وسعت طوفان نوح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وسعت طوفان نوح برخی از مفسران استدلال کردهاند كه نبوّت آن حضرت نبوّت عامّه بود، لذا عالمگير بودن طوفان را اختيار كردهاند و گفتند عموم دعوت آن حضرت مقتضى عموم عذاب است. از جمله شواهد عمومى بودن طوفان آن است كه خداوند در دو موضع به
نوح (علیهالسّلام) میفرمايد از هر
حيوان يک جفت در كشتى بگذارد، روشن است كه اگر طوفان در يک ناحيه بود مثل
عراق چنانكه گفتهاند هيچ احتياج نبود كه در كشتى
حيوان سوار كند.
وسعت طوفان نوح برخی از مفسران استدلال کردهاند كه نبوّت آن حضرت نبوّت عامّه بود، لذا عالمگير بودن طوفان را اختيار كردهاند و گفتند عموم دعوت آن حضرت مقتضى عموم عذاب است. از جمله شواهد عمومى بودن طوفان آن است كه خداوند در دو موضع به نوح (عليهالسّلام) میفرمايد از هر
حيوان يک جفت در كشتى بگذارد، روشن است كه اگر طوفان در يک ناحيه بود مثل
عراق چنانكه گفتهاند هيچ احتياج نبود كه در كشتى
حيوان سوار كند.
در
تفسیر المیزان در
سوره هود تحت عنوان «آيا نبوت نوح (عليهالسّلام) براى عموم بشر بود؟» استدلال كرده كه نبوّت آن حضرت نبوّت عامّه بود و در فصل «آيا طوفان همه جاى زمين را فرا گرفت؟» عالمگير بودن طوفان را اختيار كرده و فرموده: عموم دعوت آن حضرت مقتضى عموم عذاب است و اين بهترين قرينه است، و آنگهى آياتی كه به ظاهر بر عموم دلالت دارند مفيد اين مطلباند مثل قول نوح (عليهالسّلام )
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً) «خدايا جنبندهاى از كافران را در روى زمين زنده نگذار»
و قول ديگرش كه به پسرش گفت
(لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ) (امروز هيچ نگهدارندهاى در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر آن كس را كه او رحم كند.)
و نيز آيه
(وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ) (و فرزندانش را همان بازماندگان روى زمين قرار داديم.)
و افزوده:
از جمله شواهد عمومى بودن طوفان آن است كه خداوند در دو موضع به نوح (عليهالسّلام) میفرمايد از هر
حيوان يک جفت در كشتى بگذارد، روشن است كه اگر طوفان در يک ناحيه بود مثل
عراق چنانكه گفتهاند هيچ احتياج نبود كه در كشتى
حيوان سوار كند.
نگارنده گويد: هيچ مانعى ندارد كه «الارض» در آيه
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ) «خدايا جنبندهاى از كافران را در روى زمين زنده نگذار»
ارض قوم نوح باشد نه همه كره ارض. چنانكه در آيه
(وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ) (و نزديک بود با نيرنگ و توطئه جايگاه تو را در اين سرزمين سست ساخته.)
مراد ارض مكّه است نه همه كره ارض.
و در آيه
(وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ) (و فرزندانش را همان بازماندگان روى زمين قرار داديم.)
اشكالى ندارد كه بگویيم قوم آن حضرت همه هلاک شدند و فقط ذرّيّه او باقى ماند نه نسبت به همه اقوام. ايضا در
(لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) (امروز هيچ نگهدارندهاى در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر آن كس را كه او رحم كند.)
ظاهرا مراد محلّ طوفان است نه همه جا.
وانگهى اگر مراد
سوار كردن از همه جنس
حيوانات در كشتى باشد پيداست كه نه كشتى آن وسعت را داشت كه آن همه
حيوانات در آن جاى گيرند و مدتى با علوفه و آب تأمين شوند و نه امكان داشت كه
حيوانات بىشمار روى زمين را جمع كنند و به قولى لازم بود اقلّا سه هزار و پانصد نوع از پستانداران در كشتى گذاشته و مدتى غذاى آنها را تأمين كنند. وانگهى در صورت عمومى بودن رسالت آن حضرت لازم بود كه رسالت آن بزرگوار به همه جاى عالم رسيده باشد و همه تكذيب كرده باشند تا مستحقّ عذاب گردند زيرا
(وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا) ( و ما هرگز قومى را مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كنيم. تا وظايفشان را بيان كند.)
و اثبات اين مطلب كه آن حضرت نمايندگان فرستاده و تبليغ كرده است مشكل بلكه غير ممكن میباشد.
خلاصه: احتمال نزديک به يقين آن است كه طوفان نوح مثل بلاهاى قوم
هود،
صالح و
لوط (عليهمالسّلام) محلّى بوده است مگر آنكه بگویيم كه در روزگار نوح (عليهالسّلام) خشكى روى زمين خيلى كوچک و منحصر به محل قوم آن حضرت بوده است در اين صورت طبيعى است كه بگویيم همه جاى زمين را كه مثلا به بزرگى استان گيلان بود آب فرا گرفته است.
صاحب
المنار كه قائل به محلّى بودن طوفان است میگويد: ظواهر آيات به كمک قرائن و تقاليد رسيده از اهل كتاب نشان میدهد كه آن روز در همه زمين جز قوم نوح نبودند و آنها هم در اثر طوفان از بين رفتند و جز فرزندان او (و مؤمنين) باقى نماندند و اين مقتضى آن است كه طوفان محلّى بوده ولى خشكى در آن روز كوچک بوده است زيرا از زمان تكوين و پيدايش بشر چندان فاصله نداشت، دانشمندان زمين شناس میگويند: زمين در وقت جدا شدن از كره خورشيد يکپارچه آتش بوده و آنگاه مذاب شده سپس در آن به تدريج خشكى پيدا شده است.
در الميزان استدلالات المنار را نقل كرده ولى نپسنديده است. و در آخر میفرمايد: حق آن است كه ظاهر قرآن كريم (ظاهری كه انكار نمیشود) دلالت بر عمومى بودن طوفان و غرق عموم بشر دارد و تا به حال دليلی كه مخالف اين ظهور باشد اقامه نشده است.
و آنگاه مقالههاى دكتر سحابى استاد زمينشناسى را در اين باره نقل كرده است. ولى چنانكه گفته شد عمومى بودن طوفان بعيد و ظنّ نزديک به يقين محلّى بودن آن است.
از اينكه پسر نوح در جواب پدرش گفت:
(سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ) (به زودى به كوهى پناه مىبرم كه مرا از آب حفظ مىكند.)
روشن میشود كه طوفان از كوهها بالا نرفته بود و گر نه نمیگفت به كوهى پناه میبرم، و اثبات اينكه در موقع گفتگوى آن دو هنوز طوفان شدت نيافته بود بعدا از كوهها هم گذشت محتاج به دليل است و اينكه موقع پائين رفتن آب كشتى در كوه جودى نشست نمیشود دليل بالا رفتن آب از همه كوهها باشد.
تورات در سفر پيدايش باب ششم به تشريح مساحت كشتى نوح (عليهالسّلام) پرداخته و خبر از هلاک شدن همه انسانها میدهد و گويد به نوح امر شد از هر ذى جسد جفتى و از همه پرندگان، بهائم و حشرات جفتى به كشتى بياور تا زنده بمانند و غذاى آنها را نيز تهيّه كن.
و در باب هفتم مشروحتر از باب ششم بيان میكند و آن وقت میگويد آب همه كوهها را كه زير تمام آسمانها بود مستور كرد و جز نوح و آنها كه در كشتى بودند جنبندهاى در روى زمين باقى نماند. اينها خيلى اغراقآميز بلكه نا ممكناند ولى بحمداللّه در قرآن مجيد از اينها خبرى نيست.
در باره جودى و محلّ آن در «جود» توضيحى داده شد به آنجا رجوع شود.
ناگفته نماند: نگارنده را مجال آن نيست كه درباره نوح (عليهالسّلام) به روايات رجوع كرده و تحقيق نمايد، آنچه گفته شد با وضع اين كتاب مناسب است و الحمدللّه.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، بر گرفته از مقاله «وسعت طوفان نوح»، ج۷، ص۱۲۲.