هَن (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هَن (به فتح هاء و سکون نون) از
واژگان نهج البلاغه (مثل عَن)
کنایه از
اسم جنس است به معنای شىء گويند: «
هَذا هَنك: اَى شَيئَكَ.»
جمع آن «هنات» آيد.
سه بار در
نهجالبلاغه آمده است.
هَن:
کنایه از اسم جنس است به معنای شیء.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» بهکار رفته است، اشاره میشود:
درباره شوراى شش نفرى كه
عمر بنالخطاب تشكيل داد فرمايد:
«فَصَغا رَجُلُ مِنْهُمْ لِضِغْنِه، وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرهِ، مَعَ هَن وَ هَن اِلَى ان قامَ ثَالث القَوم.» «مردى از آنها (سعد بن ابى وقّاص» بعلت كينهاش از من منحرف شد و ديگرى (عبد الرحمن بن عوف كه شوهر ناخواهرى عثمان بود) به
علت دامادى از من برگشت، با فلان شىء و با فلان شىء،
اشاره به بعضى چيزهاست كه گفتن آنها مناسب نبود..»
درباره
ظلم فرمود:
«وَ أَمّا الظُّلْمُ الَّذي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَناتِ.» «امّا ظلمى كه بخشوده مىشود، ستمى است كه
بنده با
گناهان صغیره به خويشتن كرده است.»
يعنى در بعضى از چيزهاى جزئى و كم. گويا منظور گناهان صغيره است.
این کلمه سه بار در «نهجالبلاغه» آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «هن»، ج۲، ص۱۱۰۸.