نَصْل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَصْل (به فتح نون و سکون صاد) از
واژگان نهج البلاغه به معنای تيغ،
پيكان، سر نيزه و تيغه چاقو است. این کلمه چهار بار در
نهج البلاغه آمده است.
نَصْل:
(مثل عقل) به معنای تيغ،
پيكان، سر نيزه و تيغه چاقو است.
حضرت علی (علیهالسلام) راجع به آينده و اينكه مردمى در مقابل بدعتها و ظلمها قيام مىكنند فرموده:
«ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فِيها قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِيلِ أَبْصارُهُمْ» «آنگاه در آن فتنهها قومى براى مبارزه خود را تيز مىكنند مانند تيز كردن آهنگر تيغ را، با
قرآن بصيرت آنها جلا يافته مىشود.»
(شرحهای خطبه:
) «نصال» تيری كه
پيكان و نوک ندارد و نيز تيری كه
پيكان دارد، به دو معنى متضاد آيد.
امام (صلواتاللهعليه) كه در مذمّت يارانش فرموده:
«وَ مَنْ رُمِيَ بِكُمْ فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِل» به معنى تيرى است كه
پيكان و نوک ندارد «افوق» تيرى را گويند كه فوق و موضع پيكانش شكسته است يعنى «هر كس با شما تيراندازى كند، تير اندازى كرده با تير
پيكان شكسته و بىنوک»
(شرحهای خطبه:
) (شرحهای خطبه:
) مشروح آن در «فوز» گذشت.
حضرت به
معاویة بن ابیسفیان مىنويسد:
«وَ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ، قَدْ عَرَفْتَ مَواقِعَ نِصالِهَا فِي أَخِيكَ وَ خالِكَ وَجَدِّكَ» يعنى «شمشيرهاى هاشمى كه محلّ وقوع تيغ آنها را در برادرت
حنظله و دائىات
ولید بن عتبه و جدّ مادريت
عتبة بن ربیعه دانستهاى.»
(شرحهای نامه:
) نصال «مثل رجال» جمع نصل به معنى تيغ است.
این کلمه چهار بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نصل»، ج۲، ص۱۰۴۳.