• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واژه ترجمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کسی که کلمات و جملات را از زبانی به زبان دیگر برمی گرداند، به او دیلماج، پَچواک و تاجُران نیز گفته اند.




در فرهنگ‌ها واژه تَرجُمان را تَرجَمان، تُرجُمان و تُرجَمان نیز ضبط کرده اند.
[۱] علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تَرجُمان، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۲] لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، ذیل «ترج»، بیروت ۱۹۹۶.

برخی، ترجمان را معرّب تَرزَفان/ تَرزبان، به معنای «فصیح و خوش سخن» دانسته اند.
[۳] محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۴] علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تَرجُمان، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۵] عبدالرشید بن عبدالغفور رشیدی، منتخب اللغات شاهجهانی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد عبدالاحد، دهلی ۱۳۱۵/ ۱۸۹۸.
در برخی منابع آمده که اصل واژه ترجمان، آرامی است. این واژه در اکدی turgumanu/ targumanu و مشتق از فعل ragamu به معنای «شرح و توضیح دادن» در آرامی و در عبری است. واژه ترگوم، که به ترجمه ‌ها و تفاسیر تورات به زبان آرامی اطلاق می‌شود، نیز از همین واژه مشتق شده است



ترجمان در متون پهلوی به صورت،
[۶] متون پهلوی (ترجمه، آوانوشت)، ج۱، ص۱۶۰، گردآوری جاماسب ـ آسانا، گزارش سعید عریان، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۷] دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۸] بهرام فره وشی، فرهنگ پهلوی، ج۱، ص۴۲۹، تهران ۱۳۴۶ ش.
در پارتی
[۹] بویس، ج۹، ص۸۷.
و در سغدی
[۱۰] بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران ۱۳۷۴ ش.
آمده است.
واژه ترجمان در فارسی دری و متون ادبی فارسی، از جمله در شعر فردوسی،
[۱۱] ابوالقاسم فردوسی، ج۳، ص۸۶۳، شاهنامه فردوسی،بیت ۴۴۱، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
ناصرخسرو،
[۱۲] ناصرخسرو، ج۱، ص۳۱۵، دیوان،بیت ۶، چاپ مهدی سهیلی، اصفهان ۱۳۴۸ ش.
مولوی
[۱۳] جلال الدین محمد بن محمد مولوی، ج۱، دفتر اول، ص۸، مثنوی معنوی،بیت ۹۸، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و سعدی،
[۱۴] مصلح بن عبداللّه سعدی، ج۱، ص۷۹۵، کلیات سعدی، بیت ۲۲، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ ش.
آمده است.



در ترکی عثمانی واژه تَرجُمان به معنای «مترجم شفاهی» است.
[۱۵] ردهاوس، ذیل ترجمان.
ظاهراً فعل عربی تَرْجَمَ به معنای «ترجمه کرد» در دوره عباسیان رایج بوده است. از ریشه واژه ترجمان (ر ـ جـ م)، در عربی کلمات دیگری ساخته شده است؛ از جمله، تَراجِم و تَراجِمه (هر دو جمعِ ترجُمان) و ترجمه و مترجم .



اَشکال دگرگون شده واژه ترجمان در زبانهای اروپایی نیز وجود دارد؛ از جمله، دو واژه فرانسوی و واژه انگلیسی



معانی دیگری نیز برای ترجمان ذکر شده که عبارت‌اند از: سفیر و رسول و واسطه، تاوان و کفاره، خوابگزار و پیشگو.
[۱۶] مصلح بن عبداللّه سعدی، ج۱، ص۵۸۳، کلیات سعدی، بیت ۵، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۷] ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۶۷، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۱۸] محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.

در خوزستان واژه ترجمان، «ترجبان» تلفظ می‌شود و «به ترجبان نشستن» به معنای «ورد خواندن برای دفع آزارِ جن» یا «پیشگویی حوادث» است
[۱۹] محمدعلی امام شوشتری، فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی، ذیل واژه، تهران ۱۳۴۷ ش.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی،
[۲۰] فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی: واژه های عمومی (۱)، ج۱، ص۵۰، تهران ۱۳۷۶ ش.
ترجمان را معادل «اُرگان»، به معنای نشریه بیان کننده نظر و مواضع یک سازمان یا حزب، قرار داده است.
منابع :
(۱) محمدعلی امام شوشتری، فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۲) عبدالرشید بن عبدالغفور رشیدی، منتخب اللغات شاهجهانی، چاپ محمد عبدالاحد، دهلی ۱۳۱۵/ ۱۸۹۸.
(۳) مصلح بن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۶) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۷) فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی: واژه های عمومی (۱)، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۸) بهرام فره وشی، فرهنگ پهلوی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۹) بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۰) متون پهلوی (ترجمه، آوانوشت)، گردآوری جاماسب ـ آسانا، گزارش سعید عریان، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۱) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۲) دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۳) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مهدی سهیلی، اصفهان ۱۳۴۸ ش.
(۱۵) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۶) ردهاوس.
(۱۷) بویس.


 
۱. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تَرجُمان، تهران ۱۳۵۵ ش.
۲. لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، ذیل «ترج»، بیروت ۱۹۹۶.
۳. محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۴. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل تَرجُمان، تهران ۱۳۵۵ ش.
۵. عبدالرشید بن عبدالغفور رشیدی، منتخب اللغات شاهجهانی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد عبدالاحد، دهلی ۱۳۱۵/ ۱۸۹۸.
۶. متون پهلوی (ترجمه، آوانوشت)، ج۱، ص۱۶۰، گردآوری جاماسب ـ آسانا، گزارش سعید عریان، تهران ۱۳۷۱ ش.
۷. دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۸. بهرام فره وشی، فرهنگ پهلوی، ج۱، ص۴۲۹، تهران ۱۳۴۶ ش.
۹. بویس، ج۹، ص۸۷.
۱۰. بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۱. ابوالقاسم فردوسی، ج۳، ص۸۶۳، شاهنامه فردوسی،بیت ۴۴۱، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
۱۲. ناصرخسرو، ج۱، ص۳۱۵، دیوان،بیت ۶، چاپ مهدی سهیلی، اصفهان ۱۳۴۸ ش.
۱۳. جلال الدین محمد بن محمد مولوی، ج۱، دفتر اول، ص۸، مثنوی معنوی،بیت ۹۸، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۴. مصلح بن عبداللّه سعدی، ج۱، ص۷۹۵، کلیات سعدی، بیت ۲۲، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۵. ردهاوس، ذیل ترجمان.
۱۶. مصلح بن عبداللّه سعدی، ج۱، ص۵۸۳، کلیات سعدی، بیت ۵، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۷. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۶۷، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
۱۸. محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل تَرجُمان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۹. محمدعلی امام شوشتری، فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی، ذیل واژه، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۰. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی: واژه های عمومی (۱)، ج۱، ص۵۰، تهران ۱۳۷۶ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «واژه ترجمان »، شماره۳۴۳۳.    




جعبه ابزار