• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وَلِیُّ‌ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وَلِیُّ‌: (اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ)
وَلِیُّ‌: در اصل به معنى «نزديكى و عدم جدايى» است.
به همين مناسبت به سرپرست و مربّى انسانی كه نيازمند به تربيت و سرپرستى است «ولى» گفته مى‌شود.
به دوست و رفيق صميم نيز «ولى» اطلاق مى‌شود.



به موردی از کاربرد وَلِیُّ‌ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - وَلِیُّ‌ (آیه ۲۵۷ سوره بقره)

(اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)
(خداوند، ولىّ و سرپرست كسانى است كه ایمان آورده‌اند؛ آن‌ها را از ظلمت‌ها خارج ساخته، به سوى نور مى‌برد. ولى كسانى كه کافر شدند، اولياى آن‌ها طاغوت‌ها هستند؛ كه آن‌ها را از نور خارج ساخته، به سوى ظلمت‌ها مى‌برند؛ آن‌ها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود.)

۱.۱.۱ - وَلِیُّ‌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در سابق پاره‌اى مطالب در معناى اخراج از نور به ظلمت گذشت، در آن‌جا گفتيم كه اين اخراج و معانى ديگرى نظير آن، امورى است حقيقى و واقعى، و بر خلاف توهم بسيارى از مفسرين و دانشمندان از باب مجازگويى نيست، و قرآن نمى‌خواهد اعمال ظاهرى را كه عبارت است از عده‌اى حركات و سكنات بدنى، و نيز نتايج خوب و بد آن را تشبيه به نور و ظلمت بكند.
اين عده گفته‌اند: اعتقاد درست و حق، از اين نظر نور خوانده شده كه باعث از بين رفتن ظلمت جهل و حيرت شک و اضطراب قلب مى‌شود، عمل صالح هم از اين جهت نور است كه رشد آن روشن، و اثرش در سعادت آدمى واضح است، هم چنان كه نور حقيقى هم همين طور است و ظلمت هم عبارت است از جهل، شک، ترديد و عمل زشت و همه اينها از باب مجاز است.
اين اخراج از ظلمات به نور، كه در آيه شريفه به خدای تعالی نسبت داده، مثل اخراج از نور به ظلمت است كه به طاغوت نسبت داده، خود اين عقايد و اعمال است، نه اينكه خداى تعالى ما وراى اين عقائد و اعمال، كارى ديگر داشته باشد، مثلا دست كسى را بگيرد و از ظلمت بيرون آورد، براى اين‌كه ما به غير از اين اعمال، نه فعلى و نه غير فعلى از خدا به نام اخراج، و اثر فعلى از خدا به نام نور و ظلمت و غير آن دو سراغ نداريم، اين بود نظريه دسته‌اى از مفسرين و دانشمندان. جمعى ديگر گفته‌اند: خدا كارهايى از قبيل اخراج از ظلمات به نور و دادن حيات و وسعت و رحمت و امثال آن دارد كه آثارى از قبيل نور، ظلمت، روح، رحمت و نزول ملائكه، بر فعل او مترتب مى‌شود، ليكن فهم و مشاعر ما نمى‌تواند فعل خدا را درک كند، ولى چون خدا از چنين افعالى خبر داده، به آن ايمان داريم، و چون خدا هر چه مى‌گويد حق است بدين جهت به وجود اين امور معتقديم، و آن‌ها را فعل خدا مى‌دانيم، هر چند كه احاطه و آگاهى به آن نداشته باشيم.
لازمه اين گفتار هم مانند گفتار سابق، اين است كه الفاظ نامبرده، يعنى امثال نور و ظلمت و اخراج، به طور استعاره و مجاز استعمال شده باشد، فرقى كه بين اين دو قول هست اين است كه بنا بر قول اول، مصداق نور و ظلمت و امثال آن، خود اعمال و عقائد هستند، ولى بنابر قول دوم، امورى خارج از اعمال و عقائدند، كه فهم ما قادر بر درک آنها نيست، و نمى‌تواند بفهمد چيست.
اين دو قول (هر دو) از راه راست منحرف هستند، يكى به سوى افراط منحرف شده و ديگرى به سوى تفريط.


۱.۲ - وَلِیُّ‌ (آیه ۳۴ سوره فصلت)

(وَ لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ)
(هرگز نيكى و بدى يكسان نيست؛ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه خواهى ديد همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.)

۱.۱.۱ - وَلِیُّ‌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين قسمت از آیه مورد بحث، اثر دفع به احسن و نتيجه آن را بيان مى‌كند. و مراد اين است كه: وقتى تو همه بدی‌ها و باطل‌ها را به بهترين وجه دفع كردى، ناگهان خواهى ديد همان دشمنت آن چنان دوست مى‌شود كه گويى علاوه بر دوستى شفقت هم دارد.


۱.۳ - وَلِیُّ‌ (آیه ۵۵ سوره مائده)

(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ)
(سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان آورده‌اند؛ همان‌ها كه نماز را بر پا مى‌دارند و در حال ركوع، زکات مى‌دهند.)

۱.۱.۱ - وَلِیُّ‌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: چون در اين دو آيه روى سخن با مؤمنین است و معنا ندارد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ياور آن‌ها باشد. پس معلوم شد كه اين دو آيه مورد بحث در سياق، با آيات سابق خود شركت ندارند و لو اينكه فرض هم بكنيم كه ولايت به معناى نصرت است و نبايد فريب جمله آخر آيه يعنى:
(فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ) را خورد و خيال كرد كه اين جمله تنها مناسب با ولايت به معناى نصرت است. زيرا اين جمله با معانى ديگر ولايت يعنى تصرف و محبت نيز مناسبت دارد، براى اين‌كه غلبه دينى و انتشار دين خدا در همه عالم كه يگانه هدف اهل دين است محتاج است به اينكه اهل دين به هر وسيله شده به خدا و رسول متصل و مربوط شوند، چه اينكه اين اتصال به نصرت خدا و رسول باشد و يا به قبول تصرفاتشان و يا به محبت و دوست داشتنشان، پس جمله آخر آيه با هر سه معنا سازگارى دارد و خداى تعالى در چند جا وعده صريح داده و به همه گوشزد كرده كه به زودى اين غلبه دین اسلام بر ساير اديان محقق مى‌شود.


۱.۳.۲ - وَلِیُّ‌ در تفسیر نمونه

(... كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ‌)
«گويا يک دوست گرم و صميم است.»
در آيه ۵۵ سوره مائده مى‌خوانيم:
(إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ‌)
«سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پيامبر او و آن‌ها كه ايمان آورده‌اند و نماز را برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌پردازند.»
اين آيه، آيه «ولايت» است و شک نيست كه كلمه «ولىّ‌» در آيه به معنى دوست و يا ناصر و ياور نيست، زيرا ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى‌خوانند و در حال ركوع زكات مى‌دهند، بلكه يک حكم عمومى است كه همه مسلمانان را دربر مى‌گيرد. همه مسلمانان بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند، حتّى آن‌هايى كه زكات بر آن‌ها واجب نيست و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اين‌كه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند، آن‌ها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند.
از اين‌جا روشن مى‌شود كه منظور از «ولى» در آيه فوق، ولايت به معنى «سرپرستى و تصرّف و رهبرى مادى و معنوى» است، به ويژه آن‌كه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ولايت خدا قرار گرفته و هرسه با يک جمله ادا شده است و به اين ترتيب، آيه از آياتى است كه به عنوان يک نص قرآنى، دلالت بر ولايت و امامت علی (علیه‌السلام) مى‌كند و در اين‌جا بحث‌هاى مهمّى است كه بايد به‌طور جداگانه، مورد بررسى قرار گيرد.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.    
۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۸۵.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۴۵۵.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۲۷.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۵.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۱۶.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۲.    
۱۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۰.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۹۴.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۹۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۶۰.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۱۷.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۸.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۸۷.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۶.    
۲۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴.    
۲۵. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۴، ص۴۲۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۰، ص۲۸۳.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «وَلِیُّ‌»، ج۴، ص۷۳۸.






جعبه ابزار