واقعه حره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واقعه حَرّه، قیام
حره یا نبرد
حره، اشاره به نبردی که بین لشکر شامیان به فرماندهی
مسلم بن عقبه با مردم مدینه به فرماندهی
عبداللّه بن
حنظلة بن ابیعامر (غسیلالملائکه) که بر ضد حکومت
یزید بن معاویه قیام کرده بودند، دارد.
بعد از آنکه نمایندگان مردم مدینه نزد یزید رفته و به فسق و فجور و
ظلم یزید و دستگاه فاسد وی آگاهی یافته و مردم را از آنها آگاه کردند، مردم مدینه به فرماندهی عبداللّه بن حنظله قیام کرده و امویان را از
مدینه اخراج و با
عبدالله بن زبیر بیعت کردند؛ در مقابل این قیام، یزید سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی مدینه فرستاد، سپاه شام در
حره توقف کرده مدتی شهر را در محاصره گرفتند و سپس به شهر تاخته، به مدت سه روز جان و مال و ناموس مردم را
حلال کرده و به
قتل و غارت پرداخته و نوامیس مسلمانان را هتک حرمت کردند. در این واقعه هزاران نفر از مردم مدینه، هشتاد تن از
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هفصد نفر از قاریان و حافظان
قرآن کشته شدند. این واقعه، دومین جنایت بزرگ در حکومت یزید بود و اولین جنایت او
شهادت امام حسین (علیهالسلام) در
روز عاشورا بود. در این قیام
امام سجاد (علیهالسلام) و هچنین برخی از صحابه با مردم همراه نشدند.
حره به سرزمینهای پر از سنگهای سیاه و سوخته باشد گفته میشود، در اطراف مدینه از این سرزمینها وجود داشته و برای هر کدام از آنها به تناسب ساکنین، نام مخصوص گذاشته بودند.
به سنگستان سیاهرنگ،
حرّه میگفتند
و چون این قیام در سنگستانی در مشرق مدینه به نام
حرّه واقم
یا
حرّه زُهره (منسوب به
بنی زهره از اقوام
یهود)
بر پا شد، به این نام معروف گردید.
شهر مدینه که به یثرب و پس از هجرت
پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به «مدینةالرسول» شهرت یافت از شهرهایی است که در نقشه جغرافیایی جهان جایگاه ویژهای دارد و دنیا به دیده احترام به آن مینگرد، زیرا این عزّت و عظمت را به جهت نام شخصیّتی بلند آوازه که پایهگذار تمدّن و فرهنگی بیمانند بود به دست آورده است.
این شخصیّت بزرگ و بیهمتا آخرین پیامبر از سلسله
پیامبران الهی است، که در دعوتش جز خوبی و زیبایی، سعادت و پیشرفت، گسترش
توحید و خداپرستی، رفاه و
آرامش چیز دیگری نخواست.
علاوه بر موقعیّت جغرافیای طبیعی و اقلیمی، از نظر جغرافیای دینی و مذهبی نیز ویژه است؛ چرا که:
اوّلاً: بزرگترین پایگاه دعوت و نشر
اسلام پس از
مکه است و حتّی میشود گفت: گسترش اسلام مرهون شهر مدینه است.
ثانیاً: وجود
مقبره پیامبر و خاندان آن حضرت دلهای میلیونها انسان معتقد و ارادتمند را متوجّه آنجا کرده است.
ثالثاً: بیشترین حوادث تاریخ اسلام یا در همین سرزمین اتفاق افتاده است، و یا در رابطه با این شهر و سرزمین بوده است.
لذا با توجّه به نکات فوق در اهمیّت و عظمت این شهر باید گفت: شهر مدینه نه تنها در جغرافیای جهان بزرگی و عظمتی خاصّ دارد، بلکه در جغرافیای دلهای مشتاقان و متدیّنان بیشترین عظمت را به خود اختصاص داده است.
زندگی دهساله پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شهر مدینه و گسترش دعوت آن حضرت از این شهر به دیگر نقاط جهان آن روز نوعی وابستگی برای آن حضرت به این شهر ایجاد کرده بود، به همین جهت برای این شهر و مردم آن احترامی خاصّ قائل بود که در سخنان آن حضرت مشاهده میشود.
در این قسمت برای نمونه به چند
حدیث میکنیم:
۱ ـ عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم انّه قال: «اللّهمّ من ظلم اهل المدینة واخافهم فاخفه، وعلیه لعنة اللّه والملائکة والناس اجمعین، لا یقبل اللّه منه صرفاً ولا عدلاً.»
و در نقلی دیگر و به سندی دیگر آورده است:
«قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم: من اخاف اهل المدینة اخافه اللّه عزّ وجلّ یوم القیامة، ولعنه، وغضب علیه، ولم یقبل منه صرفاً، ولا عدلاً.»
بار خدایا، هر کس به مردم مدینه
ستم روا دارد یا آنان را بترساند، تو آنان را بترسان، و بر اوست
لعنت خدا و
فرشتگان و همه مردم، و در
روز قیامت خداوند نه از او چیزی که
عذاب را دور کند و نه بلاگردانی را میپذیرد.»
ورواه الطبرانی ایضاً فی الاوسط و الکبیر عن عبادة بن الصامت باسناد جیّد.
در این حدیث تقاضای پیامبر اکرم از درگاه حضرت حقّ، حفظ و نگهداری شهر مدینه و مردم آن است، و برای کسانی که متعرّض این شهر و مردم آن شوند عذاب و نفرین الهی و فرشتگان و مردم را درخواست فرموده است، و امّتش را از آزار و اذیّت آن و ساکنان آن بر حذر نموده است که در حقیقت قداست شهر و عظمت آن را بیان میکند.
۲ ـ اخرج الطبرانی فی المعجم الکبیر عن عبد اللّه بن عمرو، انّ رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: «من آذی اهل المدینة آذاه اللّه، وعلیه لعنة اللّه والملائکة والناس اجمعین، لا یقبل منه صرف ولا عدل.»
هر کس مردم مدینه را اذیّت کند خدا او را اذیّت خواهد کرد و بر اوست لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم و در روز قیامت خداوند نه از او چیزی که عذاب را دور کند و نه بلاگردانی را میپذیرد.
۳ - وروی السنائی من حدیث السائب بن خلاّد رفعه: «من اخاف اهل المدینة ظالماً لهم اخافه اللّه، وکانت علیه لعنة اللّه.»
کسی که اهل مدینه را از روی ظلم بترساند خداوند او را خواهد ترساند و لعنت خداوند بر او باد.
در حدیث بعد مجازات سنگینتر بیان شده است.
۴ - حدّثنا ابن ابی عمر، حدّثنا مروان بن معاویة، حدّثنا عثمان بن حکیم الانصاری، اخبرنی عامر بن سعد بن ابی وقاص، عن ابیه، : انّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم قال: ثمّ ذکر مثل حدیث ابن نمیر وزاد فی الحدیث: «ولا یرید احد اهل المدینة بسوء الاّ اذابه اللّه فی النار ذوب الرصاص او ذوب الملح فی الماء.»
فرمود: هر کس قصد آزار مردم مدینه را داشته باشد خداوند همانند ذوب شدن سُرب، او را در آتش ذوب خواهد کرد، یا فرمود: همانند ذوب شدن نمک در آب.
این کلمات اندکی بود از احادیث بیشمار درباره مدینه و شهر مدینه، که بیانگر حرمت و عزّت شهر و مردم آن در نگاه پیامبر است.
سؤال این است که: آیا این حرمت رعایت شد و مدّعیان خلافت و جانشینی آن حضرت به این توصیهها عمل کردند؟
«قال الامام احمد: الیس قد اخاف اهل المدینة؟»
احمد بن حنبل میگوید: آیا یزید مردم مدینه را نترساند؟
۵ ـ احمد حنبل از
انس بن عیاض از
یزید بن خصیفه، از
عطاء بن یسار، از
سائب بن خلاّد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرمود: «من اخاف اهل المدینة ظلماً اخافه اللّه وعلیه لعنة اللّه والملائکة والناس اجمعین، لا یقبل اللّه منه یوم القیامة صرفاً ولا عدلاً.»
کسی که اهل مدینه را از روی ظلم بترساند خداوند او را میترساند و بر اوست لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان، و خداوند در روز قیامت از او هیچ توجیهی را نمیپذیرد.
بخاری در کتاب صحیحش از
حسین بن حریث، از
فضل بن موسی، از جعید، از
عائشه دختر
سعد بن ابیوقّاص از پدرش نقل میکند که گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: «لا یکید اهل المدینة احد الاّ انماع کما ینماع الملح فی الماء.»
همین حدیث را
مسلم با دو سند متفاوت و عبارات مختلف آورده است.
در بیشتر منابع، تاریخ واقعه
حرّه روز دوم
ذیحجه یا دو سه روز مانده به آخر ذیحجه سال
۶۳ق نوشته شده است،
لذا روایاتی که آن را در سال
۶۲ق دانستهاند،
نادرست مینمایند.
بعد از
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) حاکم مدینه (
عثمان بن محمد بن ابوسفیان) عدهای از
صحابه پیامبر و بزرگان مدینه را به
دمشق و دربار یزید فرستاد. آنان در این سفر به فسق فجور و
ظلم فراگیر یزید و دستگاه فاسد وی آگاهی یافته و در بازگشت به مدینه مردم را نیز از وضع فاسد دارالخلافۀ یزید و اعمال وی آگاه کرده و علیه امویان شوریده
حاکم مدینه و مروان و دیگر
امویان و حامیان یزید را از شهر بیرون راندند و با
عبدالله بن حنظله بیعت نمودند. وقتی خبر این قیام به دمشق رسید یزید سپاهی ۱۲ هزار نفری به فرماندهی
مسلم بن عقبه، فرستاد. سپاه شام در
حرۀ واقم توقف کرده مدتی شهر را در محاصره گرفتند و سپس به شهر تاخته به مدت سه روز به
قتل و غارت پرداخته و نوامیس مسلمانان را هتک حرمت کردند حتی عدهای را که به حرم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پناه برده بودند در داخل حرم قتلعام کردند.
این قیام را میتوان از آثار
حادثه عاشورا قلمداد کرد چرا که
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و
امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از برگشت از اسارت پیوسته مردم را از فجایع و مفاسد یزید و امویان آگاه مینمودند.
اما امام سجاد (علیهالسّلام) با بررسی و ارزیابی اوضاع و ملاحظۀ خفقان شدیدی که پس از شهادت پدر بزرگوارشان به وجود آمده بود شکست قیام
حره را پیشبینی میکرد. لذا میدید که اگر در آن شرکت کند، نه تنها پیروز نمیشود بلکه خود و پیروانش کشته میشوند و باقیماندۀ
تشیع از بین میرود.
از سوی دیگر با نفوذی که عبدالله بن زبیر در میان شورشیان یافته بود این نهضت یک نهضت شیعی به تمام معنی نمیتوانست باشد و امام هم نمیخواست امثال عبدالله بن زبیر قدرت بگیرند.
اگرچه ارتکاب معاصی متعدد از سوی یزید، از جمله قتل امام حسین (علیهالسلام)، در برانگیختن مردم بیتأثیر نبود،
اما ریشه قیام به این باز میگردد که پس از قیام عبدالله بن زبیر، که مردم را به خلع یزید و جهاد با او فراخواند، مردم مدینه دعوت وی را پذیرفتند و با
عبداللّه بن مطیع، نماینده وی، بیعت و بدینگونه یزید را از خلافت خلع کردند. در پی آن، یزید از عثمان بن محمد بن ابیسفیان، والی خود در مدینه که فردی بیتجربه بود، خواست تا جمعی از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویی کند.
برخی گزارشها نیز گویای این است که چون فرستاده خلیفه، برای بردن صَوافی (اموال و اشیای برگزیده برای خلیفه) به مدینه آمد، گروهی از مردم مانع وی شدند و میان آنان و عثمان بن محمد مشاجرهای روی داد که به شورش مردم انجامید.
افزون بر این، آن گروه از بزرگان شهر که عثمان بن محمد نزد یزید فرستاد، بهرغم نوازشهای
یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشیها و هرزهدراییهای خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند.
عبداللّه در سخنرانیای در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول
عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد.
به دلایلی که در بالا ذکر شد، مردم یزید را خلع و با عبدالله بن زبیر بیعت نمودند.
آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار مرد بودند و در منزل
مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.
به گفته
ابن اعثم کوفی، ابن زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید.
این روایت و برخی روایات پیش گفته، نشان میدهند که تا چه اندازه افکار و گرایشهای زُبیری بر این قیام و رهبر یا رهبران آن حاکم بوده است.
چون تلاش
عبدالله بن جعفر که یزید از او خواسته بود مردم را به اطاعت دعوت کند و نیز نامه تهدیدآمیز یزید و وساطت
نعمان بن بشیر در فرونشاندن قیام مدینه مؤثر نیفتاد،
یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. بعد از امتناع
عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد.
شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ تن نوشتهاند.
وقتی خبر حرکت سپاه یزید به مردم مدینه رسید، آنان گرداگرد مدینه
خندق کندند و پناه گرفتند.
بنیامیه نیز در ازای اجازه خروج از شهر، سوگند خوردند که از اوضاع شهر چیزی به سپاه یزید نگویند و با آنان به شهر باز نگردند، اما
عبدالملک بن مروان با توصیه پدرش به همراهی مسلم بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند.
مسلم با گذر از
حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد.
آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک
طایفه بنیحارثه، که با وعدههای مالی فریفته شدند، وارد شهر شد
و چندان جنایت کرد که به مجرم و مسرف معروف شد.
مسلم بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد.
ابن کثیر و
سیوطی غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصفناپذیر خواندهاند و
مسعودی آن را فجیعترین حادثه، پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، دانسته است.
سپاهیان مسلم بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان
و توهین به صحابه بزرگ پیامبر اسلام (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم)، از جمله
جابر بن عبدالله انصاری نابینا و
ابوسعید خدری فروگذار نکردند.
«ادع القوم ثلاثاً فان رجعوا الی الطاعة فاقبل منهم، وکفّ عنهم، والاّ فاستعن باللّه وقاتلهم، واذا ظهرت علیهم، فابح المدینة ثلاثاً ثمّ اکفف عن الناس.»
مردم را سه روز به بیعت دعوت کن و اگر پذیرفتند قبول کن و از آنان درگذر و اگر نپذیرفتند از خدا کمک بگیر و با آنان مبارزه و جنگ کن، پس از پیروزی سربازانت را سه روز در شهر آزاد بگذار.
نماینده یزید پس از روبرو شدن با مقاومت مردم دست به کشتاری وسیع زد تا در نهایت مردم مدینه تسلیم شدند. فهرستی از نتایج این بیحرمتی و بیادبی که برگرفته از گزارش گزارشگران و مورّخان آنگونه که در کتب تاریخی آوردهاند تقدیم حقجویان و منصفان میشود تا خود بر اساس این آمار قضاوت کنند.
به نقل از ابن کثیر و مورّخان دیگر آمده است که:
«ثم اباح مسلم بن عقبة، الذی یقول فیه السلف مسرف بن عقبة - قبّحه اللّه من شیخ سوء ما اجهله - المدینة ثلاث ایّام کما امره یزید، لا جزاه اللّه خیراً، وقتل خلقاً من اشرافها، وقرّائها، وانتهب اموالاً کثیرة منها، ووقع شرّ عظیم، وفساد عریض علی ما ذکره غیر واحد.»
سپس مسلم بن عقبه (که به او مسرف بن عقبه میگفتند، چون در به قتل رساندن مردم مدینه زیادهروی کرده بود) همانگونه که یزید فرمان داده بود سربازانش را سه روز در شهر مدینه آزاد گذاشت تا به کشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانی بپردازند.
حافظ
ابن حجر عسقلانی نیز بر این امر صحّه گذاشته و مینویسد:
«ایّاما بامر یزید المدینة ایّاما بامر یزید لعنةاللّه.»
شهر مدینه به فرمان یزید چند روزی مباح شد.
نتیجه این آزادی تجاوز به حریم دختران و زنان مسلمان و هتک عفّت آنان بود که بنا بر نقل مدائنی، هزار زن پس از واقعه
حرّه فرزندان نامشروع به دنیا آوردند.
قال المدائنی عن ابی قرّة قال: قال هشام بن حسان: «ولّدت الف امراة من اهل المدینة بعد وقعة الحرّة من غیر زوج.»
هزار زن از اهالی شهر مدینه بعد از واقعة
حرّه بدون اینکه شوهر داشته باشند وضع حمل کردند.
یاقوت حموی میگوید:
«ودخل جنده المدینة فنهبوا الاموال وسبوا الذرّیّة واستباحوا الفروج، وحملت منهم ثمانمائة حُرّة وولدن، وکان یقال لاولئک الاولاد: اولاد الحَرّة.»
سربازان یزید وارد مدینه شدند و اموال را غارت کردند و فرزندانشان را اسیر کردند و زنان برای آنان آزاد شد که در این جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنیا آوردند که به آنان فرزندان
حَرّه میگفتند.
مسلم بن عقبه فرمانده لشکر یزید در مدینه دستور داد تا همه مردم به عنوان
برده یزید بیعت کنند، و هرگونه که میخواست با مال و جان و ناموس مردم رفتار میکرد.
«فدخل مسلم بن عقبة المدینة فدعا الناس للبیعة علی انّهم خول لیزید بن معاویة، ویحکم فی دمائهم واموالهم واهلیهم ما شاء.»
مسلم بن عقبه وارد شهر مدینه شد و از مردم خواست تا با یزید بن معاویه همچون بردهای برای او بیعت کنند، تا بتواند به هرگونهای که خواست در خون و اموال و اهل و عیالشان حکم کند.
مسعودی مینویسد:
«دخل مسلم المدینة فانتهبها ثلاثة ایّام وبایع من بقی من اهلها علی انّهم قنّ لیزید والقنّ العبد الذی ملک ابواه، وعبد مملکة الذی ملک فی نفسه ولیس ابواه مملوکین غیر علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی طالب، لانّه لم یدخل فیما دخل فیه اهل المدینة، وعلیّ بن عبد اللّه بن العبّاس، فانّ من کان فی الجیش من اخواله من کندة منعوه. فکان ذلک من اعظم الاحداث فی الاسلام واجلّها وافظعها رزء بعد قتل الحسین بن علیّ بن ابی طالب.»
مسلم بن عقبه سه روز شهر مدینه را غارت کرد و با بازماندگان از مردم بیعت کرد تا بنده و برده قنّ یزید باشند، یعنی نه تنها خود او برده میشد، بلکه پدر و مادرش نیز برده میشدند،
فقط دو نفر از این بیعت استثنا شدند یکی امام سجّاد و دیگری
علی بن عبداللّه بن عباس (با وساطت خویشانش که در سپاه یزید بودند).
مسلم از مردم برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بودهاند و به تعبیر دیگر، فَیء (غنیمت جنگی) یزید هستند
و هرکسی را که از این فرمان سر باز میزد، گردن میزدند.
شمار کشتگان واقعه
حرّه را بیش از ۴،۰۰۰
و به قولی ۱۱،۷۰۰ یا ۱۰،۷۰۰ تن
برآورد کردهاند.
عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.
خلیفة بن خیاط اسامی کشتهشدگان
انصار و
مهاجران را ذکر کرده است.
مورّخان از جمله
دینوری امار کشتهشدگان را بیش از ده هزار نفر
اعلام کردهاند، که از این تعداد هشتاد تن از اصحاب پیامبر و هفتصد نفر از مهاجرین و انصار و ده هزار نفر از
تابعان و موالی بودهاند.
«قتل من اصحاب النبیّ صلّی اللّه علیه وسلّم ثمانون رجلاً، ومن قریش والانصار سبع مئة، ومن سائر الناس من الموالی والعرب والتابعین عشرة آلاف.»
«قال المدائنی عن شیخ من اهل المدینة. قال: سالت الزهری کم کان القتلی یوم الحرّة قال: سبعمائة من وجوه الناس من المهاجرین والانصار، ووجوه الموالی وممّن لا اعرف من حرّ وعبد وغیرهم عشرة آلاف. قال: وکانت الوقعة لثلاث بقین من ذی الحجّة سنة ثلاث وستّین، وانتهبوا المدینة ثلاث ایّام.»
مدائنی از شیخ اهل مدینه نقل میکند: از
زهری سؤال کردم تعداد کشتهگان مدینه در واقعه
حره چند نفر بود. او در پاسخ گفت: هفت صد نفر از بزرگان مهاجرین و انصار و موالی و کسانی که
معلوم نبود که آیا
غلام بودند یا آزاد و غیر آنان که جمعا ده هزار نفر بودند.... و سه روز کامل شهر مدینه در معرض تاختوتاز و غارت بود.
دینوری مینویسد:
«قتل من اصحاب النبیّ صلّی اللّه علیه وسلّم ثمانون رجلاً، ومن قریش والانصار سبع مئة.»
در حادثه خونین
حرّه هشتاد تن از اصحاب پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هفتصد نفر از
قریش و انصار کشته شدند. بهنحوی که کسی از اهل
بدر باقی نماند.
و مورّخ شهیر مسعودی مینویسد:
«قتل من آل ابی طالب اثنان - ومن بنیهاشم ثلاثة وبضع وتسعون رجلاً من سائر قریش ومثلهم من الانصار، واربعة آلاف من سائر الناس، ودون من لم یعرف.»
از خاندان ابوطالب دو نفر و از
بنیهاشم بیش از نود و از قریش به همان تعداد و چهار هزار نفر از مردم دیگر کشته شدند.
یاقوت حموی میگوید:
«وقتل من الموالی ثلاثة آلاف وخمسمائة رجل ومن الانصار الفا واربعمائة وقیل الفا وسبعمائة ومن قریش الفا وثلاثمائة.»
تعداد کشتهها از مردم عادی سه هزار و پانصد نفر و از انصار هزار و چهارصد نفر بودند و گفته شده است هزار و هفتصد نفر و از قریش هزار و سیصد نفر.
ابن کثیر نوشته است:
«وقد اختفی جماعة من سادات الصحابة منهم جابر بن عبد اللّه، وخرج ابو سعید الخدری فلجا الی غار فی جبل.»
گروهی از بزرگان صحابه مانند
جابر بن عبداللّه و
ابوسعید خدری برای حفظ جانشان به کوه پناه برده و ابوسعید در غاری مخفی شد.
از
مالک بن انس نقل شده است که گفت:
«قتل یوم الحرّة سبعمائة من حملة القرآن وکان فیهم ثلاثة من اصحاب النبیّ صلّی اللّه علیه وسلّم.»
در واقعه
حرّه هفتصد نفر از قاریان و حافظان
قرآن که سه نفر آنان از اصحاب بودند کشته شدند.
امام سجاد (علیهالسلام) در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛
افزون بر آنکه این قیام (چنانکه گفته شد) با اذن و حمایت
عبدالله بن زبیر صورت گرفت، آگاهی امام به ضعف و عده کم اهالی مدینه در مقابله با سپاهیان بسیار
شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند و همچنین تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت اموی ـ که به قولی، تنها هدف حمله مسلم بن عقبه به مدینه بودــ و حفظ آن عده اندک از پیروان خویش و حفظ کرامت حرم پیامبر، از دلایل احتمالی بیطرفی امام در این واقعه بود.
از اینرو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانهاش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی اهل و عیال مروان بن حکم، گردید و آن حضرت کسان مروان را با زن و فرزند خود به
ینْبُع فرستاد. پس از پایان ماجرا، امام سجاد با همراهی مروان و فرزندش، عبدالملک، نزد مسلم رفت. گویا یزید از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛ از اینرو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند.
دکتر
جعفر شهیدی روایات گوناگون درباره نحوه رفتار مسلم با امام سجاد (علیهالسلام) و گفتگوی آنان ذکر کرده است.
برخی علت خوشرفتاری غیرمنتظره مسلم را با امام سجاد، ناشی از دعایی میدانند که حضرت میخواند و ناخواسته هیبت و ترس در دل مسلم میانداخت.
برخی صحابه شورشیان را همراهی نکردند، از جمله
عبدالله بن عمر، ابوسعید خُدری و جابر بن عبدالله انصاری.
ابن قتیبه پس از مقایسه شکست زودهنگام و شگفتانگیز مردم مدینه در واقعه
حرّه با مقاومت عبدالله بن زبیر و یاران اندکش در برابر همین سپاه، علت اصلی آن شکست را انتخاب دو امیر ذکر کرده است، اما در منابع درباره اختلاف سران قیام مدینه سخنی نیست.
از قول مسلم بن عقبه آوردهاند که پس از اقرار به
توحید، بهترین عمل خود را کشتن اهل
حرّه میدانست.
مورخان مسلمان برآناند که سرکوب وحشیانه مردم مدینه در واقعه
حرّه، به انتقام خون امویان و کشتههای بدر و تقاصّ قتل
عثمان از مردم مدینه، بهویژه انصار، صورت گرفته است.
ابن اثیر در توضیح
حرّه میگوید:
«یوم الحرّة یوم مشهور فی الاسلام ایّام یزید بن معاویة لمّا انتهب المدینة عسکره من اهل الشام الذی ندبهم لقتال اهل المدینة من الصحابة والتابعین وامّر علیهم مسلم بن عقبة المزی فی ذی الحجّة سنة ثلاث وستّین وعقیبها هلک یزید، والحرّة هذه ارض بظاهر المدینة بها حجارة سود کثیرة وکانت الوقعة بها.»
داستان
حرّه در تاریخ اسلام مشهور است و آن همان حادثهای است که لشکریان شام به امر یزید در ذیحجّه سال ۶۳ق که به هلاکت خود او نیز منتهی شد، شهر مدینه را غارت کردند و صحابه و تابعان را کشتند، و
حرّه زمینهایی است در اطراف مدینه که پوشیده از سنگهای سیاه و نوک تیز است.
ذهبی میگوید:
«هی حرّة واقع شرقیّ المدینة المنورّة، وفیها کانت الوقعة المشهورة، یقول فیها ابن حزم فی کتابه جوامع السیرة ص۳۵۷ ما نصّه: اغزی یزید الجیوش الی المدینة حرم رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم، والی مکّة حرم اللّه تعالی، فقتل بقایا المهاجرین والانصار یوم الحرّة، وهی ایضاً اکبر مصائب الاسلام وخرومه، لانّ افاضل المسلمین وبقیّة الصحابة، وخیار المسلمین من جلّة التابعین قتلوا جهراً ظلماً فی الحرب وصبراً، وجالت الخیل فی مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم، وراثت وبالت فی الروضة.»
محل رویارویی لشکر یزید با مردم مدینه در شرق آن بود که همان واقعه معروف و مشهور در آن اتفاق افتاد، سپس به نقل از
ابن حزم مینویسد: یزید لشکرهایی را به حرم خدا و رسول، دو شهر
مکه و
مدینه گسیل نمود که در حادثه
حرّه باقی مانده از یاران پیامبر از مهاجر و انصار کشته شدند، که این نیز از بزرگترین مصائب اسلام و مسلمین بود، زیرا در آن بقیّه صحابه و بزرگانی از مسلمانان و تابعان، ظالمانه و ناجوانمردانه به قتل رسیدند،
مسجد رسولاللّه محلّ تاخت و تاز اسبان شد و روضه رسولاللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آلوده کردند.
بعضی از بزرگان
اهل سنّت و مورّخان این طایفه، جنایات یزید را در شهر مقدّس مدینه از بزرگترین و فجیعترین حوادث در اسلام پس از
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) ذکر کردهاند و اصل وقوع این حادثه را از مسلّمات تاریخی تلقّی کردهاند، که در مباحث گذشته به نقل سخنان بعضی از آنان اشاره کردیم.
اما بعضی دیگر پس از نقل همان حوادث به دفاع از
یزید پرداخته و از تمام جنایات پیش آمده به گونهای دفاع کردهاند. مانند: ابن کثیر دمشقی در کتاب
البدایة و النهایه که در دو فراز از نوشتهاش دست به توجیه غیر منطقی زده است.
ابن کثیر دمشقی میگوید:
«ولمّا خرج اهل المدینة عن طاعته وخلعوه وولّوا علیهم ابن مطیع وابن حنظلة، لم یذکروا عنه - وهم اشدّ الناس عداوة له - الا ما ذکروه عنه من شرب الخمر، واتیانه بعض القاذورات، لم یتّهموه بزندقة کما یقذفه بذلک بعض الروافض، بل، قد کان فاسقاً، والفاسق لا یجوز خلعه لاجل ما یثور بسبب ذلک من الفتنة، ووقع الهرج کما وقع زمن الحرّة، فانّه بعث الیهم من یردّهم الی الطاعة وانظرهم ثلاثة ایّام، فلمّا رجعوا قاتلهم، وغیر ذلک، وقد کان فی قتال اهل الحرّة کفایة، ولکن تجاوز الحدّ باباحة المدینة ثلاثة ایّام، فوقع بسبب ذلک شرّ عظیم کما قدّمنا.»
مردم مدینه پس از شکستن پیمان با یزید و بیعت با ابن مطیع و ابن حنظله با اینکه از دشمنان سر سخت یزید بودند آنچه از بدیهایش میگفتند شرابخواری و بعضی از گناهان دیگرش بود و از
کفر و
زندقه وی آنگونه که بعضی از
شیعیان او را متّهم کردهاند چیزی نگفتهاند، یزید با ارتکاب بعضی از اعمال زشت فاسق شده بود و شخص فاسق را نمیشود از خلافت عزل نمود، زیرا موجب
فتنه و آشوب میشود، همانگونه که در واقعه
حرّه پیش آمد.
آنگاه در مقصّر نشان دادن مردم مدینه و تبرئه یزید میگوید:
یزید کسی را فرستاد تا آنان را به اطاعت از خلیفه برگرداند؛ لذا سه روز مهلت داد و ناچار شد با آنان بجنگد.
این دفاع با کدام یک از ملاکهای شرعی و
سنّت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قابل تایید و تطبیق است؟
آیا مردمی که ده سال تمام در کنار پیامبر زندگی کرده و باقی مانده از اصحاب که در این جنگ کشته شدند از این احکام شرعی بیخبر بودند؟
آیا اگر والی و نمایندهای کارهایش مخالف با موازین اسلام بود و به حقوق مردم تجاوز نمود و مرتکب ظلم به آنان شد نباید سرزنش شود؟
آیا به مجرّد بروز و ظهور فتنه و آشوب هر حرکتی و مخالفتی باید سرکوب شود و جنایتکاران به جنایتشان ادامه دهند؟
البتّه افرادی از قبیل آقای ابن کثیر و همفکران امروزیاش باید یزید را تایید و برای نجاتش کوشش کنند، زیرا داستان خلافت باید از تنقیص و تعرّض سالم و
خاندان بنی امیّه پاک و پاکیزه باقی بمانند.
ابنکثیر در ادامه روند انکار فجایع صورت گرفته از سوی یزید و نقل قولهای کفرآمیز او، در بخشی دیگر از دفاعیّهاش خوشحالی یزید را پس از شنیدن خبر شکست مردم مدینه توجیهی جاهلانه میکند و سعی در مبرّا ساختن یزید از سرافکندگی در برابر تاریخ نموده و میگوید:
«واما ما یذکره بعض الناس من انّ یزید لمّا بلغه خبر اهل المدینة وما جری علیهم عند الحرّة من مسلم بن عقبة وجیشه، فرح بذلک فرحاً شدیداً، فانّه کان یری انّه الامام وقد خرجوا عن طاعته، وامّروا علیهم غیره، فله قتالهم حتّی یرجعوا الی الطاعة ولزوم الجماعة، کما انذرهم بذلک علی لسان النعمان بن بشیر، ومسلم بن عقبة کما تقدّم، وقد جاء فی الصحیح: «من جاءکم وامرکم جمیع یرید ان یفرّق بینکم فاقتلوه کائناً من کان.»
آنچه در بین مردم نقل میشود که یزید پس از شنیدن خبر مدینه و ماجراهای
حرّه خوشحال شد بیدلیل نیست، زیرا او امام بر مردم بود و چون گروهی از فرمانش خارج شده و بیعتشان را شکسته و افراد دیگری را به رهبری انتخاب کرده بودند، بنابراین او حق داشت با آنان بجنگد تا به جماعت مردم و فرمان خلیفه باز گردند و از تشتّت و پراکندگی جلوگیری کند.
سپس در نسبت دادن خواندن اشعار کفرآمیز
ابن زبعری که در
جنگ اُحُد آنرا خوانده بود و یزید پس از واقعه
حرّه به همان اشعار متوسّل شده بود میگوید:
واما ما یوردونه عنه من الشعر فی ذلک واستشهاده بشعر ابن الزبعری فی وقعة احد التی یقول فیها:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا •••••• جزع الخزرج من وقع الاسل
حین حلت بفنائهم برمها •••••• واستحر القتل فی عبد الاشل
قد قتلنا الضعف من اشرافهم •••••• وعدلنا میل بدر فاعتدل
وقد زاد بعض الروافض فیها فقال:
لعبت هاشم بالملک فلا •••••• ملک جاءه ولا وحی نزل
فهذا ان قاله یزید بن معاویة فلعنة اللّه علیه ولعنة اللاعنین، وان لم یکن قاله فلعنة اللّه علی من وضعه علیه لیشنع به علیه.
اگر این اشعار را یزید خوانده است پس لعنت خدا و لعنت همه لعنتکنندگان بر او باد و اگر نگفته است لعنت و
نفرین بر کسانی باد که این داستان را به او نسبت داده و وضع کردهاند.
آیا از این سخنان ابن کثیر، چیزی جز دفاع و جانبداری همه جانبه از جنایتکاری مانند یزید برداشت میشود؟
بغض و
کینه این نویسنده نسبت به پیروان
اهل بیت (علیهمالسّلام) و شیعیان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بر هیچ منصفی پوشیده نیست، زیرا به وضوح اضافه شدن یکی از ابیات ابن زبعری را به
شیعه نسبت میدهد و میگوید: آنان بیت پایانی این شعر را اضافه کردهاند.
۱- ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
۲- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲.
۳- ابن اعثم کوفی، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۴- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۵- ابن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۶- ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۷- ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخالخلفاء، چاپ طه محمد زینی، (قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷)، چاپ افست بیروت (بیتا.).
۸- ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، بیروت: دارالکتابالعربی، (بیتا.).
۹- ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت (۱۴۰۵/ ۱۹۸۵).
۱۰- علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره ۱۳۴۵ـ، ج ۴، ص ۱۵،۲۸ـ۲۹، ۳۳ـ۳۴، ۷۰ـ۷۲، ج ۶، ص ۲۲۷، ۲۲۹، ۲۳۲ و جداول.
۱۱- احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، قسم ۲، چاپ ماکس شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۳۸، چاپ افست بغداد (بیتا.).
۱۲- رسول جعفریان، تاریخ خلفا: از رحلت پیامبر تا زوال امویان (۱۱ـ۱۳۲ه )، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۳- محمدرضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد، (قم) ۱۴۱۸.
۱۴- خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقی بن خالد (مَخلَد)، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ۱۹۶۸.
۱۵- خلیل بن احمد، العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۱۶- احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
۱۷- محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و
الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۸- علی بن عبدالله سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۹- عبدالرحمان بن عبدالله سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابنهشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۰- عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
۲۱- جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، تهران ۱۳۶۵ش.
۲۲- محمد بن جریر طبری ، تاریخ الطبری: تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
۲۳- مسعودی، تنبیه.
۲۴- مسعودی، مروج (بیروت).
۲۵- محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علیالعباد، قم ۱۴۱۳.
۲۶- مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۲۷- یاقوت حموی ، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۲۸- احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت (بی تا.)، چاپ افست قم (بی تا.).
•
موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «شخصیت یزید». •
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حره»، شماره ۶۰۴۷. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قیام حره»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۴.