واقعه 1360 آمل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واقعه ۱۳۶۰ آمل (۶ بهمن ۱۳۶۰ ه.ش)، یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی - امنیتی پس از پیروزی
انقلاب اسلامی ایران بود که توسط
اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) در
شهرستان آمل،
استان مازندان ایران رخ داد و با مقابله نیروهای بسیجی، سپاه پاسداران و مردم آمل خنثی شد.
عدهای از اعضای یک گروه موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران که نام تاریخی سربداران را نیز غصب کرده و بر خود نهاده بود و از حیث فکری و ایدئولوژیک از تز مائو در چین پیروی میکردند، بعد از واقعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و عزل
بنیصدر از مقام ریاست جمهوری، از فاز سیاسی به فاز نظامی تغییر رویه دادند و برای مقابله با
جمهوری اسلامی ایران دست به اسلحه بردند. این گروه با شتابزدگی خاصی طرحی را موسوم به «قیام فوری» به اجرا درآورد. آنان ضمن انتخاب شهرستان آمل برای عملیات که به دلیل جنگلهای انبوه، بافت روستایی گسترده و نزدیکی به پایتخت دارای اهمیت بود، خواسته بودند با حمله و
تصرف شهر آمل و دیگر شهرهای مازندران و استانهای کشور، نظام جمهوری اسلامی را براندازند، این ماجراجویی با واکنش فوری مردم آمل در روز ۶ بهمن ۱۳۶۰ ناکام ماند.
این مقاله به چگونگی رخداد این حادثه میپردازد.
حادثه ٦ بهمن آمل یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی - امنیتی پس از پیروزی
انقلاب اسلامی بود. این حادثه همزمان با جنگ تحمیلی به وقوع پیوست. زمانی که نیروهای نظامی بسیج و سپاه در دو جبهه غرب کشور یعنی جنگ تحمیلی در برابر نیروهای متجاوز بعثی
عراق و همچنین مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب در
کردستان مشغول فعالیت بودند، عدهای از اعضای یک گروه موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران که نام تاریخی سربداران را نیز غصب کرده و بر خود نهاده بود و از حیث فکری و ایدئولوژیک از تز مائو در
چین پیروی میکردند، بعد از واقعه ٣٠ خرداد ١٣٦٠ و عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری، از فاز سیاسی به فاز نظامی تغییر رویه دادند و برای مقابله با جمهوری اسلامی دست به اسلحه بردند. این گروه با شتابزدگی خاصی طرحی را موسوم به «قیام فوری» به اجرا درآورد. آنان ضمن انتخاب شهرستان آمل برای عملیات که به دلیل جنگلهای انبوه، بافت روستایی گسترده و نزدیکی به پایتخت دارای اهمیت بود، خواسته بودند با حمله و
تصرف شهر آمل و دیگر شهرهای مازندران و استانهای کشور، نظام جمهوری اسلامی را براندازند!
این ماجراجویی عجیب با واکنش فوری مردم آمل در روز ٦ بهمن ١٣٦٠ ناکام ماند. این مقاله به چگونگی رخداد این حادثه میپردازد. اساس نگارش این مقاله کتابخانهای است و از منابع آرشیوی و میدانی نیز برای غنای هرچه بیشتر اثر بهره گرفته شده است.
با پیروزی
انقلاب اسلامی در بهمن ١٣٥٧،
ایران وارد برههای بسیار حساس و پرتنش از تاریخ خود گردید. گروههای سیاسی که قصد سهم خواهی از قدرت داشتند با سوءاستفاده از آزادی سیاسی و اجتماعی بی ضابطهای که پس از
انقلاب برقرار شده بود، هر روز در گوشه و کنار کشور و در شهرهای بزرگ حادثهای می آفریدند. در این روند که تا حدودی ناشی از فضای اول
انقلاب و شاید اجتنابناپذیر بود، گروههای سیاسی از طیفهای گوناگون با گرایشهای مختلف نظیر کمونیستها و لیبرالها، از چریکهای فدایی و مجاهدین خلق گرفته تا
حزب توده و احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی و حتی نهضت آزادی ایران، سعی داشتند سهمی از قدرت را به خود اختصاص دهند. هر یک از این گروهها ادعا میکردند که در سقوط
حکومت پهلوی نقش اصلی و اساسی داشتهاند. این مساله در ماههای اولیه پس از پیروزی
انقلاب باعث بروز مشکلات شدید داخلی، آشفتگی و هرج و مرج در کشور شد.
صف بندیهای عناصر
انقلابی و ضدانقلاب با عزل بنیصدر توسط
مجلس شورای اسلامی و تایید آن از سوی رهبر
انقلاب کاملا آشکار شد. بنیصدر، مجاهدین و برخی گروههای چپ و نیز لیبرالهای باقی مانده از جبهه ملی، در حالی که حمایت افکار عمومی را کاملا از دست داده بودند، در برابر
انقلاب ایستادند و با قیام مسلحانه خود کشور را که در حال جنگ با متجاوزین عراقی بود، با معضل امنیتی در داخل مواجه ساختند. اگرچه تا قبل از خرداد ١٣٦٠، کشور دستخوش توطئههای گوناگون، از جمله ترور و بمبگذاری از سوی گروهها و گروهکها بود، اما این گروهها بعد از خرداد ١٣٦٠ حرکتهای مسلحانه خود را علنی کردند و شدت بخشیدند. در حقیقت برکناری بنیصدر، سبب ناامیدی طیف ضدانقلاب و در نتیجه آغازی برای اقدامات مسلحانه و بروز شورشهای وسیع و همه جانبه گروههای معارض و معاند
انقلاب اسلامی علیه نظام اسلامی شد.
یکی از این جریانهای چپ که بعد از خرداد ١٣٦٠ با شعار طرفداری از بنیصدر و هوادارانش و به سودای خام براندازی نظام جمهوری اسلامی دست به اسلحه برد، «اتحادیه کمونیستهای ایران» بود که واقعه خونین آمل در ٦ بهمن ١٣٦٠ را رقم زد. گروههای چپ در شهرها و جنگلهای سه استان شمالی کشور، عملیاتهای تروریستی و بمبگذاری را شدت بخشیدند. آمل با توجه به موقعیت جغرافیایی نزدیک بودن به مرز اتحاد جماهیر شوروی و برخورداری از مخفی گاههای به ظاهر مناسب به دلیل جنگلهای انبوه و بافت روستایی گسترده در بین شهرهای مازندران، از جمله شهرهایی بود که در دسترس تعرضات گروهکها و مورد هجمه سنگین عملیات های تروریستی قرار گرفته بود.
کمیتههای
انقلاب اسلامی و
سپاه پاسداران و
بسیج که در آن ایام عمده ماموریت بخش وسیعی از اعضای آنها حضور در مناطق عملیاتی غرب و جنوب کشور و شرکت در دفاع مقدس بود، نمیتوانستند چندانکه باید در سال ١٣٦٠ بدون یاری و کمک همه جانبه مردم سد راه فعالیتهای گروهک ها شوند. در حوادث پس از خرداد ٦٠، مردم فعالترین نقش را در حفظ امنیت و برخورد با ضدانقلاب به عهده گرفتند که در این بین نقش مردم آمل در مقابله با گروهک ضدانقلاب موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران و ایجاد حماسه ٦ بهمن ١٣٦٠ را میتوان مثال زد.
اتحادیه کمونیستهای ایران با یک برآورد خام از وضعیت امنیتی در منطقه آمل، اعضای خود را به جنگل برد تا ضمن حفظ تواناییهای فردی و عملیاتی خود، هرچه سریعتر دست به اقدامات نظامی از پیش طراحی شده بزنند.
مقاله حاضر میکوشد ضمن تشریح چگونگی تشکیل اتحادیه کمونیستهای ایران، به چگونگی رخداد واقعه حماسی و تاریخی ٦ بهمن آمل بپردازد که شناخت بهسزایی از ثبات نظام جمهوری اسلامی را فراهم آورد.
اتحادیه کمونیستهای ایران از ترکیب سه گروه و سازمانی به وجود آمد که در اواخر دهه ٤٠ و اواسط دهه ٥٠ علیه رژیم پهلوی فعالیت میکردند.
اولین گروه سازمان انقلابیون کمونیست (س. ا. ک) بود که در سال ١٣٤٨ توسط گروهی از دانشجویان مقیم آمریکا به وجود آمد، و اعضای آن حمید کوثری، محمد امینی، سیامک زعیم، پرویز و حمید شوکت، فرامرز طلوعی سمنانی، عباس بزرگ، احمد تقوایی، ژاله بهروزی و تعدادی دیگر بودند که عقاید مارکسیستی داشتند.
دومین گروه، «گروه پویا» نام داشت که در سال ١٣٥٥ با همان گرایشها و تمایلات پدید آمد. اعضای این گروه از بقایای «گروه فلسطین» بودند که سالهای ١٣٤٨ و ١٣٤٩ در عراق به سر میبردند و رهبری آنها را حسین تاجمیر ریاحی اهل
اصفهان به عهده داشت. اعضایش بعضا آموزش جنگ چریکی در عراق،
فلسطین و
لبنان را در کارنامه خود داشتند.
به تدریج زمینههای ارتباط و وحدت این گروه با سازمان انقلابیون کمونیست که به خط مشی سیاسی و فرهنگی اعتقاد داشت، فراهم شد و اتحادیه کمونیست های ایران را تشکیل دادند.
جریان مزبور، طی سالهای آخر حکومت پهلوی، در واقع یک شاخه مائوئیست کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در
آمریکا به شمار میرفت. پس از پیروزی
انقلاب اسلامی این گروه با همان نام اتحادیه کمونیستهای ایران در داخل کشور به فعالیت پرداخت و نشریه حقیقت را به عنوان ارگان خود منتشر ساخت. سردمدار آن کماکان حسین ریاحی بود.
«گروه زحمت» از دیگر گروههای تشکیلدهنده اتحادیه کمونیستها بود. جریان زحمت نیز از خارج پا گرفت و به داخل کشور وارد شد و در اوایل
انقلاب اسلامی، قبل از شکلگیری اتحادیه در داخل کشور، از اتحادیه جدا شد و تا مدتی خود را به همین نام یعنی اتحادیه کمونیستها با نشریه حقیقت، نشریه تئوریک اتحادیه، میخواند. ولی بعد از مدتی (بعد از سال ١٣٦٠) نام خود را به «اتحادیه
انقلابی برای رهایی کار» عوض کرد و نام نشریه ارگان خود را «زحمت» گذارد.
یک سال بعد از پیروزی
انقلاب اسلامی در سال ١٣٥٨ دو، سه جمع کوچک دیگری نیز در اتحادیه ادغام گردید.
مشی غالب اتحادیه قبل از
انقلاب،
صرفا سیاسی و فرهنگی بود و فعالیتهایشان نیز بر این مبنا تعریف می شد.
به نظر اتحادیه،
رژیم شاه، رژیمی وابسته به امپریالیسم جهانی و نماینده اقشار و طبقات بالا (مالکین بزرگ، سرمایهداران وابسته، سرمایهداران بوروکرات) در ایران بود که با
کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ به قدرت رسید. این گروه به شدت متاثر از حرکت
چریکهای فدایی خلق در واقعه سیاهکل بود، تا جایی که شعار رسمی اعضای این گروه در آخرین روزهای عمر رژیم شاهنشاهی «ایران را سراسر سیاهکل میکنیم» بود. مردم مسلمان و
انقلابی و طرفدار
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در پاسخ آنها شعار «ایران را سراسر کربلا میکنیم» سر میدادند.
بعد از پیروزی
انقلاب در ٢٢ بهمن ١٣٥٧، مواضع اتحادیه نسبت به
انقلاب و مسائل کشور، دوگانه و چندگانه بود. آنها ضمن این که نظام برآمده از
انقلاب را ارتجاعی میدانستند،
از
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا حمایت کردند، اما در عین حال با سیاست
انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها به مخالفت برخاستند. از خودمختاری کردستان اعلام حمایت کردند و رودرروی نظام ج. ا. ا نیز ایستادند.
پس از برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری و اعلان جنگ مسلحانه
سازمان مجاهدین خلق در خرداد ١٣٦٠، اتحادیه کمونیستهای ایران، متشکل از مارکسیست -لنینیستهای کنفدراسیون سابق، به پیروی از سایر گروههای ضدانقلابی به جبهه طرفداران بنیصدر پیوست.
اندکی بعد از برکناری بنیصدر، در شب هنگام هفتم تیر ١٣٦٠، عده زیادی از عناصر رده بالای نظام، از جمله دکتر
سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و چهار وزیر کابینه آقای
محمدعلی رجایی، در اثر انفجار بمبی که افراد نفوذی سازمان مجاهدین خلق در دفتر حزب جمهوری اسلامی کار گذاشته بودند، به شهادت رسیدند. این سرآغاز جریان خشن و خونینی بود که به دست سازمان مجاهدین خلق و همکاری و همراهی و تایید گروهکهای ریز و درشت و خلق الساعه، از جمله اتحادیه کمونیستهای ایران، به راه افتاده بود.
شرایط پس از هفتم تیر و بعد از آن، هشتم شهریور، بسیاری از گروهکهای مخالف نظام را به این توهم انداخته بود که با تشدید ترورها و در نبود یک سازمان امنیتی و اطلاعاتی منسجم، و فشار طاقتفرسای جنگ ایران و عراق، و حمایت آمریکا و جهان غرب از مخالفان نظام، کار جمهوری اسلامی تمام است و باید برای گرفتن سهمی از قدرت در «رژیم آینده» هرچه بیشتر در عملیات نظامی و غیرنظامی بر ضد جمهوری اسلامی شرکت کرد.
از آنجا که اتحادیه کمونیستهای ایران، سازمانی مائوئیستی بود، بر طبق الگوی مبارزاتی مائو به تئوری محاصره شهرها از طریق روستاها و مناطق غیرشهری اعتقاد داشت. در چنان شرایطی که نیروهای نظامی و
انقلابی و بسیجی غالب شهرها مشغول دفع تجاوزات دشمن بعثی در جبهههای دفاع مقدس بودند مردم مسلمان و
انقلابی با حمایت شدید و همه جانبه خویش از نظام جمهوری اسلامی، خلا ناشی از فقدان سازمان امنیتی و اطلاعاتی کارآمد و عدم حضور نیروهای عملیاتی مدافع نظام را به فوریت جبران کردند و نیروهای موجود از نهادهایی چون بسیج مردمی و کمیتههای
انقلاب و سپاه پاسداران به لطف این همیاری مردمی توانستند زمینه هرگونه اقدام تروریستی مؤثر را در
تهران و شهرهای بزرگ تا حدود زیادی از بین ببرند.
به همین دلایل، اتحادیه کمونیستهای ایران، که از قدرتنمایی در شهرهای بزرگ کشور میهراسید
شهر آمل را برای عملیات خود انتخاب کرد و با ارزیابی موقعیتهای جغرافیایی، جنگلهای آمل را برای جنگهای چریکی مناسب تشخیص داد.
آمل برای فعالیت آنها به دلیل فاصله قابل توجه از کوههای جنگلی تا لب دریا دارای عمق عملیاتی بود و برای جنگ و گریز مناسب بود.
تصور واهی اتحادیه بر این بود که به سبب وضعیت اجتماعی منطقه آمل و بافت دهقانی جمعیت اطراف آن در صورت حمله به شهر، مقاومت پراکنده نیروهای
انقلاب به سرعت سرکوب میشود و در مرحله دوم، پس از قطع خطوط ارتباطی و تقویت نیروهای مخالف داخل شهر، دیگر مناطق مازندران به
تصرف نیروهای اتحادیه درآمده و پس از آن آحاد مردم -در یک زنجیره متشکل - در سراسر ایران به پا میخیزند و رژیم جمهوری اسلامی را ساقط میکنند.
وجود جنگل در استانهای شمالی به خصوص استان مازندران و نیز یادها و خاطرههای تاریخی آغاز نهضت مسلحانه در جنگل، بهانه و مستمسک مناسبی برای گروه کمونیستی سادهاندیش مذکور و از عوامل زمینهساز برای شروع بحران بود. یکی از دلایل انتخاب آمل، برای عملیات مسلحانه نزدیک بودن این شهر به مرکز حکومت بود. نزدیک بودن به تهران از این جهت اهمیت داشت که اولا برای انجام پشتیبانی و تهیه حمایت لازم به خصوص ارتباطات تشکیلاتی در حین عملیات به آن نیاز داشتند. ثانیا خیال داشتند که دامنه عملیات را به تهران بکشانند. وجود جاده محوری و استراتژیکی هراز که شمال را به تهران متصل میکرد، از دلایل دیگر انتخاب آمل برای عملیات بود.
بهمن شیردل، یکی از اعضای اتحادیه، در اینباره میگوید: «اگر ما میتوانستیم نیم ساعت جاده را ببندیم و اعلامیه پخش کنیم، چون که رادیو اینگونه مسائل را پخش میکرد، همه ایران را متوجه خود میکردیم.»
آمل به دلیل وجود سلسله کوههای البرز، دارای ویژگیها و مزیتهایی بود.
ضمن اینکه جنگل، دارای آب و میوههای خوردنی و همچنین برای استتار و اختفا، مناسب بود.
از سوی دیگر، به دلیل ییلاق و قشلاق کردن روستاییان آمل و خالی از سکنه بودن روستاها در زمان سرما و زمستان، اعضای اتحادیه میتوانستند با همکاری چند نفر از افراد بومی، از مواد غذایی و امکانات روستاها به راحتی استفاده کنند.
یکی از مهمترین دلایل آنها برای انتخاب آمل این بود که تصور می کردند در این شهر زمینههای مردمی برای همراهی با ایشان وجود دارد. البته همانطور که خواهیم دید، بزرگترین اشتباهشان نیز همین مساله بود. سابقه مبارزاتی مردم آمل در هنگام
انقلاب و پیش از آن و سابقه برقراری حکومت مردمی در هفتههای منتهی به
انقلاب اسلامی، به آنها این باور و تصور اشتباه را داده بود که مردم (را میتوانند به مخالفت با جمهوری اسلامی وادارند و برای این کار تنها) آمل نیاز به یک جرقه دارند و با اخبار نادرستی که از طرف رهبران اتحادیه به اعضا القا شده بود، آنها انتظار داشتند با شلیک اولین گلوله در شهر، مردم به آنها بپیوندند.
از سوی دیگر در درون جنگل هیچ نیروی امنیتی، انتظامی و نظامی برای برخورد، کنترل و مبارزه با شورش وجود نداشت. تصور اتحادیه این بود که نیروهای دولتی و نظامی در دو جبهه جنگ تحمیلی و کردستان درگیر هستند و لذا اعضا و هواداران با یک حرکت نظامی، میتوانند شمال را
تصرف نمایند. طبق اعترافات حسین تاجمیر ریاحی (از رهبران سربداران) یکی از تاکتیکهای کمونیستها در آن زمان، سوءاستفاده از وضعیت جنگی کشور بود.
از سوی دیگر تاکتیکهای جنگ در جنگل، تخصصی است و نیروهای ضدشورش به سختی و با تلفات زیاد در این میدان مواجه خواهند شد. مبدع این تز که به نام «جبهه سوم» لقب گرفت، حسین تاجمیر ریاحی بود.
گروههای معاند نظام اسلامی، میخواستند جبههای را در سرتاسر جنگلهای شمال گسترش دهند و مرکزیت این جبهه با توجه ویژگیهای فوقالذکر، شهرستان آمل بود.
از آن جایی که استراتژی مائو در چین با حرکت دهقانی و کارگری از روستاها و جنگلها و استقرار در یک نقطه امن و سپس گسترش منطقه امن تا آزادسازی (روستاها) آغاز گردید و به ثمر نشست، تجربه چین الگوی سازمانهای کمونیستی مائوئیستی بود. نظریات چه گوارا و مبارزات فیدل کاسترو در
کوبا و اتخاذ شیوه جنگ و گریز و تحرک مطلق در درون جنگل و در نتیجه ضربه زدن به حکومت مرکزی، نیز از دیگر الگوهای مبارزاتی این سازمانها بود. ایدئولوژی اتحادیه در ابتدای تاسیس مارکسیسم -لنینیسم همراه با نظریات مائو بود و از چین به عنوان
انقلاب جهانی و از مائو به عنوان رهبر زحمتکشان و کارگران دفاع مینمود. لیکن با مرگ مائو و تغییر در سیاست خارجی چین و انحراف در رهبری حزب کمونیست، اتحادیه از ذکر اندیشههای مائو پرهیز کرد، ولی مشی جنگی مردمی او را تبلیغ میکرد.
بنابراین شاخصه مبارزاتی اتحادیه، مبارزات
فیدل کاسترو و چه گوارا در
آمریکای لاتین بود، اما برای همراه کردن مردم، روش مائو در چین را برگزیده بودند.
این نگرشها و برآوردها و اهداف به وضوح نشان میدهد که تا چهاندازه در چنبر ذهنیات خود گرفتار بودند و واقعیتهای میدانی و اعتقادات دینی مردم ایران را با اعتقادات و سنن مردم کشورهایی که الگوی عملیاتی خود را از آنها اتخاذ کردند فرق نمینهادند.
در اواخر تیرماه ١٣٦٠ تعداد ١٥٠ نفر که نیمی از آنان خوزستانی بودند، به وسیله اتحادیه کمونیستها از کردستان به جنگلهای آمل منتقل و در آنجا مستقر شدند. قرار شد این عده بر اساس تز مائو با ایجاد سه کمپ ٥٠ نفری فعالیت خود را شروع کنند.
این عده بعد از استقرار در جنگلهای آمل عنوان «سربداران» را بر خود گذاشتند. سربداران شیعیانی بودند که در قرن هشتم علیه ظلم مغولان به پا خاسته بودند. آنان در بالای اعلامیههای خود این جمله سربداران قرن هشتم را درج کردند که «جمعی از مفسدان استیلایافته به خلایق ستم میکنند، اگر توفیق رفع ظلم ظالمان نماییم و الا سر خود را بر دار خواهیم کرد که دیگر تحمل تعدی و
ظلم نداریم.»
معلوم نیست که آیا این شعار را نیز از سر سادهلوحی و بیدقتی برگزیده بودند و شعار یک گروه شیعی معتقد به مذهب را برای براندازی یک نظام شیعی و معتقد به همان مذهب برگزیده بودند یا آن که حساب شده و برای فریب اهالی چنین شعاری را برگزیدند که با عقاید کمونیستی گروه بسیار فاصله داشت؟!
هدف اعضای اتحادیه به اصطلاح نجات
انقلاب از مسیر انحرافی و تکامل
انقلاب از طریق
انقلاب دوم بود.
در آبان ماه ١٣٦٠ سربداران با صدور بیانیهای در روزنامه حقیقت، ارگان اتحادیه، به ادامه قیام مسلحانه تا تحقق اهداف زیر تاکید کردند:
سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس مؤسسان ملی، افشا و لغو فوری کلیه قراردادها با دولتهای خارجی، تشکیل فوری دادگاههای تودهای، به رسمیت شناختن کلیه آزادیها و حقوق سیاسی و اجتماعی، بسیج مردم برای جلوگیری از تجاوز عراق، اجرای طرح ضربتی اقتصاد برای خروج از بحران اقتصادی، اعلام یک سیاست خارجی کاملا مستقل
انقلابی در عرصه روابط خارجی ایران با دیگر کشورها.
حسین تاجمیر ریاحی (ناصر بزرگ)، از بنیانگذاران اتحادیه کمونیستهای ایران و از اعضای رهبری گروهک، نقش تعیینکنندهای در طرح و اجرای قیام سربداران داشت.
محمدرضا سپرغمی عضو شورای تصمیمگیری جنگل بود.
برای پیشبرد طرح، رهبری جدیدی تعریف شد. کمیته دائمی رهبری مرکب از چهار نفر به نامهای شهاب سیامک زعیمی، حسین تاجمیر ریاحی (ناصر بزرگ)، پیروت محمدی (کاک اسماعیل) و مراد غلامعباس درخشان بود که بعد از مدتی این کمیته به ستاد تغییر نام داد.
ستاد، مسئولیت داشت سه رشته کار را انجام دهد: انتقال اسلحه و نیرو به آمل، شناسایی مقرها و اماکن مهم آمل، طراحی نقشه نظامی اولیه برای حمله به آمل.
کاک اسماعیل فرمانده نظامی این گروه، سابقه درگیری و جنگ در کردستان را در کارنامه خود داشت.
این گروه در داخل از نظر آموزشهای جنگلی و جنگ شهری بسیار ورزیده شدند و از نظر جسمانی و آموزشهای نظامی آمادگی کامل داشتند، به طوری که به راحتی وارد شهر شده و با انجام
ترور از شهر خارج میشدند.
اتحادیه انواع سلاحهای سبک و نیز آرپی جی و نارنجکانداز و تیربار داشتند و در نظر داشتند ایستگاه رادیویی در جنگل راهاندازی کنند.
بنا بر اعترافات جهانگیر احمد گل تپهای، یکی از اعضای سربداران، «وسایل تدارکاتی به ویژه آذوقه گروه، من جمله برنج و آرد و روغن عموما از روستای گزناسرای آمل سرقت میشد که بیشتر مواقع برای عدم افشای ماهیت گروه، بدون درگیری و اعمال زور و برخی از مواقع هم با تهدید انجام می گرفت.»
طبق اعترافهای اعضای اتحادیه آنان در
قالب گروههای سه نفره با رفتن به شهر، به تهیه گزارش های اطلاعاتی، شامل نقشه و کروکی بسیج، سپاه، سازمانها و ادارات دولتی، خانهها و نام افراد حزب اللهی و نیز برنامههای عملیاتی سپاه و ژاندارمری میپرداختند. تهیه این کروکیها عمدتا توسط اعضای زن انجام می شد.
اتحادیه کمونیستهای ایران، شخصی به نام کامران صمیمی بهبهانی، مسئول پروژهها و طرحهای مالی اتحادیه را برای
جاسوسی و در
قالب مترجم انگلیسی تحت نام مستعار طاهر موسوی وارد تشکیلات
بنیاد شهید کرده بود. این فرد سه عضو دیگر اتحادیه را نیز به عنوان مترجم انگلیسی در این نهاد
انقلابی نفوذ داد.
استفاده از نام سربداران که تداعیکننده مبارزات شیعیان علوی بود و پخش اعلامیه در بین خودروهای عبوری در جاده هراز و همچنین تلاش زیاد برای فعالیتهای تبلیغی و فکری در بین مردم و مدارس روستایی از دیگر اقدامات این گروه بود.
اتحادیه در طی عملیاتها، کمینهای ایذایی و راه بندان در جادههای آمل، ترور افراد حزب اللهی و چهره های شاخص، انفجار و سرقت مسلحانه و درگیری در شهر را در دستور کار خود قرار داده بود و فضای شهر را کاملا ناآرام و متشنج کردند.
اعضای سربداران قصد داشتند در تاریخ ١٨ آبان ١٣٦٠ اولین حمله خود را از محور جاده امامزاده عبدالله به شهر آمل سازماندهی کنند، اما به طور ناگهانی با گشتیهای سپاه آمل برخورد میکنند. در این درگیری ولیالله کارگر از نیروهای سپاه شهید می شود. البته طرح حمله غافلگیرانه آنها نیز لو رفته و گروه با کشتهدادن چند نفر به داخل جنگل بازگشتند.
پس از این عملیات، تعدادی از نیروهای اتحادیه، جنگل را ترک کردند.
در این شرایط بحرانی و حساس سپاه پاسداران شهر آمل بر حساسیت و مراقبت خود افزود.
در تاریخ ١٦ مردادماه ١٣٦٠ بعد از سرکشی
آیتالله جوادی آملی به سپاه آمل، ایشان تدبیر و توصیه ویژهای برای مقابله با کمونیستها مطرح کرد که مورد استقبال سپاه قرار گرفت. توصیه آیتالله جوادی این بود که:
مگر نمی گویید که مهاجمین کمونیست در جنگل هستند و از آنجا میآیند و محیط شهر را ناامن میکنند و میروند؟ چرا شما میخواهید در داخل شهر دفاع کنید و نیرو بگذارید؟ همانطور که آنها آمدند شهر شما را ناآرام کردهاند، شما هم بروید محیط داخل جنگل آنها را ناامن کنید و بهتر است که شما هم بروید درون جنگل.
در همین راستا بود که بعد از مدتی واحدهای فرعی ویژه قرارگاه حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) که ماموریت ضدشورش داشتند، در درون جنگل مستقر و شروع به ایجاد پایگاه و کمین در شیارها و تپهها کردند که این اقدام باعث شد منطقه عملیاتی سربدارن در منگل دره و گزناسرا تجزیه شود.
جمعی از نیروهای اتحادیه کمونیستهای ایران که نام سربداران بر خود نهاده بودند در روزهای ٢٢ و ٢٤ آبان، ٢٠ آذر و ٣ و ١٣ دی هم درگیریهایی بین نیروهای سپاه با کمونیستهای مستقر در جنگل رخ داد که در طی آن تعدادی از اعضای سپاه آمل شهید و عدهای از اعضای اتحادیه نیز کشته شدند.
بعد از عملیات و درگیری ٢٢ بهمن، سازمان اتحادیه تغییر شکل داد و تشکیلات از ٩ گروه ٩ نفره، به ٥ گروه ١٥ تا ٢٠ نفره تغییر کرد.
بعد از عملیات ٢٢ بهمن عدهای دیگر از اعضای اتحادیه، جنگل را ترک کردند، اما رهبران اتحادیه به انحاء مختلف دروغپردازی سعی می کردند با بالا بردن روحیه نیروها، از این امر جلوگیری کنند.
جهانگیر احمدی گل تپهای در اعترفاتش میگوید: «همین خود ریاحی می گفت اعلامیههای سربداران در آمل ٣٠٠ تومان به فروش میرسد و شبها پاسدارها نگهبانی نمیدهند و منتظرند که ما بیاییم و با این مطالب دروغ سعی میکردند به بچهها روحیه بدهند.»
قرارگاه حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) بعد از عملیات ١٣ دی برای مقابله با کمونیستها شروع به ایجاد طرحهای اطلاعاتی -عملیاتی و جنگ روانی علیه مواضع شورشیان نمود.
طرح الحدید با هدف کنترل عملیات ترور و انفجار در شهرها و جادههای جنگلهای استانهای شمالی به شیوه تیمهای متحرک و مجهز به سیستم ارتباطی بی سیم؛
طرح شهید کلانتری به منظور قطع ارتباط گروههای شورشی با سایر نقاط کشور؛
طرح اطلاعاتی النصر با هدف ضدکمین و ضدنفوذ؛
طرح اطلاعاتی کنترل منابع که با هدف ایجاد شبکه اطلاعاتی در مناطق روستایی و جنگل و فراهم آوردن زمینه مناسب همیاری مردم با نظام جمهوری اسلامی ایران و همکاری با سازمان ضدنفوذ؛
و طرح اطلاعاتی الکهف با هدف تعقیب و شناسایی افراد و اماکن محل استقرار گروههای شورشی با استفاده از سگهای تربیت شده و سگهای ردیاب و محافظ، از جمله طرحهایی بود که برای مقابله با تروریستهای مستقر در جنگل تهیه و اجرا شد.
با اجرای این طرحها محیط جنگل بنا به تدبیر و توصیه آیتالله جوادی برای کمونیست ها ناامن شد.
نیروهای ضدشورش همچنین با همیاری و مساعدت عناصر مردمی و نیروهای بومی با اتخاذ تاکتیک «تجزیه مناطق تحت کنترل شورشیان» آزادی عمل قبلی شورشیان را از آنان سلب کردند. همچنین سپاه با انجام سه عملیات پیدرپی نظامی و امنیتی با اجرای تاکتیک چکش و سندان، شناسایی، تعقیب و دستگیری، عرصه را بر شورشیان تنگتر نمود.
با توجه به موفقیت عملیاتهای گوناگون نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران، ترس از عملیاتهای بعدی حکومت و از بین رفتن استتار جنگل، فشار اعضای گروه، ریزش برف سنگین در جنگل، مشکل تهیه آذوقه و درگیری ها و اختلافات داخلی رهبران گروه، نداشتن رهبری مناسب و قرار داشتن در محاصره نظامی،
اعضای گروه مجبور شدند که عملیات اصلی و گسترده حمله به شهر آمل را که قرار بود که در فروردین ١٣٦١ شروع کنند، به روز ٦ بهمن ١٣٦٠ جلو بیندازند. عملیات گروهک به اصطلاح سربداران «قیام فوری» نام داشت. اعضای اتحادیه این اقدام خود را تحت عنوان قیام فوری طراحی کردند تا مردم آمل را به یک قیام و
انقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی دعوت کنند.
بر اساس خیالات آنها دیگر شهرهای استان یکی پس از دیگری آزاد می شدند و این حرکت به یک قیام سراسری تبدیل میشد، اما مردم آمل برخلاف تفکر واهی تروریستهای چپ، به جای حضور در قیام فوری، اقدام به واکنش فوری نمودند.
گفتنی است که اتحادیه با کمک فرید سریع القلم، عضو مرکزیت و مسئول کمیته انتشارات و نشریه حقیقت و اعلامیههای سربدران، برای انجام قیام فوری با دیگر گروهکهای محارب از جمله سازمان مجاهدین خلق،
حزب طوفان و
فداییان اقلیت و اکثریت نیز در ارتباط بود.
شورشیان حمله نظامی خود را در روز ٥ بهمن ١٣٦٠ آغاز کردند.
در روز ٥ بهمن ١٣٦٠ اعضای اتحادیه از مسیر ورودی آمل از طریق جاده هراز، با نام «سربداران جنگل» در پوشش لباسهای نظامی مرسوم سپاه و تحت عنوان عملیات «اسب تروا» وارد شهر شده و حمله خود را آغاز کردند.
آنان پس از ورود به شهر ابتدا در خانه محمدرضا سپرغمی تجمع نمودند و ساعت ٨ شب نیروهای عملیاتی خود را با وسیله نقلیه به مراکز مهم و حساس شهر منتقل و چند نقطه حساس شهر را محاصره کردند.
برنامه اعضای اتحادیه برای حمله به شهر، تسخیر سه نهاد مهم یعنی ساختمان بسیج که ضمن مستحکم بودن در جایگاه مناسبی از حیث عملیاتی نیز قرار داشت، فرمانداری و سپاه بود.
سربداران بعد از ورود به شهر به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول وارد شهر شده به گشتزنی پرداختند و هرکس را که به اصطلاح حزب اللهی و پاسدار تشخیص میدادند ترور میکردند. سپس به ساختمان بسیج به عنوان اولین و استراتژیکیترین نقطه شهر حمله کردند.
مردم آمل، با صدای تیراندازی به خیابانها آمده و آماده مقابله شدند. نیروهای شورشگر با سازماندهی و استقرار تیمهای عملیاتی قرار بود ضمن
تصرف این اماکن و دادستانی
انقلاب اسلامی و سپس با انهدام پل شرقی -غربی شهر، امکان کمکرسانی به شهر را قطع نمایند.
گروه شورشگر در ساعت ٢٣ شب ٦ بهمن با رعایت اصل غافلگیری عملیات خود را آغاز کردند و در کمتر از سه ساعت، چهار هدف از پیش تعیینشده اتحادیه محاصره شد. بنا بر دستور فرماندهی منطقه ٣ سپاه مستقر در
چالوس، قرار شد هر رده تا صبح در ساختمان خود مقاومت کند و نیروها تا طلوع صبح و اعزام نیروی کمکی، از مقر خود خارج نشوند.
درگیری میان نیروهای اتحادیه و نیروهای سپاه و بسیج تا صبح روز ٦ بهمن ادامه داشت. این در حالی بود که تعداد نفرات در ساختمان بسیج از انگشتان دست تجاوز نمیکرد. یکی از اعضای این گروه، بعدها در بازجویی اعتراف کرده بود که شدت تیراندازی از پنجرههای ساختمان بسیج در شب ٦ بهمن آنقدر زیاد بود که آنها نتوانستند آنجا را
تصرف کنند؛ مساله ای که علامه
حسن حسنزاده آملی آن را مصداق آیه ٩
سوره انفال «اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکۀ مردفین» تعبیر میکنند.
(این آیه مربوط به
جنگ بدر است که
مسلمانان از کثرت نیروی مشرکان مکه ترسیدند و از
خداوند درخواست کمک نمودند. خداوند در این مورد فرمودند: (به یاد آرید) هنگامی که استغاثه و زاری پرودگار خود را میکردید، پس دعای شما را اجابت کرد، که من سپاهی منظم از هزار
فرشته به مدد شما میفرستم.)
در شب ٦ بهمن، هفت نفر از اعضای بسیج و انجمن اسلامی به رهبری جعفر هندویی در جنب بیمارستان ١٧ شهریور آمل که در حال پاکسازی شعارهای ضدانقلابی بودند، به دستور حشمت اسدی، یکی از اعضای اتحادیه کمونیستها، مورد حمله کمونیستها قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.
در همین شب احمد فردوس (حیدر)، یکی دیگر از اعضای اتحادیه کمونیستها، نیز در درگیری در جلوی ساختمان سپاه کشته شد.
در شب ٦ بهمن هرگونه کمکرسانی به دادستانی
انقلاب به دلیل تیراندازی سربداران میسر نشد. پیرمردی به نام محمد گلچین و جوانی به نام داوری، که برای کمک به افراد مستقر در دادستانی تلاش نمودند، به ترتیب شهید و زخمی شدند.
در همین گیرودار، فرمانده وقت سپاه آمل به کمک برخی از افراد
انقلابی و مذهبی، شروع به جمعآوری و سازماندهی نیروهای بسیجی نمود که تحت عنوان گروه ضربت در خیابان شهید فضلالله نوری آمل مستقر شدند. وی ضمن توجیه نظامی و عملیاتی و آموزش نیروها به مقابله با کمونیستها پرداخت.
از سوی دیگر با کمک
سیدمحمود کاظمی دینان، (ایشان قبل از
انقلاب سابقه قریب به دو دهه تدریس و معلمی در مدارس تهران و ورامین را در کارنامه خود دارد. او در همین دوران با شهیدان
باهنر و رجایی آشنا شد. بعد از پیروزی
انقلاب، ریاست آموزش پرورش منطقه لاریجان را با حکم شهید باهنر (وزیر فرهنگ) برعهده گرفت و نیز یکی از بنیانگذاران و فعالان بسیج منطقه بود. وی بعد از واقعه ٦ بهمن فرمانده سپاه آمل شد. او پدر دو شهید و در ادوار سوم، چهارم و ششم مجلس شورای اسلامی نمایندگی مردم آمل و لاریجان را برعهده داشت. کاظمی دینان در بهمن ١٣٨٦ در اثر عارضه
قلبی درگذشت.) ریاست آموزش و پرورش و یکی از فعالان بسیج منطقه لاریجان، چند مرکز ایست و بازرسی در جاده هراز من جمله در حوالی روستای بایجان و منطقه پنجاب (در جاده هراز در حدود ٦٠ کیلومتری آمل) ایجاد شد.
این پاسگاهها توانستند هرگونه راه ارتباطی شورشیان را با خارج از آمل قطع کند.
نیروهای شورشگر در چند قسمت پرجمعیت شهر من جمله قادی کلا، اسپه کلا و رضوانیه مستقر و شروع به فعالیتهای تبلیغی نمودند.
با طلوع خورشید روز ششم بهمن در حالی که بخشی از شهر به
تصرف مهاجمین درآمده بود، آحاد مردم از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به طور غیرمنتظره وارد عمل شدند و برای حفظ دستاوردهای
انقلاب و جان و مال مردم و همچنین حمایت از نیروهای سپاه و بسیج، با هر وسیله و شرایط ممکن به درگیری مستقیم با مهاجمان پرداختند. آنها با فداکاری و تحرک فوقالعاده در راستای عمل به وظیفه،
به ساختن سنگر برای نیروهای مسلح مشغول شدند.
آیتالله خامنهای در توصیف آن سنگرها سخنی به یادماندنی گفتند: «این سنگرها، سنگرهای درون خیابانها نیست. این سنگر دلهاست. هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است.»
نیروهای بومی روستاها و شهرهای اطراف آمل نیز با ایجاد سنگر در شهر دوشادوش عناصر ضدشورش علیه شورشیان جنگیدند و نیروهای مهاجم را به سختی شکست داده و تارومار کردند
و غائله آنان ظرف کمتر از چند ساعت به دست مردم برچیده شد. «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا.»
اتقافات بعد از واقعه آمل از قرار زیر است.
در این حماسه ٤٠ نفر از مردم آمل
شهید و ٢٠ نفر نیز مجروح گردیدند. از کمونیستها نیز ٣٤ نفر به هلاکت رسیده، چند تن زخمی، ٣٠ نفر دستگیر و ٧ نفر از آنها موفق به فرار شدند که دو هفته بعد از این واقعه، دستگیر شدند.
قابل توجه آن است که ١١ تن از دستگیرشدگان واقعه آمل اهل پاوه،
کرمانشاه و آمل بودند.
دادستانی
انقلاب اسلامی آمل با صدور اطلاعیهای هرگونه احتمال کمک به نیروهای کمونیست مهاجم بعد از واقعه ٦ بهمن را اینگونه خنثی نمود: «هرکس این قبیل افراد را در خانه پناه دهد، خانهاش بیدرنگ مصادره و خودش نیز دستگیر و محاکمه
انقلابی خواهد شد.»
اکثر رهبران اتحادیه در تهران محاکمه و به اعدام محکوم شدند.
سپس به آمل منتقل شده و در مرکز شهر و در ملا عام اعدام شدند. (برخی از این افراد عبارت بودند: علی صفری، تورج علی ملایری، روزبه منافی، فرهنگ سراج، علی اصغر آیتاللهزاده، حمید راهیجپور، مجتبی سلیمانی، اسد شیروانینژاد و اسدالله احمدی.)
برخی از اعضا و هواداران آنان نیز از کشور گریختند.
بعد از واقعه، از سوی بازاریان و اصناف شهرستان آمل سه روز عزای عمومی و تعطیل اعلام شد و مردم آمل به راهپیمایی عظیمی دعوت شدند که قرار بود فخرالدین حجازی در آن سخنرانی کند. جنازه شهدای آمل از محل سپاه پاسداران واقع در خیابان نور به سوی گورستان امامزاده ابراهیم شهر تشییع شد.
علامه حسن حسنزاده آملی در پیامی در تاریخ ١٣ بهمن ١٣٦٠ اینگونه از حماسه و مقاومت شجاعانه مردم آمل تجلیل و تقدیر کرد: «آفرین بر شمایی که با سلاح ایمان در مقابل آنان قیام کردید، چنانکه به آنان مهلت ندادید که در دارالمؤمنین آمل نفسی تازه کنند. عدهای از آنان را به کیفرشان رسانده و عدهای را دستگیر و خلع سلاح کردید، شما بیسلاح و آنان مسلح، شما در پناه خدای عزوجل و آنان در پناه جنگل.»
بعد از واقعه آمل، چندین خانه تیمی در نقاط مختلف این شهر شناسایی و تخلیه شد و مقادیر قابل توجهی از انواع سلاحهای سبک و سنگین، مهمات و اسناد مهم درون گروهی و دیگر وسایل نظامی کشف و ضبط گردید.
حضور نیرومندانه مردم در صحنه نبرد، نقش تعیینکنندهای در این پیروزی ایفا نمود. مشارکت مردم اصلیترین و مهمترین عامل تاثیرگذار در کنترل و مدیریت بحران بود. رهبران اتحادیه کمونیستها در این خیال عجیب بودند که میتوانند با شبیهسازی شرایط
انقلاب چین و مطابق تئوری مائو زمینه حرکت تودهها از روستاهای جنگلی شمال ایران به سمت شهر آمل را فراهم کنند!! اما هیچگونه اثری از حضور و همراهی مردم روستاهای جنگلی با حرکت نابخردانه آنان دیده نشد. آنها بر این باور بودند که ٩٠ درصد اعتقاد مردم آمل و اعتمادشان به نظام نوپای اسلامی برگشته است و با اعضای اتحادیه در براندازی نظام همراهی خواهند کرد. بنابراین با این تحلیل غلط به شهر حمله کردند، اما کاملا در اشتباه بودهاند و اتحادیه کمونیستها در واقعه آمل دچار بنبست و در استراتژی و تاکتیک خود دچار شکست شد، چراکه مردم را با عنوان یکی از پایههای اصلی نظام جمهوری اسلامی فراموش کرده بودند. همان مردمی که با اعتقادات قوی مذهبی و دینی و اعتقاد به مرجعیت دینی و سیاسی امام خمینی (رحمةاللهعلیه) رژیم تا دندان مسلح پهلوی و مورد حمایت شرق و غرب را سرنگون کردند.
اعضای اتحادیه شناخت و مطالعه درستی نه تنها از تاریخ و مردم ایران، بلکه از تاریخ و فرهنگ و هویت دینی و اسلامی آمل نداشتهاند. آمل، در بین شهرهای مازندران از ویژگیهای سیاسی، دینی و مذهبی در ایران بعد از اسلام برخوردار بوده است. آمل مرکز سلسله علویان طبرستان (اولین حکومت شیعی در ایران) و سلسله سادات مرعشی بود و مردم این شهر براساس حقایق تاریخی، همیشه حامی
دین و پذیرای
حکومت اسلامی بودهاند. با همین صبغه و سابقه بود که در آستانه پیروزی
انقلاب اسلامی، اولین شهری بود که از ارگان مردمی برای اداره شهر و مقابله با
حکومت پهلوی برخوردار شد و شهری با «حکومت مردمی» لقب گرفت.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در ١١ بهمن ١٣٦٠ در طی یک سخنرانی، اینگونه بر این تحلیل و استراتژی غلط اتحادیه کمونیستها در حمله به شهر آمل خط بطلان کشیدند:
«تمام آمال و آرزوهایشان شمال بود و معتقد بودند که شمال صددرصد با جمهوری اسلامی مخالفند. از طرف دیگر تمام نیروهایشان را از همهجا جمع کردند و به شهر آمل وحشیانه و غافلگیرانه حمله کردند، بهامید آن که مردم هم که با آنها هستند، پس آمل را میشود فتح کرد و از آنجا شهرهای دیگر، ولی متوجه شدید که چه شد. مردم چونان با آنان به مبارزه پرداختند و توی دهن آنان زدند که نتوانستند حتی برای چند ساعت مقاومت کنند... ولی با کمال تاسف عدهای شهید شدند ولی با شهادت خود به آنان ثابت کردند که در جایی که تمام آرزوهایتان و اعتمادتان به آنجا بود، دیدید مردم دلیر و مسلمان آمل چه به روزتان آوردند. حال شما
قم و تهران چگونه میخواهید بیایید؟»
واقعه ٦ بهمن آمل را از نگاه کلی و جامع، میتوان میدان مبارزه و جدال اسلام و
مارکسیسم تحلیل نمود. مارکسیستها به دلیل فقدان تحلیل و تبیین درست در وضع اعتقادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران توانایی بسیج تودهها را نداشتند.
اسلام به عنوان یک مکتب الهی در اعماق
قلب و روح اقشار وسیع مردم نفوذ تاریخی داشت.
جهانگیر احمدی گل تپهای، یکی از اعضای اتحادیه کمونیستها، در دادگاه بر این مساله معترف است که: «هرچند سازمان ادعا دارد بعد از ٣٠ خرداد منحرف شدیم، من میگویم این درست نیست؛ اصلا از اوایل
انقلاب از آن موقعی که این سازمان تشکیل شد، به خاطر این که اصلا ایدئولوژی آن خراب بود، منحرف بودیم. نشریات ما را بخوانید، کاملا حرف من مشخص است. ما از همان اول ضدمردم بودیم و واقعیتها را وارونه جلوه میدادیم...»
کتابنامه کتابها
(۱) آر. کدی. نیکی، نتایج
انقلاب ایران، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران، انتشارات ققنوس، ١٣٩٣.
(۲) آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ١٣٩١.
(۳) استمپل، جان. دی، درون
انقلاب ایران، ترجمه دکتر منوچهر شجاعی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ١٣٧٧.
(۴) اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعه آمل، تدوین علی کردی، تهران، مرکز اسناد
انقلاب اسلامی، ١٣٨٦.
(۵) پرنده نو پرواز، حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)، آلمان، ١٣٨٣.
(۶) خانی، مهدی، جبهه سوم، مروری بر حضور سپاه و بسیج در واقعه آمل (ششم بهمن ١٣٦٠)، تهران، سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی، نمایندگی ولی فقیه، اداره روابط عمومی و انتشارات، ١٣٩٢.
(۷) جنگ و جنگل، جمعی از نویسندگان، ستاد برگزاری یادواره شهدای جنگل های شمال، آمل ١٣٨٩.
(۸) خانی، مهدی، چهل خاطره، ستادتحقیقاتی ششم بهمن آمل، تهران، انتشارات فرهنگ ودانش، ١٣٨٠.
(۹) خامه ای، انور، خاطرات سیاسی، تهران، نشر گفتار، ١٣٧٢.
(۱۰) دایرةالمعارف بزرگ دفاع مقدس، جاول، تهران: بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس، ١٣٨٩.
(۱۱) رهگذر، سیمین، شهر هزار سنگر روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل، تهران، مرکز اسناد
انقلاب اسلامی، تهران، ١٣٨٥.
(۱۲) زیباکلام، صادق، مقدمهای بر
انقلاب اسلامی، تهران، نشر روزنه، ١٣٨٧.
(۱۳) سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام (١٣٨٤-١٣٤٤)، به کوشش جمعی از پژوهشگران، ج٢، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ١٣٨٥- ١٣٨٤.
(۱۴) سپهر، ذبیح الله، جنبش چپ در ایران معاصر، تهران، کنکاش، ١٣٨٦.
(۱۵) سپهر، ذبیح الله، تاریخ جنبش کمونیستی، تهران، عطایی، ١٣٦٤.
(۱۶) صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی (سلاماللهعلیها): بیانات، پیامها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، ج٢٢، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ١٣٨٥.
(۱۷) گفتگوی مهدی خانبابا تهرانی با حمید شوکت تحت عنوان «روایتی از سرگذشت کنفدراسیون، مطالعات سیاسی»، کتاب اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ١٣٧٠.
(۱۸) مجموعه آثار تحلیلی، شماره ٢، بررسی تاریخچه، مواضع و عملکرد گروهها در
انقلاب اسلامی، دفتر سیاسی دادستانی کل
انقلاب اسلامی ایران، بی تا.
(۱۹) مجموعه مقالات همایش علمی جبهه سوم، حماسه اسلامی ششم بهمن آمل، به کوشش قربانعلی ابراهیمی، دانشگاه مازندران، ١٣٩١.
مقالات
(۱) محمدی فرد، مهدی، «مدیریت پدافند داخل در بحران شمال کشور»، مجموعه مقالات سمینار حماسه اسلامی مردم آمل، دانشگاه امام حسین، ١٣٧٦.
(۲) محمدی فرد، مهدی، سازمان ضد شورش، بررسی عملکرد قرارگاه حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) در جنگلهای شمال کشور (٦١-١٣٦٠)، مجموعه مقالات سمینار، حماسه اسلامی مردم آمل، دانشگاه امام حسین (علیهالسّلام)، تهران، ١٣٧٤.
(۳) نیاز، بررسی ماهیت و عملکرداتحادیه کمونیستهای ایران، مجموعه مقالات سمینار حماسه اسلامی مردم آمل، دانشگاه امام حسین (علیهالسّلام)، تهران، ١٣٧٤.
(۴) خانی، مهدی، حماسه اسلامی مردم آمل، مجموعه مقالات سمینار حماسه اسلامی مردم آمل، دانشگاه امام حسین (علیهالسّلام)، تهران، ١٣٧٤.
(۵) شعبانی، ناصر، مشارکت مردمی و امنیت در واقعه سال ١٣٦٠ آمل، مجموعه مقالات سمینار حماسه اسلامی مردم آمل، دانشگاه امام حسین (علیهالسّلام) تهران، ١٣٧٤.
(۶) حسنزاده، اسماعیل، مشی چریکی چپ در ایران، تحولات سیاسی اجتماعی ایران (١٣٥٧- ١٣٢٠)، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، نشر روزنه، چ دوم، ١٣٨٦.
مجلات و روزنامهها
(۱) روزنامه اطلاعات روزنامه کیهان
(۲) نشریه حقیقت، ارگان اتحادیه کمونیستهای ایران نشریه پیام
انقلاب، ارگان سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی
(۳) منابع میدانی (مصاحبهها): مصاحبه با اسماعیل منصوری لاریجانی مصاحبه با حجت الاسلام فتحی مصاحبه با حسین نام نژاد مصاحبه با قربانعلی خطیبی گفتگوی تلفنی با مهدی خانی.
(۴) منابع آرشیوی آرشیو مرکز اسناد
انقلاب اسلامی.
•
عزیزی، امین، فصلنامه مطالعات تاریخی، تابستان و پاییز ۱۳۹۳ - شماره ۴۵ و ۴۶ (۲۰ صفحه - از ۲۳۵ تا ۲۵۴ )، برگرفته از مقاله «از شورش تا واکنش، واقعه ۶ بهمن ۱۳۶۰ آمل به روایتی دیگر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۲۰.