مظفرالدین محمدشاه حاکم کرمان شد، پیکر او را با عزاداری و احترام بسیار به کرمان بردند و در مدرسهای که
قتلغ
ترکان خاتون بنا کرده بود، به خاک سپردند.
خواجهنظامالدین محمود وزارت کرمان را در عصر حکومت پادشاه خاتون در دست داشت.
پادشاه خاتون مانند مادرش
قتلغ
ترکان، به کرمان علاقۀ خاص داشت و به آبادانی آنجا کوشید؛ چنان که مدارس و
مساجد در این شهر بنا کرد.
وی زنی با ذوق و اهل ادب بود و اشعار بسیاری با تخلص «عفتی» سروده که تاکنون جمعآوری نشده، و به چاپ نرسیده است. بخشی از اشعار وی در پارهای منابع بهطور پراکنده مذکور است.
وی
خط نسخ را زیبا مینوشت و چندین
قرآن به خط خود برای برخی از بزرگان، از جمله
هولاکوخان و دیگر سلاطین مغول نوشته است. دستنویسهای بسیاری به خط وی دستکم تا سدۀ ۸ق/۱۴م در کرمان و دیگر شهرهای
ایران موجود بوده است.
پادشاهخاتون علاوه بر خوشنویسی، در فن عروض و لغت نیز مهارت داشت. او به اهل ادب و اندیشه احترام میگذاشت و دربارش محفل و مجمع ادیبان و اندیشمندانی بود که همگی مستمری نیز میگرفتند.
(۱) اعلمی حایری، محمدحسین، تراجم اعلام النساء، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۲) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۳) باستانی پاریزی، محمدابراهیم، مقدمه بر تاریخ شاهی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۴) حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۵) خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۶) شبانکارهای، محمد، مجمعالانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) صهبا، جواد، «سی پارۀ قدیمی»، یادگار، ۱۳۲۴ش، س۱، شم ۹.
(۸) مستقیمزاده، سلیمان سعدالدین، تحفۀ خطاطین، استانبول، ۱۹۲۸م.
(۹) ناصرالدینمنشی کرمانی، سمط العلیٰ للحضرةالعلیا، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۰) هدایت، رضاقلی، مجمعالفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۱) همت کرمانی، محمود، تاریخ مفصل کرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پادشاه خاتون»، شماره۵۴۳۶.