وحید بهبهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مـحـمدباقر بن محمداکمل بهبهانی (۱۱۱۷-۱۲۰۵ ه ق)، معروف به وحید بهبهانی،
فقیه، اصولی و از علمای بزرگ
شیعه در
قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری که احیاگر
علم اصول بود.
بهبهانی به القابی مثل استاد اکبر، استاد کل، مروج شریعت
سید البشر، علامه ثانی و محقق ثالث، مشهور است. نسب ایشان با چهارده واسطه به
شیخ مفید میرسد و از طریق مادر هم از نوادههای
مجلسی اول میباشد.
وی از علمای دوره
صفویه میباشد، که بعد از انقراض دولت صفویه، حوزه اصفهان از مرکزیت افتاد و ایشان به
عتبات عالیات مهاجرت کرد. وحـیـد بهبهانی
کربلا را مرکز فعالیتهای علمی قرار داد و شاگردان بسیار مبرز تربیت کرد و در راه دفاع از
اجتهاد و مبارزه با
اخباریگری که در آن وقـت سخت رواج یافته بود مبارزه پیگیری کرد و با پیگیری ایشان اخباریگری به حاشیه رفت.
وحید بهبهانی، یکی از بزرگترین و نامورترین فقیهان نامدار میباشد که از دویست سال پیش تا عصر ما، خود و شاگردانش از استوانههای بزرگ فقهی به شمار آمده و سرمنشا تحولات عظیم در فقه و دفاع از آئین تشیع بودهاند.
او یـکـی از نـام آورترین مشعلداران علم اصول فقه است که به حمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را از نو پایهگذاری و احیا نمود. او
تقوا را در حد کمال داشت و شاگردانش برای او احترام بسیاری قائل بودند.
آقا وحید بهبهانی، یکی از اکابر فقهای اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری قمری میباشد.
او از شاگردان
سید صدرالدین رضوی قمی، شارح وافیه، و او شاگرد
آقا جمال خوانساری بوده است، و پدرش
محمداکمل شیرازی فاضل عصر خویش، از شاگردان مبرز شیخ جعفر قاضی و ملا
میرزا محمد شیروانی و
علامه مجلسی بود و مادرش دختر
نورالدین بن ملا محمدصالح مازندرانی و جده پدری مادرش، عالمه فاضله،
آمنه بیگم دختر مجلسی اول و خواهر مجلسی دوم بوده است، از اینرو از اول به جد و از دومی به خال تعبیر آورده میشود.
ولادت بهبهانی در سال
۱۱۱۷ ه ق در
اصفهان، به فاصله چند سال پس از درگذشت مجلسی بوده است. او در دامـن مـادر و پدرش رشد کرد و پس از رشد و نما، در آغاز امر در بهبهان سکونت گزید و در اواخر به کربلا انتقال یافت.
وحید بهبهانی نسب به مجلسی اول میبرد، یعنی از نوادههای دخـتری مجلسی اول (البته به چند واسطه) است، و او آمنه بیگم همسر
ملا صالح مازندرانی بوده کـه زنـی فـاضله و فـقیهه بوده است، گاهی آمنه بیگم مشکلات علمی شوهر فاضل خود را حل میکرد.
طـبق سلسله نسبی که در دست فرزندان و رجال فامیل ایشان است، نسب او با چهارده واسطه به شـیخ مفید میرسد و از طرف مادر نیز نسبی بس بزرگ و شـریـف دارد، چه مادر وی نوه فقیه عالیقدر، مرحوم ملا صالح مازندرانی و داماد مجلسی اول اسـت، و پدرش، ملا
محمداکمل، در اجازات و کتب خود از مجلسی اول و ملا صالح، به عنوان جـد، و از مجلسی دوم به دایی تعبیر میکند، پس از بررسی شرححال هر یک از این مردان بزرگ، پی میبریم که خاندان ایشان از نظر نسب بسیار بلندمرتبت بودهاند.
وحـیـد بهبهانی که در اصفهان به دنیا آمده بود، پس از طی مراحل آغازین زندگی، در این شهر، هـمـراه پـدرش بـه بهبهان آمد و به تحصیل اشتغال ورزید و شاید عامل مهاجرت پدر ایشان به بهبهان، بر اساس تصریح جمعی، برای مبارزه با مسلک اخباریگری باشد که توسعه چشمگیری در ایـن شـهـر یـافته بود در این شهر مردم را که اختلافی با هم داشتند، دعوت به برادری نمود و بـیش از سی سال در این شهر به تدریس اشتغال ورزید و گروه زیادی از مردم را از اخباریگری رویگردان نمود.
عـلامـه بهبهانی، پس از طی این مدت به کربلا عزیمت فرمود و علت آن را برخی اینگونه نـوشتهاند: روزی ایشان در بهبهان مشغول برگزاری نماز بودند و در بین دو نماز، خواجه عزیز کـلانـتر (حاکم وقت شهر) به ایشان گفت: ببینید بر اثر دستوری که دادهام چه قدر مردم در نماز جماعت شما شرکت کردهاند و جمعیت چهقدر زیاد شده است این سخن وحید را منقلب نـمود و از بیم آنکه مبادا یک نفر نادان زنگ ریا را در دلش بنشاند، قصد عزیمت به کربلا را نمود و در سال
۱۱۵۹ ه ق به اتفاق تمام فامیل و بستگانشان بهبهان را به قصد عتبات عالیات ترک گفت.
عدهای دیگر علت عزیمت او را این موضوع میدانند که نفوذ
اخباریین در این منطقه زیاد شده بود و آقا میخواستند آن را ریشه کن سازند و در آن شرایط میسور نبود، بعد از ورود وحید بهبهانی به
عراق او ابتدا به
نجف اشرف رفت و در مجلس درس مدرسین آنجا شرکت کرد و پس از مدتی به کربلا مهاجرت نمود. آن وقت متوجه شد که استاد کاملی که بتواند از او اسـتـفـاده کند، وجود ندارد از اینرو خود به کربلا انتقال یافت در کربلا نفوذ اخباریها بسیار زیاد بود، به طوریکه وقتی برخی از آنها میخواستند کتابی را که قبلا در دست مجتهدین بوده است، به دسـت گیرند، دستمال بر دور کتاب پیچیده و آن را برمیداشتند، چون آن را نجس میدانستند و ایـن وضـع مـجـتـهدین در کربلا بود، وحید بهبهانی پس از ورود به کربلا و شرکت در مجلس درس آنان، روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای بلند فریاد زد: «مردم! من حجت خدا بر شما هستم» علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و دور او اجتماع نمودند و گفتند چه میخواهی؟
وحید گفت: میخواهم شیخ
یوسف بحرانی صاحب حدائق منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند.
چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، تقاضای وحید را پذیرفت.
وحید بهبهانی سه روز به درس و بحث پرداخت و در نتیجه دو سوم شاگردان شیخ یوسف به روش اصولی روی آوردند.
نفوذ اخباریها در کربلا روز به روز کمتر شد و حتی شیخ یوسف بحرانی هم نماز خواندن پشت سر وحید را صحیح دانسته و گفته بود که بعد از مرگش وحید بر جنازهاش نماز بخواند. این قضیه مقام و منزلت والا و عظمت تفکر و اطلاعات عمیق و وسیع علامه وحید بهبهانی را میرساند.
به همین جهت هم وحید را «مجدد مذهب» مینامیدند و شاگردانش همهجا او را مروج دین حنیف و مجدد طریق اجتهاد و
تقلید و احیاکننده اساس تشیع میدانستند.
درباره مقام علمی ایشان، همین بس که شاگردانی چون
علامه بحرالعلوم و
صاحب ریاض او را علامه بهبهانی و
صاحب جواهر و
شیخ انصاری و دیگران، همهجا او را «استاد اکبر» و «استاد کل» خواندهاند.
و دیگر اینکه ایشان در دیباچه حاشیه کتاب مدارک نوشته است که صـاحب مدارک را در خواب دید که اعتراف به غفلتهای خود و یادآوریهای او نمود و از وی در این خـصوص اظهار خوشنودی کرد. در مورد خصوصیات و فضایل اخلاقی ایشان تعاریف زیادی شده است. وی بسیار خوشرو و خوشصحبت و لطیفهگو بوده و در عینحال بسیار زاهد بوده است، بهطوری که لباسهایش کرباس بوده و به ظواهر دنیا هیچ نظری نداشته است.
وحید بهبهانی، قریب شصت کتاب تصنیف فرمود و تعدادی از تالیفاتش به فارسی، و بسیار متین و پرفایده میباشد، که از آن میان کتب زیر را میتوان به اختصار برشمرد:.
۱ ـ
ابطال القیاس؛
۲ ـ
اثبات التحسین و التقبیح العقلیین؛
۳ ـ
الاجتهاد و الاخبار؛
۴ ـ
اصاله البرائه؛
۵ ـ
اصاله الصحه فی المعاملات و عدمها؛
۶ ـ الاستصحاب؛
۷ ـ
اصول الاسلام و الایمان؛
۸ ـ
التحفه الحسینیه؛
۹ ـ
التعلیقه البهبهانیه؛
۱۰ ـ التقیه؛
۱۱ ـ حاشیه ارشاد علامه؛
۱۲ ـ حاشیه تهذیب علامه؛
۱۳ ـ حاشیه ارشاد اردبیلی؛
۱۴ ـ حاشیه مسالک الافهام؛
۱۵ ـ حاشیه معالم؛
۱۶ ـ شرح مفاتیح الکلام.
۱.
سید صدرالدین رضوی قمی، شارح وافیه، و او شاگرد آقا جمال خوانساری بود؛
۲. آقا
سید محمد طباطبایی بروجردی؛
۳. آقا
صدرالدین همدانی؛
۴. پدرش ملا
محمداکمل.
وحـیـد بهبهانی کربلا را مرکز قرار داد و شاگردان بسیار مبرز تربیت کرد از آن جمله است:
۱.
سید مهدی بحرالعلوم؛
۲. آقا
سید علی
طباطبایی (صاحب ریاض)؛
۳. میرزا
محمد مهدی شهرستانی؛
۴.
سید محمدباقر اصفهانی شفتی معروف به حجتالاسلام؛
۵. میرزا
مهدی شهید مشهدی؛
۶.
سید جواد
صاحب مفتاح الکرامه؛
۷.
سید محسن اعرجی؛
۸.
شیخ جعفر کاشف الغطا.
و بسیاری از فضلای دیگر را دانست که هریک از آنان از مفاخر و مشاهیر زمان میباشند.
عـمـر وحـیـد بهبهانی در حدود نود سال بود و در اواخر عمر، ضعف بر وی مستولی شد و درس و بـحـث را تـرک نـمـود و تـنـهـا بـه تـدریـس
شرح لمعه اکتفا ورزید و دستور داد که سرآمد شاگردانـش، علامه بحرالعلوم به
نجف اشرف بازگردد و مستقلا به تشکیل حوزه درس و بحث و رسیدگی به امور
شیعیان همت گمارد به گفته نوهاش، آقا
احمد، ایشان در ۲۹
شوال ۱۲۰۵ ه ق وفـات یـافـتـند او در کربلای معلی، به جوار رحمت حق پیوست و در
حرم امام حسین (علیهالسّلام)، پایین پای شهدا مدفون گردید.
این عالم بزرگ، تمام عمر خود را صرف نگاهداری علوم و اخبار و آثار
اهلبیت (علیهمالسّلام) و تعلیم و تربیت نوابغ و برجستگان نمود و خدمات فراوانی به
مذهب شیعه کرد. از ایشان فرزندان عالم و بزرگواری بر جای مانده که راه پدر را ادامه داده و در
تبلیغ دین اسلام کوشیدهاند.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وحید بهبهانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۱۱.