• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وَجَّهْت (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وَجَّهْت: (إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ)
وَجَّهْت: از باب تفعيل (توجيه) به معنى «روى كردن به سوى چيزى» است.
(إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ‌...)
«من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان‌ها و زمین را آفريده است...»
این گفته ابراهيم به بت‌پرستان است.


به موردی از کاربرد وَجَّهْت در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - وَجَّهْت (آیه ۷۹ سوره انعام)

(إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ حَنِيفًا وَ مَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)
(من روى خود رابه سوى كسى متوجه كردم كه آسمان‌ها و زمين را آفريده؛ در حالى كه ايمان من خالص است و از مشرکان نيستم.»)

۱.۲ - وَجَّهْت در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: از شواهد چنين برمى‌آيد كه اين احتجاج و استدلال را در دو روز و يک شب به پايان رسانيده است. ابراهیم (علیه‌السلام) خود بر اين معنا بصيرت و بينش داشته است كه براى آسمان‌ها و زمين آفريدگارى است و او اللَّه تعالى است، در اين امر شريكى براى او نيست ولى در مقام استدلال از اين معنا به جستجو برمى‌خيزد كه آيا در بين مخلوقات خدا چيزى هست كه آن نيز پروردگار مردم و ابراهيم باشد؟ مثلا آيا خورشيد و ماه يا چيز ديگرى هست كه در تدبير عالم شريک خدا باشد؟ يا اينكه همه امور عالم تنها به دست خداى تعالى است و بس، و پروردگارى جز او نيست؟ البته خدای تعالی در همه اين مراحل او را مدد و يارى مى‌نموده و با ارائه ملکوت آسمان‌ها و زمين بنيان دلش را محكم كرده بود، ابراهيم (علیه‌السلام) به قدرى واقع بين بود كه هر چه را مى‌ديد قبل از اينكه متوجه خود آن و آثار وى بشود، نخست متوجه انتسابش به خداوند شده و اول تكوين و تدبير خداى را در آن مشاهده مى‌كرد و سپس به خود او متوجه مى‌شد.


۱.۳ - وَجَّهْت در تفسیر نمونه

اصولا «وجه» در لغت به معنى «صورت» است، ولى از آن‌جا كه صورت آيينه روح و دل آدمى است و حواسى كه انسان را با خارج مربوط مى‌كند تقريبا همه در آن قرار دارد، گاهى به معنى روح يا به معنى ذات نيز آمده است، چنان‌كه در آيه ۸۸ سوره قصص مى‌خوانيم:
(... كُلُّ شَيْ‌ءٍ هٰالِكٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ)
«همه‌چيز جز ذات پاک خدا نابود مى‌شود.»
كه بعضى از مفسران منظور از «وجه» را در اين آيه «عمل صالح» دانسته و گفته‌اند كه تمام اعمال بر باد مى‌رود جز عملى كه براى ذات پاک خدا انجام شده باشد. بعضى ديگر گفته‌اند: منظور از «وجه» همان جنبه انتساب اشياء به خداست، بنابراين مفهوم آيه اين است كه همه‌چيز ذاتا معدوم است جز از ناحيه انتسابش به پروردگار.
بعضى نيز گفته‌اند: وجه به معنى «دين» است و مفهوم آيه چنين است كه همه آيين‌ها فانى و باطل است، جز آيين خدا.
روايات متعددى در تفسير نور الثقلين در ذيل اين آيه وارد شده كه در بعضى از آن‌ها «وجه» به دین خدا، و در بعضى به «رهبران الهى» و آنچه منسوب به خداست تفسير شده است. در سوره بقره، آيات ۱۱۵ و ۲۷۲ به جمله «وجه اللّه» برمى‌خوريم كه به معنى صورت خدا نيست، بلكه وجه در اين‌جا به معنى «ذات» است، چرا كه خدا صورت جسمانى ندارد، همچنين در آيه ۲۲ سوره رعد درباره صاحبان انديشه (اولوا الالباب) مى‌خوانيم:
(وَ اَلَّذِينَ صَبَرُوا اِبْتِغٰاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ‌...)
«و آن‌ها كه به خاطر ذات پاک پروردگارشان شكيبايى مى‌كنند»
در اين آيه، تعبير «وجه ربّهم» يكى از دو معنى را مى‌رساند:
نخست اين‌كه «وجه» در اين‌گونه موارد به معنى «عظمت» است، همان‌گونه كه به «نظر» و «رأى» مهمّ گفته مى‌شود: هذا وجه الرأى، يعنى «اين رأى مهمّى است» و اين شايد به خاطر آن است كه «وجه» در اصل به معنى صورت است و صورت انسان مهمترين قسمت ظاهرى بدن اوست، زيرا اعضاى مهمّ گويايى و بينايى و شنوايى در آن قرار گرفته است.
ديگر اين‌كه «وجه ربّ‌» در اين‌جا به معنى «رضايت و خشنودى پروردگار» است، يعنى آن‌ها به خاطر جلب رضاى حق در برابر همه مشكلات صبر و استقامت به خرج مى‌دهند، استعمال وجه در اين معنى به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه مى‌خواهد جلب رضايت كسى را كند صورت او را به خود متوجه مى‌سازد.
جمع وجه «وجوه» است، چنان‌كه در آيه ۲۹ سوره اعراف مى‌خوانيم:
(... وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ...)
«و توجه خويش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او كنيد.»
گاهى «وجه» به معنى چهره ظاهرى انسان و آدمى است كه به مابين رستنگاه موى پيشانى و آخر چانه (از نظر طول) و مقدارى كه ميان انگشت شست و انگشت وسط است (از نظر پهنا) اطلاق شده است، چنان‌كه در آيه ۶ سوره مائده مى‌خوانيم:
(فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ‌...)
«صورت (و دست‌ها را تا آرنج) بشوييد.»

۱. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۵۵.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۶، ص۳۶۵.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳۷.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۲۸.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۶۰.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۵۷.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۰.    
۱۱. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۱۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۱۵. اعراف/سوره۷، آیه۲۹.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۵، ص۳۱۰.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «وَجَّهْت»، ج۴، ص۶۲۹.


رده‌های این صفحه : لغات سوره انعام | لغات قرآن




جعبه ابزار